مریم(س) یکی از الگوهای زنان جهان در قرآن (2)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در شماره قبل هفت نوع از ویژگیهاى حضرت مریم(س) بیان گردید;اینک ویژگیهاى دیگر آن حضرت:
8 - حضرت مریم(س) به عنوان زنى مطهره
(و آتینا عیسى بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس) (1) .
«عیسى پسر مریم را حجت و دلیل دادیم و او را به وسیلهروحالقدس قدرت بخشیدیم یا تایید نمودیم».
منظور از روحالقدس در این آیه، روح عیسى(ع) است که در اودمید. روح به قدس خداوند اضافه کرده شده است و کلماتى به قدساضافه شده است مثل ملکالقدوس که اضافه شده است در روحالقدس همحالت اضافى وجود دارد. بعضى دیگر گفتهاند منظور از قدس،پاکیزگى و طهارت است و براى این پاکیزه خوانده شد که هیچ مردو زنى با هم تماسى نداشتند تا نطفه او بسته شود. پس او پاکبود. او از آب نطفه آفریده نشده بود. بعضى گفتهاند منظور ازروحالقدس جبرئیل است چون یکى از نامهاى جبرئیل روح است و معنىقدس هم برکت است پس معنى روحالقدس به تعبیر آنها فرشته بابرکت است و دلیل خود را با این آیه استنباط کردهاند:
(قل نزله روح القدس من ربک بالحق).
(تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهمدرجات و آتینا عیسى ابن مریم البینات و ایدناه بروح القدس) (2) .
«از میان پیغمبران بعضى را بر بعض دیگر فضیلت و برترى دادیمبعضى از آنها با خداوند گفتگو کردند و برخى ترفیع درچه یافتندمثلا به عیسى(ع) پسر مریم معجزات آشکارى دادیم و او را بهوسیله روحالقدس موید و نیرومند ساختیم».
(فاتخذت من دونهم حجابا فاءرسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا قالت انى اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا قال انما انارسول ربک لاهب لک غلاما زکیا. قالت انى یکون لى غلام و لمیمسسنى بشر و لم اک بغیا) (3) .
«و آنگاه که از همه خویشان به کنج تنهایى پنهان گردید، ماروح خود را (روحالقدس که فرشته اعظم است) بر او (در صورتىزیبا) مجسم ساختیم. مریم که آن روح مجسم را در آن صورت نیکودید، به او گفت: من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم که توپرهیزگارى کنى. روحالقدس در پاسخ مریم گفت: من فرستاده خدا بهسوى تو هستم آمدهام تا به امر او تو را فرزندى بخشم بسیارپاکیزه و پاکسیرت». در تفسیر آیات بالا آمده است که خداوند بهپیامبر اسلام(ص) مىفرماید: یاد کن امتخویش را از مریم که چوناز مردمان خویش دور رفت و به جایى خلوت و جایى که آفتاب بود،رسید و لباسهایش را درآورد تا کسى او را نبیند که سر و تنبشوید.
چون تن شست و سرش را شانه زد، و جامه پوشید، ناگهان جوانى رابا روى خوب و بوهاى خوش و لباسهاى نیکو دید و به او نزدیک شد.
وقتى مریم(س) او را دید، ترسید و به خدا پناه برد، مریم فکر وخیالهایى از جبرئیل به ذهنش رسید تا این که جبرئیل خودش رامعرفى نمود و او را بشارت به فرزند پاکیزه داد. مریم گفتهچکونه فرزندى که من با هیچ مردى نبودهام؟!.
(قالت رب انى یکون لى ولد و لم یمسسنى بشر قال کذلک اللهیخلق ما یشاء اذا قضى امرا فانما یقول له کن فیکون) (4) .
«مریم گفت: چگونه فرزندى که من با هیچ مردى نبودهام و خداونددر پاسخ مىفرماید: مثال خلقت عیسى(ع) در پیشگاه خدا مانندخلقت آدم است که او را از خاک آفرید و به او امر کرد موجودشو» (ان مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال لهکن فیکون) (5) .
9 - ولادیتحضرت عیسى(ع)
(فحمله فانتبذت به مکانا قصیا فاءجاءها المخاض الى جذع النخلهقالتیا لیتنى مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا) (6) .
مریم به عیسى باردار شد و از ترس ملامت مردم، خود را در نقطهدوردستى بدور از خلق، رسانید. درد زایمان او را فرا گرفت. اوبه زیر درختخرمایى رفت و از شدت درد و بیم رسوایى مىگفت:
اى کاش قبل از این جریان مرده بودم و نامم از صفحه روزگار محوو فراموش مىشد».
