گریه برای چیست؟
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
گریه ترجمان دل
مىگویند اگر امام حسین علیه السلام روز عاشورا پیروز شد، چرا آن روز را جشن نمىگیریم؟ چرا گریه مىکنیم؟ آیا این همه گریه در برابر آن پیروزى بزرگ براى چیست؟ گریه، زبان صادق و طبیعى شوق و اندوه و درد و عشق یک انسان است . گریستن تجلى طبیعى یک احساس و حالتى جبرى و فطرى از یک رنج، یک شوق یا اندوه مىباشد . یکى از دانشمندان غرب مىگوید: «انسانى که هرگز نمىگرید و گریستن را نمىداند، احساس انسانى را فاقد است» .
مگر نه اشک زیباترین شعر و بىتابترین محبت و پرگدازترین ایمان و تبدارترین احساس و خالصترین «گفتن» و لطیفترین «دوست داشتن» است که همه در کوره یک دل به هم آمیخته و ذوب شده و قطرهاى گرم شدهاند به نام اشک؟ مگر نه، قلب، قالب اشک است و اشک در قلب شکل مىگیرد و لذا اشک شبیه قلب است:
اى بسا قلبهاى سوزانى
که زبان راز آن نگوید باز
لیک آن دیدگان نورانى
راز دلداده مىکند ابراز
گریه ترجمه دل است . مثلا کسى که عزادار است و مرگ عزیزى قلبش را مىسوزاند، باید گریه کند . وقتى که دلش یاد از او مىکند و زبانش سخن از او مىگوید، چشمش نیز با او همدردى مىکند، مگر چشم از زبان صادقانهتر سخن نمىگوید؟!
از من مپرس کاتش دل درچه غایت است
از آب دیده پرس که او ترجمان ماست
اشک چشم نشانه رقت قلب است . کسى که از صحنه دلخراش منقلب نمىشود، تا اشک تاثر بریزد و نیز از حقیقت و جلوه زیبائى لذت نمىبرد، تا اشک شوق جارى گرداند، از قلب سلیم و روح متعادل برخوردار نیست .
امیرمؤمنان على علیه السلام مىفرماید:
«خداوند متعال، افرادى را که به هنگام استماع قرآن تحت تاثیر قرار نمىگیرند و از شنیدن آیات مربوط به قیامت تعجب نمىکنند، و خنده مىنمایند، مورد سرزنش قرار مىدهد و مىفرماید: «تضحکون و لاتبکون»» .
و نیز فرموده: «بکاء العیون و خشیة القلوب من رحمة الله تعالى» (1) .
چنانکه «جمود عین» و محروم بودن از اشک و گریه از خوف خدا، نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
«من علامات الشقاء: جمود العین، قسوةالقلب ...» (2) .
در مقابل، آن دسته از مؤمنانى که بصیرتى روشن، قلبى رؤوف و احساسى پاک و شفاف دارند، در زبان قرآن کریم با جمله «یبکون و یزیدهم خشوعا» و «سجدا و بکیا» مورد ستایش قرار گرفتهاند . قهرا این نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشک شوق و به خاطر مظلومیت آنان هم، اشک غم واندوه از چشم خود جارى مىکنند .
نام حسین علیه السلام با گریه همراه است
آنگونه که از متون اسلامى استفاده مىشود، نام حسین علیه السلام با گریه و ناله آمیخته است و قبل از شهادتش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امیر مؤمنان على علیه السلام و مادرش فاطمه زهرا علیها السلام بر او گریستهاند . طبق روایات فراوانى، چون حضرت حسین علیه السلام تولد یافت، جبرئیل به رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل شد و خبر شهادت آن نوزاد را به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پدر و مادرش داد و آنان از همان ایام براى حسین علیه السلام گریستند . طبق روایتى که از عایشه نقل شده است، حسین علیه السلام کودک خردسال بود که وارد خدمت پیامبر گردید، همان موقع جبرئیل به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ابلاغ کرد: زمانى نمىگذرد که این کودک را افرادى از امت تو در سرزمین «طف» از خاک عراق به قتل مىرسانند «فبکى رسول الله صلى الله علیه و آله» اما جبرئیل افزود: «لا تبک، فسوف ینتقم الله منهم، بقائمکم اهلالبیت» (3) . «گریه نکن، در آینده خداوند به وسیله قائم اهل بیت از آنها انتقام مىگیرد» .
«ابن عباس» مىگوید: به هنگام رفتن به «صفین» من همراه امیر مؤمنان على علیه السلام بودم چون در کنار شط فرات به «نینوا» وارد شد، امام علیه السلام با صداى بلند گریست و فرمود: اى پسر عباس این محل را مىشناسى؟ گفتم: نمىشناسم اى امیر مؤمنان . فرمود: اگر اینجا را مثل من مىشناختى، هرگز از اینجا رد نمىشدى مگر این که مثل من گریه سر مىدادى . ابن عباس گفت: «فبکى طویلا حتى اخضلت لحیته و سالت الدموع على صدره و بکینا معا»: «آن حضرت گریه مفصلى کرد بهطورى که اشک از روى محاسن او جارى شد، ما هم همصدا با على علیه السلام گریه سر دادیم» . بعد امام ادامه داد: واى، واى من با آل ابوسفیان چه کردهام، سپس افزود: در این سرزمین (که کرب و بلا نامیده مىشود) هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت مىرسند و مدفون مىگردند (4) .
طبق روایت امام صادق علیه السلام روزى فاطمه زهرا علیها السلام به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد و آن حضرت راگریان دید، از علت گریهاش پرسید؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل به من خبر داد که حسین علیه السلام را گروهى از امت من به قتل مىرسانند! فاطمه علیها السلام نیز از شنیدن این خبر به شدت گریست ولى وقتى از مقام بلند فرزندش به خاطر شهادت آگاه گردید، آرامش و تسکین یافت (5) .
داستان گریه و عزادارى پس از شهادت آن حضرت از سوى امامان علیهم السلام داستان مفصلى است که به ذکر چند مورد اکتفاء مىکنیم:
امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا شاهد مصائب دلخراش امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش بود، پس از واقعه عاشورا تا زمانى که در قید حیات بود، این واقعه سوزناک را فراموش نکرد و همیشه گریه و سوگوارى مىنمود . او هر وقت مىخواست آب بنوشد تا چشمش به آب مىافتاد، اشک از چشمانش سرازیر مىشد وقتى علت این کار را مىپرسیدند، مىفرمود: چگونه گریه نکنم درحالى که یزیدیان آب را براى وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند، ولى آن را به روى پدرم بستند و او را با لب تشنه کشتند . مىفرماید: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه علیها السلام را به یاد مىآورم، گریه گلویم را مىگیرد . وقتى هم افرادى وى را دلدارى مىدادند، مىفرمود: «کیف لا ابکى؟ و قد منع ابى من الماء الذى کان مطلقا للسباع و الوحوش» (6) .
امام سجاد علیه السلام در عزاى پدر مظلوم خویش به حدى گریست که او را یکى از بکائیون پنجگانه تاریخ لقب دادند (7) . وقتى راز آن همه گریه را از آن حضرت مىپرسیدند، مصائب جانگداز کربلا را بازگو مىکرد و مىفرمود: مرا ملامت نکنید، یعقوب، پس از آن که یک فرزند خود را از دست داد، آنقدر گریست تا از غصه چشمهایش سفید شد درحالى که یقین به مرگ فرزندش نداشت .
از فراق روى یک یوسف اگر یعقوب سوخت
هجر هفتاد و دو یوسف کرده خونین دل مرا
درحالى که من به چشم خود دیدم در یک نیمروز چهارده نفر از اهل بیت مرا سر بریدند انتظار دارید، داغ آنها از دلم بیرون برود؟! (8) .
او نه تنها در ماتم پدر بزرگوارش اشک مىریخت، بلکه مؤمنان را نیز ترغیب به گریستن در عزاى آن مظلوم مىکرد: «ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین حتى تسیل على خده بواه الله بها فى الجنة غرفا یسکنها احقابا» (9) .
«هر مؤمنى که بر شهادت حسین علیه السلام آن قدر بگرید که اشک بر گونهاش جارى شود، خداوند براى او غرفههائى در بهشت آماده مىسازد که تا ابد در آن اقامتخواهد کرد» .
امام باقر علیه السلام براى امام حسین علیه السلام اشک مىریخت و به هر کس هم در خانه او بود، دستور مىداد گریه کند . و در منزل آن حضرت مجلس عزا و سوگوارى براى امام حسین علیه السلام تشکیل مىگردید و حاضران مصیبت آن حضرت را به هم تسلیت مىگفتند (10) .
«عبدالله بن سنان» مىگوید: در روز عاشورا به حضور امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم آن حضرت را رنگ پریده و بسیار غمگین و گریان یافتم، علت آن را از امام پرسیدم، فرمود: امروز عاشوراست و در چنین روزى جد ما امام حسین علیه السلام شهید شده است (11) .
