آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

گریه ترجمان دل
مى‏گویند اگر امام حسین علیه السلام روز عاشورا پیروز شد، چرا آن روز را جشن نمى‏گیریم؟ چرا گریه مى‏کنیم؟ آیا این همه گریه در برابر آن پیروزى بزرگ براى چیست؟ گریه، زبان صادق و طبیعى شوق و اندوه و درد و عشق یک انسان است . گریستن تجلى طبیعى یک احساس و حالتى جبرى و فطرى از یک رنج، یک شوق یا اندوه مى‏باشد . یکى از دانشمندان غرب مى‏گوید: «انسانى که هرگز نمى‏گرید و گریستن را نمى‏داند، احساس انسانى را فاقد است‏» .
مگر نه اشک زیباترین شعر و بى‏تاب‏ترین محبت و پرگدازترین ایمان و تب‏دارترین احساس و خالص‏ترین «گفتن‏» و لطیف‏ترین «دوست داشتن‏» است که همه در کوره یک دل به هم آمیخته و ذوب شده و قطره‏اى گرم شده‏اند به نام اشک؟ مگر نه، قلب، قالب اشک است و اشک در قلب شکل مى‏گیرد و لذا اشک شبیه قلب است:
اى بسا قلبهاى سوزانى
که زبان راز آن نگوید باز
لیک آن دیدگان نورانى
راز دلداده مى‏کند ابراز
گریه ترجمه دل است . مثلا کسى که عزادار است و مرگ عزیزى قلبش را مى‏سوزاند، باید گریه کند . وقتى که دلش یاد از او مى‏کند و زبانش سخن از او مى‏گوید، چشمش نیز با او همدردى مى‏کند، مگر چشم از زبان صادقانه‏تر سخن نمى‏گوید؟!
از من مپرس کاتش دل درچه غایت است
از آب دیده پرس که او ترجمان ماست
اشک چشم نشانه رقت قلب است . کسى که از صحنه دلخراش منقلب نمى‏شود، تا اشک تاثر بریزد و نیز از حقیقت و جلوه زیبائى لذت نمى‏برد، تا اشک شوق جارى گرداند، از قلب سلیم و روح متعادل برخوردار نیست .
امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرماید:
«خداوند متعال، افرادى را که به هنگام استماع قرآن تحت تاثیر قرار نمى‏گیرند و از شنیدن آیات مربوط به قیامت تعجب نمى‏کنند، و خنده مى‏نمایند، مورد سرزنش قرار مى‏دهد و مى‏فرماید: «تضحکون و لاتبکون‏»» .
و نیز فرموده: «بکاء العیون و خشیة القلوب من رحمة الله تعالى‏» (1) .
چنانکه «جمود عین‏» و محروم بودن از اشک و گریه از خوف خدا، نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
«من علامات الشقاء: جمود العین، قسوة‏القلب ...» (2) .
در مقابل، آن دسته از مؤمنانى که بصیرتى روشن، قلبى رؤوف و احساسى پاک و شفاف دارند، در زبان قرآن کریم با جمله «یبکون و یزیدهم خشوعا» و «سجدا و بکیا» مورد ستایش قرار گرفته‏اند . قهرا این نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشک شوق و به خاطر مظلومیت آنان هم، اشک غم واندوه از چشم خود جارى مى‏کنند .
نام حسین علیه السلام با گریه همراه است
آن‏گونه که از متون اسلامى استفاده مى‏شود، نام حسین علیه السلام با گریه و ناله آمیخته است و قبل از شهادتش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امیر مؤمنان على علیه السلام و مادرش فاطمه زهرا علیها السلام بر او گریسته‏اند . طبق روایات فراوانى، چون حضرت حسین علیه السلام تولد یافت، جبرئیل به رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل شد و خبر شهادت آن نوزاد را به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پدر و مادرش داد و آنان از همان ایام براى حسین علیه السلام گریستند . طبق روایتى که از عایشه نقل شده است، حسین علیه السلام کودک خردسال بود که وارد خدمت پیامبر گردید، همان موقع جبرئیل به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ابلاغ کرد: زمانى نمى‏گذرد که این کودک را افرادى از امت تو در سرزمین «طف‏» از خاک عراق به قتل مى‏رسانند «فبکى رسول الله صلى الله علیه و آله‏» اما جبرئیل افزود: «لا تبک، فسوف ینتقم الله منهم، بقائمکم اهل‏البیت‏» (3) . «گریه نکن، در آینده خداوند به وسیله قائم اهل بیت از آنها انتقام مى‏گیرد» .
«ابن عباس‏» مى‏گوید: به هنگام رفتن به «صفین‏» من همراه امیر مؤمنان على علیه السلام بودم چون در کنار شط فرات به «نینوا» وارد شد، امام علیه السلام با صداى بلند گریست و فرمود: اى پسر عباس این محل را مى‏شناسى؟ گفتم: نمى‏شناسم اى امیر مؤمنان . فرمود: اگر اینجا را مثل من مى‏شناختى، هرگز از اینجا رد نمى‏شدى مگر این که مثل من گریه سر مى‏دادى . ابن عباس گفت: «فبکى طویلا حتى اخضلت لحیته و سالت الدموع على صدره و بکینا معا»: «آن حضرت گریه مفصلى کرد به‏طورى که اشک از روى محاسن او جارى شد، ما هم همصدا با على علیه السلام گریه سر دادیم‏» . بعد امام ادامه داد: واى، واى من با آل ابوسفیان چه کرده‏ام، سپس افزود: در این سرزمین (که کرب و بلا نامیده مى‏شود) هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت مى‏رسند و مدفون مى‏گردند (4) .