مفسران مدت حمل مریم را بعضى9 ماه گفتهاند و بعضى هشت ماه وچون طفل هشت ماهه زنده نمىماند ولى خداوند عیسى(ع) را نگهداشتو این هشت ماه فقط خاص او بود. بعضى نیز شش ماه گفتهاند وعدهاى سه ساعت و بعضى نیز یک ساعت آوردهاند. مقاتل بن سلیمان،مریم را در آن زمان ده ساله مىدانسته است که دوبار عذر زنانرا دیده بود.
هنگام وضع حمل مریم، زمستان بود. مریم زیر درختخرما قرارگرفته بود و آن درختسبز و انبوهى از رطب بر آن قرار داشت واین دو معجزه بود. عدهاى بر این باورند چون در آن سرزمین رطبنمىروید، پس خداوند رطب را از جاى دیگرى آورده است. انجیل متىتولد عیسى(ع) را اینگونه بازگو مىکند که مریم -ما در او- کهبه عقد یوسف درآمده بود، (یوسف مرد پرهیزگارى بوده است) قبلاز آن که به خانه شوهر برود، به وسیله روحالقدس آبستن شد.
یوسف که مرد نیکوکارى بود، نمىخواست مریم را در پیش مردم رسوانماید، تصمیم گرفت مخفیانه از او جدا شود. یوسف هنوز در اینفکر بود که فرشته خداوند در خواب بر او ظاهر گشت و فرمود: اىیوسف پسر داود از بردن مریم به خانه خود نترس زیرا آنچه دررحم اوست، از روحالقدس است. او پسرى به دنیا خواهد آورد و تواو را عیسى خواهى نامید زیرا او رهایىبخش قوم خویش از گناهانخواهد بود. و این همه واقع شد تا آنچه خداوند به وسیله نبىاعلام فرموده بود به انجام رسد. باکرهاى آبستن شود، پسرى خواهدزائید که عمانوئیل یعنى «خدا با ما» خوانده خواهد شد.
یوسف از خواب بیدار شد و طبق دستور فرشته عمل نمود اما تازمانى که مریم پسر خود را به دنیا نیاورده بود، با او همبسترنشد و کودکش را عیسى نام نهاد. در انجیل لوقا وضع حمل مریم رااینگونه بیان مىدارد که در ماه ششم باردارى همسر زکریا جبرئیلاز جانب خدا به شهرى به نام ناصره به نزد دخترى که در عقدمردى به نام یوسف از خاندان داود بود، فرستاده شد. نام ایندختر مریم بود. فرشته بر او وارد شد و گفت: «سلام اى کسى کهمورد لطف هستى و خداوند با توست» اما مریم بسیار مضطرب شد وندانست که معنى این سلام چیست فرشته به او گفت: اى مریم نترس،زیرا خداوند به تو لطف کرده است تو آبستن خواهى شد و پسرىخواهى زائید و نام او را عیسى خواهى نهاد. او بزرگ مىشود و بهپسر خداى متعال ملقب خواهد شد.
خداوند تخت پادشاهى جدش داود را به او عطا خواهد فرمود. او تاابد بر خاندان یعقوب فرمانروایى مىکند پادشاهى او هرگز پایانىندارد. مریم به فرشته گفت: این چگونه ممکن است من با هیچ مردىرابطه نداشتهام. فرشته پاسخ داد روحالقدس بر تو خواهد آمد وقدرت خداى متعال بر تو سایه خواهد افکند و به این سبب آننوزاد مقدس پسر خدا نامیده خواهد شد و براى خدا هیچ چیز محالنیست.
مریم گفت: من کنیز خدایم تا همانطور که گفتى بشود و فرشته ازپیش او رفت. در رابطه با سخنان نصارى که عیسى(ع) را پسر خدانامیدند، این آیه مقدسه نازل گشت:
(یا اهل الکتاب لا تغلوا فى دینکم و لا تقولوا على الله الاالحق انما المسیح عیسى بن مریم رسول الله و کلمته القاها الىمریم و روح منه فآمنوا بالله و رسله و لا تقولوا ثلاثه انتهواخیرا لکم انما الله اله واحد سبحانه ان تکون له ولد له ما فىالسموات و ما فى الارض و کفى بالله وکیلا لن یستنکف المسیح انیکون عبدا لله و لا الملائکه المقربون و من یستنکف عن عبادته ویستکبر فسیحشرهم الیه جمیعا) (7) .
