آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

وقتی کاروان اسیران کربلا را در شهر« شام» نزد یزید بردند،یزید با بی‌شرمی و گستاخی،خطاب به امام سجاد(ع)گفت:ای فرزند حسین(ع)!پدرت پیوند خود را با ما برید،حق مرا نادیده گرفت و برای رسیدن به سلطنت با من به جنگ برخاست.اینک می‌بینی که خدا با او چه کرد و بر سر او چه آورد؟
امام سجاد(ع) در پاسخ یزید، این آیه از قرآن را تلاوت کرد:
ما أصاب من مصیبة فی الأرض و لا فی أنفسکم إلاّ فی کتاب من قبل أن نبرأها إن ذلک علی اللّه یسیر لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم واللّه لا یحبّ کلّ مختال فخور.1
هر رنج و مصیبتی که از زمین (مانند: قحطی و فقر و ستم) و نفس تان‌(مانند: ترس و غم و درد)به شما برسد،همه پیش از آن‌که آن را در دنیا ایجاد کنیم،‌در کتاب (لوح محفوظ) ثبت است و آفرینش آن برای خدا آسان است.(این را بدانید) تا هرگز بر آن‌چه از دست شما می‌رود،دل‌تنگ نشوید وبه آن‌چه به شما می‌رسد، (مغرور) دلشاد نگردید.خدا دوستدار هیچ متکبّر خودستایی نیست.
یزید پس از شنیدن این آیه،چنان مات و مبهوت شده بود که نتواست حرفی بزند و پاسخی بدهد.سپس امام‌(ع) ادامه داد:ای پسر معاویه و هند و صخر! پیش از آن که تو متولد شوی، نبوت و امامت پیوسته از آن ِنیاکان من بوده است.جدّم «علی بن ابی طالب» در غزوه‌های بدر و احد و احزاب، پرچم رسول خدا‌(ص) را در دست گرفته بود، ولی پدر و جدّ تو، پرچم کفر را در دست داشتند…
وای بر تو ای یزید! اگر می‌فهمیدی که چه کار زشتی مرتکب شده و چه خطایی کرده‌ای و نسبت به پدر و برادر و عموها و خاندان من چه جفایی روا داشته‌ای، سر به کوه‌ها می‌گذاشتی. هیچ می‌دانی که سر مطهر حسین(ع) پسر علی(ع) و فاطمه(س) بر دروازه‌ی شهر شما آویخته شده است… پس چشم به راه پشیمانی و رسوایی باش….2
1.حدید،22ـ23.
2.بحار الانوار، ج45،ص136 ؛
مقتل الحسین(ع)،خوارزمی ،ج2،ص63.

تبلیغات