طبق روایت امام صادق علیه السلام روزى فاطمه زهرا علیها السلام به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد و آن حضرت راگریان دید، از علت گریه‏اش پرسید؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل به من خبر داد که حسین علیه السلام را گروهى از امت من به قتل مى‏رسانند! فاطمه علیها السلام نیز از شنیدن این خبر به شدت گریست ولى وقتى از مقام بلند فرزندش به خاطر شهادت آگاه گردید، آرامش و تسکین یافت (5) .
داستان گریه و عزادارى پس از شهادت آن حضرت از سوى امامان علیهم السلام داستان مفصلى است که به ذکر چند مورد اکتفاء مى‏کنیم:
امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا شاهد مصائب دلخراش امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش بود، پس از واقعه عاشورا تا زمانى که در قید حیات بود، این واقعه سوزناک را فراموش نکرد و همیشه گریه و سوگوارى مى‏نمود . او هر وقت مى‏خواست آب بنوشد تا چشمش به آب مى‏افتاد، اشک از چشمانش سرازیر مى‏شد وقتى علت این کار را مى‏پرسیدند، مى‏فرمود: چگونه گریه نکنم درحالى که یزیدیان آب را براى وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند، ولى آن را به روى پدرم بستند و او را با لب تشنه کشتند . مى‏فرماید: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه علیها السلام را به یاد مى‏آورم، گریه گلویم را مى‏گیرد . وقتى هم افرادى وى را دلدارى مى‏دادند، مى‏فرمود: «کیف لا ابکى؟ و قد منع ابى من الماء الذى کان مطلقا للسباع و الوحوش‏» (6) .
امام سجاد علیه السلام در عزاى پدر مظلوم خویش به حدى گریست که او را یکى از بکائیون پنج‏گانه تاریخ لقب دادند (7) . وقتى راز آن همه گریه را از آن حضرت مى‏پرسیدند، مصائب جانگداز کربلا را بازگو مى‏کرد و مى‏فرمود: مرا ملامت نکنید، یعقوب، پس از آن که یک فرزند خود را از دست داد، آنقدر گریست تا از غصه چشمهایش سفید شد درحالى که یقین به مرگ فرزندش نداشت .
از فراق روى یک یوسف اگر یعقوب سوخت
هجر هفتاد و دو یوسف کرده خونین دل مرا
درحالى که من به چشم خود دیدم در یک نیمروز چهارده نفر از اهل بیت مرا سر بریدند انتظار دارید، داغ آنها از دلم بیرون برود؟! (8) .
او نه تنها در ماتم پدر بزرگوارش اشک مى‏ریخت، بلکه مؤمنان را نیز ترغیب به گریستن در عزاى آن مظلوم مى‏کرد: «ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین حتى تسیل على خده بواه الله بها فى الجنة غرفا یسکنها احقابا» (9) .
«هر مؤمنى که بر شهادت حسین علیه السلام آن قدر بگرید که اشک بر گونه‏اش جارى شود، خداوند براى او غرفه‏هائى در بهشت آماده مى‏سازد که تا ابد در آن اقامت‏خواهد کرد» .
امام باقر علیه السلام براى امام حسین علیه السلام اشک مى‏ریخت و به هر کس هم در خانه او بود، دستور مى‏داد گریه کند . و در منزل آن حضرت مجلس عزا و سوگوارى براى امام حسین علیه السلام تشکیل مى‏گردید و حاضران مصیبت آن حضرت را به هم تسلیت مى‏گفتند (10) .
«عبدالله بن سنان‏» مى‏گوید: در روز عاشورا به حضور امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم آن حضرت را رنگ پریده و بسیار غمگین و گریان یافتم، علت آن را از امام پرسیدم، فرمود: امروز عاشوراست و در چنین روزى جد ما امام حسین علیه السلام شهید شده است (11) .
امام صادق علیه السلام به «ابو هارون مکفوف‏» دستور داد مرثیه بخواند آنگاه که وى مرثیه خود را آغاز نمود، متوجه شد امام علیه السلام سخت گریه مى‏کند و زنانى که پشت پرده بودند . همینکه صداى گریه امام صادق علیه السلام را شنیدند، آنها نیز صداى خود را به گریه و شیون بلند کردند، بعد امام فرمود: «من انشد فى الحسین شعرا فبکى و ابکى عشرا کتب له الجنة‏» (12) . «هرکس در مصیبت‏حسین علیه السلام شعر بگوید و گریه کند و ده نفر را بگریاند، بهشت‏بر او نوشته مى‏شود» .
