نقدی بر داستان یوسف
آرشیو
چکیده
متن
در زمینهی داستان «یوسف و برادرانش» که درآن نشریه چاپ شده است،نکات زیادی وجود دارد که لازم دانستم برخی را باشما و نویسنده ی محترم آن جناب، آقای دکتر محمد لسانی فشارکی در میان بگذارم.
به طور کلی، این داستان آن گونه که نویسنده نقل کرده است، بر مبنای توطئهی عزیز مصر علیه حضرت یوسف بنا شده و حتی زلیخا نیز به پندار نویسنده، آلت دست عزیز مصر بوده است. بدین ترتیب،برداشتهای نویسندهی محترم از شخصیت و روحیات عزیز مصر با تعابیری که قرآن به صراحت یا کنایه بدان اشاره کرده،صد درصد درتضاداست و عملاً در جهت بی حیثیت کردن او حرکت کرده است. این در حالی است که قرآن تعابیری دیگری در مورد عزیز مصر به کار میبرد که برای نمونه آنها را ذکر میکنیم:
1.حضور مستقیم و بدون واسطه در بازار برده فروشان:
قال الّذی اشترایه من مصر. (آیهی20)
2.دقت نظر در خرید برده: قال الذی اشترایه من مصر و انتخاب یوسف که کودکی ناتوان بود. (آیهی 20)
3.توان مندی درک کردن بزرگی مقام والای یوسف: اکرمی مثویه.( آیهی20)
4.سفارش یوسف به همسرخود و ابلاغ گرامی داشتن مقام او: اکرمی مثویه. (آیهی20)
5.آینده نگری و حدس زدن آیندهی یوسف: ینفعنا. (آیهی20)
6.برخورداری از مهر و محبت پدری و داشتن قصد انتخاب یوسف به فرزندی:
أو نتخذه ولداً: (آیهی20)
7.تأییدخداوند سبحان بر مقام و موقعیت نیکوی مادی یوسف:
مکنا لیوسف. (آیهی20)
8.نبود هیچ گونه مشکل و سختی و مصیبت در دوران کودکی تا نوجوانی یوسف: به دلیل عدم طرح نشدن آنها در قرآن و پرش زندگی او از همان زمان سکونت در خانه تا دوران نوجوانی.
9.پذیرایی طولانی از یوسف:در خانهی خود و اعتراف صریح یوسف به آن
أحسن مثوای.(آیهی 23).
10.کیاست و درایت و خام نشدن هنگام شنیدن ادعای همسرش دربارهی قصد سوء یوسف نسبت به او و تلاش برای تحقیق و بررسی واقعی موضوع.
11.اجازه دادن به یوسف برای دفاع از خود:
قال هی راودتنی عن نفسی.(آیهی 26)
12.تشکیل دادگاه برای تعیین تکلیف و تعیین مجرم واقعی.
13.شنیدن شهادت شاهد (آیات26و27)
14.دار بودن ملکه ی انصاف و واقع بینی و انجام داوری عادلانه و صحیح:
انه من کیدکنّ. (آیهی28)
15.درخواست ازیوسف ـ نه ابلاغ و تحکم و اجبار و تبعید و…ـ برای پنهان کردن موضوع:
یوسف اعرض عن هذا.(آیهی 29)
16.در مقام یک مربی،ابلاغ دستور استغفار و توبه به همسرش:
واستغفری لذنبک (آیهی29)
17.اعلام خطا کاری و گناه کار بودن همسرش:
انک کنت من الخاطئین.( آیهی 29)
18.در زندانی کردن یوسف نیز تنها به دست فرد او نبوده است و به قول قرآن «هم» تصمیم گرفتند:«بدالهم» (آیهی 35). البته این سخن بدان معنا نیست که او موافق این کار نبوده است. معنای این سخن آن است که حتی با وجود موافقت عزیز،وی امکان تصمیم گیری فردی و شخصی در این زمینه نداشته و شورا و مجمعی در این زمینه تصمیم گرفتهاست.
با این توضیح به فوق میتوان نتیجه گرفت که شیوه و سیاست قرآن،بیان مسایل به صورت واقعی است و در این زمینه حتی در بیان ویژگیهای پادشاه یا نخست وزیر یک حکومت فرعونی نیز جنبهی صداقت و واقع بینی رافراموش نمیکند.بنابراین،ویژگیهای افراد را همان گونه که هستند، بیان میکند، نه آن گونه که با فیلم نامه و سناریو و خیال پردازی منطبق شود.
