سلام و تحیت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
سلام در لغتبه معانى گوناگون آمده است، یکى از آنها معناى تحیت است و در آیه شریفه آمده است: (والسلام على من اتبع الهدى) (1) و یکى از اسماء الله سلام است زیرا سالم از هرگونه نقص و عیب و فناست (2) و به معناى درود گفتن و هنیتبه زبان آوردن هم مىباشد. (3)
تحیت و درود از امورى نیستند که بعد از ظهور اسلام حادث شده باشد، بلکه مصادیق مختلف آن در میان اقوام و ملل پیش از اسلام نیز سابقه دارد; در آیات مختلف قرآن کریم تعبیراتى وجود دارد که نشانگر وجود این سنت در ملل گذشته دارد، از جمله آنها: (ولقد جائت رسلنا ابراهیم بالبشرى قالوا سلاما) و (السلام على یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعثحیا) (4) . این دو آیه نشانگر آن است که در زمان حضرت ابراهیم و حضرت عیسى8 تحیت و سلام وجود داشته است. در زمان عرب جاهلى نیز نوعى از تحیت رواج داشته است که حکایت ذیل بیانگر آن است:
«روزى یکى از اعراب جاهلى جهتشنیدن آیات قرآن کریم به حضور پیامبر اکرم(ص) رسید و در ابتداى سخن براى تحیت چنین گفت: انعم صباحا که حضرت در جواب فرمود: خداى من تحیتبهتر از این فرستاده و آن این است که بگوییم سلام علیکم. (5)
و همچنین تاریخ; رسوم و آداب مختلفى از ملل پیشین نقل کرده است. شارع مقدس اسلام در بسیارى از موارد عادات پسندیده مرسوم در میان امتهاى پیش از خود را امضاء نموده است که نمونههایى از آن مانند حج و ...را در مورد پذیرش قرار داده است و سپس برخى اصلاحات و تغییرات در آن سنن و آداب انجام داده است و مواردى که کاستیهایى در آنها وجود داشته است را جبران نموده است. سنت پسندیده سلام و تحیت هنگام دیدار، ورود به خانه و آغاز به تکلم نیز از مواردى است که شارع آن را تایید نموده و دستورات خاصى نیز براى آن وضع نموده است.
کیفیتسلام و تحیت در اسلام
در آیین مقدس تاکید زیادى به روى برخورد صحیح و حسن شده است و یک نوع تحیتخاص که همان استفاده از کلمه سلام است، مورد تاکید و سفارش قرار گرفته است. در میان جوامع مختلف از الفاظ یا رفتارهاى مختلفى براى این منظور استفاده مىشود اما شارع مقدس کلمه سلام را به عنوان تنها کلمهاى که احکام خاصى را به دنبال خود دارد، قرار داده است. گویا بدین وسیله قصد داشته است که مسلمانان در برخوردهاى خود نیز داراى وحدت و نشانه باشند تا از غیر مسلمانان شناخته شوند. و لذا اگر به لفظى غیر از سلام براى تحیت استفاده شود، مثلا گفته شود: «صبحک الله بالخیر» یا «مساک الله بالخیر»; جواب آن واجب نیست، و فقط در صورتى واجب است که به لفظ سلام باشد. (6)
و همچنین فقهاء سلام را در نماز واجب مىدانند، اما در هرگونه تحیتى غیر از سلام را واجب ندانسته، بلکه آن را مبطل نماز مىشمرند. (7)
در روایتى چنین مىخوانیم:
لما اسجد الله عزوجل الملائکة لآدم و ابى ابلیس ان یسجد فقال له ربه عزوجل (اخرج فانک رجیم و ان علیک لعنتى الى یوم الدین) ثم قال عزوجل لآدم: انطلق الى هؤلاء الملا من الملائکة فقل السلام علیکم و رحمةالله و برکاته. فسلم علیهم فقالوا و علیک السلام و رحمةالله و برکاته فلما رجع الى ربه تبارک و تعالى هذه تحیتک و تحیة ذریتک من بعدک».
