آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

نام مبارک ایشان: «م;ح;م;د» و نام مادرشان - به اختلاف روایات- «نرجس; ریحانه; سوسن; صیقل; حکیمه; مریم‏» مى‏باشد.
تاریخ زادروز آن حضرت - نیز به اختلاف - شب جمعه نیمه شعبان‏سال 255 ه ، یا 8 شعبان سال‏256 ه . و یا23 رمضان سال 258 هبه نگارش آمده است.
لیکن مشهور آن است که تولد با سعادت آن حضرت در شب جمعه نیمه‏شعبان سال 255ه واقع شده است. این تاریخ نود هزار و دویست وسى و یک روز(90231) از مبدا هجرت گذشته را نشان مى‏دهد وبرابر است‏با روز پنجشنبه دهم مرداد سال 248(10/5/248) شمسى‏که به اتفاق در شهر سامره واقع گردیده است.
کنیه آن حضرت، ابوالقاسم و القاب ایشان: «مهدى، حجه‏الله;بقیه‏الله; صاحب‏الزمان; خلف صالح; منتظر; قائم; خاتم و...»
است (1) .
سید بن طاوس از ابوجعفر قمى نقل کرده است: در شهر قم‏اخترشناسى بود از قوم یهود که در اخترشناسى و حساب نجوم‏برجستگى و مهارت ویژه داشت، روزى «احمد بن اسحاق‏» او راحاضر کرد و گفت: در فلان وقت نوزادى به دنیا آمده است، طالع اورا بگیر و میلادش را محاسبه کن، اخترشناس یاد شده طالع مولودرا گرفت و درباره محاسبات نجومى [که از آنها احکام نجوم رااستخراج و استنباط مى‏کنند] و نظر به عمل آورد، آنگاه رو به‏احمد بن اسحاق کرد و گفت: نمى‏بینم این فرزند از آن تو باشد،جز این نیست که این مولود یا پیامبر است‏یا وصى پیامبر، نجوم‏دلالت دارد این نوزاد مالک شرق و غرب گیتى مى‏شود، مالک خشکى ودریا کوه، صحرا و بیابان، حتى روى زمین هیچ‏کس باقى نمى‏ماند جزاین که به دین او مى‏گرود و به ولایت او معتقد مى‏گردد (2) .
اعتقاد به موعود نجات‏بخش
1 - در مذاهب یهود، نصارى، مانى، زرتشت و اسلام از انتظارموعودى نجات‏دهنده سخن به میان است که او خواهد آمد و همه جهان‏را اصلاح خواهد نمود، مثلا یهودیان و مسیحیان چشم به راه رجعت‏حضرت مسیح(ع) دوخته‏اند. این سخن برگزیده از کتاب «اشعیاء»باب شصت و یکم است.
در مذاهب یهود، مسیح و زرتشت قبل از ظهور نجات‏دهنده نیروهاى‏بدى ظاهر مى‏شوند، نزد یهود هجوم یاءجوج و ماءجوج، نزد عیسویان‏اژدها یا جانور «یوحنایى‏» و پیامبر کذاب، نزد زرتشتیان‏«مار ضحاک‏» که همان «دجال‏» مسلمانان است.
نزد هر سه ملت نجات‏دهنده از دودمان عالى مرتبه خواهد بود، نزدیهودیان و عیسویان از نژاد پادشاه اسرائیل، نزد زرتشتیان‏«سوشیانس‏» پسر زرتشت است.
مسلمانان نیز معتقدند انهدام نیروى دجال یا پیامبر کذاب به‏دست امام غایب انجام خواهد گرفت که او نیز از اولاد پیامبراسلام(ص) است.
پیروان دین «مانى‏» نیز معتقدند که «مانى‏» در آخر زمان‏ظهور خواهد کرد و نام او «خردشهرایزد» است، وقایعى که باظهور او مصادف مى‏شود، عبارت است از علامات شگفت‏انگیزى که درآسمان پدید مى‏آید و دال بر آمدن «خرد شهر ایزد» مى‏باشد، اودانش را پیش از تکمیل «فرشگرد» به دنیا مى‏آورد، فرشتگانى ازشرق و غرب به فرمان او فرستاده مى‏شوند و به همه اهل دنیا پیام‏مى‏فرستد، اما اشخاص شرور او را انکار مى‏کنند (3) .
2 - علامه مجلسى در بحار بابى را ویژه اخبارى ساخته که از طریق‏کاهنان بر روى الواح و سنگ‏نوشته‏ها به دست انسان رسیده ومى‏نویسد:
«چون خبر شکست رستم فرخزاد در جنگ قادسیه به یزدگرد ساسانى‏فرزند شهریار رسید، وبه او گفته شد رستم کشته و پنجاه هزار ازنیروهاى او از پا درآمدند، یزدگرد اهل خانه، زن و فرزند را به‏قصد فرار از مداین خارج کرد و در برابر باب ایوان مداین‏ایستاد و گفت: سلام بر تو اى ایوان اینک از تو روى مى‏گردانم‏لیکن یا من به تو باز خواهم گشت و یا مردى از فرزندانم. «وراجع الیک، اناء او رجل من ولدى‏». که هنوز زمان او نزدیک‏نشده و روزگار او نرسیده است.