«اى علماى نصارى در دین خود زیادهروى نکنید و درباره خدا جزحق نگوئید. عیسى پسر مریم فرستاده خدا و کلمه الهى و روح اوستکه به جانب مریم فرستاده است. به خدا و پیامبران او ایمانآورید و قائل به تثلیث نباشید که مىگویند: (اب; ام وروحالقدس) از این گفتارها دستبردارید. خدا یکى است و ساحت اومنزه از آن است که داراى فرزند باشد. تمام موجودات آسمان وزمین از آن اوست. او براى نگهبانى کائنات کافى است. عیسىهیچکاه از بندگى خدا سرپیچى نمىکرد. فرشتگان نزدیک به خدا نیزهمینطور و هرکس از عبادت او سرپیچى کند، و کبر بورزد، خداونداو را با سایرین در پیشگاه خود براى بازخواستحاضر خواهدساخت.
در سوره مریم نیز در این رابطه چنین آمده است:
(ان الله ربى و ربکم فاعبده هذا صراط مستقیم فاختلف اللاحزابمن بینهم فویل للذین کفروا من مشهد یوم عظیم) (8) . «خداوندپروردگار من و شماست. او را پرستش کنید راه راست این است.
طبقات مردم درباره عیسى(ع) اختلاف کردهاند (عدهاى او را پسرخدا دانستند و عدهاى پسر یوسف نجار) واى به حال آنان که بهخدا و حقیقت کفر ورزیدند آنها هنگام حضور در عرصه قیامتبااین اعمال خود چه خواهند کرد؟».
اما قصص الانبیاء در این رابطه اینگونه شرح مىدهد که هنگامتولد فرزند مریم نزدیک شد.
مریم چون از عباد و زهاد در بیتالمقدس شرم داشتبه صحرا رفت وبعد از مدت کمى دردش گرفت و در سایه رختخشک شده خرمایى نشستو بعد از مدتى عیسى(ع) به دنیا آمد. او از شدت درد و اندوه باخود گفت: اى کاش قبل از این مرده بودم (فاءجائها المخاض الىجذع النخله قالتیا لیتنى مت قبل هذا) (9) . ناگهان ندایى رسیدکه ناراحت مباش که خداوند به قدرت خویش چشمه آب خوش براى توپدید خواهد آورد (فناداها من تحتها الا تحزنى قد جعل ربک تحتکسریا) (10) . و مریم عیسى(ع) و خود را در آن آب بشست. جبرئیل بروى نازل گشت و به او گفت آن درخت را بجنبان و تکان بده کهبراى تو خرمایى رسیده مىدهد. (و هزى الیک بجذع النخله تساقطعلیک رطبا جنیا) (11) پس از این خرما بخور و از آن آب بنوش واگر کسى از آدمیان را دیدى، بگو که امروز من روزهام و با کسىسخن نمىگویم. (فکلى واشربى و قرى عینا فاءما ترین من البشراءحدا فقولى انى نذرت للرحمن صوما فلن اکلم الیوم انسیا) (12) .
در کتاب طبقات آیات چنین آمده که (و جعلنا ابن مریم و امه آیهو آویناهما الى ربوه ذات قرار و معین) (13) . «و عیسى مسیح ومادر او را در دنیا آیت و نشانه قدرت خود ساختیم و آنان را برسر ستون بلندى که هموار بود و چشمهسارى داشت، هدایت کردیم».
در آیه بالا محل بلند در تفسیرهاى مختلف معناهاى مختلفى رادربر مىگیرد. بعضى آنجا را دمشق و عدهاى رمله و عدهاىبیتالمقدس دانستهاند. در اخبار است که وقتى عیسى(ع) به دنیاآمد، هرچه بتبر روى زمین بود، همه افتادند و در آن زمان چونعیسى را بىپدر یافتند، علما سه گروه شدند: عدهاى گفتند: مسیحابن الله(سوره توبه) بعضى گفتند: ان الله ثالث ثلاثه(آیه73سوره مائده) و بعضى نیز گفتند: هو المسیح بن مریم(آیه17مائده).
10 سخن گفتن عیسى(ع) پسر مریم در گهواره و معجزهاى در تاییدطهارت مریم(س)
(و یعلمه الکتاب والحکمه و التوریه و الانجیل) (14) .
«خداوند به عیسى تعلیم علم کتاب و حکمت داد و تورات و انجیلرا به او آموخت».
بعد از تولد عیسى(ع) از جانب خدا به مریم وحى رسید که اگرآدیمان را دیدى، بگو که روزه سکوت دارى (فقولى انى نذرتللرحمن صوما) (15) و فرزند تو در گهواره سخن خواهد گفت.
