آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

ایمان: دومین رکن سیر و سلوک
در طی مقامات معنوی و سیر و سلوک روحانی برخی از صفات و کمالات نقش محوری را در اعتلاء انسان ایفاء می کنند که از انها به عنوان «ارکان سیر و سلوک» یاد می شود مقصود از رکن این است که اگر انها نباشند دیگر کمالات انسان را به هدف نمی رسانند، خیمه ترقی وتعالی و سراپرده ی معنویت بر روی ان ارکان بر پا شده است نخستین رکن سیروسلوک «عزم» است که در سه شماره بشارت به ان پرداخته شد دومین رکن «ایمان» است ایمان آینه تمام نمای سیر مقامات معنوی است که تعالی و ترقی را به همراه دارد.
در اندیشه، دین مداران گرچه ایمان از مکانت بالایی برخوردار نیست و عظمت آن را به درستی احساس نکرده‌اند ولی در نزد اهل معنی و سیر وسلوک از موقعیت ممتاز و بلندی برخوردار است.
أئمه‌ی معصومین (ع) از ایمان بسیار سخن گفته‌اند تا مردم به حقیقت آن واقف شوند از دیدگاه این روایات، ایمان صفتی در کنار دیگر صفات نیست بلکه تنه درختی است ریشه‌دار که دیگر صفات همه شاخ و برگ آن است، اگر شجره‌ی ایمان در وجود انسان ریشه گرفت صاحب آن به دیگر کمالات آراسته می گردد و اگر فاقد آن شجره باشد به دیگر کمالات نخواهد رسید برای همین در روایت ایمان به رأس بدن تشبیه شده که قوام حیات به وجود آن است انسانی که سیر و سلوک را پیشه خود ساخته. می‌خواهد به کمالات الهی نائل آید و کمال واقعی در گرو ایمان است بالاترین کمال دیدار با خداوند است که فقط با ایمان میسّر است روزی یکی از یاران حضرت امیر (ع) که مردی فصیح و شجاع بود از حضرت پرسید:
آیا پروردگارت را دیده‌ای؟
ـ پروردگاری که ندیده باشم نمی‌پرستم.
ـ چگونه او را دیده‌ای؟
ـ خداوند را با چشم ظاهری نمی توان دید ولی با حقیقت ایمان دیده می شود «لکن رأته القلوب بحقائق الإیمان»
در این گفتگو حضرت به دو نکته مهم اشاره کرده است.
1. دیدار با خداوند
دیدار با خداوند که از آن به «لقاء الله» نیز یاد شده برترین هدفی است که سالک الی اللّه با ریاضت‌ها و عبادتها و طی مراحل معنوی در تکاپوی آن است آیا کمالی برتر از این هست که انسان به مقام لقاء اللّه نائل آید و به مشاهده‌ی مستقیم خداوند برسد وحضرتش را با تمام وجود احساس کند. در تقسیمی که از معرفت ارائه شده «لقاءالله» جایگاهی عظیم دارد.
1. معرفت فطری: هر انسان در فطرت خود، خدا‌شناس است. خداوند در نهان دل و اعماق وجودی هر فرد حضور دارد و هر کسی آن را می یابد بی آنکه احتیاج به استدلال داشته باشد.
2. معرفت به آیات: انسان با مطالعه و مشاهده نشانه‌های عظمت خداوند، جلال و جبروت، کمال و عظمت او را در همه هستی می بیند و دلش در برابر او خاضع و خاشع می گردد.
3.معرفت به ذات: در این معرفت انسان خدا را مشاهده می کند مانند دیدن خورشید به خود خورشید آفتاب آمد دلیل آفتاب، واسطه‌ای در کار نیست، این معرفت نصیب انسانهای وارسته‌ای می‌گردد که شمار آنها اندک است حجابی که دیگران بر اثر غفلت و اعمال سوء بر دیدگان دارند از قامت آنان رخت بر بسته، آنان به نظاره‌ی خدا نشسته‌اند در حالی که هیچ حجاب و پرده‌ای میان آنها و معبودشان حائل نیست همانند شهید راه خدا، ائمه‌(ع) فرموده‌اند شهید به «وجه خدا» نظر می‌کند «ینظر الی وجه الله» در حدیث آمده که اهل بهشت هیچگاه آرزوی بازگشت به دنیا نمی کنند مگر شهید او آرزو می‌کند به دنیا برگردد و دوباره در راه خدا شهید شود تا بار دیگر به «وجه اللّه» نظر کند لقاء خدا در مرتبه‌ای از کمال و لذت است که شهید حاضر است از لذتهای بهشتی صرف نظر کند تا لذت «لقاء» را دگر بار دریابد لذتی که همه نعمتها و لذتهای بهشتی در برابر آن ناچیزند و از این روایت بر می آید که «لقاء خدا» برای شهید دائمی نیست و فقط در لحظه‌ی شهادت نصیبش می‌شود ولی کسی که براثر ایمان وطی مراحل معنوی، معرفت به ذات خداوند پیدا کرده به مقامی بالاتر از شهید رسیده است زیرا شهید لحظه‌ای به دیدار خداوند دست یافته است ولی او همه لحظه‌هایش در لقاء خدا سپری می شود، باطنش به خدا پیوند خورده و چشم دلش همواره به تماشای جلال و جمال الهی مشغول است.
