یک پرسش و یک حکایت
آرشیو
چکیده
متن
آیا میدانید آغاز تاریخ یهودی براساس چه واقعهای تعیین شده است؟
اسحاق(ع) از پیامبران بزرگ الهی است که برقوم بنیاسرائیل مبعوث شده است. اسحاق فرزند دوّم ابراهیم پس از اسماعیل است که از ساره به دنیا آمده است. در تورات، نام اسحاق از یک لغت عبری ـ به معنای خندیدن که نزدیک به لغت (ضحک) عربی است ـ مشتق شده است. زیرا ساره پیش از تولد او گفته است خدا مرا خندان و مسرور ساخت. پس از تولد او خداوند به ابراهیم فرمود که او را اسحاق بنامد. در قرآن نیز مضمونی نزدیک به بیان تورات آمده است *فضحکت فبشرناها باسحاق1؛ «پس ساره خندید، پس آنگاه او را به اسحاق بشارت دادیم».
بنابر روایت تلمود، او در روز عید فصح و بنابر روایات اسلامی در شب عاشورا متولد گردید. هنگام تولد، ابراهیم؛100 یا120 سال داشت و ساره 90ساله بود. از اینرو هنگامی که فرشتگان الهی خبر تولد او را دادند، ساره خندهای از روی تعجب میکند و میپرسد چگونه از چون من که در سنّ پیری هستم و شوهرم فرتوت گشته، کودکی زاده میشود؟
این خرق عادت، خود معجزهای الهی در تولد اسحاق بود. آنچه در قرآن به شکلی صریح در خصوص زندگی اسحاق آمده است، همین مطالبی است که دربارهی تولد او بیان شد. امّا در آیات بسیاری نام او همردیف با نام پیامبران بزرگ الهی آمده و مورد ستایش قرار گرفته است.
در مورد خواب ابراهیم(ع) و ذبح فرزندش، مفسرین بین او و برادرش اسماعیل اختلاف کردهاند. برخی همچون زمخشری، طبری، ابناثیر و بیضاوی و علماء متأخر در نسبت دادن ذبح به اسماعیل اصرار دارند. در سفر تکوین باب 22 شمارهی یکتا سه عبارتی به این مضمون است: «بعد از این وقایع خداوند، ابراهیم را امتحان کرده و گفت: ای ابراهیم! اکنون پسر خود را که یگانهی توست و او را دوست میداری، یعنی اسحاق را بردار و به زمین (موریا) برو… و او را قربانی کن!» لحن تأکیدی این آیات مخصوصاً عبارت (یعنی اسحاق) تردیدآمیز است و چنان مینماید که در اصل داستان ذبح به فرزند دیگر ابراهیم نسبت داده شده و یهودیان برای تکمیل مفاخر خویش آن را به پدر اسرائیل منتسب ساختهاند. بخصوص که اشاره به یگانه بودن فرزند شده است و ما میدانیم اسماعیل بزرگتر از اسحاق بوده، میتوانسته یگانه فرزند ابراهیم باشد. از اینرو احتمال ذبیح بودن اسماعیل قویتر است.
بنابر اخبار و روایات موجود در آثار اسلامی، اسحاق در 40 سالگی با «رفقه» دختر «بتوئیل» فرزند الیاس ازدواج کرد و در 60سالگی صاحب دو فرزند دوقلو به نامهای (عیسو و یعقوب) شد. مطابق منابع اسلامی او پس از اسماعیل به نبوت رسید و از برادر خود اسم اعظم را آموخت. او که به فرمان الهی در شام پیامبر بود برجای برادر نشست و پیروان ابراهیم و اسماعیل به او پیوستند.
او طبق روایت تورات ناچار شد به سبب خشکسالی راهی سرزمین «جرار» گردد. در بدو ورود از بیم آنکه مردم آن سرزمین به منظور تصاحب زوجهاش او را به قتل برسانند وی را خواهر خود خواند. از اینرو توجیهات بسیاری براین عمل اسحاق شده است؛ امّا شاید اگر بدانیم که در برخی اقوام گذشته به دلیل شیوع ازدواج خواهر و برادر، کلمه همسر یک کلمهی بیمعنا بوده و مردها زنهایشان را خواهر مینامیدند و یا هنگام ازدواج میگفتند «او را به خواهری خود گرفت» دیگر نیازی به چنین توجیهاتی نیست. اسحاق در آن سرزمین به کشاورزی پرداخت و در این کار ترقی کرد و اموال فراوان به دست آورد.
وی گاه رشک همسایگان را برمیانگیخت و ناگزیر بود برای اجتناب از برخورد، در سرزمینهای اطراف، روزگار بگذارند. آمدن پادشاه جرار به «بئر شیع» برای بستن پیمان صلح و دوستی با اسحاق، نشان میدهد که او در این منطقه اقتداری حاصل کرده بود.
در منابع اسلامی داستان وصیت اسحاق و تعیین یعقوب به عنوان جانشین، در گزارشی مفصل و در جزئیات نزدیک به داستان عهد عتیق آمده است. در مورد سن اسحاق آراء مختلفی بیان شده است. گفتنی است که سال وفات او آغاز تاریخ یهود شمرده شده است.