امام صادق علیه السلام به «ابو هارون مکفوف» دستور داد مرثیه بخواند آنگاه که وى مرثیه خود را آغاز نمود، متوجه شد امام علیه السلام سخت گریه مىکند و زنانى که پشت پرده بودند . همینکه صداى گریه امام صادق علیه السلام را شنیدند، آنها نیز صداى خود را به گریه و شیون بلند کردند، بعد امام فرمود: «من انشد فى الحسین شعرا فبکى و ابکى عشرا کتب له الجنة» (12) . «هرکس در مصیبتحسین علیه السلام شعر بگوید و گریه کند و ده نفر را بگریاند، بهشتبر او نوشته مىشود» .
امام رضا علیه السلام مىفرماید: روش پدرم امام موسى بن جعفر علیه السلام این بود که هرگاه ماه محرم مىرسید، پیوسته غمگین بود تا دهه عاشورا سپرى شود روز عاشورا روز گریه و ماتم او بود و مىفرمود: «هو الیوم الذى قتل فیه الحسین علیه السلام» (13) .
امام رضا علیه السلام فرمود: محرم ماهى است که اهل جاهلیت در آن ماه جنگ و خونریزى را حرام مىدانستند ولى دشمنان در آن ماه خون ما را ریختند، حرمت ما را شکستند، زنان و فرزندان ما را به اسارت گرفتند و به خیمههاى ما آتش زدند، اموال ما را غارت نمودند و حرمت رسول خدا را در حق ما رعایت نکردند .
«ان یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بارض کربلا ... على مثل الحسین علیه السلام فلیبک الباکون، فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام» (14) .
«کشته شدن امام حسین علیه السلام اشکهاى ما را ریزان و پلکهاى چشمان ما را مجروح و در کربلا عزیز ما را ذلیل کرد . . گریه کنندگان باید بر حسین علیه السلام گریه کنند . گریه بر او گناهان بزرگ را مىریزد» .
امام رضا علیه السلام به «ریان بن شبیب» فرمود: «ان کنتباکیا لشئ، فابک للحسین بن على فانه ذبح کما یذبحالکبش و قتل معه من اهل بیته ثمانیة عشر رجلا ما لهم فى الارض شبیهون ...» .
«اگر بخواهى به چیزى گریه کنى، بر حسین بن على علیه السلام گریه کن زیرا سر آن حضرت را مثل سر گوسفند بریدند و با او هیجده مرد از اهل بیتش کشته شدند که در دنیا بىنظیر بودند» .
سپس به «ابن شبیب» فرمود: «اگر دوست دارى در درجههاى بلند بهشتبا ما باشى، غمگین باش از براى غمگینى ما و شاد باش از براى شادمانى ما» (15) .
حتى به موجب بعضى از روایات، امام زمان (عج) نیز مدام بر سیدالشهداء اشک مىریزد . و مىگوید:
«اى جد بزرگوار! روزگار مرا به تاخیر انداخت و نتوانستم به یارى تو بشتابم و با دشمنانت پیکار کنم در عوض: «فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما، حسرة علیک ...» (16) . «هر صبح و شام بر مصائب تو گریه مىکنم، اگر اشک چشمم تمام شود، به جاى آن خون مىگریم» .
حتى به موجب روایات فراوانى که نقل شده است، همه کس و همهچیز خورشید، و آسمان و زمین و فرشتگان روز عاشورا بر آن حضرت گریه مىکنند (17) .
شاعر پرشور «فؤاد کرمانى» بااستفاده از این روایات چنین سروده است:
تا ندا کرد ولاى تو، در اقلیم الست
بهر لبیک فدایت، دو جهان پر زداست
کشته شد عالم دهرى، چو تو در عالم دهر
دهر تا روز قیامت، شب اندوه و عزاست
در غمت اعین و اشیاء، همه از منطق کون
هر یکى مویهکنان، بر دگرى نوحهگر است
رفتبر عرشه نى، تا سرت اى عرش خدا
کرسى و لوح و قلم، بهر عزاى تو بپاست
منکسف گشت، چو خورشید حقیقتبه جمال
گر بگریند زغم، دیده ذرات رواست (18)
موضوع قابل توجه این است که «عبدالله بن فضیل هاشمى» از امام صادق علیه السلام سؤال مىکند: چراروز عاشورا این چنین روز مصیبت و غم و اندوه و عزادارى گردید؟ اما روز وفات پیامبر اکرم و امیر مؤمنان و فاطمه زهرا و امام مجتبى علیهم السلام که با زهر مسموم شد، این چنین نشد؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «ان یوم الحسین اعظم مصیبة من جمیع سایر الایام ... فکان ذهابه کذهاب جمیعهم ...» (19) .
روز حسین - عاشورا - از لحاظ مصیبت از تمام روزها عظیمتر است ... زیرا حسین علیه السلام تنها باقىمانده اصحاب پنجگانه کساء است که رفتن او، مثل رفتن همه آنهاست» .
روز عاشورا مصائبى بر خاندان رسالت وارد شد که در خاطره هیچ آفریدهاى خطور نکند و قلم را تاب نوشتن نباشد، چه جالب گفته است:
فاجعة ان اردت اکتبها
مجملة ذکرة لمدکر «مصیبتى بزرگ که اگر بخواهم آن را به نحو اقتصار براى یادآورى یاد کنندهاى بنویسم» .
جرت دموعى فحال حائلها
ما بین لحظ الجفون والزبر
«به یقین اشک روانم بین چشم من و اوراق کتب حایل آید»
و قال قلبى بقیا على فلا
والله ما قد طبعت من حجر
«دلم گفتبه من رحمى کن، به خدا سوگند من از سنگ آفریده نشدهام» .
بکت لها الارض والسماء دما
بینهما فى مدامع حمر (20)
«بر آن فاجعه زمین و آسمان و آنچه مابین آن دو است، اشک خون گریست» .
غرض، روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه براى خاندان رسالت و شیعیان آنهاست . تنها بنىامیه دشمنان اهل بیتبودند که آن روز را روز مبارک و سرور و خوشحالى مىدانستند چنانکه در زیارت عاشورا مىخوانیم: «اللهم ان هذا یوم تبرکتبه بنو امیة» «خدایا این روز، روزى است که آن را بنىامیه مبارک و میمون دانستند» . در فراز دیگرى مىخوانیم: «هدا یوم فرحتبه آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین ...» . «و این روزى است که آل زیاد و آل مروان به خاطر این که حسین را کشتند، به آن مسرور شدند» .
خلاصه در باب عزا و ماتم سیدالشهداء فرزند دلبند حضرت زهرا و على مرتضى علیهم السلام روایات فراوانى از ناحیه رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده که روز عاشورا، روز مصیبت و حزن اهل بیت و شیعیان ایشان مىباشد به اعتبار همین روایات باید روز عاشورا غمگین و حزین بود . در روایتى مىفرماید:
«هرکه یاد کند مصیبت ما را و بگرید و بگریاند مردم را، در روز قیامت در درجههاى ما خواهد بود و هرکه مصیبت ما را یاد کند و گریه کند، چشم او در روزى که چشمها همه بگریند، نگرید و هرکه در مجلسى بنشیند و دین ما را احیاء نماید، دل او نمیرد در روزى که دلها همه بمیرند» (21) .
بنابراین اگر کسى روز عاشورا را روز جشن و سرور بداند، یقینا او مانند بنىامیه دشمن اهل بیت است . پس این که سران صوفیه روز عاشورا را روز شادى و سرور و جشن مىدانند، بدون شک دشمن اهل بیت هستند و لو این که ادعاى دوستى بکنند . چنانکه «شیخ عبدالقادر گیلانى» روز جانگداز عاشورا را روز فرح و شادى قلمداد کرده گفته است: «روز عاشورا هرگز روز مصیبت نمىباشد، روز جشن و شادى است و بر مردم لازم و واجب است که در این روز براى اهل و عیال خود هدایایى تهیه کنند و آنها را به گردش و تفریح ببرند و آنها را با خوشگذرانى سرگرم سازند» (22) .
پس این مسلم است که گریه بر امام حسین علیه السلام عنوان شرعى دارد و از عبادات بزرگ شمرده مىشود و در حقیقت دیده گریان و دل اندوهگین بر مصائب اهل بیت، شعار شیعه است . به قول یکى از شعراى عرب:
لک عندى ما عشتیا ابن رسو
ل الله حزن یفى بحق ودادى
ناظر بدموع غیر بخیل
وحشى بالسلو غیر جواد
«اى پسر پیامبر خدا در پیش من از براى تو تا زندهام اندوهى استحق مودت را به جاى مىآورد . دیدهام از ریزش اشک دریغ نمىورزد و درونم از رنج و غم تسلى نمىیابد» .