(و یکلم الناس فى المهد کهلا) (16) . پس مریم فرزند را بغل گرفت ونزد کسان خود رفت. خانواده مریم به او گفتند: که حقیقتا کاربدى کردى. اى خواهر هارون(درباره هارون در اینجا 4 قولگفتهاند که معروفترین آنها این است که فتاده و ابن وزید و کعبگفتند که از رسول(ص) شنیدهاند که هارون فردى بود صالح دربنىاسرائیل معروف به صالحیت و این لقب به خاطر صالح بودن اوبوده است) نه پدرت زشتکار بود و نه مادرت. تو دختر باکره اینپسر را از کجا آوردى؟ (فاءتتبه قومها تحمله قالوا یا مریملقد جئتشیئا فریا یا اخت هارون ما کان ابوک امراء سوء و ماکانت امک بغیا).
در تفسیر آیه 28 سوره مریم آمده است که یوسف نجار پسر عموىمریم او را به غارى برد و بعد از 48 روز او را به میان قومشآورد و مردم مریم را به یوسف متهم کردند پس مریم به فرزند خوداشاره کرد و به آنها گفت: هر سئوالى دارید از او بکنید آنهاجواب دادند ما چگونه از طفل در گهواره پرسش کنیم؟ (فاءشارتالیه قالوا کیف تکلم من کان فى المهد صبیا) (17) . حضرت عیسى(ع)در گهواره شروع به سخن گفتن کرد و (یکلم الناس فى المهد) و درخبر است که حضرت مریم در شکم خود با حضرت عیسى(ع) سخن مىگفتناگهان حضرت عیسى لب به سخن گشود (قال انى عبد الله آتانىالکتاب و جعلنى نبیا و جعلنى مبارکا این ما کنت و اوصانىبالصلاه و الزکوه ما دمتحیا و برا بوالدتى و لم یجعلنى جباراشقیا و السلام على یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعثحیا) (18) .
«همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانى و شرف نبوت عطافرموده و مرا هرکجا باشم، براى جهاینان مایه برکت و رحمتگردانید و تا زندهام، به عبادت و نماز و زکات سفارش کرده بهنیکویى با مادر توصیه نمود و مرا ستمکار و شقى نگردانید و سلامحق بر جان پاک من باد روزى که به دنیا آمدم و روزى که از دنیابروم و روزى که برانگیخته مىشوم».
یک ماه بعد از تولد حضرت مسیح، مریم عیسى را با خود به سرزمینمصر برد و سى سال در آنجا ماندند تا این که عیسى فرمانپیغمبرى برایش آمد که به زمین بیتالمقدس باز گردد. در مورداصل هجرت در همین کتاب یعنى قصص الانبیاء چنین آمده که اصلهجرت حضرت مریم بدین نحو بود که قومى در شام در کتابها خواندهبودند که فرزندى از مادر بیاید و معجزهاى دارد و بعد از او بهآسمان برده مىشود و در آخرالزمان فرود مىآید. پادشاه آن زمانبه نام «هیردوس»(تاریخ طبرى) قصد گشتن وى را کرد سپسمریم(س) مجبور به فرار شد که البته جبرئیل به او خبر داد کهمریم قصد مصر کرد و یوسف نجار را نیز با خود همراه کرد (بعداز هجرت حضرت مریم که به صورت پنهانى انجام شد، مردم تهمتزنانه به او زدند) وقتى عیسى(ع) بزرگتر شد، مریم او را بهمصلحى سپرد و به او گفت این کودک را نیک آموز و عزیز دار ومزن و خود برفت. بعد از مدتى مریم به سراغ فرزند آمد و قصدبردن او را داشت استاد به مریم(س) گفت: که فرزند تو نبایدبیاموزد که همه عالم باید از او بیاموزند.
انجیل لوقا درباره هجرت حضرت مریم چنین آورده که در آن روزهامریم عازم سفر شد و با شتاب به شهرى واقع در کوهستان یهودیهرفت. او به خانه زکریا وارد شد و به الیزابت (زن زکریا) سلامکرد. الیزابتسلام مریم را شنید. بچه در رحم الیزابت تکانخورد. الیزابت از روحالقدس پر شد و با صداى بلند گفت: تو دربین زنان متبارک هستى و مبارک است ثمره رحم تو. من چه کسىهستم که مادر خداوندم به دیدنم بیاید؟ همین که سلام تو به گوشمرسید، بچه از شادى در رحم من تکان خورد.
خوشا به حال آن زنى که باور مىکند زیرا وعده خداوند براى اوبه انجام خواهد رسید.
پىنوشتها:
1 بقره:87.
2 بقره:253.
3 مریم: آیات16 تا19.
4 آل عمران:47.
5 آل عمران:59.
6 مریم: آیات 22 و23.
7 نساء: آیات 171 و 172.
8 مریم: آیات36 و37.
9 مریم:23.
10 مریم: 24.
11 مریم: 25.
12 مریم:26.
13 توبه: 50.
14 آل عمران: 48.
