آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

همدلی و همسخنی با آنان‌که عمری را با قرآن مأنوس بوده‌اند،
شیرین و به یادماندنی است. از این رو «بشارت» فرصت را مغتنم شمرده
و با سرکار خانم زهرا روستا، که از کودکی و نوجوانی با کلمات نورانی وحی
دمساز بوده‌اند و اکنون تفسیری از کتاب الهی در سه جلد با عنوان «تفسیر بیانی قرآن»
به چاپ رسانده‌اند، به گفت‌و‌گو نشسته است و آن را به پیشگاه علاقه‌مندان
به ویژه بانوان قرآنی تقدیم می‌دارد.
بشارت: مختصری از شرح زندگی و سوابق تحصیلی خود را بیان کنید.
اسم من زهرا بگُم است که بگُم مؤید سید بودن من است. فامیل من سید جلال الدین بوده که در مسافرت‌های مکرّر حج، در پاسپورت من به علت آن جلال الدین اشکال پیش می‌آمد. به همین خاطر، شناسنامه‌ام را به فامیل شوهرم (روستا) تغییر دادم. متولد سال 1295در تهران هستم که خدا این عمر را به من عنایت کرده است. من بیش‌تر و شاید همه عمرم را مشغول درس بوده‌ام. خدا پدر‌بزرگوارم را رحمت کند. ایشان اهل علم ومجتهد بودند و بنده هم در خانواده عالم تربیت شدم. مادر و پدرم خیلی کوشش داشتند که ما دوران تحصیل را ادامه بدهیم. در آن زمان‌ها دخترها مخصوصاً در خانواده روحانی نمی‌توانستند درس بخوانند، ولی با کوشش زیاد آن‌ها دیپلم گرفتیم. چهار خواهر بودیم که همه تا مرحله دیپلم رسیدیم. بعد از آن با دوران کشف حجاب رضا خان مصادف شدیم و مجبور بودیم در خانه درس بخوانیم. چند استاد داشتم که یک نفر از آن‌ها نابینا بود. یک آقایی نیز به نام آقای حجتی بودند که می‌آمدند و به ما درس می‌دادند. در آن وقت دانشگاه‌ها هم برای دختران نبود. من در خانه نزد پدرم به خواندن تفسیر ابوالفتوح رازی مشغول شدم که هفت جلد بود به صورت فارسی قدیمی و فهمش خیلی مشکل بود.
بشارت: سوابق آشنایی خود با قرآن و تحصیلات حوزوی را بفرمایید.
در دوران بی‌حجابی که در خانه بودم، آشنایی‌ام با قرآن شروع شد. وقتی حجاب آزاد شد و توانستیم با چادر بیرون برویم، به آموزش درس‌های حوزوی مشغول شدم. من شاگرد و معلمی نداشتم. پیرمردی به نام آقای راشد که استاد دانشگاه بودند و معمّم نبودند، در همسایگی خانه ما بودند. ما با همسرش آشنا بودیم که درس‌های حوزوی را از جامع المقدمات با هم شروع کردیم. بعد از آن، حاشیه ملا عبد‌اللّه را شروع کردم که منطق بود. بعد اشکال المیزان و بعد از آن جامی را خواندیم و ادامه دادیم تا ایشان فوت کردند. آن وقت نزد آقای اسلامبولچی که پیش‌نماز مسجد سادات بود، معالم را خواندم. در خلال این مدت، اصول استنباط را نزد آقای بتولی خواندم که برای من کافی نبود. بالاخره با چند تا از دوستانم اصول‌مظفر را نزد آقای سید علی گلپایگانی ـ که خدا حفظشان کند‌‌‌ـ شروع کردم. اصول اعتقادات را ایشان با ما کار کردند. بعد از این جریان، شوهرم مریض شد و فوت کرد و برای درس من خیلی وقفه پیش آمد.
بشارت: چگونگی رویکرد خود را به تفسیر قرآن کریم بیان کنید.
ابتدای آشنایی من با تفسیر، ابتدای انقلاب بود. در آن اوایل از طرف وزارت مرا می‌بردند تا قرآن را برای خانم‌ها درس بدهم. در هلال احمر نیز برای خانم‌ها تفسیر قرآن می‌گفتم. در آن‌جا تقریباً نصف قرآن تمام شد که هرهفته تفسیر یک سوره کوچک را می‌گفتم. همین‌ها را برای استفاده خودم نوشتم و این‌ها را از تفسیر صافی، مجمع البیان، المیزان و… استفاده می‌کردم که عربی بود. وقتم را همیشه صرف نوشتن تفسیر می‌کردم تا این‌که 10 سال پیش تفسیر من تمام شد و من خوشحال بودم که تفسیرم تمام شده است و می‌توانم هروقت بخواهم به آن رجوع کنم. البته دوستانم اصرار داشتند که آن را چاپ کنم که این کار با کمک وزارت ارشاد تمام شد.