در مورد زلیخا باید گفت: اولاً اگر این زن این قدر پاک و معصوم است، چرا آلت دست واقع میشود؛ آن هم برای کثیف ترین و شنیعترین اقدامی که در همهی فرهنگها و اعتقادات و گرایشهای الهی و بشری،انجام دادن آن زشت و ناپسند شمرده شده است؟ ازسوی دیگرمی بینیم که تعابیر قرآن در مورد این زن بیخبر و چشم وگو ش بسته ـ به قول نویسنده ـ چنین است:
الفـ راودته التی هو فی بیتها؛بانوی خانه به میل نفس خود با یوسف بنای مراوده گذاشت.(آیه ی 23)
ب ـ غلقت الابواب؛ انجام اقدامات مقدماتی برای فعل سوء. (آیه ی 23)
ج ـ قالت هیت لک؛ اعلام آمادگی و شیفتگی خود.( آیهی23)
د ـ قدت قمیصه من دبر؛ تلاش برای بازداشتن یوسف از خروج از اتاق.( آیهی 25)
هـ ـ قالت ما جزاء من اراد باهلک سوء؛ اتهام به یوسف پاکدامن.( آیه ی 25)
وـ یسجن أو عذاب ألیم؛ تعیین شدید ترین مجازاتها برای یوسف.(آیه ی 25)
ز ـ انک کنت من الخاطئین؛ اعلام گناهکاری او حتی از سوی همسرش.(آیه ی 29)
ح ـ انا لنریها فی ضلال مبین؛زشت و ناپسند بودن کار او در افکارعمومی زنان مصر.(آیهی 30)
ط ـ سمعت بمکرهن أرسلت الیهن؛ تربیت محفلی گناه آلود برای تطهیر خود.(آیه ی 31)
ی قالت فذلکن الذی لمتننی فیه؛ اعتراف صریح به گناهکاری خود.( آیه ی32)
ک فاستعصم و لئن لم یفعل ما أمره لیسجنن ولیکونا من الصغرین؛اعتراف صریح به طهارت و عصمت یوسف و در عین حال تهدید او برای انجام عمل منافی عفت.(آیه ی32)
لـ الان حصحص الحق؛ اعتراف صریح به پنهان کاری حقیقت. ( آیه ی50)
مـ أنا راودته عن نفسه؛ اعتراف آشکار و بی پرده بر گناهکاری خود .(آیه ی50)
تعابیرو کلمات در همه ج دقیقاً بیانگر اهداف زلیخا است و اراده و قصد انجام سوء و خطا و گناه رابه او نسبت میدهد،اجرای آن نه به عنوان عنصری چشم و گوش بسته و بیخبر.
در مورد زلیخا باید گفت: اولاً اگر این زن این قدر پاک و معصوم است، چرا آلت دست واقع میشود؛ آن هم برای کثیف ترین و شنیعترین اقدامی که در همهی فرهنگها و اعتقادات و گرایشهای الهی و بشری،انجام دادن آن زشت و ناپسند شمرده شده است؟
به طور کلی، این داستان آن گونه که نویسنده نقل کرده است، بر مبنای توطئهی عزیز مصر علیه حضرت یوسف بنا شده و حتی زلیخا نیز به پندار نویسنده، آلت دست عزیز مصر بوده است. بدین ترتیب،برداشتهای نویسندهی محترم از شخصیت و روحیات عزیز مصر با تعابیری که قرآن به صراحت یا کنایه بدان اشاره کرده،صد درصد درتضاداست و عملاً در جهت بی حیثیت کردن او حرکت کرده است. این در حالی است که قرآن تعابیری دیگری در مورد عزیز مصر به کار میبرد که برای نمونه آنها را ذکر میکنیم:
1.حضور مستقیم و بدون واسطه در بازار برده فروشان:
قال الّذی اشترایه من مصر. (آیهی20)
2.دقت نظر در خرید برده: قال الذی اشترایه من مصر و انتخاب یوسف که کودکی ناتوان بود. (آیهی 20)
3.توان مندی درک کردن بزرگی مقام والای یوسف: اکرمی مثویه.( آیهی20)
4.سفارش یوسف به همسرخود و ابلاغ گرامی داشتن مقام او: اکرمی مثویه. (آیهی20)
5.آینده نگری و حدس زدن آیندهی یوسف: ینفعنا. (آیهی20)
6.برخورداری از مهر و محبت پدری و داشتن قصد انتخاب یوسف به فرزندی:
أو نتخذه ولداً: (آیهی20)
7.تأییدخداوند سبحان بر مقام و موقعیت نیکوی مادی یوسف:
مکنا لیوسف. (آیهی20)
8.نبود هیچ گونه مشکل و سختی و مصیبت در دوران کودکی تا نوجوانی یوسف: به دلیل عدم طرح نشدن آنها در قرآن و پرش زندگی او از همان زمان سکونت در خانه تا دوران نوجوانی.
9.پذیرایی طولانی از یوسف:در خانهی خود و اعتراف صریح یوسف به آن
أحسن مثوای.(آیهی 23).
10.کیاست و درایت و خام نشدن هنگام شنیدن ادعای همسرش دربارهی قصد سوء یوسف نسبت به او و تلاش برای تحقیق و بررسی واقعی موضوع.