«هنگامى که خداوند متعال فرمان سجده آدم را به ملائکه صادر کرد و شیطان از سجده سرپیچى کرد، خداوند متعال به شیطان دستور خروج داده او را طرد نمود و فرمود: همانا لعنت من تا روز قیامتبر تو باد پس خطاب به آدم(ع) فرمود: به سوى گروه ملائکه برو و برآن بگو: سلام علیکم و رحمةالله و برکاته، سپس آدم بر آنها سلام کرد و ملائکه در جواب گفتند: سلام و رحمتخدا بر تو باد، سپس هنگامى که آدم به سوى پروردگار خود مراجعه کرد، خداوند فرمود این تحیت تو و فرزندانتبعد از این مىباشد». (8)
اهمیتسلام نمودن در قرآن و سنت
کلمه سلام بیش از 40(چهل) بار در قرآن کریم بکار رفته است; گاهى خداوند خود، بر بندگان برگزیدهاش یعنى انبیاء: سلام مىفرستد(سلام على المرسلین). (9) و (قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک) (10) و (سلام على موسى و هارون) (11) فرشتگان نیز هنگام دخول اهل بهشت آنها را با سلام و تحیت داخل مىنمایند (ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود). (12) و (ان المتقین فى جنات و عیون. ادخلوها بسلام آمنین). (13)
همچنین تحیت اهل بهشت نیز سلام است و شکر الهى (دعویهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام و آخر دعویهم ان الحمد لله رب العالمین). (14)
همچنین یکى از نامهاى بهشت نیز دارالسلام است (والله یدعوا الى دارالسلام). (15)
علاوه بر آیات قرآنى فراوانى که در مورد تحیت و سلام وجود دارد، در سنتشریف نیز احادیث زیادى وارد شده است که به پارهاى از آنها اشاره مىشود:
عن النبى(ص) «یا انس سلم على من لقیتیزید الله فى حسناتک و سلم فى بیتک یزید الله فى برکتک»«اى انس -نام خدمتکار رسول خدا(ص)- سلام کن بر هر کسى که ملاقات مىکنى و خدا بر حسنات تو مىافزاید و سلام کن در خانهات و خداوند بر برکاتت مىافزاید». (16)
و از امام صادق(ع) روایتشده است:
اولى الناس بالله و رسوله من بدا بالسلام».«نزدیکترین و مقربترین مردم به خدا و رسولش کسى است که ابتداء به سلام نماید». (17)
در روایتى دیگر چنین مىخوانیم:
«من لقى عشرة من المسلمین فسلم علیهم، کتب الله له عتق رقبة».
«هرکس ده نفر از مسلمانان را ملاقات کند و بر آنها سلام کند، خداوند ثواب آزاد کردن بندهاى را به او عطا مىکند». (18)
از دلایل اهمیتسلام کردن، جواز رد سلام در نماز، بلکه با شرائطى وجوب آن است; تکلم نمودن در نماز و لو این که کلام دو حرف باشد موجب ابطال نماز است و لیکن در مورد جواب سلام استثناء شده است. مرحوم صاحب عروه وجوب رد سلام در نماز را لازم مىدانند و آن را از واجبات کفایى مىشمرند. (19)
فلسفه سلام کردن
شیعه معتقد است که احکام اسلام از روى مصالح و مفاسد جعل گردیده است، لذا امرى که واجب یا مستحب در اسلام است، داراى مصلحت ذاتى است. رسیدن به علت و فلسفه احکام اسلام بهطور کامل میسر نیست مگر این که از ناحیه خود شارع به آن تصریح شده باشد، لکن برخى از مصالح و مفاسد را فىالجمله عقول انسانها مىفهمد. سلام نیز از این قاعده مستثنى نیست لذا به پارهاى از آنها اشاره مىشود.
دین اسلام یک دین اجتماعى است، ضمن این که دستورهاى فردى زیادى نیز قرار داده است; نماز جماعت، حج، زکات، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر و... دستورهاى اجتماعى اسلام هستند.
اینگونه جعل قوانین توسط شارع در قبال اجتماع نشان دهنده اهمیت او به اجتماع و جهت تشویق توده مردم به حضور در جامعه اسلامى است. سلام کردن و برخورد خوب یکى از درهاى مهم در برقرارى روابط اجتماعى سالم است که اینهمه مورد تاکید دین مبین اسلام است. این کلمه (سلام) که در آن معنى و مفهوم سلامتى و ایمنى نهفته، به مخاطب اطمینان مىدهد که طرف مقابل قصد صحیحى در راه آغاز رابطه را با او در نظر گرفته است. در این صورت مخاطب نیز این پیام را دریافت نموده و در صورت تمایل دو طرف رابطه اجتماعى جدید و کوچکى تشکیل مىشود، ضمن این که سلام، روح تعاون و همکارى و همدلى را بین مسلمانان افزایش مىدهد و همچون شعار و علامتى جهتشناخت جوامع اسلامى از دیگر جوامع مىباشد.
یکى دیگر از علل حسن سلام ایجاد رابطه دوستى و محبتبین مسلمانان مىباشد. اسلام تاکید زیادى بر روى حب و بغض دارد و از صفات مؤمنین، حب به مؤمن و بغض نسبتبه دشمنان اسلام در قرآن مجید ذکر شده است:
(محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم). (20) دین مقدس اسلام سفارش زیادى نسبتبه گسترش محبتبین مؤمنین نموده است و دستورات زیادى در این زمینه قرار داده است. به عنوان نمونه مصافحه کردن، به دیدار یکدیگر رفتن و صلحه رحم از آن دستهاند که همگى اینها عامل ازدیاد پیوند و محبت در جامعه اسلامى است.