2. حقیقت ایمان
حضرت امیر (ع) فرمود که دل بوسیله «حقیقت ایمان» به تماشای خدا می نشیند. انسانها در برابر کمالات معنوی یا واجد آن هستند و یا فاقد آن هستند. کسانی که بی کمالند ولی تظاهر به داشتن آن می‌کنند تظاهر به کمال در برخی از صفات بی نتیجه نیست و آثاری در پی دارد مثل «ادعای دوستی با خدا» که ممکن است منشأ دوستی خداوند با او گردد چون خداوند دارای رحمت واسعه و لطف کرمش زیاد است در دعا آمده است «یا حبیب من تحبب الیک» ای دوست کسی که تظاهر به دوستی تو دارد و نیز چه بسیارند کسانی که بزبان توکل بر‌خدا می‌کنند در حالی که فقط ورد زبان است و دل از آن خبر ندارد، در اینجا نیز خداوند او را به حال خود رها نمی‌کند، لطف و ربوبیتش را از او دریغ نمی‌کند چنین اشخاصی پرتو رحمت الهی بردامن آنها می نشیند ولی آنها قادر به درک آن نیستند تا لذت آن را بچشند و زیبایی آن را به چشم دل ببینند اما کسی که وصول به بالاترین مقصد و برترین هدف یعنی لقاء اللّه را وجهه همت خویش قرار داده است و با عشق و شوق آن می‌سوزد و می‌سازد، باید بداند که آنچه در این ارتباط محور و رکن می‌باشد و نقش اصلی و منحصر به فرد را دارد «حقیقت ایمان» است و با ادعای ایمان هرگز نمی توان حتی یک گام به آن نزدیک شد.از این روی باید خود را به حقیقت ایمان آراسته کند و در این صورت است که فیوضات الهی را با تمام وجود احساس می‌کند و با ایمانش وجود الهی را نظاره می کند چنین ایمانی در سالک چراغ فروزانی است که پرتو آن اعماق عالم را در می نوردد و به هر کسی که می رسد جز تجلی خدا چیزی نمی‌بیند بنابر آنچه نتیجه می‌گیریم آنچه که در باب سیر‌و‌سلوک رکن است «حقیقت ایمان» است.
أهمیت و موقعیت ایمان
حضرت علی‌(ع) در این باب می فرماید:
1. ایمان درختی است که ریشه‌اش یقین است ، شاخه‌اش پرهیزکاری ، شکوفه‌اش حیا و میوه‌اش بخشندگی.
2. «بالایمان تکون النجاة . لا وسیلة أنجح من الإیمان. ایمان سبب نجات است و رستگاری ندارد کسی که ایمان ندارد وسیله‌ای پیروزی آفرین‌تر از ایمان نیست».
3. «ثمرة الإیمان الفوز عند‌اللّه، میوه ایمان رسیدن به سعادت در پیشگاه خداوند است».
4. «المرء بإیمانه، قدر و منزلت مرد به ایمان اوست».
5. «الإیمان شهاب لا یخبو، ایمان ستاره‌ی فروزانی است که هرگز خاموش نمی شود».
6. «الإیمان أعلی غایة، ایمان بلندترین غرض و هدف است».
7. «أقرب الناس من اللّه سبحانه أحسنهم إیماناً، نزدیکترین مردم به خداوند کسی است که دارای بهترین ایمان باشد».
8. پیامبر (ص) : «لیس الإیمان بالتحلّی و لا بالتمنّی و لکنّ الإیمان ما خلص فی القلب و صدقه الأعمال، ایمان به ادعا و آرزو نیست بلکه ایمان آن است که در دل خالص باشد و عمل آن را تأیید و تصدیق کند.
نگاهی به ظرافت با تفکر و تدّبر به ظرافت‌های قرآنی از لحاظ کلمه و واژه بنگریم:
حرف قرآن را مدان که ظاهرست زیر ظـاهر باطـنی هم قاهرست
واژه ظلمات هم 23 بار
واژه آخرت هم 115بار
واژه حیات و مشتقاتش هم 145 بار
واژه فساد و مشتقاتش هم 50 بار
واژه سیئات هم 167بار
واژه ملائکه نیز 88 بار
واژه علم و مشتقاتش نیز 811 بار
واژه نور 23 بار
واژه دنیا 115بار
واژه موت و مشتقاتش 145 بار
واژه نفع و مشتقات آن 50 بار
واژه صالحات 167بار
واژه شیطان 88 بار
واژه ایمان مشتقاتش 811 بار
و همچنین واژه شهر (ماه) 12بار و واژه یوم (روز) 356 بار در قرآن به کار رفته است

تبلیغات