امام رضا علیه السلام مى‏فرماید: روش پدرم امام موسى بن جعفر علیه السلام این بود که هرگاه ماه محرم مى‏رسید، پیوسته غمگین بود تا دهه عاشورا سپرى شود روز عاشورا روز گریه و ماتم او بود و مى‏فرمود: «هو الیوم الذى قتل فیه الحسین علیه السلام‏» (13) .
امام رضا علیه السلام فرمود: محرم ماهى است که اهل جاهلیت در آن ماه جنگ و خونریزى را حرام مى‏دانستند ولى دشمنان در آن ماه خون ما را ریختند، حرمت ما را شکستند، زنان و فرزندان ما را به اسارت گرفتند و به خیمه‏هاى ما آتش زدند، اموال ما را غارت نمودند و حرمت رسول خدا را در حق ما رعایت نکردند .
«ان یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بارض کربلا ... على مثل الحسین علیه السلام فلیبک الباکون، فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام‏» (14) .
«کشته شدن امام حسین علیه السلام اشکهاى ما را ریزان و پلکهاى چشمان ما را مجروح و در کربلا عزیز ما را ذلیل کرد . . گریه کنندگان باید بر حسین علیه السلام گریه کنند . گریه بر او گناهان بزرگ را مى‏ریزد» .
امام رضا علیه السلام به «ریان بن شبیب‏» فرمود: «ان کنت‏باکیا لشئ، فابک للحسین بن على فانه ذبح کما یذبح‏الکبش و قتل معه من اهل بیته ثمانیة عشر رجلا ما لهم فى الارض شبیهون ...» .
«اگر بخواهى به چیزى گریه کنى، بر حسین بن على علیه السلام گریه کن زیرا سر آن حضرت را مثل سر گوسفند بریدند و با او هیجده مرد از اهل بیتش کشته شدند که در دنیا بى‏نظیر بودند» .
سپس به «ابن شبیب‏» فرمود: «اگر دوست دارى در درجه‏هاى بلند بهشت‏با ما باشى، غمگین باش از براى غمگینى ما و شاد باش از براى شادمانى ما» (15) .
حتى به موجب بعضى از روایات، امام زمان (عج) نیز مدام بر سیدالشهداء اشک مى‏ریزد . و مى‏گوید:
«اى جد بزرگوار! روزگار مرا به تاخیر انداخت و نتوانستم به یارى تو بشتابم و با دشمنانت پیکار کنم در عوض: «فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما، حسرة علیک ...» (16) . «هر صبح و شام بر مصائب تو گریه مى‏کنم، اگر اشک چشمم تمام شود، به جاى آن خون مى‏گریم‏» .
حتى به موجب روایات فراوانى که نقل شده است، همه کس و همه‏چیز خورشید، و آسمان و زمین و فرشتگان روز عاشورا بر آن حضرت گریه مى‏کنند (17) .
شاعر پرشور «فؤاد کرمانى‏» بااستفاده از این روایات چنین سروده است:
تا ندا کرد ولاى تو، در اقلیم الست
بهر لبیک فدایت، دو جهان پر زداست
کشته شد عالم دهرى، چو تو در عالم دهر
دهر تا روز قیامت، شب اندوه و عزاست
در غمت اعین و اشیاء، همه از منطق کون
هر یکى مویه‏کنان، بر دگرى نوحه‏گر است
رفت‏بر عرشه نى، تا سرت اى عرش خدا
کرسى و لوح و قلم، بهر عزاى تو بپاست
منکسف گشت، چو خورشید حقیقت‏به جمال
گر بگریند زغم، دیده ذرات رواست (18)
موضوع قابل توجه این است که «عبدالله بن فضیل هاشمى‏» از امام صادق علیه السلام سؤال مى‏کند: چراروز عاشورا این چنین روز مصیبت و غم و اندوه و عزادارى گردید؟ اما روز وفات پیامبر اکرم و امیر مؤمنان و فاطمه زهرا و امام مجتبى علیهم السلام که با زهر مسموم شد، این چنین نشد؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «ان یوم الحسین اعظم مصیبة من جمیع سایر الایام ... فکان ذهابه کذهاب جمیعهم ...» (19) .
روز حسین - عاشورا - از لحاظ مصیبت از تمام روزها عظیم‏تر است ... زیرا حسین علیه السلام تنها باقى‏مانده اصحاب پنج‏گانه کساء است که رفتن او، مثل رفتن همه آنهاست‏» .
روز عاشورا مصائبى بر خاندان رسالت وارد شد که در خاطره هیچ آفریده‏اى خطور نکند و قلم را تاب نوشتن نباشد، چه جالب گفته است:
فاجعة ان اردت اکتبها
مجملة ذکرة لمدکر «مصیبتى بزرگ که اگر بخواهم آن را به نحو اقتصار براى یادآورى یاد کننده‏اى بنویسم‏» .
جرت دموعى فحال حائلها
ما بین لحظ الجفون والزبر
«به یقین اشک روانم بین چشم من و اوراق کتب حایل آید»
و قال قلبى بقیا على فلا
والله ما قد طبعت من حجر
«دلم گفت‏به من رحمى کن، به خدا سوگند من از سنگ آفریده نشده‏ام‏» .