15 مریم:26.
16 آل عمران:46.
17 مریم:29.
18 مریم:29 تا33.
8 - حضرت مریم(س) به عنوان زنى مطهره
(و آتینا عیسى بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس) (1) .
«عیسى پسر مریم را حجت و دلیل دادیم و او را به وسیلهروحالقدس قدرت بخشیدیم یا تایید نمودیم».
منظور از روحالقدس در این آیه، روح عیسى(ع) است که در اودمید. روح به قدس خداوند اضافه کرده شده است و کلماتى به قدساضافه شده است مثل ملکالقدوس که اضافه شده است در روحالقدس همحالت اضافى وجود دارد. بعضى دیگر گفتهاند منظور از قدس،پاکیزگى و طهارت است و براى این پاکیزه خوانده شد که هیچ مردو زنى با هم تماسى نداشتند تا نطفه او بسته شود. پس او پاکبود. او از آب نطفه آفریده نشده بود. بعضى گفتهاند منظور ازروحالقدس جبرئیل است چون یکى از نامهاى جبرئیل روح است و معنىقدس هم برکت است پس معنى روحالقدس به تعبیر آنها فرشته بابرکت است و دلیل خود را با این آیه استنباط کردهاند:
(قل نزله روح القدس من ربک بالحق).
(تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهمدرجات و آتینا عیسى ابن مریم البینات و ایدناه بروح القدس) (2) .
«از میان پیغمبران بعضى را بر بعض دیگر فضیلت و برترى دادیمبعضى از آنها با خداوند گفتگو کردند و برخى ترفیع درچه یافتندمثلا به عیسى(ع) پسر مریم معجزات آشکارى دادیم و او را بهوسیله روحالقدس موید و نیرومند ساختیم».
(فاتخذت من دونهم حجابا فاءرسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا قالت انى اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا قال انما انارسول ربک لاهب لک غلاما زکیا. قالت انى یکون لى غلام و لمیمسسنى بشر و لم اک بغیا) (3) .
«و آنگاه که از همه خویشان به کنج تنهایى پنهان گردید، ماروح خود را (روحالقدس که فرشته اعظم است) بر او (در صورتىزیبا) مجسم ساختیم. مریم که آن روح مجسم را در آن صورت نیکودید، به او گفت: من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم که توپرهیزگارى کنى. روحالقدس در پاسخ مریم گفت: من فرستاده خدا بهسوى تو هستم آمدهام تا به امر او تو را فرزندى بخشم بسیارپاکیزه و پاکسیرت». در تفسیر آیات بالا آمده است که خداوند بهپیامبر اسلام(ص) مىفرماید: یاد کن امتخویش را از مریم که چوناز مردمان خویش دور رفت و به جایى خلوت و جایى که آفتاب بود،رسید و لباسهایش را درآورد تا کسى او را نبیند که سر و تنبشوید.
چون تن شست و سرش را شانه زد، و جامه پوشید، ناگهان جوانى رابا روى خوب و بوهاى خوش و لباسهاى نیکو دید و به او نزدیک شد.
وقتى مریم(س) او را دید، ترسید و به خدا پناه برد، مریم فکر وخیالهایى از جبرئیل به ذهنش رسید تا این که جبرئیل خودش رامعرفى نمود و او را بشارت به فرزند پاکیزه داد. مریم گفتهچکونه فرزندى که من با هیچ مردى نبودهام؟!.
(قالت رب انى یکون لى ولد و لم یمسسنى بشر قال کذلک اللهیخلق ما یشاء اذا قضى امرا فانما یقول له کن فیکون) (4) .
«مریم گفت: چگونه فرزندى که من با هیچ مردى نبودهام و خداونددر پاسخ مىفرماید: مثال خلقت عیسى(ع) در پیشگاه خدا مانندخلقت آدم است که او را از خاک آفرید و به او امر کرد موجودشو» (ان مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال لهکن فیکون) (5) .
9 - ولادیتحضرت عیسى(ع)
(فحمله فانتبذت به مکانا قصیا فاءجاءها المخاض الى جذع النخلهقالتیا لیتنى مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا) (6) .
مریم به عیسى باردار شد و از ترس ملامت مردم، خود را در نقطهدوردستى بدور از خلق، رسانید. درد زایمان او را فرا گرفت. اوبه زیر درختخرمایى رفت و از شدت درد و بیم رسوایى مىگفت:
اى کاش قبل از این جریان مرده بودم و نامم از صفحه روزگار محوو فراموش مىشد».