انواع گریهها
گریه انواعى دارد که همه انواع آن در شان امام حسین علیه السلام نیست، حال باید ببینیم چه نوع گریه شایسته امام است:
1 - گریه از روى خوارى و درماندگى گریه افراد ضعیف و ناتوانى است که از رسیدن به اهداف خود واماندهاند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمىبینند، مىنشینند و عاجزانه گریه سر مىدهند . هرگز براى امام حسین علیه السلام چنین گریهاى نباید کرد و آن حضرت از این نوع گریه بیزار و متنفر است .
2 - گریه عجز و زبونى: گریه افرادى است که از روى عجز و زبونى در اثر ناکامى و احیانا ستم شخصى یا جریان نامناسبى به ورشکستگى افتاده و براى خود احساس خطر مىکنند و راه چاره را در گریه مىجویند . به قول صائب تبریزى:
گریه شمع، از براى ماتم پروانه نیست
صبح نزدیک است و در فکر شب تار خود است
مسلما این نوع گریه هم مناسب شان امام نیست .
3 - گریه بر اموات: کسى عزیز خود را از دست مىدهد و بر فقدان او گریه مىکند یا به این جهت گریه مىکند که آن فقید در زندگى او مؤثر بوده و به آینده خود نگران است در این صورت به حال خود گریه مىکند و یا این که به نیکیهاى او اشک مىریزد . این نوع گریه هم در شان امام نیست .
4 - از روى رحم و رافتیا گریههاى عاطفى: قلب انسان هنگامى که در برابر حادثه دلخراشى همانند اشک یتیمى، یا بیمار دردمندى یا شخص فقیر و تهیدستى و ... . قرار مىگیرد، متاثر مىشود چهبسا اشک مىریزد . رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگامى که فرزند خردسال خود ابراهیم را از دست داد و در قبرستان بقیع به خاک سپرد، براى آن کودک آنقدر گریه کرد که اشک بر محاسنش جارى گردید به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا تو دیگران را از گریه منع مىکردى حال خود این چنین بىتابى مىکنى؟! آن حضرت فرمود: «لیس هذا بکاء غضب انما هذا رحمة و من لا یرحم لا یرحم» (23) . «این گریه از روى خشم و نارضایتى نیست، بلکه گریه رحمت و رافت است و هرکس رحم نکند، مورد رحمت قرار نمىگیرد» .
واقعه خونین کربلا، دل را مىسوزاند و قلب و عاطفه هر انسانى را به جوش و خروش مىاندازد از این نظر این حادثه یک جنایت و یک مصیبت است و شاید در دنیا مشابه چنین جنایتى پیدا بشود و گریه کنندگانى هم داشته باشد . گریه از روى رحم و رافتیک امر طبیعى است . هر انسانى به هنگام مشاهده یک منظره دلخراش متاثر مىشود و اشک مىریزد چنانکه دشمنان امام حسین علیه السلام روز عاشورا بر حال آن حضرت مىگریستند . آنجا که اهل کوفه از دیدن وضع دلخراش اسراء بنا کردند گریه و زارى کردن . امام سجاد علیه السلام فرمود: «اتنوحون و تبکون من اجلنا؟! فمن ذا الذى قتلنا؟» «آیا براى ما مىگریید و بر ما نوحه مىکنید؟ پس کشنده ما کیست و چه کسى ما را کشت؟!» (24) .
پس گریه از روى رحم و رافت نیز چندان مناسب نیست . امام حسین علیه السلام از شیعیان خود این نوع گریه نخواسته است .
5 - غم و اندوه: گریه از روى غم و اندوه نیز یکى از گریههاى طبیعى انسان است که به هنگام از دست دادن عزیزى یا به خاطر از دست دادن مقام و موقعیتى و یا به خاطر گرفتارى به مصیبتى غم و اندوهى به انسان دست مىدهد و براى این که دل خود را سبک کند، گریه سر مىدهد و این نوع افراد که دلشان شکسته است، به هنگام سوگوارى امام حسین علیه السلام بیش از همه گریه مىکنند و چهبسا از شدت گریه غش کنند ولى آیا این نوع گریه را مىتوان به حساب امام حسین علیه السلام گذاشت؟ هرگز نه .
6 - گریه جدائى و فراق: نوع دیگر گریه، گریه فراق است که کسى به خاطر دورى و جدائى از عزیزى حالت گریه به انسان دست مىدهد . امام حسن مجتبى علیه السلام به هنگام جان دادن بىتابى مىکرد . بعضى از عیادتکنندگان از علت آن پرسیدند امام مجتبى با صداى ضعیف فرمود: براى دو چیز گریه مىکنم: هول مطلع، فراق دوستان (25) .
پر واضح است گریه بر امام حسین علیه السلام و شهیدان کربلا از این نوع گریه نیست .
7 - گریههاى شوق گریههاى لایق حسین علیه السلام گریه مادرى که از دیدن فرزند دلبند گمشده خویش پس از چندین سال، سرزده مىشود، از شوق گریه مىکند . قسمت زیادى از حماسههاى کربلا شوقآفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادتها، فداکاریها، شجاعتها، آزادمردیها و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، بىاختیار از دیدگان شنونده سرازیر مىگردد، آیا این گریه دلیل بر شکست است؟!
8 - گریه پیوند هدف: گاهى قطرات اشک پیامآور هدفهاست، آنها که مىخواهند بگویند با مرام امام حسین علیه السلام همراه و با هدف او هماهنگ و پیرو مکتب او هستیم، ممکن است این کار را با دادن شعارهاى آتشین، یا سرودن اشعار و حماسهها ابراز دارند، اما گاهى ممکن است آنها ساختگى باشد ولى آن کسى که احیانا با شنیدن این حادثه جانسوز قطره اشکى از درون دل، بیرون مىفرستد، صادقانهتر این حقیقت را بیان مىکند . این قطره اشک اعلان وفادارى به اهداف مقدس یاران امام حسین و پیوند دل و جان با آنهاست، مسلما این نوع گریه - بدون آشنائى به اهداف پاک او - ممکن نیست (26) .
پس گریه بر حسین علیه السلام اشک ریختن بر مرده نبوده و از روى خوارى و درماندگى و عجز و زبونى، غم و اندوه نیز نمىباشد، بلکه آن فقط دلیلى است که نداى حقطلبان را به گوش جهانیان رسانیده و زنگ خطر را براى باطل و اهل آن به صدا درمىآورد و صاعقههائى است که بر روى سر سرکشان و ستمگران در هر زمان و در هر مکان فرو مىریزد و شاهد صادق و گواه زندهاى است ازاخلاص در راه حق و دشمنى بر بیداد و ستم و بزرگداشتى استبراى فداکارى و حق و دلیرى و انجام وظیفه و نهراسیدن از مرگ و تکریمى استبراى امتناع از قبول ظلم و شکیبائى در محنت و سختیها .
به قول علامه مغنیه: کسانى که در مجالس تعزیه مىخوانند:
لا تطهر الارض من رجس العدا ابدا
ما لم یسل فوقها سیل الدم العرم (27)
«روى زمین از پلیدى دشمنان پاک نخواهد شد تا زمانى که بر روى آن سیل درهم شکننده خون روان نگردد» .
غرض، شیعیان بر امام حسین علیه السلام از روى خوارى و درماندگى نمىگریند، بلکه از اشک دیده خویش سرود حماسه مىسازند و با آه و حسرت خود بانگ حق و عدالت را به گوش جهانیان مىرسانند:
همین نه گریه بر آن شاه تشنهلب کافى است
اگرچه گریه، بر آلام قلب تسکین است
ببین که مقصد عالى وى، چه بود اى دوست
که درک آن، سبب عز و جاه و تمکین است
ز خاک مردم آزاده، بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى، این است (28)
«ماربین» مورخ آلمانى مىگوید: «هیچ چیز مانند عزادارى حسین نتوانستحس سیاسى در مسلمانان ایجاد کند» (29) .
اى اشک ماتمتبه رخ ملت آبرو
وى از طفیل خون تو، اسلام سرخ رو
دین را تو زنده کردى و خود، کشته گشتهاى
وین یافته ز فیض تو، دین نبى علو
گر آب را به روى تو، بستند کوفیان
آوردى آب رفته اسلام را به جو (30)
قطرههاى اشکى که شیعه در ماتم امام حسین علیه السلام و یارانش مىریزند، عهد و پیمانى استبا قطرههاى خون شهداى کربلا که با لب تشنه و محروم از «قطرههاى آب» بر سر احیاى دین و ارزشهاى راستین مکتب جان باختند . و این اشکها این نهضت الهى را به جانها پیوند زده و جاودان ساخته است . و این بسیار سادهاندیشى است که کسى تنها توجیهى عاطفى براى این گریهها داشته باشد چرا که داغ، هرقدر هم شدید باشد، بالاخره گذشت زمان از حرارت آن مىکاهد . درحالى که عزاداران حسینى از اول عمر تا آخر عمر پس ازگذشت قرنها با شور و شوق و حرارت بیشتر در سوک سیدالشهداء مىگریند . این گریهها، فریاد مداوم و خروش بر ضد ستمگران و ابلاغ پیام خون است اگر این گریهها تنها جنبه عاطفى داشت، مسلما به مرور زمان حادثه عاشورا از خاطرهها محو مىشد و یا از طراوت و نشاط آن کاسته مىشد .