از رسول اکرم(ص) نقل شده است:
«الزیارة تنبتالمودة»«زیارت و ملاقات یکدیگر سبب دوستى و محبت است». (21)
و در حدیث دیگر این چنین وارد شده است:
«ما صافح رسول الله(ص) رجلا قط فنزع یده حتى یکون هو الذى نزع یده منه».«هنگامى که پیامبر اکرم(ص) با کسى مصافحه مىکرد، دستخود را نمىکشید مگر این که طرف مقابل دستخود را مىکشید». (22)
و در این زمینه احادیث فراوانى وارد شده است که همگى مشوق مودت و دوستى میان مؤمنان است. سلام کردن نیز چون عامل شروع و ایجاد اینگونه روابط است مورد اهتمام شارع مقدس قرار گرفته است، زیرا بشاشت و برخورد خوب عامل جلب دوستى و محبت است. از حضرت على(ع) روایتشده است:
«البشاشة حبالةالمودة» «بشاشت و خوشرویى دوام دوستى است». (23)
در روایتى دیگر از ایشان مىخوانیم:
«اذا لقیتم اخوانکم فتصافحوا و اظهروا لهمالبشاشة و البشر، تتفرقوا و ما علیکم من الاوزار قد ذهب...». (24)
«هنگامى که با برادران خود ملاقات مىکنید، مصافحه کنید و اظهار خوشرویى نمائید تا این که هنگام جدایى، همه گناهانتان آمرزیده شده باشد».
و به تجربه نیز به اثبات رسیده است که افراد عبوس و کسانى که از سلام خوددارى مىورزند، از جایگاه خوبى در قلوب مردم برخوردار نیستند. و برعکس افراد خوشرو و کسانى که ابتدا به سلام مىنمایند، محبوب دلهاى مؤمنینند.
آداب فقهى سلام کردن
«جایز نیست ابتدا به سلام براى شخص نمازگزار و همچنین «جایز نیست ابتدا به سایر تحیات مثل صبحک الله بالخیر یا مساکالله بالخیر و غیر اینها». (25)
«واجب استسلام در اثناء نماز به تقدیم کلمه سلام بر ظرف -علیکم، علیک و...- اگرچه شخص سلام دهنده ظرف(جار و مجرور) را بر کلمه سلام مقدم نماید; و احتیاط مستحب این است که در تعریف و نکره آوردن شخص نمازگزار مراعات مماثله را بنماید و همانند شخص سلام دهنده جواب دهد و همچنین در جمع و مفرد آوردن. (26)
رد سلام واجب کفایى است پس اگر به جماعتى سلام کنند و یکى از آنها جواب دهد، کافى است. اما بر بقیه مستحب است جواب دهند. (27) اگر یک نفر از جماعت جواب دهد و آن شخص بچه باشد، کفایت نمىنماید. (28) اگر شخص نمازگزار در بین جماعتى باشد که بر آنها سلام کنند و شخص نمازگزار شک کند که او نیز قصد شده استیا نه، جواب دادن او جایز نیست. (29) واجب است جواب را به گونهاى دهند که شخص سلام کننده بشنود خواه در نماز باشد یا غیر آن، به این صورت که صداى خود را به اندازه متعارف بلند نماید به گونهاى که اگر مانعى نباشد، صداى او شنیده شود و اگر شخص سلام دهنده خیلى دور باشد که امکان شنیدن صدا را نداشته باشد، جواب واجب نیست. (30) جواب سلام واجب است فورا -بهطور عرفى- داده شود و تاخیر آن جایز نیست و اگر به تاخیر انداخت وجوب ساقط مىشود. (31)
جایز استسلام مرد نامحرم به زن نامحرم و بالعکس مشروط بر این که با ریبه یا خوف فتنه نباشد. (32)
از حضرت على(ع) روایتشده است:
«و کان یسلم على النساء و کان یکره ان یسلم على الشابة منهن و یقول: اتخوف ان تعجبنى صوتها فیدخل على اکثر مما اطلب من الاجر».
«حضرت على(ع) بر زنان سلام مىکرد ولى کراهت داشت که بر زنان جوان سلام نماید، و مىفرمود: نگران هستم از این که از صداى آنها تعجب نمایم و این کار ضررش براى من بیش از ثواب آن باشد». (33)
کراهت دارد که مسلمان بر شخص کافر سلام نماید، اما اگر کافر ذمى بر مسلمان سلام نماید، احتیاط واجب رد سلام استبه لفظ علیک یا سلام بدون علیک. (34)
در روایتى از امیرالمؤمنین از سلام به شش گروه نهى شده است:
«ستة لا ینبغى ان یسلم علیهم: الیهود و النصارى و اصحاب النرد و الشطرنج و اصحاب الخمر و البربط و الطنبور و المتفکهون بسب الامهات و الشعراء».