سلیمان دیلمى مى‏گوید: بر امام صادق(ع) وارد و از این مساله‏پرسیدم که منظور یزدگرد از این جمله که یا مردى از فرزندانم‏به ایوان کسرى باز خواهد گشت، چیست؟
فرمود: او صاحب شما حضرت قائم به امر خداوند عزوجل است که‏فرزند ششم از فرزندان من است که از یزدگرد متولد گشته پس‏فرزند او به شمار مى‏رود (4) .
گفتنى است که فرار یزدگرد با زن و فرزند چنان که در سخن بالااشاره شده، دلیل آن است که مادر امام زین‏العابدین(ع) در نبردقادسیه اسیر نشده چنان که در حالات حضرت سجاد(ع) پیرامون آن‏تحقیق به عمل آمد.
دلالت کواکب بر وجود حضرت مهدى(عج)
1 - (فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس) (5) سوگند به ستارگانى که باز مى‏گردند حرکت مى‏کنند و از دیده‏ها پنهان مى‏شوند.»
این ستارگان آیاازثوابت هستند یااز سیارات یاازکهکشانهاى دور یا از دنباله‏دارها ویا...؟ این‏ها همه پرسشهاى پیچیده فراوانى است که هرکدام‏احتمال مى‏روند، و اگر نبود تفسیر و تاءویل اهل بیت(ع)، امکان‏دست‏یابى به تفسیر آنها جدا مشکل بود اگر نگوئیم محال است.
امیرالمؤمنین(ع) با توجه به ویژگیهاى(یادشده) که خداوند به‏آنها سوگند یاد کرده است مى‏فرماید: این ستارگان عبارتند از:
زحل; مشترى; مریخ; زهره و عطارد (6) .
منظور على(ع) سیارات پنجگانه و متداول آن عصر بوده و منافاتى‏ندارد که امروزه ما سیاره‏هاى اورانوس، نپتون و پلوتون را برآن‏بیفزائیم چنان که این امکان نیز وجود دارد که در آینده سیاره‏یا سیاراتى کشف و بر آن‏ها اضافه گردند.
علامه طباطبائى(ره) در میان تفسرهایى که بر این آیات بیان شده‏است، این تفسیر را انتخاب کرده که مراد از صفات یادشده عبارت‏است از «استقامت‏»، «رجعت‏» و «اقامت‏» سیارات یاد شده‏زمانى حرکت متشابه دارند(استقامت) آنگاه برمى‏گردند و عقب‏مى‏روند(رجعت) آنگاه توقف مى‏کنند و سرانجام به حرکت متشابه خودادامه مسیر مى‏دهند (7) .
این سرگردانى در حرکت‏سبب شد منجمان آنها را «متحیره‏»بنامند لیکن عجیب است جناب علامه با این که در جاى جاى تفسیرگرانسنگ المیزان مى‏نویسد: هیاءت بطلیموسى باطل است، در اینجاتفسیر آیات مزبور را بر همان اساس باطل قرار داده و سخنان فوق‏را به نگارش آورده است.
شایسته است جهت توضیح سخن، ما تفسیر آیات را هم بر اساس هیاءت‏قدیم (بطلیموس) و هم بر پایه هیاءت جدید بنگاریم.
اما براساس هیاءت بطلیموس: غیر از ماه و خورشید اجرام دیگرى‏چون زهره، مریخ، مشترى، زحل از سیاره‏هاى درخشان، به شمار رفته‏ولى برخلاف سایر ستارگان(ثوابت) چشمک نمى‏زنند. -این امر نشانه‏نزدیک بودن آنها به زمین است- با این وجود، درخشندگى آنهاگاهى زیاد و گاهى کم مى‏شود- سیاره‏ها همیشه در نزدیکى‏«دایره‏البروج‏» در آسمان دیده مى‏شوند.
ما چنانچه اجرام یاد شده را در طول چند شب متوالى نظاره کنیم،مى‏بینیم که مانند خورشید و سایر ستارگان، از شرق طلوع مى‏کنندو در غرب ناپدید مى‏شوند، همچنین علاوه بر حرکت‏شبانه‏روزى مانندخورشید از ستارگان(ثوابت) عقب مى‏افتند و به نظر مى‏رسد که نسبت‏به ستارگان داراى یک نوع حرکت از «غرب به شرق‏» مى‏باشند، ولى‏نه تنها رعت‏حرکت از غرب به شرق آنها با سرعت‏حرکت از غرب به‏شرق خورشید تفاوت دارد، بلکه هر یک از این سیاره‏ها در حرکت از«غرب به شرق‏» خود داراى سرعتى خاص و متفاوت با سیارات دیگراست.