9 - گریه کردن براى از دست دادن چیزى و یا تحمل دردى: انسان زمانى گریه مىکند که چیزى را از دستبدهد یا دردى را متحمل بشود . پس عامل عمده گریه (سواى شوق و چند مورد نادر) درد و فقدان منفعت است ما وقتى از چیزى نفع مىبریم به مجرد از دست دادن آن گریه سر مىدهیم و یا دردى به ما روى مىکند ناله مىکنیم .
در روایات مىخوانیم که همهچیز بر حسین علیه السلام گریه کردند ماه و ستارگان و خورشید شنهاى بیابان، و حتى بادى که مىوزید و حتى الحوت فى البحر، چرا؟ شن بیابان چرا گریه کرد؟ ماهیان دریا چرا سوگوارى کردند؟ ماه و ستارگان و خورشید چرا تار شدند و بىتابى کردند؟ مسلما آنان به ظاهر متحمل درد و رنجى نشدند چون تیر و خنجرهائى که بر آن پیکر شریف وارد مىشد دردش بر خورشید و ماهیان دریا نمىرسید، پس چرا آنان گریه کردند و آن هم بکاء شدیدا پس حتما آنها متضرر گردیدند و از چیزى که نفع مىبردند، بىنصیب شدند و منفعتى را از دست دادند و آن منفعت چه چیزى بالاتر از امامت . همه از امام نفع مىبردند و از فقدانش رنج مىبینند و متضرر مىشوند . امام قطب و قلب عالم است و هر که در عالم است در سایه اوست وقتى او را از دست مىدهند، متحمل رنج و به دنبال این رنج صاحب درد مىشوند این است که آن موجوداتى که ناپاکى بر آنان رخنه نکرده و نمىتواند بکند، (مثل شنهاى بیابان، ماهیان دریا و . .). بر او مىگریند و آلودهها از انس و جن، از فقدان چنین ذى نفعى بیخبر مىمانند و شادى مىکنند، و این است تفسیر آن حدیثى که مىفرماید: براى حسین علیه السلام در قلب مؤمنان حرارتى است که .. . مؤمنان اگر هم ذکر مصیبتى نشنوند، چون متوجه از دست دادن قطب و محور عالم هستند، ناله مىکنند . .
مرحوم علامه مغنیه مىگوید: کسى گفت: آیا شیعه جز گریه و اشک راهى ندارند که بدان محبتخویش را براى اهل بیت علیهم السلام بیان نمایند؟ گفتم:
«آرى شیعیان علاوه بر گریه براى این که مودت قلبى خود را براى اهل بیتبه ثبوت رسانند، به راههاى گوناگونى متوسل مىشوند از جمله درود و تحیتبر اهل بیت تقدیم داشته و از فضائل ایشان در مجالس و محافل سخن رانده و به سوى اماکن مقدس آنها بار سفر بسته و به ضریحهاى شریف آنان تبرک مىجویند» (31) .
چرا حسین علیه السلام فراموش نمىشود؟
مىگویند: شما در عصر فضا و اتم زندگى مىکنید آنگاه بر کسى اشک مىریزید که صدها سال پیش درگذشته است و بر مزاراتى سفر مىنمایید که چیزى جز صخره و سنگ نمىباشد؟!
در پاسخ مىگوئیم: «چنانکه گفتهاند: «بعد زمان» را در «ابدیت» اثرى نیست ابدیت را در ماوراى زمان - در عرصهاى برتر از زمان - حکومت است، ابدیت همیشگى است . جاودانان، رهبران بزرگ بشریتبه ابدیت تعلق دارند، از اینرو قرنها نیز در طول حیات معنوى آنها، مفهوم متداول خود را از دست مىدهند» (32) .
حسین بن على علیه السلام از زمره جاودانان، از رهبران بزرگ بشریت است . سخن از وى، سخن از تاریخ نیست، سخن روز است . سخنى از ابدیت است . سخن از همیشگى خروشان و شکوفان و پرفروز است .
این زندهجاوید نزدیک چهارده قرن - به حساب تاریخ - پس از مرگ جسمانیش همچنان امروز نیز بر دلها حکومت مىکند و هنوز پرتو وجودش، نه تنها درحیات ما، بلکه در حیات جهان معاصر و در عصر فضا و اتم «حوادث بىنظیر» ایجاد مىکند و به صورت یکى از «شورانگیزترین حماسههاى تاریخ بشریت» درآمده و همهساله نیرومندترین امواج احساسات میلیونها انسان را در اطراف خود برمىانگیزد و مراسمى پرشورتر و هیجانانگیزتر از هر مراسم دیگر به وجود مىآورد .
راستى چرا به این حادثه تاریخى - که شاید در تاریخ مشابه فراوان دارد - اهمیت داده مىشود؟! چرا مراسم بزرگداشت این خاطره هر سال پرشکوهتر و پرهیجانتر از سال پیش برگزار مىگردد؟ این همه تعظیم و تکریم و سپاس، این همه سوز و گداز پس از چهارده قرن، آخر براى چیست؟ آن را چه معنائى است؟!
حقیقت این است که این زندهجاوید پس از قرنها، همچنان بر قلبهاى انسانهاى آزاده، قدرتمندانه حکومت مىکند و در جامعه «موج معنوى» ایجاد مىنماید، حتى هنوز هم بهطور عمیق، یک قدرت محرک معنوى و یک نیروى کنترل اجتماعى بزرگ، به شمار مىرود .
اما از زیارت زیارتگاههاى مقدس، هرگز سنگها و صخرهها هدف و غایت نمىباشد چه اگر غرض خود آنها مىبود، همین کوههاى سر به فلککشیده انسان را از مشقتسفر و طى راههاى طولانى بىنیاز مىساخت، پس مقصود بالذات صاحب مزار است و بزرگ داشتن سنگها به جهتشرف انتساب به صاحبان آن مزارات است مانند محترم داشتن جلد قرآن کریم و سنگها و آجرهائى که خانه کعبه و مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سایر اماکن مقدس از آنها ساخته شده است .
الان مىبینیم که دولتها و ملتها در حفظ مقبرههاى شخصیتهاى بزرگ خویش مىکوشند و به دور آنها هاله تقدیس مىکشند .
در تاریخ نوشتهاند هنگامى که سر مبارک حسین علیه السلام را به نزد یزید آوردند، وى در مجلس شراب حضور داشت اتفاقا قاصدى از طرف پادشاه روم به مجلس یزید بار یافت و سر مبارک حسین علیه السلام را در مقابل یزید مشاهده کرد و چون دانست که آن سر به حسین علیه السلام تعلق دارد، عمل یزید را به شدت نکوهش نمود و گفت: اى یزید داستان «کلیساى حافر» را شنیدهاى؟ یزید گفت چگونه است؟ رومى گفت: در پیش ما مکانى است که گویند خر عیسى از آنجا گذر کرده است . در آنجا کلیسائى بنا نهادهاند که نام آن به سم خر عیسى منسوب بوده و به کنیسه حافر «سم» شهرت دارد . ما هر سال به زیارت آنجا مىرویم و نذورات خود را به آنجا اهداء مىکنیم . روى این حساب اى یزید من گواهى مىدهم که تو خطاکارى و از راه راستبه دورى . یزید خشمگین شده به کشتن قاصد فرمان داد رومى به سوى سر نازنین حسین علیه السلام رفت و آن را بوسید و شهادتین بر زبان جارى کرد و سپس او را گرفتند بر در قصر به دارش کشیدند (33) .
زیارت، ارتباط روحى زائر با صاحب قبر است زائر قبر اباعبدالله الحسین علیه السلام با آن حضرت تجدید بیعت مىنماید و لذا ائمه اطهار علیهم السلام با توصیه و ترغیب به زیارت سالار شهیدان، این نهضت مقدس را براى همیشه زنده و جاوید نگه داشتهاند، البته زیارت همه امامان مورد تاکید است ولى روایاتى که در ترغیب و تشویق زیارت امام حسین علیه السلام رسیده، فوقالعاده زیاد است . امامان با این توصیهها در صدد آن بودند که شیعیان پیوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار داشته باشند . امام سجاد علیه السلام که خود چندین بار مخفیانه به زیارت سالار شهیدان رفته در گفتار خویش نیز سفارش زیادى به زیارت امام حسین علیه السلام داشته است .