بشارت: شیوه و روش مورد استفاده در تألیف تفسیر خود را بفرمایید.
چهار تفسیر را باز می‌کردم، یک آیه مثلاً سوره‌ی انفال: «یسئلونک عن الأنفال» را از هر تفسیر مطالعه می‌کردم. اگر مشترکاتی داشت، آن‌ها را می‌نوشتم و آن را که در نظرم ساده‌تر و بهتر می‌آمد، ترجمه می‌کردم و می‌نوشتم. شیوه خاصی هم نبود. من از خودم هیچی ندارم. در تفسیر صافی روایاتی هم آمده که از روایات تفسیری استفاده می‌کردم. من تصمیم به نوشتن تفسیر نداشتم. اصلاً خودم را قابل این کار نمی‌دانستم. فقط یک جمع‌آوری بود برای خودم که بتوانم تفسیر یک آیه را زود پیدا کنم.
بشارت: راه‌های انس با قرآن را در چه می‌دانید؟
انس با قرآن اول خلوص می‌خواهد؛ یعنی تزکیه نفس. کلمه «یزکیهم» باید وجود داشته باشد تا «یعلّمهم» به دنبالش باشد. اول تزکیه نفس است؛ یعنی بیرون آوردن از خودی. اگر انسان منیت را از بین ببرد، پیشرفت می‌کند. در هرموقعیتی که باشد اگر منیت نداشته باشد، با قرآن مأنوس می‌شود. اگر غیر از این بود، با چیز دیگر مأنوس می‌شود.
بشارت: در مورد ارتباط بانوان با قرآن توضیح دهید. چرا مردان در راه قرآن پیشرفت بیشتری داشتند. مثلاً چرا همه تفاسیر از آن‌هاست؟
ارتباط بانوان و آقایان با قرآن فرقی نمی‌کند، ولی بیشتر بودن پیشرفت مردان به خاطر این است که اولاً خانم‌ها در زندگی درگیر یک‌سری مسایل خاص هستند. ثانیاً در گذشته، راه پیشرفت علمی خانم‌ها بسته بود. من وقتی دیپلم گرفتم حدود 300 نفر در کل تهران دیپلم داشتند. بعد از آن هم برای خانم‌ها دانشگاهی نبود. آقایان آزادتر بودند، ولی از جهت استعداد هر دو یکی هستند. فقط موانع برای خانم‌ها زیاد است.
بشارت: در مورد دیگر تألیفات خود توضیح بفرمایید.
من اهل تألیف و تفسیر نیستم، ولی چون بارها به مکه مشرف شدم، مرا به عنوان راهنما برای خانم‌ها به آن‌جا می‌بردند. به همین جهت، مقداری با مناسک حج آشنایی پیدا کردم. به همین علت آن‌ها را به صورت کتابی و با دست خط خودم درآوردم که «راهنمای حج» نام داشت و خانم‌ها خیلی از آن استقبال کردند. بقیه کارهایم در حد نوشته‌هایم است که چاپ نشده، ولی آن‌چه قابل چاپ بوده، همین تفسیرم است.
بشارت: اگر خاطره قرآنی دارید، بیان کنید.
خاطره‌ای که تازگی داشته باشد، به یاد ندارم. من فرزند ندارم ویکی از دلایلی هم که توانستم این راه را طی کنم، این بود که اولاد نداشتم. شوهرم نیز مرا در راه تحصیل آزاد گذاشته بود و در کار من مانع نمی‌تراشید. به همین دلیل، توانستم کلاس تشکیل بدهم و خانم‌ها را هدایت کنم و مسأله به آن‌ها بیاموزم.
بشارت: چه نصیحت و سفارشی به جوانان دارید؟
جوان‌های مملکت ما چند نوع هستند. یک عده غرق در جوانی‌اند که باید آن‌ها را کنار گذاشت تا دورانشان را طی کنند و یک روز از جهالت بیرون آیند. یک عده از جوانان خیلی خوبند و تمام اوقاتشان را صرف درک یک مطلب می‌کنند یا از قرآن یا از جلسات. بعضی از این جوانان با رادیو معارف قم خیلی مأنوسند و از آن استفاده می‌کنند که واقعاً هم آموزنده است. خود من وقتی مشغول کاری هستم، به رادیو معارف که درس آقای جوادی آملی دارد، گوش می‌دهم. چون نمی‌توانم سردرس ایشان حاضر شوم، رادیو معارف بهترین راه برای دسترسی به درس آن‌هاست. به جوانان توصیه می‌کنم که به رادیو معارف گوش کنند. اصل تمام این‌ها به تربیت خانواده برمی‌گردد که در چه خانواده‌ای بوده‌اند و تغذیه آن‌ها چگونه بوده است و معاشرتشان با چه کسی و چگونه بوده است. جوانان خوب خیلی هستند و خوب هم پیش می‌روند. ان‌شاء اللّه خدا همگان و همه جوانان را هدایت کند.

تبلیغات