11.اجازه دادن به یوسف برای دفاع از خود:
قال هی راودتنی عن نفسی.(آیهی 26)
12.تشکیل دادگاه برای تعیین تکلیف و تعیین مجرم واقعی.
13.شنیدن شهادت شاهد (آیات26و27)
14.دار بودن ملکه ی انصاف و واقع بینی و انجام داوری عادلانه و صحیح:
انه من کیدکنّ. (آیهی28)
15.درخواست ازیوسف ـ نه ابلاغ و تحکم و اجبار و تبعید و…ـ برای پنهان کردن موضوع:
یوسف اعرض عن هذا.(آیهی 29)
16.در مقام یک مربی،ابلاغ دستور استغفار و توبه به همسرش:
واستغفری لذنبک (آیهی29)
17.اعلام خطا کاری و گناه کار بودن همسرش:
انک کنت من الخاطئین.( آیهی 29)
18.در زندانی کردن یوسف نیز تنها به دست فرد او نبوده است و به قول قرآن «هم» تصمیم گرفتند:«بدالهم» (آیهی 35). البته این سخن بدان معنا نیست که او موافق این کار نبوده است. معنای این سخن آن است که حتی با وجود موافقت عزیز،وی امکان تصمیم گیری فردی و شخصی در این زمینه نداشته و شورا و مجمعی در این زمینه تصمیم گرفتهاست.
با این توضیح به فوق میتوان نتیجه گرفت که شیوه و سیاست قرآن،بیان مسایل به صورت واقعی است و در این زمینه حتی در بیان ویژگیهای پادشاه یا نخست وزیر یک حکومت فرعونی نیز جنبهی صداقت و واقع بینی رافراموش نمیکند.بنابراین،ویژگیهای افراد را همان گونه که هستند، بیان میکند، نه آن گونه که با فیلم نامه و سناریو و خیال پردازی منطبق شود.
در مورد زلیخا باید گفت: اولاً اگر این زن این قدر پاک و معصوم است، چرا آلت دست واقع میشود؛ آن هم برای کثیف ترین و شنیعترین اقدامی که در همهی فرهنگها و اعتقادات و گرایشهای الهی و بشری،انجام دادن آن زشت و ناپسند شمرده شده است؟ ازسوی دیگرمی بینیم که تعابیر قرآن در مورد این زن بیخبر و چشم وگو ش بسته ـ به قول نویسنده ـ چنین است:
الفـ راودته التی هو فی بیتها؛بانوی خانه به میل نفس خود با یوسف بنای مراوده گذاشت.(آیه ی 23)
ب ـ غلقت الابواب؛ انجام اقدامات مقدماتی برای فعل سوء. (آیه ی 23)
ج ـ قالت هیت لک؛ اعلام آمادگی و شیفتگی خود.( آیهی23)
د ـ قدت قمیصه من دبر؛ تلاش برای بازداشتن یوسف از خروج از اتاق.( آیهی 25)
هـ ـ قالت ما جزاء من اراد باهلک سوء؛ اتهام به یوسف پاکدامن.( آیه ی 25)
وـ یسجن أو عذاب ألیم؛ تعیین شدید ترین مجازاتها برای یوسف.(آیه ی 25)
ز ـ انک کنت من الخاطئین؛ اعلام گناهکاری او حتی از سوی همسرش.(آیه ی 29)
ح ـ انا لنریها فی ضلال مبین؛زشت و ناپسند بودن کار او در افکارعمومی زنان مصر.(آیهی 30)
ط ـ سمعت بمکرهن أرسلت الیهن؛ تربیت محفلی گناه آلود برای تطهیر خود.(آیه ی 31)
ی قالت فذلکن الذی لمتننی فیه؛ اعتراف صریح به گناهکاری خود.( آیه ی32)
ک فاستعصم و لئن لم یفعل ما أمره لیسجنن ولیکونا من الصغرین؛اعتراف صریح به طهارت و عصمت یوسف و در عین حال تهدید او برای انجام عمل منافی عفت.(آیه ی32)
لـ الان حصحص الحق؛ اعتراف صریح به پنهان کاری حقیقت. ( آیه ی50)
مـ أنا راودته عن نفسه؛ اعتراف آشکار و بی پرده بر گناهکاری خود .(آیه ی50)
تعابیرو کلمات در همه ج دقیقاً بیانگر اهداف زلیخا است و اراده و قصد انجام سوء و خطا و گناه رابه او نسبت میدهد،اجرای آن نه به عنوان عنصری چشم و گوش بسته و بیخبر.
در مورد زلیخا باید گفت: اولاً اگر این زن این قدر پاک و معصوم است، چرا آلت دست واقع میشود؛ آن هم برای کثیف ترین و شنیعترین اقدامی که در همهی فرهنگها و اعتقادات و گرایشهای الهی و بشری،انجام دادن آن زشت و ناپسند شمرده شده است؟