از زمان پدیدار شدن مفهوم حقوق نرم در عرصه حقوق بین الملل سالها می گذرد اما هنوز هیچ اجماعی در خصوص تعریفی واحد از آن حاصل نشده است . علل استفاده دولت ها از حقوق نرم نیز کماکان در هاله ای از ابهام قرار دارد. این مقاله در چارچوب نظریه آثار حقوقی ، تفاسیر غیرالزام آوری که نهادهای قضایی و شبه قضایی بین المللی از قواعد الزام آور حقوق بین الملل ارائه می دهندرا بررسی نموده است.منظور از مراجع قضایی و شبه قضایی، مهمترین نهادهایی است که به موجب حقوق بین الملل، صلاحیت سخن گفتن از قواعد بین المللی را دارا هستند .به لحاظ حقوقی، تصمیمات صادره توسط نهاد های یاد شده عموماً تنها نسبت به طرفین اختلاف و در همان دعوی الزام آور می باشند؛ با این وجود تحت شرایطی آثار حقوقی ناشی از تصمیمات مربور به سایر دولت ها بسط پیدا کرده و الزامات حقوقی برای آنها به ارمغان می آورد نکته اینجاست که نقش اصلی را در فرایند ذکر شده حقوق نرم بر عهده دارد، نقشی که تا حد زیادی در حقوق بین الملل ناشناخته مانده است .مقاله حاضر به بررسی این نقش اختصاص یافته است