«به شش گروه نباید سلام کرد: یهود و نصارى، کسانى که نرد و شطرنجبازى مىکنند، شراب خواران، کسانى که آلات موسیقى مىنوازند، کسانى که به مادرشان دشنام مىدهند و شاعران(ناحق)». (35)
البته آداب فقهى سلام کردن بسیار زیاد است که طالبین مىبایستبه کتب مفصل فقهى و روایى مراجعه نمایند.
سلام; این سنت اسلامى را پاس بداریم
از مجموعه مطالبى که گذشت، اهمیت این سنتشریف و لزوم اهمیت دادن به آن و به کار بستن آن، استفاده مىشود. اما با کمال تاسف در جامعه ما اهتمام و توجه به این سنت و بسیارى دیگر از سنن اسلامى کمرنگ گردیده است. استفاده از کلمات دیگر براى تحیت و ابتدا به سخن بدون سلام در جامعه رواج یافته است. و بخش مهمى از جامعه از بعضى کلمات نامناسب و بعضا فرنگى استفاده مىنمایند، نه تنها در برخوردهاى حضورى، بلکه در مکالمات تلفنى و مکاتبات نیز کلمات دیگرى جایگزین گردیدهاند. این تغییر رویه در جامعه ما علىالخصوص در اقشار مرفه به علل متعددى صورت گرفته است:
اولا: حس تقلید از ارزشهاى کشورهاى اروپایى و فرنگى است که عدهاى آن را فرهنگ برتر و پیشرو در جهان مىدانند.
ثانیا: استفاده مطبوعات و قشر فرهنگى جامعه از لغات دیگر که سبب مىشود، به تدریجسایر اقشار جامعه به این سمت کشیده شوند.
ثالثا: عدم آموزش صحیح سنن و آداب اسلامى توسط خانواده و مدارس و عدم تاکید بر حفظ سنن پسندیده اسلامى.
رابعا: ضعف تبلیغات و عدم معرفى و تبیین ارزشهاى اسلامى در جامعه.
در مورد گروه اول; کار قدرى مشکل است. و به دشوارى مىتوان آنها را به احیاى این سنت اسلامى متقاعد نمود مگر این که اساس فکرى و عقیدتى آنها دگرگون گردد; اما در مورد کسانى که به یکى از علل سهگانه ذیل و اخیر از رعایت این ادب اسلامى غافلند، مىتوان با آموزش و تبلیغات صحیح و الگودهى مناسب، اهمیت مساله را براى آنها روشن ساخت و پاداش معنوى و اخروى آن را به آنها گوشزد نمود. روحانیون معظم نیز مىتوانند در برنامههاى تبلیغى خود به احیاى این امر پسندیده همت گمارند تا انشاءالله این سنت فراگیر شده و مردم در انجام آن از یکدیگر سبقتبگیرند، و هنگامى که یک بیگانه قدم به مملکت اسلامى بگذارد، فضاى عطرآگین سلام از همه جاى آن ظاهر شود و در دنیا این سنتیکى از نشانههاى شناسایى مسلمان از دیگران قرار گیرد. والسلام.
پىنوشتها:
1) سوره طه: 20.
2) ر.ک: المنجد/ لویس معلوف.
3) ر.ک: فرهنگ معین/ محمد معین.
4) مریم:19.
5) ر.ک: فرازهایى از تاریخ اسلام / جعفر سبحانى.
6) العروةالوثقى سید محمد کاظم طباطبائى.
7) تحریر الوسیله، ج1، حضرت امام خمینى.
8) بحارالانوار، ج76، علامه مجلسى.
9) صافات: 181.
10) هود: 48.
11) صافات:83.
12) ق: 34.
13) حجر:46.
14) یونس: 10.
15) یونس: 25.
16) بحارالانوار، ج76، مجلسى.
17) ر.ک: المحجة البیضاء ج3، فیض کاشانى.
18) بحارالانوار، ج76.
19) عروةالوثقى.
20) فتح:29.
21) بحارالانوار، ج76.
22) ر.ک: المحجةالبیضاء، ج3، فیض کاشانى.
23) نهجالبلاغه، کلمات قصار.
24) ر.ک: خصال شیخ صدوق.
25) عروةالوثقى.
26) تحریرالوسیله.
27) عروةالوثقى.
28) همان.
29) همان.