«ابو حمزه ثمالى» گوید: از امام سجاد علیه السلام در مورد زیارت امام حسین علیه السلام پرسیدم، حضرت فرمود:
«زره کل یوم فان لم تقدر فکل جمعة فان لم تقدر فکل شهر فمن لم یزره فقد استخف بحق رسولالله صلى الله علیه و آله» (34) «هر روز آن حضرت را زیارت کن، اگر نمىتوانى هفتهاى یکبار، اگر نمىتوانى ماهى یکبار، پس کسى که اصلا آن حضرت را زیارت نکند، در حقیقتحریم رسولالله را خفیف شمرده است» .
ولى مهمتر از سوگوارى و زیارت، آشنائى به مکتب امام حسین و شهداى کربلا و پیوستگى عملى به اهداف بلند آن بزرگوار است . مهم پاک بودن و پاک زیستن و درست اندیشیدن و تاسى عملى به او است .
پىنوشت:
1) ارشاد القلوب: ص 128 .
2) بحارالانوار: ج90، ص 336 .
3) بحارالانوار: ج36 ، ص 349 .
4) بحارالانوار: ج44، ص 253 - 252 .
5) کامل الزیارات، ص 57 .
6) مناقب: ج3، ص 303 - بحارالانوار: ج46، ص 109 .
7) دیگران عبارتند از: آدم، حضرت نوح، یعقوب و حضرت فاطمه زهرا - الخصال: ص 272 .
8) امالى صدوق، مجلسى، 29، ص 121 .
9) ثواب الاعمال: ص 83 .
10) وسائل الشیعة: ج10، ص 398 .
11) بحارالانوار: ج98، ص 309 .
12) کامل الزیارات: ص 104 .
13) امالى الصدوق مجلس 27 - بحارالانوار: ج44، ص 284 .
14) بحارالانوار: ج44، ص 284 .
15) وسائل الشیعة: ج10، ص 393، ح5 .
16) المزارالکبیر: ص 165 - 117 - بحارالانوار: ج98، ص 320 .
17) کامل الزیارات: ص 83، 81، 90، 91 - بحارالانوار: ج14، ص 181 - مجمعالبیان: ج9، ص 65 .
18) شمع جمع: ص 178 .
19) وسائل الشیعة: ج10، ص 394، 392 - علل الشرایع: ص 86 .
20) مفاتیح الجنان، اعمال روز عاشورا .
21) امالى صدوق، ص 45 و عیون الاخبار: ص 162 .
22) الغنیة لمطالبى طریقالحق فى الاخلاق و التصوف و الآداب الاسلامیة: ج2، ص 57 - 56 .
23) بحارالانوار: ج22، ص 151 - عیون الاخبار: ج2، ص 11 .
24) لهوف: ترجمه، ص 99 .
25) حیاةالحسن علیه السلام: ج2، ص 426 .
26) فلسفه شهادت، از آیةالله مکارم .
27) شیعه و عاشورا، نوشته: محمد جواد مغنیه: ترجمه فیروز حریرچى: ص 57 .
28) خوشدل تهرانى، اشگ شوق، ج1، ص 207 .
29) سیاسةالحسینیة: ص 44 .
30) شعر از شمس لنگرودى .
31) شیعه و عاشورا ترجمه فارسى: ص 56 .
32) دیباچهاى بر رهبرى: ص 330 .
33) به نقل: علامه مغنیه، شیعه و عاشورا: ترجمه، ص 59 - 58 .
34) کامل الزیارات: ابن قولویه .
مىگویند اگر امام حسین علیه السلام روز عاشورا پیروز شد، چرا آن روز را جشن نمىگیریم؟ چرا گریه مىکنیم؟ آیا این همه گریه در برابر آن پیروزى بزرگ براى چیست؟ گریه، زبان صادق و طبیعى شوق و اندوه و درد و عشق یک انسان است . گریستن تجلى طبیعى یک احساس و حالتى جبرى و فطرى از یک رنج، یک شوق یا اندوه مىباشد . یکى از دانشمندان غرب مىگوید: «انسانى که هرگز نمىگرید و گریستن را نمىداند، احساس انسانى را فاقد است» .
مگر نه اشک زیباترین شعر و بىتابترین محبت و پرگدازترین ایمان و تبدارترین احساس و خالصترین «گفتن» و لطیفترین «دوست داشتن» است که همه در کوره یک دل به هم آمیخته و ذوب شده و قطرهاى گرم شدهاند به نام اشک؟ مگر نه، قلب، قالب اشک است و اشک در قلب شکل مىگیرد و لذا اشک شبیه قلب است:
اى بسا قلبهاى سوزانى
که زبان راز آن نگوید باز
لیک آن دیدگان نورانى
راز دلداده مىکند ابراز
گریه ترجمه دل است . مثلا کسى که عزادار است و مرگ عزیزى قلبش را مىسوزاند، باید گریه کند . وقتى که دلش یاد از او مىکند و زبانش سخن از او مىگوید، چشمش نیز با او همدردى مىکند، مگر چشم از زبان صادقانهتر سخن نمىگوید؟!
از من مپرس کاتش دل درچه غایت است
از آب دیده پرس که او ترجمان ماست
اشک چشم نشانه رقت قلب است . کسى که از صحنه دلخراش منقلب نمىشود، تا اشک تاثر بریزد و نیز از حقیقت و جلوه زیبائى لذت نمىبرد، تا اشک شوق جارى گرداند، از قلب سلیم و روح متعادل برخوردار نیست .
امیرمؤمنان على علیه السلام مىفرماید:
«خداوند متعال، افرادى را که به هنگام استماع قرآن تحت تاثیر قرار نمىگیرند و از شنیدن آیات مربوط به قیامت تعجب نمىکنند، و خنده مىنمایند، مورد سرزنش قرار مىدهد و مىفرماید: «تضحکون و لاتبکون»» .
و نیز فرموده: «بکاء العیون و خشیة القلوب من رحمة الله تعالى» (1) .
چنانکه «جمود عین» و محروم بودن از اشک و گریه از خوف خدا، نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
«من علامات الشقاء: جمود العین، قسوةالقلب ...» (2) .
در مقابل، آن دسته از مؤمنانى که بصیرتى روشن، قلبى رؤوف و احساسى پاک و شفاف دارند، در زبان قرآن کریم با جمله «یبکون و یزیدهم خشوعا» و «سجدا و بکیا» مورد ستایش قرار گرفتهاند . قهرا این نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشک شوق و به خاطر مظلومیت آنان هم، اشک غم واندوه از چشم خود جارى مىکنند .
نام حسین علیه السلام با گریه همراه است
آنگونه که از متون اسلامى استفاده مىشود، نام حسین علیه السلام با گریه و ناله آمیخته است و قبل از شهادتش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امیر مؤمنان على علیه السلام و مادرش فاطمه زهرا علیها السلام بر او گریستهاند . طبق روایات فراوانى، چون حضرت حسین علیه السلام تولد یافت، جبرئیل به رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل شد و خبر شهادت آن نوزاد را به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پدر و مادرش داد و آنان از همان ایام براى حسین علیه السلام گریستند . طبق روایتى که از عایشه نقل شده است، حسین علیه السلام کودک خردسال بود که وارد خدمت پیامبر گردید، همان موقع جبرئیل به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ابلاغ کرد: زمانى نمىگذرد که این کودک را افرادى از امت تو در سرزمین «طف» از خاک عراق به قتل مىرسانند «فبکى رسول الله صلى الله علیه و آله» اما جبرئیل افزود: «لا تبک، فسوف ینتقم الله منهم، بقائمکم اهلالبیت» (3) . «گریه نکن، در آینده خداوند به وسیله قائم اهل بیت از آنها انتقام مىگیرد» .
«ابن عباس» مىگوید: به هنگام رفتن به «صفین» من همراه امیر مؤمنان على علیه السلام بودم چون در کنار شط فرات به «نینوا» وارد شد، امام علیه السلام با صداى بلند گریست و فرمود: اى پسر عباس این محل را مىشناسى؟ گفتم: نمىشناسم اى امیر مؤمنان . فرمود: اگر اینجا را مثل من مىشناختى، هرگز از اینجا رد نمىشدى مگر این که مثل من گریه سر مىدادى . ابن عباس گفت: «فبکى طویلا حتى اخضلت لحیته و سالت الدموع على صدره و بکینا معا»: «آن حضرت گریه مفصلى کرد بهطورى که اشک از روى محاسن او جارى شد، ما هم همصدا با على علیه السلام گریه سر دادیم» . بعد امام ادامه داد: واى، واى من با آل ابوسفیان چه کردهام، سپس افزود: در این سرزمین (که کرب و بلا نامیده مىشود) هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت مىرسند و مدفون مىگردند (4) .