بکت لها الارض والسماء دما
بینهما فى مدامع حمر (20)
«بر آن فاجعه زمین و آسمان و آنچه مابین آن دو است، اشک خون گریست‏» .
غرض، روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه براى خاندان رسالت و شیعیان آنهاست . تنها بنى‏امیه دشمنان اهل بیت‏بودند که آن روز را روز مبارک و سرور و خوشحالى مى‏دانستند چنانکه در زیارت عاشورا مى‏خوانیم: «اللهم ان هذا یوم تبرکت‏به بنو امیة‏» «خدایا این روز، روزى است که آن را بنى‏امیه مبارک و میمون دانستند» . در فراز دیگرى مى‏خوانیم: «هدا یوم فرحت‏به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین ...» . «و این روزى است که آل زیاد و آل مروان به خاطر این که حسین را کشتند، به آن مسرور شدند» .
خلاصه در باب عزا و ماتم سیدالشهداء فرزند دلبند حضرت زهرا و على مرتضى علیهم السلام روایات فراوانى از ناحیه رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده که روز عاشورا، روز مصیبت و حزن اهل بیت و شیعیان ایشان مى‏باشد به اعتبار همین روایات باید روز عاشورا غمگین و حزین بود . در روایتى مى‏فرماید:
«هرکه یاد کند مصیبت ما را و بگرید و بگریاند مردم را، در روز قیامت در درجه‏هاى ما خواهد بود و هرکه مصیبت ما را یاد کند و گریه کند، چشم او در روزى که چشمها همه بگریند، نگرید و هرکه در مجلسى بنشیند و دین ما را احیاء نماید، دل او نمیرد در روزى که دلها همه بمیرند» (21) .
بنابراین اگر کسى روز عاشورا را روز جشن و سرور بداند، یقینا او مانند بنى‏امیه دشمن اهل بیت است . پس این که سران صوفیه روز عاشورا را روز شادى و سرور و جشن مى‏دانند، بدون شک دشمن اهل بیت هستند و لو این که ادعاى دوستى بکنند . چنانکه «شیخ عبدالقادر گیلانى‏» روز جانگداز عاشورا را روز فرح و شادى قلمداد کرده گفته است: «روز عاشورا هرگز روز مصیبت نمى‏باشد، روز جشن و شادى است و بر مردم لازم و واجب است که در این روز براى اهل و عیال خود هدایایى تهیه کنند و آنها را به گردش و تفریح ببرند و آنها را با خوشگذرانى سرگرم سازند» (22) .
پس این مسلم است که گریه بر امام حسین علیه السلام عنوان شرعى دارد و از عبادات بزرگ شمرده مى‏شود و در حقیقت دیده گریان و دل اندوهگین بر مصائب اهل بیت، شعار شیعه است . به قول یکى از شعراى عرب:
لک عندى ما عشت‏یا ابن رسو
ل الله حزن یفى بحق ودادى
ناظر بدموع غیر بخیل
وحشى بالسلو غیر جواد
«اى پسر پیامبر خدا در پیش من از براى تو تا زنده‏ام اندوهى است‏حق مودت را به جاى مى‏آورد . دیده‏ام از ریزش اشک دریغ نمى‏ورزد و درونم از رنج و غم تسلى نمى‏یابد» .
انواع گریه‏ها
گریه انواعى دارد که همه انواع آن در شان امام حسین علیه السلام نیست، حال باید ببینیم چه نوع گریه شایسته امام است:
1 - گریه از روى خوارى و درماندگى گریه افراد ضعیف و ناتوانى است که از رسیدن به اهداف خود وامانده‏اند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمى‏بینند، مى‏نشینند و عاجزانه گریه سر مى‏دهند . هرگز براى امام حسین علیه السلام چنین گریه‏اى نباید کرد و آن حضرت از این نوع گریه بیزار و متنفر است .
2 - گریه عجز و زبونى: گریه افرادى است که از روى عجز و زبونى در اثر ناکامى و احیانا ستم شخصى یا جریان نامناسبى به ورشکستگى افتاده و براى خود احساس خطر مى‏کنند و راه چاره را در گریه مى‏جویند . به قول صائب تبریزى:
گریه شمع، از براى ماتم پروانه نیست
صبح نزدیک است و در فکر شب تار خود است
مسلما این نوع گریه هم مناسب شان امام نیست .
3 - گریه بر اموات: کسى عزیز خود را از دست مى‏دهد و بر فقدان او گریه مى‏کند یا به این جهت گریه مى‏کند که آن فقید در زندگى او مؤثر بوده و به آینده خود نگران است در این صورت به حال خود گریه مى‏کند و یا این که به نیکیهاى او اشک مى‏ریزد . این نوع گریه هم در شان امام نیست .