اسحاق(ع) از پیامبران بزرگ الهی است که برقوم بنیاسرائیل مبعوث شده است. اسحاق فرزند دوّم ابراهیم پس از اسماعیل است که از ساره به دنیا آمده است. در تورات، نام اسحاق از یک لغت عبری ـ به معنای خندیدن که نزدیک به لغت (ضحک) عربی است ـ مشتق شده است. زیرا ساره پیش از تولد او گفته است خدا مرا خندان و مسرور ساخت. پس از تولد او خداوند به ابراهیم فرمود که او را اسحاق بنامد. در قرآن نیز مضمونی نزدیک به بیان تورات آمده است *فضحکت فبشرناها باسحاق1؛ «پس ساره خندید، پس آنگاه او را به اسحاق بشارت دادیم».
بنابر روایت تلمود، او در روز عید فصح و بنابر روایات اسلامی در شب عاشورا متولد گردید. هنگام تولد، ابراهیم؛100 یا120 سال داشت و ساره 90ساله بود. از اینرو هنگامی که فرشتگان الهی خبر تولد او را دادند، ساره خندهای از روی تعجب میکند و میپرسد چگونه از چون من که در سنّ پیری هستم و شوهرم فرتوت گشته، کودکی زاده میشود؟
این خرق عادت، خود معجزهای الهی در تولد اسحاق بود. آنچه در قرآن به شکلی صریح در خصوص زندگی اسحاق آمده است، همین مطالبی است که دربارهی تولد او بیان شد. امّا در آیات بسیاری نام او همردیف با نام پیامبران بزرگ الهی آمده و مورد ستایش قرار گرفته است.
در مورد خواب ابراهیم(ع) و ذبح فرزندش، مفسرین بین او و برادرش اسماعیل اختلاف کردهاند. برخی همچون زمخشری، طبری، ابناثیر و بیضاوی و علماء متأخر در نسبت دادن ذبح به اسماعیل اصرار دارند. در سفر تکوین باب 22 شمارهی یکتا سه عبارتی به این مضمون است: «بعد از این وقایع خداوند، ابراهیم را امتحان کرده و گفت: ای ابراهیم! اکنون پسر خود را که یگانهی توست و او را دوست میداری، یعنی اسحاق را بردار و به زمین (موریا) برو… و او را قربانی کن!» لحن تأکیدی این آیات مخصوصاً عبارت (یعنی اسحاق) تردیدآمیز است و چنان مینماید که در اصل داستان ذبح به فرزند دیگر ابراهیم نسبت داده شده و یهودیان برای تکمیل مفاخر خویش آن را به پدر اسرائیل منتسب ساختهاند. بخصوص که اشاره به یگانه بودن فرزند شده است و ما میدانیم اسماعیل بزرگتر از اسحاق بوده، میتوانسته یگانه فرزند ابراهیم باشد. از اینرو احتمال ذبیح بودن اسماعیل قویتر است.
بنابر اخبار و روایات موجود در آثار اسلامی، اسحاق در 40 سالگی با «رفقه» دختر «بتوئیل» فرزند الیاس ازدواج کرد و در 60سالگی صاحب دو فرزند دوقلو به نامهای (عیسو و یعقوب) شد. مطابق منابع اسلامی او پس از اسماعیل به نبوت رسید و از برادر خود اسم اعظم را آموخت. او که به فرمان الهی در شام پیامبر بود برجای برادر نشست و پیروان ابراهیم و اسماعیل به او پیوستند.
او طبق روایت تورات ناچار شد به سبب خشکسالی راهی سرزمین «جرار» گردد. در بدو ورود از بیم آنکه مردم آن سرزمین به منظور تصاحب زوجهاش او را به قتل برسانند وی را خواهر خود خواند. از اینرو توجیهات بسیاری براین عمل اسحاق شده است؛ امّا شاید اگر بدانیم که در برخی اقوام گذشته به دلیل شیوع ازدواج خواهر و برادر، کلمه همسر یک کلمهی بیمعنا بوده و مردها زنهایشان را خواهر مینامیدند و یا هنگام ازدواج میگفتند «او را به خواهری خود گرفت» دیگر نیازی به چنین توجیهاتی نیست. اسحاق در آن سرزمین به کشاورزی پرداخت و در این کار ترقی کرد و اموال فراوان به دست آورد.
وی گاه رشک همسایگان را برمیانگیخت و ناگزیر بود برای اجتناب از برخورد، در سرزمینهای اطراف، روزگار بگذارند. آمدن پادشاه جرار به «بئر شیع» برای بستن پیمان صلح و دوستی با اسحاق، نشان میدهد که او در این منطقه اقتداری حاصل کرده بود.
در منابع اسلامی داستان وصیت اسحاق و تعیین یعقوب به عنوان جانشین، در گزارشی مفصل و در جزئیات نزدیک به داستان عهد عتیق آمده است. در مورد سن اسحاق آراء مختلفی بیان شده است. گفتنی است که سال وفات او آغاز تاریخ یهود شمرده شده است.