مفسران مدت حمل مریم را بعضى9 ماه گفتهاند و بعضى هشت ماه وچون طفل هشت ماهه زنده نمىماند ولى خداوند عیسى(ع) را نگهداشتو این هشت ماه فقط خاص او بود. بعضى نیز شش ماه گفتهاند وعدهاى سه ساعت و بعضى نیز یک ساعت آوردهاند. مقاتل بن سلیمان،مریم را در آن زمان ده ساله مىدانسته است که دوبار عذر زنانرا دیده بود.
هنگام وضع حمل مریم، زمستان بود. مریم زیر درختخرما قرارگرفته بود و آن درختسبز و انبوهى از رطب بر آن قرار داشت واین دو معجزه بود. عدهاى بر این باورند چون در آن سرزمین رطبنمىروید، پس خداوند رطب را از جاى دیگرى آورده است. انجیل متىتولد عیسى(ع) را اینگونه بازگو مىکند که مریم -ما در او- کهبه عقد یوسف درآمده بود، (یوسف مرد پرهیزگارى بوده است) قبلاز آن که به خانه شوهر برود، به وسیله روحالقدس آبستن شد.
یوسف که مرد نیکوکارى بود، نمىخواست مریم را در پیش مردم رسوانماید، تصمیم گرفت مخفیانه از او جدا شود. یوسف هنوز در اینفکر بود که فرشته خداوند در خواب بر او ظاهر گشت و فرمود: اىیوسف پسر داود از بردن مریم به خانه خود نترس زیرا آنچه دررحم اوست، از روحالقدس است. او پسرى به دنیا خواهد آورد و تواو را عیسى خواهى نامید زیرا او رهایىبخش قوم خویش از گناهانخواهد بود. و این همه واقع شد تا آنچه خداوند به وسیله نبىاعلام فرموده بود به انجام رسد. باکرهاى آبستن شود، پسرى خواهدزائید که عمانوئیل یعنى «خدا با ما» خوانده خواهد شد.
یوسف از خواب بیدار شد و طبق دستور فرشته عمل نمود اما تازمانى که مریم پسر خود را به دنیا نیاورده بود، با او همبسترنشد و کودکش را عیسى نام نهاد. در انجیل لوقا وضع حمل مریم رااینگونه بیان مىدارد که در ماه ششم باردارى همسر زکریا جبرئیلاز جانب خدا به شهرى به نام ناصره به نزد دخترى که در عقدمردى به نام یوسف از خاندان داود بود، فرستاده شد. نام ایندختر مریم بود. فرشته بر او وارد شد و گفت: «سلام اى کسى کهمورد لطف هستى و خداوند با توست» اما مریم بسیار مضطرب شد وندانست که معنى این سلام چیست فرشته به او گفت: اى مریم نترس،زیرا خداوند به تو لطف کرده است تو آبستن خواهى شد و پسرىخواهى زائید و نام او را عیسى خواهى نهاد. او بزرگ مىشود و بهپسر خداى متعال ملقب خواهد شد.
خداوند تخت پادشاهى جدش داود را به او عطا خواهد فرمود. او تاابد بر خاندان یعقوب فرمانروایى مىکند پادشاهى او هرگز پایانىندارد. مریم به فرشته گفت: این چگونه ممکن است من با هیچ مردىرابطه نداشتهام. فرشته پاسخ داد روحالقدس بر تو خواهد آمد وقدرت خداى متعال بر تو سایه خواهد افکند و به این سبب آننوزاد مقدس پسر خدا نامیده خواهد شد و براى خدا هیچ چیز محالنیست.
مریم گفت: من کنیز خدایم تا همانطور که گفتى بشود و فرشته ازپیش او رفت. در رابطه با سخنان نصارى که عیسى(ع) را پسر خدانامیدند، این آیه مقدسه نازل گشت:
(یا اهل الکتاب لا تغلوا فى دینکم و لا تقولوا على الله الاالحق انما المسیح عیسى بن مریم رسول الله و کلمته القاها الىمریم و روح منه فآمنوا بالله و رسله و لا تقولوا ثلاثه انتهواخیرا لکم انما الله اله واحد سبحانه ان تکون له ولد له ما فىالسموات و ما فى الارض و کفى بالله وکیلا لن یستنکف المسیح انیکون عبدا لله و لا الملائکه المقربون و من یستنکف عن عبادته ویستکبر فسیحشرهم الیه جمیعا) (7) .
