چکیده

ادبیات تطبیقی یکی از کاربردی ترین گرایش های ادبیات نوین است که به بررسی و مطالعه شباهت ها و تفاوت های آثار ادبی فرهنگ های مختلف می پردازد. اندیشه های خیامی از جمله موضوع های محوری و خاصی می باشد که بر ذهن و نوع تفکّر بسیاری از نویسندگان و ادیبان تأثیر گذاشته است. از جمله کسانی که این اندیشه ها در آثارش انعکاس یافته است، ویلیام شکسپیر است. نگارندگان در جستار حاضر برآنند که با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به بررسی شباهت های فکری خیام و شکسپیر پرداخته و با کنکاش در آثار نمایشی شکسپیر این همسانی های فکری را نمایان سازند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که حیرت و سرگشتگی و بدبینی شکسپیر مانند خیام، زاده تشنج و ناامنیِ اوضاع اجتماعی ای است که از نظر مذهبی دچار تحول شده است. هر دو انسان ها را در عرصه عالم اشباح و تصاویر و سرگردانی می بینند که بدون هیچ هدفی می آیند و بدون مقصدی می روند. یکی دیگر از تفکّرات مشترک آن دو، بی اعتباری دنیا و و عدم اعتماد به آن است. خیام بارها مطرح کرده است که این دنیا چه اعتباری دارد سرانجام باید رفت. شکسپیر نیز اندیشه ای همسان با خیام دارد؛ بی اعتباری جهان را می توان به وضوح در نمایشنامه های او به ویژه هملت و مکبث سراغ گرفت. حدیث مرگ و عجز بشریت در برابر آن دیدگاه خیام به زندگی، دیدگاهی بد سرانجام است؛ او بشر را در مقام مرگِ محتوم، عاجز می داند. نبرد با سرنوشتی که در آثار شکسپیر، مخصوصاً در هملت، دیده می شود همسان با اندیشه خیام است.

تبلیغات