30) تحریر الوسیله.
31) همان.
32) عروةالوثقى.
33) ر.ک: اصول کافى، ج1.
34) عروةالوثقى.
35) ر.ک: خصال شیخ صدوق.
تحیت و درود از امورى نیستند که بعد از ظهور اسلام حادث شده باشد، بلکه مصادیق مختلف آن در میان اقوام و ملل پیش از اسلام نیز سابقه دارد; در آیات مختلف قرآن کریم تعبیراتى وجود دارد که نشانگر وجود این سنت در ملل گذشته دارد، از جمله آنها: (ولقد جائت رسلنا ابراهیم بالبشرى قالوا سلاما) و (السلام على یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعثحیا) (4) . این دو آیه نشانگر آن است که در زمان حضرت ابراهیم و حضرت عیسى8 تحیت و سلام وجود داشته است. در زمان عرب جاهلى نیز نوعى از تحیت رواج داشته است که حکایت ذیل بیانگر آن است:
«روزى یکى از اعراب جاهلى جهتشنیدن آیات قرآن کریم به حضور پیامبر اکرم(ص) رسید و در ابتداى سخن براى تحیت چنین گفت: انعم صباحا که حضرت در جواب فرمود: خداى من تحیتبهتر از این فرستاده و آن این است که بگوییم سلام علیکم. (5)
و همچنین تاریخ; رسوم و آداب مختلفى از ملل پیشین نقل کرده است. شارع مقدس اسلام در بسیارى از موارد عادات پسندیده مرسوم در میان امتهاى پیش از خود را امضاء نموده است که نمونههایى از آن مانند حج و ...را در مورد پذیرش قرار داده است و سپس برخى اصلاحات و تغییرات در آن سنن و آداب انجام داده است و مواردى که کاستیهایى در آنها وجود داشته است را جبران نموده است. سنت پسندیده سلام و تحیت هنگام دیدار، ورود به خانه و آغاز به تکلم نیز از مواردى است که شارع آن را تایید نموده و دستورات خاصى نیز براى آن وضع نموده است.
کیفیتسلام و تحیت در اسلام
در آیین مقدس تاکید زیادى به روى برخورد صحیح و حسن شده است و یک نوع تحیتخاص که همان استفاده از کلمه سلام است، مورد تاکید و سفارش قرار گرفته است. در میان جوامع مختلف از الفاظ یا رفتارهاى مختلفى براى این منظور استفاده مىشود اما شارع مقدس کلمه سلام را به عنوان تنها کلمهاى که احکام خاصى را به دنبال خود دارد، قرار داده است. گویا بدین وسیله قصد داشته است که مسلمانان در برخوردهاى خود نیز داراى وحدت و نشانه باشند تا از غیر مسلمانان شناخته شوند. و لذا اگر به لفظى غیر از سلام براى تحیت استفاده شود، مثلا گفته شود: «صبحک الله بالخیر» یا «مساک الله بالخیر»; جواب آن واجب نیست، و فقط در صورتى واجب است که به لفظ سلام باشد. (6)
و همچنین فقهاء سلام را در نماز واجب مىدانند، اما در هرگونه تحیتى غیر از سلام را واجب ندانسته، بلکه آن را مبطل نماز مىشمرند. (7)
در روایتى چنین مىخوانیم:
لما اسجد الله عزوجل الملائکة لآدم و ابى ابلیس ان یسجد فقال له ربه عزوجل (اخرج فانک رجیم و ان علیک لعنتى الى یوم الدین) ثم قال عزوجل لآدم: انطلق الى هؤلاء الملا من الملائکة فقل السلام علیکم و رحمةالله و برکاته. فسلم علیهم فقالوا و علیک السلام و رحمةالله و برکاته فلما رجع الى ربه تبارک و تعالى هذه تحیتک و تحیة ذریتک من بعدک».