4 - از روى رحم و رافت‏یا گریه‏هاى عاطفى: قلب انسان هنگامى که در برابر حادثه دلخراشى همانند اشک یتیمى، یا بیمار دردمندى یا شخص فقیر و تهیدستى و ... . قرار مى‏گیرد، متاثر مى‏شود چه‏بسا اشک مى‏ریزد . رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگامى که فرزند خردسال خود ابراهیم را از دست داد و در قبرستان بقیع به خاک سپرد، براى آن کودک آن‏قدر گریه کرد که اشک بر محاسنش جارى گردید به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا تو دیگران را از گریه منع مى‏کردى حال خود این چنین بى‏تابى مى‏کنى؟! آن حضرت فرمود: «لیس هذا بکاء غضب انما هذا رحمة و من لا یرحم لا یرحم‏» (23) . «این گریه از روى خشم و نارضایتى نیست، بلکه گریه رحمت و رافت است و هرکس رحم نکند، مورد رحمت قرار نمى‏گیرد» .
واقعه خونین کربلا، دل را مى‏سوزاند و قلب و عاطفه هر انسانى را به جوش و خروش مى‏اندازد از این نظر این حادثه یک جنایت و یک مصیبت است و شاید در دنیا مشابه چنین جنایتى پیدا بشود و گریه کنندگانى هم داشته باشد . گریه از روى رحم و رافت‏یک امر طبیعى است . هر انسانى به هنگام مشاهده یک منظره دلخراش متاثر مى‏شود و اشک مى‏ریزد چنانکه دشمنان امام حسین علیه السلام روز عاشورا بر حال آن حضرت مى‏گریستند . آنجا که اهل کوفه از دیدن وضع دلخراش اسراء بنا کردند گریه و زارى کردن . امام سجاد علیه السلام فرمود: «اتنوحون و تبکون من اجلنا؟! فمن ذا الذى قتلنا؟» «آیا براى ما مى‏گریید و بر ما نوحه مى‏کنید؟ پس کشنده ما کیست و چه کسى ما را کشت؟!» (24) .
پس گریه از روى رحم و رافت نیز چندان مناسب نیست . امام حسین علیه السلام از شیعیان خود این نوع گریه نخواسته است .
5 - غم و اندوه: گریه از روى غم و اندوه نیز یکى از گریه‏هاى طبیعى انسان است که به هنگام از دست دادن عزیزى یا به خاطر از دست دادن مقام و موقعیتى و یا به خاطر گرفتارى به مصیبتى غم و اندوهى به انسان دست مى‏دهد و براى این که دل خود را سبک کند، گریه سر مى‏دهد و این نوع افراد که دلشان شکسته است، به هنگام سوگوارى امام حسین علیه السلام بیش از همه گریه مى‏کنند و چه‏بسا از شدت گریه غش کنند ولى آیا این نوع گریه را مى‏توان به حساب امام حسین علیه السلام گذاشت؟ هرگز نه .
6 - گریه جدائى و فراق: نوع دیگر گریه، گریه فراق است که کسى به خاطر دورى و جدائى از عزیزى حالت گریه به انسان دست مى‏دهد . امام حسن مجتبى علیه السلام به هنگام جان دادن بى‏تابى مى‏کرد . بعضى از عیادت‏کنندگان از علت آن پرسیدند امام مجتبى با صداى ضعیف فرمود: براى دو چیز گریه مى‏کنم: هول مطلع، فراق دوستان (25) .
پر واضح است گریه بر امام حسین علیه السلام و شهیدان کربلا از این نوع گریه نیست .
7 - گریه‏هاى شوق گریه‏هاى لایق حسین علیه السلام گریه مادرى که از دیدن فرزند دلبند گمشده خویش پس از چندین سال، سرزده مى‏شود، از شوق گریه مى‏کند . قسمت زیادى از حماسه‏هاى کربلا شوق‏آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادتها، فداکاریها، شجاعتها، آزادمردیها و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، بى‏اختیار از دیدگان شنونده سرازیر مى‏گردد، آیا این گریه دلیل بر شکست است؟!
8 - گریه پیوند هدف: گاهى قطرات اشک پیام‏آور هدفهاست، آنها که مى‏خواهند بگویند با مرام امام حسین علیه السلام همراه و با هدف او هماهنگ و پیرو مکتب او هستیم، ممکن است این کار را با دادن شعارهاى آتشین، یا سرودن اشعار و حماسه‏ها ابراز دارند، اما گاهى ممکن است آنها ساختگى باشد ولى آن کسى که احیانا با شنیدن این حادثه جانسوز قطره اشکى از درون دل، بیرون مى‏فرستد، صادقانه‏تر این حقیقت را بیان مى‏کند . این قطره اشک اعلان وفادارى به اهداف مقدس یاران امام حسین و پیوند دل و جان با آنهاست، مسلما این نوع گریه - بدون آشنائى به اهداف پاک او - ممکن نیست (26) .
پس گریه بر حسین علیه السلام اشک ریختن بر مرده نبوده و از روى خوارى و درماندگى و عجز و زبونى، غم و اندوه نیز نمى‏باشد، بلکه آن فقط دلیلى است که نداى حق‏طلبان را به گوش جهانیان رسانیده و زنگ خطر را براى باطل و اهل آن به صدا درمى‏آورد و صاعقه‏هائى است که بر روى سر سرکشان و ستمگران در هر زمان و در هر مکان فرو مى‏ریزد و شاهد صادق و گواه زنده‏اى است ازاخلاص در راه حق و دشمنى بر بیداد و ستم و بزرگداشتى است‏براى فداکارى و حق و دلیرى و انجام وظیفه و نهراسیدن از مرگ و تکریمى است‏براى امتناع از قبول ظلم و شکیبائى در محنت و سختیها .