طبق روایت امام صادق علیه السلام روزى فاطمه زهرا علیها السلام به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد و آن حضرت راگریان دید، از علت گریهاش پرسید؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل به من خبر داد که حسین علیه السلام را گروهى از امت من به قتل مىرسانند! فاطمه علیها السلام نیز از شنیدن این خبر به شدت گریست ولى وقتى از مقام بلند فرزندش به خاطر شهادت آگاه گردید، آرامش و تسکین یافت (5) .
داستان گریه و عزادارى پس از شهادت آن حضرت از سوى امامان علیهم السلام داستان مفصلى است که به ذکر چند مورد اکتفاء مىکنیم:
امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا شاهد مصائب دلخراش امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش بود، پس از واقعه عاشورا تا زمانى که در قید حیات بود، این واقعه سوزناک را فراموش نکرد و همیشه گریه و سوگوارى مىنمود . او هر وقت مىخواست آب بنوشد تا چشمش به آب مىافتاد، اشک از چشمانش سرازیر مىشد وقتى علت این کار را مىپرسیدند، مىفرمود: چگونه گریه نکنم درحالى که یزیدیان آب را براى وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند، ولى آن را به روى پدرم بستند و او را با لب تشنه کشتند . مىفرماید: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه علیها السلام را به یاد مىآورم، گریه گلویم را مىگیرد . وقتى هم افرادى وى را دلدارى مىدادند، مىفرمود: «کیف لا ابکى؟ و قد منع ابى من الماء الذى کان مطلقا للسباع و الوحوش» (6) .
امام سجاد علیه السلام در عزاى پدر مظلوم خویش به حدى گریست که او را یکى از بکائیون پنجگانه تاریخ لقب دادند (7) . وقتى راز آن همه گریه را از آن حضرت مىپرسیدند، مصائب جانگداز کربلا را بازگو مىکرد و مىفرمود: مرا ملامت نکنید، یعقوب، پس از آن که یک فرزند خود را از دست داد، آنقدر گریست تا از غصه چشمهایش سفید شد درحالى که یقین به مرگ فرزندش نداشت .
از فراق روى یک یوسف اگر یعقوب سوخت
هجر هفتاد و دو یوسف کرده خونین دل مرا
درحالى که من به چشم خود دیدم در یک نیمروز چهارده نفر از اهل بیت مرا سر بریدند انتظار دارید، داغ آنها از دلم بیرون برود؟! (8) .
او نه تنها در ماتم پدر بزرگوارش اشک مىریخت، بلکه مؤمنان را نیز ترغیب به گریستن در عزاى آن مظلوم مىکرد: «ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین حتى تسیل على خده بواه الله بها فى الجنة غرفا یسکنها احقابا» (9) .
«هر مؤمنى که بر شهادت حسین علیه السلام آن قدر بگرید که اشک بر گونهاش جارى شود، خداوند براى او غرفههائى در بهشت آماده مىسازد که تا ابد در آن اقامتخواهد کرد» .
امام باقر علیه السلام براى امام حسین علیه السلام اشک مىریخت و به هر کس هم در خانه او بود، دستور مىداد گریه کند . و در منزل آن حضرت مجلس عزا و سوگوارى براى امام حسین علیه السلام تشکیل مىگردید و حاضران مصیبت آن حضرت را به هم تسلیت مىگفتند (10) .
«عبدالله بن سنان» مىگوید: در روز عاشورا به حضور امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم آن حضرت را رنگ پریده و بسیار غمگین و گریان یافتم، علت آن را از امام پرسیدم، فرمود: امروز عاشوراست و در چنین روزى جد ما امام حسین علیه السلام شهید شده است (11) .
امام صادق علیه السلام به «ابو هارون مکفوف» دستور داد مرثیه بخواند آنگاه که وى مرثیه خود را آغاز نمود، متوجه شد امام علیه السلام سخت گریه مىکند و زنانى که پشت پرده بودند . همینکه صداى گریه امام صادق علیه السلام را شنیدند، آنها نیز صداى خود را به گریه و شیون بلند کردند، بعد امام فرمود: «من انشد فى الحسین شعرا فبکى و ابکى عشرا کتب له الجنة» (12) . «هرکس در مصیبتحسین علیه السلام شعر بگوید و گریه کند و ده نفر را بگریاند، بهشتبر او نوشته مىشود» .
امام رضا علیه السلام مىفرماید: روش پدرم امام موسى بن جعفر علیه السلام این بود که هرگاه ماه محرم مىرسید، پیوسته غمگین بود تا دهه عاشورا سپرى شود روز عاشورا روز گریه و ماتم او بود و مىفرمود: «هو الیوم الذى قتل فیه الحسین علیه السلام» (13) .
امام رضا علیه السلام فرمود: محرم ماهى است که اهل جاهلیت در آن ماه جنگ و خونریزى را حرام مىدانستند ولى دشمنان در آن ماه خون ما را ریختند، حرمت ما را شکستند، زنان و فرزندان ما را به اسارت گرفتند و به خیمههاى ما آتش زدند، اموال ما را غارت نمودند و حرمت رسول خدا را در حق ما رعایت نکردند .
«ان یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بارض کربلا ... على مثل الحسین علیه السلام فلیبک الباکون، فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام» (14) .
«کشته شدن امام حسین علیه السلام اشکهاى ما را ریزان و پلکهاى چشمان ما را مجروح و در کربلا عزیز ما را ذلیل کرد . . گریه کنندگان باید بر حسین علیه السلام گریه کنند . گریه بر او گناهان بزرگ را مىریزد» .
امام رضا علیه السلام به «ریان بن شبیب» فرمود: «ان کنتباکیا لشئ، فابک للحسین بن على فانه ذبح کما یذبحالکبش و قتل معه من اهل بیته ثمانیة عشر رجلا ما لهم فى الارض شبیهون ...» .
«اگر بخواهى به چیزى گریه کنى، بر حسین بن على علیه السلام گریه کن زیرا سر آن حضرت را مثل سر گوسفند بریدند و با او هیجده مرد از اهل بیتش کشته شدند که در دنیا بىنظیر بودند» .
سپس به «ابن شبیب» فرمود: «اگر دوست دارى در درجههاى بلند بهشتبا ما باشى، غمگین باش از براى غمگینى ما و شاد باش از براى شادمانى ما» (15) .
حتى به موجب بعضى از روایات، امام زمان (عج) نیز مدام بر سیدالشهداء اشک مىریزد . و مىگوید:
«اى جد بزرگوار! روزگار مرا به تاخیر انداخت و نتوانستم به یارى تو بشتابم و با دشمنانت پیکار کنم در عوض: «فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما، حسرة علیک ...» (16) . «هر صبح و شام بر مصائب تو گریه مىکنم، اگر اشک چشمم تمام شود، به جاى آن خون مىگریم» .
حتى به موجب روایات فراوانى که نقل شده است، همه کس و همهچیز خورشید، و آسمان و زمین و فرشتگان روز عاشورا بر آن حضرت گریه مىکنند (17) .
شاعر پرشور «فؤاد کرمانى» بااستفاده از این روایات چنین سروده است:
تا ندا کرد ولاى تو، در اقلیم الست
بهر لبیک فدایت، دو جهان پر زداست
کشته شد عالم دهرى، چو تو در عالم دهر
دهر تا روز قیامت، شب اندوه و عزاست
در غمت اعین و اشیاء، همه از منطق کون
هر یکى مویهکنان، بر دگرى نوحهگر است
رفتبر عرشه نى، تا سرت اى عرش خدا
کرسى و لوح و قلم، بهر عزاى تو بپاست
منکسف گشت، چو خورشید حقیقتبه جمال
گر بگریند زغم، دیده ذرات رواست (18)
موضوع قابل توجه این است که «عبدالله بن فضیل هاشمى» از امام صادق علیه السلام سؤال مىکند: چراروز عاشورا این چنین روز مصیبت و غم و اندوه و عزادارى گردید؟ اما روز وفات پیامبر اکرم و امیر مؤمنان و فاطمه زهرا و امام مجتبى علیهم السلام که با زهر مسموم شد، این چنین نشد؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «ان یوم الحسین اعظم مصیبة من جمیع سایر الایام ... فکان ذهابه کذهاب جمیعهم ...» (19) .
روز حسین - عاشورا - از لحاظ مصیبت از تمام روزها عظیمتر است ... زیرا حسین علیه السلام تنها باقىمانده اصحاب پنجگانه کساء است که رفتن او، مثل رفتن همه آنهاست» .
روز عاشورا مصائبى بر خاندان رسالت وارد شد که در خاطره هیچ آفریدهاى خطور نکند و قلم را تاب نوشتن نباشد، چه جالب گفته است:
فاجعة ان اردت اکتبها
مجملة ذکرة لمدکر «مصیبتى بزرگ که اگر بخواهم آن را به نحو اقتصار براى یادآورى یاد کنندهاى بنویسم» .