«هنگامى که خداوند متعال فرمان سجده آدم را به ملائکه صادر کرد و شیطان از سجده سرپیچى کرد، خداوند متعال به شیطان دستور خروج داده او را طرد نمود و فرمود: همانا لعنت من تا روز قیامتبر تو باد پس خطاب به آدم(ع) فرمود: به سوى گروه ملائکه برو و برآن بگو: سلام علیکم و رحمةالله و برکاته، سپس آدم بر آنها سلام کرد و ملائکه در جواب گفتند: سلام و رحمتخدا بر تو باد، سپس هنگامى که آدم به سوى پروردگار خود مراجعه کرد، خداوند فرمود این تحیت تو و فرزندانتبعد از این مىباشد». (8)
اهمیتسلام نمودن در قرآن و سنت
کلمه سلام بیش از 40(چهل) بار در قرآن کریم بکار رفته است; گاهى خداوند خود، بر بندگان برگزیدهاش یعنى انبیاء: سلام مىفرستد(سلام على المرسلین). (9) و (قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک) (10) و (سلام على موسى و هارون) (11) فرشتگان نیز هنگام دخول اهل بهشت آنها را با سلام و تحیت داخل مىنمایند (ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود). (12) و (ان المتقین فى جنات و عیون. ادخلوها بسلام آمنین). (13)
همچنین تحیت اهل بهشت نیز سلام است و شکر الهى (دعویهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام و آخر دعویهم ان الحمد لله رب العالمین). (14)
همچنین یکى از نامهاى بهشت نیز دارالسلام است (والله یدعوا الى دارالسلام). (15)
علاوه بر آیات قرآنى فراوانى که در مورد تحیت و سلام وجود دارد، در سنتشریف نیز احادیث زیادى وارد شده است که به پارهاى از آنها اشاره مىشود:
عن النبى(ص) «یا انس سلم على من لقیتیزید الله فى حسناتک و سلم فى بیتک یزید الله فى برکتک»«اى انس -نام خدمتکار رسول خدا(ص)- سلام کن بر هر کسى که ملاقات مىکنى و خدا بر حسنات تو مىافزاید و سلام کن در خانهات و خداوند بر برکاتت مىافزاید». (16)
و از امام صادق(ع) روایتشده است:
اولى الناس بالله و رسوله من بدا بالسلام».«نزدیکترین و مقربترین مردم به خدا و رسولش کسى است که ابتداء به سلام نماید». (17)
در روایتى دیگر چنین مىخوانیم:
«من لقى عشرة من المسلمین فسلم علیهم، کتب الله له عتق رقبة».
«هرکس ده نفر از مسلمانان را ملاقات کند و بر آنها سلام کند، خداوند ثواب آزاد کردن بندهاى را به او عطا مىکند». (18)
از دلایل اهمیتسلام کردن، جواز رد سلام در نماز، بلکه با شرائطى وجوب آن است; تکلم نمودن در نماز و لو این که کلام دو حرف باشد موجب ابطال نماز است و لیکن در مورد جواب سلام استثناء شده است. مرحوم صاحب عروه وجوب رد سلام در نماز را لازم مىدانند و آن را از واجبات کفایى مىشمرند. (19)
فلسفه سلام کردن
شیعه معتقد است که احکام اسلام از روى مصالح و مفاسد جعل گردیده است، لذا امرى که واجب یا مستحب در اسلام است، داراى مصلحت ذاتى است. رسیدن به علت و فلسفه احکام اسلام بهطور کامل میسر نیست مگر این که از ناحیه خود شارع به آن تصریح شده باشد، لکن برخى از مصالح و مفاسد را فىالجمله عقول انسانها مىفهمد. سلام نیز از این قاعده مستثنى نیست لذا به پارهاى از آنها اشاره مىشود.
دین اسلام یک دین اجتماعى است، ضمن این که دستورهاى فردى زیادى نیز قرار داده است; نماز جماعت، حج، زکات، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر و... دستورهاى اجتماعى اسلام هستند.
اینگونه جعل قوانین توسط شارع در قبال اجتماع نشان دهنده اهمیت او به اجتماع و جهت تشویق توده مردم به حضور در جامعه اسلامى است. سلام کردن و برخورد خوب یکى از درهاى مهم در برقرارى روابط اجتماعى سالم است که اینهمه مورد تاکید دین مبین اسلام است. این کلمه (سلام) که در آن معنى و مفهوم سلامتى و ایمنى نهفته، به مخاطب اطمینان مىدهد که طرف مقابل قصد صحیحى در راه آغاز رابطه را با او در نظر گرفته است. در این صورت مخاطب نیز این پیام را دریافت نموده و در صورت تمایل دو طرف رابطه اجتماعى جدید و کوچکى تشکیل مىشود، ضمن این که سلام، روح تعاون و همکارى و همدلى را بین مسلمانان افزایش مىدهد و همچون شعار و علامتى جهتشناخت جوامع اسلامى از دیگر جوامع مىباشد.
یکى دیگر از علل حسن سلام ایجاد رابطه دوستى و محبتبین مسلمانان مىباشد. اسلام تاکید زیادى بر روى حب و بغض دارد و از صفات مؤمنین، حب به مؤمن و بغض نسبتبه دشمنان اسلام در قرآن مجید ذکر شده است:
(محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم). (20) دین مقدس اسلام سفارش زیادى نسبتبه گسترش محبتبین مؤمنین نموده است و دستورات زیادى در این زمینه قرار داده است. به عنوان نمونه مصافحه کردن، به دیدار یکدیگر رفتن و صلحه رحم از آن دستهاند که همگى اینها عامل ازدیاد پیوند و محبت در جامعه اسلامى است.