«اى علماى نصارى در دین خود زیادهروى نکنید و درباره خدا جزحق نگوئید. عیسى پسر مریم فرستاده خدا و کلمه الهى و روح اوستکه به جانب مریم فرستاده است. به خدا و پیامبران او ایمانآورید و قائل به تثلیث نباشید که مىگویند: (اب; ام وروحالقدس) از این گفتارها دستبردارید. خدا یکى است و ساحت اومنزه از آن است که داراى فرزند باشد. تمام موجودات آسمان وزمین از آن اوست. او براى نگهبانى کائنات کافى است. عیسىهیچکاه از بندگى خدا سرپیچى نمىکرد. فرشتگان نزدیک به خدا نیزهمینطور و هرکس از عبادت او سرپیچى کند، و کبر بورزد، خداونداو را با سایرین در پیشگاه خود براى بازخواستحاضر خواهدساخت.
در سوره مریم نیز در این رابطه چنین آمده است:
(ان الله ربى و ربکم فاعبده هذا صراط مستقیم فاختلف اللاحزابمن بینهم فویل للذین کفروا من مشهد یوم عظیم) (8) . «خداوندپروردگار من و شماست. او را پرستش کنید راه راست این است.
طبقات مردم درباره عیسى(ع) اختلاف کردهاند (عدهاى او را پسرخدا دانستند و عدهاى پسر یوسف نجار) واى به حال آنان که بهخدا و حقیقت کفر ورزیدند آنها هنگام حضور در عرصه قیامتبااین اعمال خود چه خواهند کرد؟».
اما قصص الانبیاء در این رابطه اینگونه شرح مىدهد که هنگامتولد فرزند مریم نزدیک شد.
مریم چون از عباد و زهاد در بیتالمقدس شرم داشتبه صحرا رفت وبعد از مدت کمى دردش گرفت و در سایه رختخشک شده خرمایى نشستو بعد از مدتى عیسى(ع) به دنیا آمد. او از شدت درد و اندوه باخود گفت: اى کاش قبل از این مرده بودم (فاءجائها المخاض الىجذع النخله قالتیا لیتنى مت قبل هذا) (9) . ناگهان ندایى رسیدکه ناراحت مباش که خداوند به قدرت خویش چشمه آب خوش براى توپدید خواهد آورد (فناداها من تحتها الا تحزنى قد جعل ربک تحتکسریا) (10) . و مریم عیسى(ع) و خود را در آن آب بشست. جبرئیل بروى نازل گشت و به او گفت آن درخت را بجنبان و تکان بده کهبراى تو خرمایى رسیده مىدهد. (و هزى الیک بجذع النخله تساقطعلیک رطبا جنیا) (11) پس از این خرما بخور و از آن آب بنوش واگر کسى از آدمیان را دیدى، بگو که امروز من روزهام و با کسىسخن نمىگویم. (فکلى واشربى و قرى عینا فاءما ترین من البشراءحدا فقولى انى نذرت للرحمن صوما فلن اکلم الیوم انسیا) (12) .
در کتاب طبقات آیات چنین آمده که (و جعلنا ابن مریم و امه آیهو آویناهما الى ربوه ذات قرار و معین) (13) . «و عیسى مسیح ومادر او را در دنیا آیت و نشانه قدرت خود ساختیم و آنان را برسر ستون بلندى که هموار بود و چشمهسارى داشت، هدایت کردیم».
در آیه بالا محل بلند در تفسیرهاى مختلف معناهاى مختلفى رادربر مىگیرد. بعضى آنجا را دمشق و عدهاى رمله و عدهاىبیتالمقدس دانستهاند. در اخبار است که وقتى عیسى(ع) به دنیاآمد، هرچه بتبر روى زمین بود، همه افتادند و در آن زمان چونعیسى را بىپدر یافتند، علما سه گروه شدند: عدهاى گفتند: مسیحابن الله(سوره توبه) بعضى گفتند: ان الله ثالث ثلاثه(آیه73سوره مائده) و بعضى نیز گفتند: هو المسیح بن مریم(آیه17مائده).
10 سخن گفتن عیسى(ع) پسر مریم در گهواره و معجزهاى در تاییدطهارت مریم(س)
(و یعلمه الکتاب والحکمه و التوریه و الانجیل) (14) .
«خداوند به عیسى تعلیم علم کتاب و حکمت داد و تورات و انجیلرا به او آموخت».
بعد از تولد عیسى(ع) از جانب خدا به مریم وحى رسید که اگرآدیمان را دیدى، بگو که روزه سکوت دارى (فقولى انى نذرتللرحمن صوما) (15) و فرزند تو در گهواره سخن خواهد گفت.
(و یکلم الناس فى المهد کهلا) (16) . پس مریم فرزند را بغل گرفت ونزد کسان خود رفت. خانواده مریم به او گفتند: که حقیقتا کاربدى کردى. اى خواهر هارون(درباره هارون در اینجا 4 قولگفتهاند که معروفترین آنها این است که فتاده و ابن وزید و کعبگفتند که از رسول(ص) شنیدهاند که هارون فردى بود صالح دربنىاسرائیل معروف به صالحیت و این لقب به خاطر صالح بودن اوبوده است) نه پدرت زشتکار بود و نه مادرت. تو دختر باکره اینپسر را از کجا آوردى؟ (فاءتتبه قومها تحمله قالوا یا مریملقد جئتشیئا فریا یا اخت هارون ما کان ابوک امراء سوء و ماکانت امک بغیا).