جرت دموعى فحال حائلها
ما بین لحظ الجفون والزبر
«به یقین اشک روانم بین چشم من و اوراق کتب حایل آید»
و قال قلبى بقیا على فلا
والله ما قد طبعت من حجر
«دلم گفتبه من رحمى کن، به خدا سوگند من از سنگ آفریده نشدهام» .
بکت لها الارض والسماء دما
بینهما فى مدامع حمر (20)
«بر آن فاجعه زمین و آسمان و آنچه مابین آن دو است، اشک خون گریست» .
غرض، روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه براى خاندان رسالت و شیعیان آنهاست . تنها بنىامیه دشمنان اهل بیتبودند که آن روز را روز مبارک و سرور و خوشحالى مىدانستند چنانکه در زیارت عاشورا مىخوانیم: «اللهم ان هذا یوم تبرکتبه بنو امیة» «خدایا این روز، روزى است که آن را بنىامیه مبارک و میمون دانستند» . در فراز دیگرى مىخوانیم: «هدا یوم فرحتبه آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین ...» . «و این روزى است که آل زیاد و آل مروان به خاطر این که حسین را کشتند، به آن مسرور شدند» .
خلاصه در باب عزا و ماتم سیدالشهداء فرزند دلبند حضرت زهرا و على مرتضى علیهم السلام روایات فراوانى از ناحیه رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده که روز عاشورا، روز مصیبت و حزن اهل بیت و شیعیان ایشان مىباشد به اعتبار همین روایات باید روز عاشورا غمگین و حزین بود . در روایتى مىفرماید:
«هرکه یاد کند مصیبت ما را و بگرید و بگریاند مردم را، در روز قیامت در درجههاى ما خواهد بود و هرکه مصیبت ما را یاد کند و گریه کند، چشم او در روزى که چشمها همه بگریند، نگرید و هرکه در مجلسى بنشیند و دین ما را احیاء نماید، دل او نمیرد در روزى که دلها همه بمیرند» (21) .
بنابراین اگر کسى روز عاشورا را روز جشن و سرور بداند، یقینا او مانند بنىامیه دشمن اهل بیت است . پس این که سران صوفیه روز عاشورا را روز شادى و سرور و جشن مىدانند، بدون شک دشمن اهل بیت هستند و لو این که ادعاى دوستى بکنند . چنانکه «شیخ عبدالقادر گیلانى» روز جانگداز عاشورا را روز فرح و شادى قلمداد کرده گفته است: «روز عاشورا هرگز روز مصیبت نمىباشد، روز جشن و شادى است و بر مردم لازم و واجب است که در این روز براى اهل و عیال خود هدایایى تهیه کنند و آنها را به گردش و تفریح ببرند و آنها را با خوشگذرانى سرگرم سازند» (22) .
پس این مسلم است که گریه بر امام حسین علیه السلام عنوان شرعى دارد و از عبادات بزرگ شمرده مىشود و در حقیقت دیده گریان و دل اندوهگین بر مصائب اهل بیت، شعار شیعه است . به قول یکى از شعراى عرب:
لک عندى ما عشتیا ابن رسو
ل الله حزن یفى بحق ودادى
ناظر بدموع غیر بخیل
وحشى بالسلو غیر جواد
«اى پسر پیامبر خدا در پیش من از براى تو تا زندهام اندوهى استحق مودت را به جاى مىآورد . دیدهام از ریزش اشک دریغ نمىورزد و درونم از رنج و غم تسلى نمىیابد» .
انواع گریهها
گریه انواعى دارد که همه انواع آن در شان امام حسین علیه السلام نیست، حال باید ببینیم چه نوع گریه شایسته امام است:
1 - گریه از روى خوارى و درماندگى گریه افراد ضعیف و ناتوانى است که از رسیدن به اهداف خود واماندهاند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمىبینند، مىنشینند و عاجزانه گریه سر مىدهند . هرگز براى امام حسین علیه السلام چنین گریهاى نباید کرد و آن حضرت از این نوع گریه بیزار و متنفر است .
2 - گریه عجز و زبونى: گریه افرادى است که از روى عجز و زبونى در اثر ناکامى و احیانا ستم شخصى یا جریان نامناسبى به ورشکستگى افتاده و براى خود احساس خطر مىکنند و راه چاره را در گریه مىجویند . به قول صائب تبریزى:
گریه شمع، از براى ماتم پروانه نیست
صبح نزدیک است و در فکر شب تار خود است
مسلما این نوع گریه هم مناسب شان امام نیست .
3 - گریه بر اموات: کسى عزیز خود را از دست مىدهد و بر فقدان او گریه مىکند یا به این جهت گریه مىکند که آن فقید در زندگى او مؤثر بوده و به آینده خود نگران است در این صورت به حال خود گریه مىکند و یا این که به نیکیهاى او اشک مىریزد . این نوع گریه هم در شان امام نیست .
4 - از روى رحم و رافتیا گریههاى عاطفى: قلب انسان هنگامى که در برابر حادثه دلخراشى همانند اشک یتیمى، یا بیمار دردمندى یا شخص فقیر و تهیدستى و ... . قرار مىگیرد، متاثر مىشود چهبسا اشک مىریزد . رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگامى که فرزند خردسال خود ابراهیم را از دست داد و در قبرستان بقیع به خاک سپرد، براى آن کودک آنقدر گریه کرد که اشک بر محاسنش جارى گردید به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا تو دیگران را از گریه منع مىکردى حال خود این چنین بىتابى مىکنى؟! آن حضرت فرمود: «لیس هذا بکاء غضب انما هذا رحمة و من لا یرحم لا یرحم» (23) . «این گریه از روى خشم و نارضایتى نیست، بلکه گریه رحمت و رافت است و هرکس رحم نکند، مورد رحمت قرار نمىگیرد» .
واقعه خونین کربلا، دل را مىسوزاند و قلب و عاطفه هر انسانى را به جوش و خروش مىاندازد از این نظر این حادثه یک جنایت و یک مصیبت است و شاید در دنیا مشابه چنین جنایتى پیدا بشود و گریه کنندگانى هم داشته باشد . گریه از روى رحم و رافتیک امر طبیعى است . هر انسانى به هنگام مشاهده یک منظره دلخراش متاثر مىشود و اشک مىریزد چنانکه دشمنان امام حسین علیه السلام روز عاشورا بر حال آن حضرت مىگریستند . آنجا که اهل کوفه از دیدن وضع دلخراش اسراء بنا کردند گریه و زارى کردن . امام سجاد علیه السلام فرمود: «اتنوحون و تبکون من اجلنا؟! فمن ذا الذى قتلنا؟» «آیا براى ما مىگریید و بر ما نوحه مىکنید؟ پس کشنده ما کیست و چه کسى ما را کشت؟!» (24) .
پس گریه از روى رحم و رافت نیز چندان مناسب نیست . امام حسین علیه السلام از شیعیان خود این نوع گریه نخواسته است .
5 - غم و اندوه: گریه از روى غم و اندوه نیز یکى از گریههاى طبیعى انسان است که به هنگام از دست دادن عزیزى یا به خاطر از دست دادن مقام و موقعیتى و یا به خاطر گرفتارى به مصیبتى غم و اندوهى به انسان دست مىدهد و براى این که دل خود را سبک کند، گریه سر مىدهد و این نوع افراد که دلشان شکسته است، به هنگام سوگوارى امام حسین علیه السلام بیش از همه گریه مىکنند و چهبسا از شدت گریه غش کنند ولى آیا این نوع گریه را مىتوان به حساب امام حسین علیه السلام گذاشت؟ هرگز نه .
6 - گریه جدائى و فراق: نوع دیگر گریه، گریه فراق است که کسى به خاطر دورى و جدائى از عزیزى حالت گریه به انسان دست مىدهد . امام حسن مجتبى علیه السلام به هنگام جان دادن بىتابى مىکرد . بعضى از عیادتکنندگان از علت آن پرسیدند امام مجتبى با صداى ضعیف فرمود: براى دو چیز گریه مىکنم: هول مطلع، فراق دوستان (25) .
پر واضح است گریه بر امام حسین علیه السلام و شهیدان کربلا از این نوع گریه نیست .
7 - گریههاى شوق گریههاى لایق حسین علیه السلام گریه مادرى که از دیدن فرزند دلبند گمشده خویش پس از چندین سال، سرزده مىشود، از شوق گریه مىکند . قسمت زیادى از حماسههاى کربلا شوقآفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادتها، فداکاریها، شجاعتها، آزادمردیها و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، بىاختیار از دیدگان شنونده سرازیر مىگردد، آیا این گریه دلیل بر شکست است؟!