از رسول اکرم(ص) نقل شده است:
«الزیارة تنبتالمودة»«زیارت و ملاقات یکدیگر سبب دوستى و محبت است». (21)
و در حدیث دیگر این چنین وارد شده است:
«ما صافح رسول الله(ص) رجلا قط فنزع یده حتى یکون هو الذى نزع یده منه».«هنگامى که پیامبر اکرم(ص) با کسى مصافحه مىکرد، دستخود را نمىکشید مگر این که طرف مقابل دستخود را مىکشید». (22)
و در این زمینه احادیث فراوانى وارد شده است که همگى مشوق مودت و دوستى میان مؤمنان است. سلام کردن نیز چون عامل شروع و ایجاد اینگونه روابط است مورد اهتمام شارع مقدس قرار گرفته است، زیرا بشاشت و برخورد خوب عامل جلب دوستى و محبت است. از حضرت على(ع) روایتشده است:
«البشاشة حبالةالمودة» «بشاشت و خوشرویى دوام دوستى است». (23)
در روایتى دیگر از ایشان مىخوانیم:
«اذا لقیتم اخوانکم فتصافحوا و اظهروا لهمالبشاشة و البشر، تتفرقوا و ما علیکم من الاوزار قد ذهب...». (24)
«هنگامى که با برادران خود ملاقات مىکنید، مصافحه کنید و اظهار خوشرویى نمائید تا این که هنگام جدایى، همه گناهانتان آمرزیده شده باشد».
و به تجربه نیز به اثبات رسیده است که افراد عبوس و کسانى که از سلام خوددارى مىورزند، از جایگاه خوبى در قلوب مردم برخوردار نیستند. و برعکس افراد خوشرو و کسانى که ابتدا به سلام مىنمایند، محبوب دلهاى مؤمنینند.
آداب فقهى سلام کردن
«جایز نیست ابتدا به سلام براى شخص نمازگزار و همچنین «جایز نیست ابتدا به سایر تحیات مثل صبحک الله بالخیر یا مساکالله بالخیر و غیر اینها». (25)
«واجب استسلام در اثناء نماز به تقدیم کلمه سلام بر ظرف -علیکم، علیک و...- اگرچه شخص سلام دهنده ظرف(جار و مجرور) را بر کلمه سلام مقدم نماید; و احتیاط مستحب این است که در تعریف و نکره آوردن شخص نمازگزار مراعات مماثله را بنماید و همانند شخص سلام دهنده جواب دهد و همچنین در جمع و مفرد آوردن. (26)
رد سلام واجب کفایى است پس اگر به جماعتى سلام کنند و یکى از آنها جواب دهد، کافى است. اما بر بقیه مستحب است جواب دهند. (27) اگر یک نفر از جماعت جواب دهد و آن شخص بچه باشد، کفایت نمىنماید. (28) اگر شخص نمازگزار در بین جماعتى باشد که بر آنها سلام کنند و شخص نمازگزار شک کند که او نیز قصد شده استیا نه، جواب دادن او جایز نیست. (29) واجب است جواب را به گونهاى دهند که شخص سلام کننده بشنود خواه در نماز باشد یا غیر آن، به این صورت که صداى خود را به اندازه متعارف بلند نماید به گونهاى که اگر مانعى نباشد، صداى او شنیده شود و اگر شخص سلام دهنده خیلى دور باشد که امکان شنیدن صدا را نداشته باشد، جواب واجب نیست. (30) جواب سلام واجب است فورا -بهطور عرفى- داده شود و تاخیر آن جایز نیست و اگر به تاخیر انداخت وجوب ساقط مىشود. (31)
جایز استسلام مرد نامحرم به زن نامحرم و بالعکس مشروط بر این که با ریبه یا خوف فتنه نباشد. (32)
از حضرت على(ع) روایتشده است:
«و کان یسلم على النساء و کان یکره ان یسلم على الشابة منهن و یقول: اتخوف ان تعجبنى صوتها فیدخل على اکثر مما اطلب من الاجر».
«حضرت على(ع) بر زنان سلام مىکرد ولى کراهت داشت که بر زنان جوان سلام نماید، و مىفرمود: نگران هستم از این که از صداى آنها تعجب نمایم و این کار ضررش براى من بیش از ثواب آن باشد». (33)
کراهت دارد که مسلمان بر شخص کافر سلام نماید، اما اگر کافر ذمى بر مسلمان سلام نماید، احتیاط واجب رد سلام استبه لفظ علیک یا سلام بدون علیک. (34)
در روایتى از امیرالمؤمنین از سلام به شش گروه نهى شده است:
«ستة لا ینبغى ان یسلم علیهم: الیهود و النصارى و اصحاب النرد و الشطرنج و اصحاب الخمر و البربط و الطنبور و المتفکهون بسب الامهات و الشعراء».