افزون بر این، سیارات گاهى در مسیر خود حرکتى غیر عادى‏دارند، از باب نمونه، سیاره بهرام(مریخ) حرکت غیر عادى اووقتى آغاز مى‏شود که با خورشید در حالت «مقابله‏» باشد(یعنى‏1800 درجه اختلاف مسیر داشته باشند). در این حالت طلوع آن باغروب خورشید همزمان است، اگر هنگامى که مریخ نسبت‏به خورشیددر حالت مقابله است، آن را براى چند هفته زیر نظر بگیریم‏مى‏بینیم مریخ ابتداء به‏طور عادى در زمینه ستارگان(ثوابت) به‏طرف شرق تغییر موقعیت مى‏دهد(استقامت) ولى پس از چند شب چنین‏به نظر مى‏آید که حرکت از غرب به شرق آن متوقف مى‏شود(اقامت‏اول) سپس به مدت چند شب نسبت‏به ستارگان در جهت «شرق به‏غرب‏» حرکت مى‏کند(رجعت، برگشت، قهقراء) و باز پس از چند شب‏دیگر دوباره ظاهرا متوقف مى‏شود(اقامت دوم) و آنگاه از نو، به‏حرکت معمولى(متشابه) خود از «غرب به شرق‏» ادامه مى‏دهد. ازاین‏رو این نوع حرکت را «حرکت عقب‏گردى‏» مى‏نامند. به هنگام‏حرکت عقب‏گردى درخشندگى مریخ بیشتر است. حالتى شبیه مریخ درمورد سایر سیارات نیز مشاهده مى‏شود.
اما براساس هیاءت جدید(خورشید مرکزى) باید گفت: حرکت واقعى‏سیارات را نمى‏توان از زمین مشاهده کرد، زیرا زمین پیوسته خوددر حرکت است، از این‏رو چیزى که در حرکت‏سیارات شایسته توجه‏خاص است، رکت‏بازگشتى(رجعى، قهقرائى) آنهاست، در این حرکت‏چنین مشاهده مى‏شود که سیاره در جهتى خلاف جهت عادى خویش حرکت‏مى‏کند.
قرن‏هاى زیاد توجیه حرکت‏بازگشتى، منجمان را به حیرت افکنده‏بود، ولى آنان نسبت‏حیرت و سرگردانى را به سیارات داده و آنهارا «متحیره‏» مى‏خواندند تا این که «کوپرنیکوس‏» آن را توضیح‏داد:
«فرض کنید که دایره داخلى -در شکل زیر- مدار زمین را به دورخورشید نشان دهد، و دایره بیرونى مدار بهرام را، زمین که به‏خورشید نزدیکتر است، تندتر از مریخ حرکت مى‏کند، فرض کنید که‏قسمت‏بالاى تصویر بخشى از کره آسمان باشد که به منزله زمینه‏اى‏بر حرکت مریخ و سیارات به شمار آید».
بنابراین: هنگامى که زمین در مکان 1- است، مریخ در مکان 1بر کره آسمان دیده مى‏شود، چند هفته بعد زمین و مریخ هر دو درمدارهایشان جابجا شده‏اند، اینک مریخ در نقطه 2 است. وقتى که‏زمین از نقاط‏3 و 4 مى‏گذرد، خطى که حرکت مریخ را بر کره آسمان‏نشان مى‏دهد، حرکت‏بازگشتى سیاره را توجیه مى‏کند.
در این شکل زمین که از مریخ به خورشید نزدیکتر است، تندتر ازمریخ حرکت مى‏کند (زمین یک دور کامل را در 365 روز مى‏پیماید ومریخ در687 روز) در نقطه 1، مریخ بر زمین پیشى دارد و حرکت‏آن مستقیم(از غرب به شرق) است، در نقطه 4، زمین از مریخ جلوافتاده و حرکت مریخ بازگشتى(رجعى، قهقرائى) به نظر مى‏رسد (8) .
تاءویل آیات
در ذیل آیات مزبور روایات فراوانى به چشم مى‏خورد که در آنهابه روشنى از حضرت مهدى(ع) سخن به میان آمده است و اگر نبودتاءویل معصوم(ع)، کسى را یاراى تطبیق بر آن وجود مبارک‏نمى‏بود.
پى‏نوشت:
1- بحارالانوار: ج‏51، ص 2،15،16،23،24،28،95، نشر مکتبه اسلامیه.
2- همان، ص‏23.
3- زندهوهومن یسن، صادق هدایت، ص‏24، 25 چاپ چهارم،تهران 1344ش.
4- بحار: ج‏51، ص 164.
5- تکویر: 15،16.
6- نورالثقلین، مجمع‏البیان و المیزان، ذیل آیه.
7- المیزان، ذیل آیه.
8- حرکت اختران، تالیف و تدریس نگارنده در موسسه پژوهشهاى فلکى و نجومى، قم.

تبلیغات