به قول علامه مغنیه: کسانى که در مجالس تعزیه مى‏خوانند:
لا تطهر الارض من رجس العدا ابدا
ما لم یسل فوقها سیل الدم العرم (27)
«روى زمین از پلیدى دشمنان پاک نخواهد شد تا زمانى که بر روى آن سیل درهم شکننده خون روان نگردد» .
غرض، شیعیان بر امام حسین علیه السلام از روى خوارى و درماندگى نمى‏گریند، بلکه از اشک دیده خویش سرود حماسه مى‏سازند و با آه و حسرت خود بانگ حق و عدالت را به گوش جهانیان مى‏رسانند:
همین نه گریه بر آن شاه تشنه‏لب کافى است
اگرچه گریه، بر آلام قلب تسکین است
ببین که مقصد عالى وى، چه بود اى دوست
که درک آن، سبب عز و جاه و تمکین است
ز خاک مردم آزاده، بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى، این است (28)
«ماربین‏» مورخ آلمانى مى‏گوید: «هیچ چیز مانند عزادارى حسین نتوانست‏حس سیاسى در مسلمانان ایجاد کند» (29) .
اى اشک ماتمت‏به رخ ملت آبرو
وى از طفیل خون تو، اسلام سرخ رو
دین را تو زنده کردى و خود، کشته گشته‏اى
وین یافته ز فیض تو، دین نبى علو
گر آب را به روى تو، بستند کوفیان
آوردى آب رفته اسلام را به جو (30)
قطره‏هاى اشکى که شیعه در ماتم امام حسین علیه السلام و یارانش مى‏ریزند، عهد و پیمانى است‏با قطره‏هاى خون شهداى کربلا که با لب تشنه و محروم از «قطره‏هاى آب‏» بر سر احیاى دین و ارزشهاى راستین مکتب جان باختند . و این اشک‏ها این نهضت الهى را به جانها پیوند زده و جاودان ساخته است . و این بسیار ساده‏اندیشى است که کسى تنها توجیهى عاطفى براى این گریه‏ها داشته باشد چرا که داغ، هرقدر هم شدید باشد، بالاخره گذشت زمان از حرارت آن مى‏کاهد . درحالى که عزاداران حسینى از اول عمر تا آخر عمر پس ازگذشت قرنها با شور و شوق و حرارت بیشتر در سوک سیدالشهداء مى‏گریند . این گریه‏ها، فریاد مداوم و خروش بر ضد ستمگران و ابلاغ پیام خون است اگر این گریه‏ها تنها جنبه عاطفى داشت، مسلما به مرور زمان حادثه عاشورا از خاطره‏ها محو مى‏شد و یا از طراوت و نشاط آن کاسته مى‏شد .
9 - گریه کردن براى از دست دادن چیزى و یا تحمل دردى: انسان زمانى گریه مى‏کند که چیزى را از دست‏بدهد یا دردى را متحمل بشود . پس عامل عمده گریه (سواى شوق و چند مورد نادر) درد و فقدان منفعت است ما وقتى از چیزى نفع مى‏بریم به مجرد از دست دادن آن گریه سر مى‏دهیم و یا دردى به ما روى مى‏کند ناله مى‏کنیم .
در روایات مى‏خوانیم که همه‏چیز بر حسین علیه السلام گریه کردند ماه و ستارگان و خورشید شن‏هاى بیابان، و حتى بادى که مى‏وزید و حتى الحوت فى البحر، چرا؟ شن بیابان چرا گریه کرد؟ ماهیان دریا چرا سوگوارى کردند؟ ماه و ستارگان و خورشید چرا تار شدند و بى‏تابى کردند؟ مسلما آنان به ظاهر متحمل درد و رنجى نشدند چون تیر و خنجرهائى که بر آن پیکر شریف وارد مى‏شد دردش بر خورشید و ماهیان دریا نمى‏رسید، پس چرا آنان گریه کردند و آن هم بکاء شدیدا پس حتما آنها متضرر گردیدند و از چیزى که نفع مى‏بردند، بى‏نصیب شدند و منفعتى را از دست دادند و آن منفعت چه چیزى بالاتر از امامت . همه از امام نفع مى‏بردند و از فقدانش رنج مى‏بینند و متضرر مى‏شوند . امام قطب و قلب عالم است و هر که در عالم است در سایه اوست وقتى او را از دست مى‏دهند، متحمل رنج و به دنبال این رنج صاحب درد مى‏شوند این است که آن موجوداتى که ناپاکى بر آنان رخنه نکرده و نمى‏تواند بکند، (مثل شن‏هاى بیابان، ماهیان دریا و . .). بر او مى‏گریند و آلوده‏ها از انس و جن، از فقدان چنین ذى نفعى بیخبر مى‏مانند و شادى مى‏کنند، و این است تفسیر آن حدیثى که مى‏فرماید: براى حسین علیه السلام در قلب مؤمنان حرارتى است که .. . مؤمنان اگر هم ذکر مصیبتى نشنوند، چون متوجه از دست دادن قطب و محور عالم هستند، ناله مى‏کنند . .