«به شش گروه نباید سلام کرد: یهود و نصارى، کسانى که نرد و شطرنجبازى مىکنند، شراب خواران، کسانى که آلات موسیقى مىنوازند، کسانى که به مادرشان دشنام مىدهند و شاعران(ناحق)». (35)
البته آداب فقهى سلام کردن بسیار زیاد است که طالبین مىبایستبه کتب مفصل فقهى و روایى مراجعه نمایند.
سلام; این سنت اسلامى را پاس بداریم
از مجموعه مطالبى که گذشت، اهمیت این سنتشریف و لزوم اهمیت دادن به آن و به کار بستن آن، استفاده مىشود. اما با کمال تاسف در جامعه ما اهتمام و توجه به این سنت و بسیارى دیگر از سنن اسلامى کمرنگ گردیده است. استفاده از کلمات دیگر براى تحیت و ابتدا به سخن بدون سلام در جامعه رواج یافته است. و بخش مهمى از جامعه از بعضى کلمات نامناسب و بعضا فرنگى استفاده مىنمایند، نه تنها در برخوردهاى حضورى، بلکه در مکالمات تلفنى و مکاتبات نیز کلمات دیگرى جایگزین گردیدهاند. این تغییر رویه در جامعه ما علىالخصوص در اقشار مرفه به علل متعددى صورت گرفته است:
اولا: حس تقلید از ارزشهاى کشورهاى اروپایى و فرنگى است که عدهاى آن را فرهنگ برتر و پیشرو در جهان مىدانند.
ثانیا: استفاده مطبوعات و قشر فرهنگى جامعه از لغات دیگر که سبب مىشود، به تدریجسایر اقشار جامعه به این سمت کشیده شوند.
ثالثا: عدم آموزش صحیح سنن و آداب اسلامى توسط خانواده و مدارس و عدم تاکید بر حفظ سنن پسندیده اسلامى.
رابعا: ضعف تبلیغات و عدم معرفى و تبیین ارزشهاى اسلامى در جامعه.
در مورد گروه اول; کار قدرى مشکل است. و به دشوارى مىتوان آنها را به احیاى این سنت اسلامى متقاعد نمود مگر این که اساس فکرى و عقیدتى آنها دگرگون گردد; اما در مورد کسانى که به یکى از علل سهگانه ذیل و اخیر از رعایت این ادب اسلامى غافلند، مىتوان با آموزش و تبلیغات صحیح و الگودهى مناسب، اهمیت مساله را براى آنها روشن ساخت و پاداش معنوى و اخروى آن را به آنها گوشزد نمود. روحانیون معظم نیز مىتوانند در برنامههاى تبلیغى خود به احیاى این امر پسندیده همت گمارند تا انشاءالله این سنت فراگیر شده و مردم در انجام آن از یکدیگر سبقتبگیرند، و هنگامى که یک بیگانه قدم به مملکت اسلامى بگذارد، فضاى عطرآگین سلام از همه جاى آن ظاهر شود و در دنیا این سنتیکى از نشانههاى شناسایى مسلمان از دیگران قرار گیرد. والسلام.
پىنوشتها:
1) سوره طه: 20.
2) ر.ک: المنجد/ لویس معلوف.
3) ر.ک: فرهنگ معین/ محمد معین.
4) مریم:19.
5) ر.ک: فرازهایى از تاریخ اسلام / جعفر سبحانى.
6) العروةالوثقى سید محمد کاظم طباطبائى.
7) تحریر الوسیله، ج1، حضرت امام خمینى.
8) بحارالانوار، ج76، علامه مجلسى.
9) صافات: 181.
10) هود: 48.
11) صافات:83.
12) ق: 34.
13) حجر:46.
14) یونس: 10.
15) یونس: 25.
16) بحارالانوار، ج76، مجلسى.
17) ر.ک: المحجة البیضاء ج3، فیض کاشانى.
18) بحارالانوار، ج76.
19) عروةالوثقى.
20) فتح:29.
21) بحارالانوار، ج76.
22) ر.ک: المحجةالبیضاء، ج3، فیض کاشانى.
23) نهجالبلاغه، کلمات قصار.
24) ر.ک: خصال شیخ صدوق.
25) عروةالوثقى.
26) تحریرالوسیله.
27) عروةالوثقى.
28) همان.
29) همان.
30) تحریر الوسیله.
31) همان.
32) عروةالوثقى.
33) ر.ک: اصول کافى، ج1.
34) عروةالوثقى.
35) ر.ک: خصال شیخ صدوق.