در تفسیر آیه 28 سوره مریم آمده است که یوسف نجار پسر عموىمریم او را به غارى برد و بعد از 48 روز او را به میان قومشآورد و مردم مریم را به یوسف متهم کردند پس مریم به فرزند خوداشاره کرد و به آنها گفت: هر سئوالى دارید از او بکنید آنهاجواب دادند ما چگونه از طفل در گهواره پرسش کنیم؟ (فاءشارتالیه قالوا کیف تکلم من کان فى المهد صبیا) (17) . حضرت عیسى(ع)در گهواره شروع به سخن گفتن کرد و (یکلم الناس فى المهد) و درخبر است که حضرت مریم در شکم خود با حضرت عیسى(ع) سخن مىگفتناگهان حضرت عیسى لب به سخن گشود (قال انى عبد الله آتانىالکتاب و جعلنى نبیا و جعلنى مبارکا این ما کنت و اوصانىبالصلاه و الزکوه ما دمتحیا و برا بوالدتى و لم یجعلنى جباراشقیا و السلام على یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعثحیا) (18) .
«همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانى و شرف نبوت عطافرموده و مرا هرکجا باشم، براى جهاینان مایه برکت و رحمتگردانید و تا زندهام، به عبادت و نماز و زکات سفارش کرده بهنیکویى با مادر توصیه نمود و مرا ستمکار و شقى نگردانید و سلامحق بر جان پاک من باد روزى که به دنیا آمدم و روزى که از دنیابروم و روزى که برانگیخته مىشوم».
یک ماه بعد از تولد حضرت مسیح، مریم عیسى را با خود به سرزمینمصر برد و سى سال در آنجا ماندند تا این که عیسى فرمانپیغمبرى برایش آمد که به زمین بیتالمقدس باز گردد. در مورداصل هجرت در همین کتاب یعنى قصص الانبیاء چنین آمده که اصلهجرت حضرت مریم بدین نحو بود که قومى در شام در کتابها خواندهبودند که فرزندى از مادر بیاید و معجزهاى دارد و بعد از او بهآسمان برده مىشود و در آخرالزمان فرود مىآید. پادشاه آن زمانبه نام «هیردوس»(تاریخ طبرى) قصد گشتن وى را کرد سپسمریم(س) مجبور به فرار شد که البته جبرئیل به او خبر داد کهمریم قصد مصر کرد و یوسف نجار را نیز با خود همراه کرد (بعداز هجرت حضرت مریم که به صورت پنهانى انجام شد، مردم تهمتزنانه به او زدند) وقتى عیسى(ع) بزرگتر شد، مریم او را بهمصلحى سپرد و به او گفت این کودک را نیک آموز و عزیز دار ومزن و خود برفت. بعد از مدتى مریم به سراغ فرزند آمد و قصدبردن او را داشت استاد به مریم(س) گفت: که فرزند تو نبایدبیاموزد که همه عالم باید از او بیاموزند.
انجیل لوقا درباره هجرت حضرت مریم چنین آورده که در آن روزهامریم عازم سفر شد و با شتاب به شهرى واقع در کوهستان یهودیهرفت. او به خانه زکریا وارد شد و به الیزابت (زن زکریا) سلامکرد. الیزابتسلام مریم را شنید. بچه در رحم الیزابت تکانخورد. الیزابت از روحالقدس پر شد و با صداى بلند گفت: تو دربین زنان متبارک هستى و مبارک است ثمره رحم تو. من چه کسىهستم که مادر خداوندم به دیدنم بیاید؟ همین که سلام تو به گوشمرسید، بچه از شادى در رحم من تکان خورد.
خوشا به حال آن زنى که باور مىکند زیرا وعده خداوند براى اوبه انجام خواهد رسید.
پىنوشتها:
1 بقره:87.
2 بقره:253.
3 مریم: آیات16 تا19.
4 آل عمران:47.
5 آل عمران:59.
6 مریم: آیات 22 و23.
7 نساء: آیات 171 و 172.
8 مریم: آیات36 و37.
9 مریم:23.
10 مریم: 24.
11 مریم: 25.
12 مریم:26.
13 توبه: 50.
14 آل عمران: 48.
15 مریم:26.
16 آل عمران:46.
17 مریم:29.
18 مریم:29 تا33.