مرحوم علامه مغنیه مى‏گوید: کسى گفت: آیا شیعه جز گریه و اشک راهى ندارند که بدان محبت‏خویش را براى اهل بیت علیهم السلام بیان نمایند؟ گفتم:
«آرى شیعیان علاوه بر گریه براى این که مودت قلبى خود را براى اهل بیت‏به ثبوت رسانند، به راههاى گوناگونى متوسل مى‏شوند از جمله درود و تحیت‏بر اهل بیت تقدیم داشته و از فضائل ایشان در مجالس و محافل سخن رانده و به سوى اماکن مقدس آنها بار سفر بسته و به ضریح‏هاى شریف آنان تبرک مى‏جویند» (31) .
چرا حسین علیه السلام فراموش نمى‏شود؟
مى‏گویند: شما در عصر فضا و اتم زندگى مى‏کنید آنگاه بر کسى اشک مى‏ریزید که صدها سال پیش درگذشته است و بر مزاراتى سفر مى‏نمایید که چیزى جز صخره و سنگ نمى‏باشد؟!
در پاسخ مى‏گوئیم: «چنانکه گفته‏اند: «بعد زمان‏» را در «ابدیت‏» اثرى نیست ابدیت را در ماوراى زمان - در عرصه‏اى برتر از زمان - حکومت است، ابدیت همیشگى است . جاودانان، رهبران بزرگ بشریت‏به ابدیت تعلق دارند، از اینرو قرنها نیز در طول حیات معنوى آنها، مفهوم متداول خود را از دست مى‏دهند» (32) .
حسین بن على علیه السلام از زمره جاودانان، از رهبران بزرگ بشریت است . سخن از وى، سخن از تاریخ نیست، سخن روز است . سخنى از ابدیت است . سخن از همیشگى خروشان و شکوفان و پرفروز است .
این زنده‏جاوید نزدیک چهارده قرن - به حساب تاریخ - پس از مرگ جسمانیش همچنان امروز نیز بر دلها حکومت مى‏کند و هنوز پرتو وجودش، نه تنها درحیات ما، بلکه در حیات جهان معاصر و در عصر فضا و اتم «حوادث بى‏نظیر» ایجاد مى‏کند و به صورت یکى از «شورانگیزترین حماسه‏هاى تاریخ بشریت‏» درآمده و همه‏ساله نیرومندترین امواج احساسات میلیونها انسان را در اطراف خود برمى‏انگیزد و مراسمى پرشورتر و هیجان‏انگیزتر از هر مراسم دیگر به وجود مى‏آورد .
راستى چرا به این حادثه تاریخى - که شاید در تاریخ مشابه فراوان دارد - اهمیت داده مى‏شود؟! چرا مراسم بزرگداشت این خاطره هر سال پرشکوهتر و پرهیجان‏تر از سال پیش برگزار مى‏گردد؟ این همه تعظیم و تکریم و سپاس، این همه سوز و گداز پس از چهارده قرن، آخر براى چیست؟ آن را چه معنائى است؟!
حقیقت این است که این زنده‏جاوید پس از قرنها، همچنان بر قلبهاى انسانهاى آزاده، قدرتمندانه حکومت مى‏کند و در جامعه «موج معنوى‏» ایجاد مى‏نماید، حتى هنوز هم به‏طور عمیق، یک قدرت محرک معنوى و یک نیروى کنترل اجتماعى بزرگ، به شمار مى‏رود .
اما از زیارت زیارتگاههاى مقدس، هرگز سنگها و صخره‏ها هدف و غایت نمى‏باشد چه اگر غرض خود آنها مى‏بود، همین کوههاى سر به فلک‏کشیده انسان را از مشقت‏سفر و طى راههاى طولانى بى‏نیاز مى‏ساخت، پس مقصود بالذات صاحب مزار است و بزرگ داشتن سنگها به جهت‏شرف انتساب به صاحبان آن مزارات است مانند محترم داشتن جلد قرآن کریم و سنگها و آجرهائى که خانه کعبه و مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سایر اماکن مقدس از آنها ساخته شده است .
الان مى‏بینیم که دولتها و ملتها در حفظ مقبره‏هاى شخصیتهاى بزرگ خویش مى‏کوشند و به دور آنها هاله تقدیس مى‏کشند .
در تاریخ نوشته‏اند هنگامى که سر مبارک حسین علیه السلام را به نزد یزید آوردند، وى در مجلس شراب حضور داشت اتفاقا قاصدى از طرف پادشاه روم به مجلس یزید بار یافت و سر مبارک حسین علیه السلام را در مقابل یزید مشاهده کرد و چون دانست که آن سر به حسین علیه السلام تعلق دارد، عمل یزید را به شدت نکوهش نمود و گفت: اى یزید داستان «کلیساى حافر» را شنیده‏اى؟ یزید گفت چگونه است؟ رومى گفت: در پیش ما مکانى است که گویند خر عیسى از آنجا گذر کرده است . در آنجا کلیسائى بنا نهاده‏اند که نام آن به سم خر عیسى منسوب بوده و به کنیسه حافر «سم‏» شهرت دارد . ما هر سال به زیارت آنجا مى‏رویم و نذورات خود را به آنجا اهداء مى‏کنیم . روى این حساب اى یزید من گواهى مى‏دهم که تو خطاکارى و از راه راست‏به دورى . یزید خشمگین شده به کشتن قاصد فرمان داد رومى به سوى سر نازنین حسین علیه السلام رفت و آن را بوسید و شهادتین بر زبان جارى کرد و سپس او را گرفتند بر در قصر به دارش کشیدند (33) .
زیارت، ارتباط روحى زائر با صاحب قبر است زائر قبر اباعبدالله الحسین علیه السلام با آن حضرت تجدید بیعت مى‏نماید و لذا ائمه اطهار علیهم السلام با توصیه و ترغیب به زیارت سالار شهیدان، این نهضت مقدس را براى همیشه زنده و جاوید نگه داشته‏اند، البته زیارت همه امامان مورد تاکید است ولى روایاتى که در ترغیب و تشویق زیارت امام حسین علیه السلام رسیده، فوق‏العاده زیاد است . امامان با این توصیه‏ها در صدد آن بودند که شیعیان پیوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار داشته باشند . امام سجاد علیه السلام که خود چندین بار مخفیانه به زیارت سالار شهیدان رفته در گفتار خویش نیز سفارش زیادى به زیارت امام حسین علیه السلام داشته است .
«ابو حمزه ثمالى‏» گوید: از امام سجاد علیه السلام در مورد زیارت امام حسین علیه السلام پرسیدم، حضرت فرمود:
«زره کل یوم فان لم تقدر فکل جمعة فان لم تقدر فکل شهر فمن لم یزره فقد استخف بحق رسول‏الله صلى الله علیه و آله‏» (34) «هر روز آن حضرت را زیارت کن، اگر نمى‏توانى هفته‏اى یکبار، اگر نمى‏توانى ماهى یکبار، پس کسى که اصلا آن حضرت را زیارت نکند، در حقیقت‏حریم رسول‏الله را خفیف شمرده است‏» .
ولى مهمتر از سوگوارى و زیارت، آشنائى به مکتب امام حسین و شهداى کربلا و پیوستگى عملى به اهداف بلند آن بزرگوار است . مهم پاک بودن و پاک زیستن و درست اندیشیدن و تاسى عملى به او است .
پى‏نوشت:
1) ارشاد القلوب: ص 128 .
2) بحارالانوار: ج‏90، ص 336 .
3) بحارالانوار: ج‏36 ، ص 349 .
4) بحارالانوار: ج‏44، ص 253 - 252 .
5) کامل الزیارات، ص 57 .
6) مناقب: ج‏3، ص 303 - بحارالانوار: ج‏46، ص 109 .
7) دیگران عبارتند از: آدم، حضرت نوح، یعقوب و حضرت فاطمه زهرا - الخصال: ص 272 .
8) امالى صدوق، مجلسى، 29، ص 121 .
9) ثواب الاعمال: ص 83 .
10) وسائل الشیعة: ج‏10، ص 398 .
11) بحارالانوار: ج‏98، ص 309 .
12) کامل الزیارات: ص 104 .
13) امالى الصدوق مجلس 27 - بحارالانوار: ج‏44، ص 284 .
14) بحارالانوار: ج‏44، ص 284 .
15) وسائل الشیعة: ج‏10، ص 393، ح‏5 .
16) المزارالکبیر: ص 165 - 117 - بحارالانوار: ج‏98، ص 320 .
17) کامل الزیارات: ص 83، 81، 90، 91 - بحارالانوار: ج‏14، ص 181 - مجمع‏البیان: ج‏9، ص 65 .
18) شمع جمع: ص 178 .
19) وسائل الشیعة: ج‏10، ص 394، 392 - علل الشرایع: ص 86 .
20) مفاتیح الجنان، اعمال روز عاشورا .
21) امالى صدوق، ص 45 و عیون الاخبار: ص 162 .
22) الغنیة لمطالبى طریق‏الحق فى الاخلاق و التصوف و الآداب الاسلامیة: ج‏2، ص 57 - 56 .
23) بحارالانوار: ج‏22، ص 151 - عیون الاخبار: ج‏2، ص 11 .
24) لهوف: ترجمه، ص 99 .
25) حیاة‏الحسن علیه السلام: ج‏2، ص 426 .
26) فلسفه شهادت، از آیة‏الله مکارم .
27) شیعه و عاشورا، نوشته: محمد جواد مغنیه: ترجمه فیروز حریرچى: ص 57 .
28) خوشدل تهرانى، اشگ شوق، ج‏1، ص 207 .
29) سیاسة‏الحسینیة: ص 44 .
30) شعر از شمس لنگرودى .
31) شیعه و عاشورا ترجمه فارسى: ص 56 .
32) دیباچه‏اى بر رهبرى: ص 330 .
33) به نقل: علامه مغنیه، شیعه و عاشورا: ترجمه، ص 59 - 58 .
34) کامل الزیارات: ابن قولویه .

تبلیغات