8 - گریه پیوند هدف: گاهى قطرات اشک پیامآور هدفهاست، آنها که مىخواهند بگویند با مرام امام حسین علیه السلام همراه و با هدف او هماهنگ و پیرو مکتب او هستیم، ممکن است این کار را با دادن شعارهاى آتشین، یا سرودن اشعار و حماسهها ابراز دارند، اما گاهى ممکن است آنها ساختگى باشد ولى آن کسى که احیانا با شنیدن این حادثه جانسوز قطره اشکى از درون دل، بیرون مىفرستد، صادقانهتر این حقیقت را بیان مىکند . این قطره اشک اعلان وفادارى به اهداف مقدس یاران امام حسین و پیوند دل و جان با آنهاست، مسلما این نوع گریه - بدون آشنائى به اهداف پاک او - ممکن نیست (26) .
پس گریه بر حسین علیه السلام اشک ریختن بر مرده نبوده و از روى خوارى و درماندگى و عجز و زبونى، غم و اندوه نیز نمىباشد، بلکه آن فقط دلیلى است که نداى حقطلبان را به گوش جهانیان رسانیده و زنگ خطر را براى باطل و اهل آن به صدا درمىآورد و صاعقههائى است که بر روى سر سرکشان و ستمگران در هر زمان و در هر مکان فرو مىریزد و شاهد صادق و گواه زندهاى است ازاخلاص در راه حق و دشمنى بر بیداد و ستم و بزرگداشتى استبراى فداکارى و حق و دلیرى و انجام وظیفه و نهراسیدن از مرگ و تکریمى استبراى امتناع از قبول ظلم و شکیبائى در محنت و سختیها .
به قول علامه مغنیه: کسانى که در مجالس تعزیه مىخوانند:
لا تطهر الارض من رجس العدا ابدا
ما لم یسل فوقها سیل الدم العرم (27)
«روى زمین از پلیدى دشمنان پاک نخواهد شد تا زمانى که بر روى آن سیل درهم شکننده خون روان نگردد» .
غرض، شیعیان بر امام حسین علیه السلام از روى خوارى و درماندگى نمىگریند، بلکه از اشک دیده خویش سرود حماسه مىسازند و با آه و حسرت خود بانگ حق و عدالت را به گوش جهانیان مىرسانند:
همین نه گریه بر آن شاه تشنهلب کافى است
اگرچه گریه، بر آلام قلب تسکین است
ببین که مقصد عالى وى، چه بود اى دوست
که درک آن، سبب عز و جاه و تمکین است
ز خاک مردم آزاده، بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى، این است (28)
«ماربین» مورخ آلمانى مىگوید: «هیچ چیز مانند عزادارى حسین نتوانستحس سیاسى در مسلمانان ایجاد کند» (29) .
اى اشک ماتمتبه رخ ملت آبرو
وى از طفیل خون تو، اسلام سرخ رو
دین را تو زنده کردى و خود، کشته گشتهاى
وین یافته ز فیض تو، دین نبى علو
گر آب را به روى تو، بستند کوفیان
آوردى آب رفته اسلام را به جو (30)
قطرههاى اشکى که شیعه در ماتم امام حسین علیه السلام و یارانش مىریزند، عهد و پیمانى استبا قطرههاى خون شهداى کربلا که با لب تشنه و محروم از «قطرههاى آب» بر سر احیاى دین و ارزشهاى راستین مکتب جان باختند . و این اشکها این نهضت الهى را به جانها پیوند زده و جاودان ساخته است . و این بسیار سادهاندیشى است که کسى تنها توجیهى عاطفى براى این گریهها داشته باشد چرا که داغ، هرقدر هم شدید باشد، بالاخره گذشت زمان از حرارت آن مىکاهد . درحالى که عزاداران حسینى از اول عمر تا آخر عمر پس ازگذشت قرنها با شور و شوق و حرارت بیشتر در سوک سیدالشهداء مىگریند . این گریهها، فریاد مداوم و خروش بر ضد ستمگران و ابلاغ پیام خون است اگر این گریهها تنها جنبه عاطفى داشت، مسلما به مرور زمان حادثه عاشورا از خاطرهها محو مىشد و یا از طراوت و نشاط آن کاسته مىشد .
9 - گریه کردن براى از دست دادن چیزى و یا تحمل دردى: انسان زمانى گریه مىکند که چیزى را از دستبدهد یا دردى را متحمل بشود . پس عامل عمده گریه (سواى شوق و چند مورد نادر) درد و فقدان منفعت است ما وقتى از چیزى نفع مىبریم به مجرد از دست دادن آن گریه سر مىدهیم و یا دردى به ما روى مىکند ناله مىکنیم .
در روایات مىخوانیم که همهچیز بر حسین علیه السلام گریه کردند ماه و ستارگان و خورشید شنهاى بیابان، و حتى بادى که مىوزید و حتى الحوت فى البحر، چرا؟ شن بیابان چرا گریه کرد؟ ماهیان دریا چرا سوگوارى کردند؟ ماه و ستارگان و خورشید چرا تار شدند و بىتابى کردند؟ مسلما آنان به ظاهر متحمل درد و رنجى نشدند چون تیر و خنجرهائى که بر آن پیکر شریف وارد مىشد دردش بر خورشید و ماهیان دریا نمىرسید، پس چرا آنان گریه کردند و آن هم بکاء شدیدا پس حتما آنها متضرر گردیدند و از چیزى که نفع مىبردند، بىنصیب شدند و منفعتى را از دست دادند و آن منفعت چه چیزى بالاتر از امامت . همه از امام نفع مىبردند و از فقدانش رنج مىبینند و متضرر مىشوند . امام قطب و قلب عالم است و هر که در عالم است در سایه اوست وقتى او را از دست مىدهند، متحمل رنج و به دنبال این رنج صاحب درد مىشوند این است که آن موجوداتى که ناپاکى بر آنان رخنه نکرده و نمىتواند بکند، (مثل شنهاى بیابان، ماهیان دریا و . .). بر او مىگریند و آلودهها از انس و جن، از فقدان چنین ذى نفعى بیخبر مىمانند و شادى مىکنند، و این است تفسیر آن حدیثى که مىفرماید: براى حسین علیه السلام در قلب مؤمنان حرارتى است که .. . مؤمنان اگر هم ذکر مصیبتى نشنوند، چون متوجه از دست دادن قطب و محور عالم هستند، ناله مىکنند . .
مرحوم علامه مغنیه مىگوید: کسى گفت: آیا شیعه جز گریه و اشک راهى ندارند که بدان محبتخویش را براى اهل بیت علیهم السلام بیان نمایند؟ گفتم:
«آرى شیعیان علاوه بر گریه براى این که مودت قلبى خود را براى اهل بیتبه ثبوت رسانند، به راههاى گوناگونى متوسل مىشوند از جمله درود و تحیتبر اهل بیت تقدیم داشته و از فضائل ایشان در مجالس و محافل سخن رانده و به سوى اماکن مقدس آنها بار سفر بسته و به ضریحهاى شریف آنان تبرک مىجویند» (31) .
چرا حسین علیه السلام فراموش نمىشود؟
مىگویند: شما در عصر فضا و اتم زندگى مىکنید آنگاه بر کسى اشک مىریزید که صدها سال پیش درگذشته است و بر مزاراتى سفر مىنمایید که چیزى جز صخره و سنگ نمىباشد؟!
در پاسخ مىگوئیم: «چنانکه گفتهاند: «بعد زمان» را در «ابدیت» اثرى نیست ابدیت را در ماوراى زمان - در عرصهاى برتر از زمان - حکومت است، ابدیت همیشگى است . جاودانان، رهبران بزرگ بشریتبه ابدیت تعلق دارند، از اینرو قرنها نیز در طول حیات معنوى آنها، مفهوم متداول خود را از دست مىدهند» (32) .
حسین بن على علیه السلام از زمره جاودانان، از رهبران بزرگ بشریت است . سخن از وى، سخن از تاریخ نیست، سخن روز است . سخنى از ابدیت است . سخن از همیشگى خروشان و شکوفان و پرفروز است .
این زندهجاوید نزدیک چهارده قرن - به حساب تاریخ - پس از مرگ جسمانیش همچنان امروز نیز بر دلها حکومت مىکند و هنوز پرتو وجودش، نه تنها درحیات ما، بلکه در حیات جهان معاصر و در عصر فضا و اتم «حوادث بىنظیر» ایجاد مىکند و به صورت یکى از «شورانگیزترین حماسههاى تاریخ بشریت» درآمده و همهساله نیرومندترین امواج احساسات میلیونها انسان را در اطراف خود برمىانگیزد و مراسمى پرشورتر و هیجانانگیزتر از هر مراسم دیگر به وجود مىآورد .
راستى چرا به این حادثه تاریخى - که شاید در تاریخ مشابه فراوان دارد - اهمیت داده مىشود؟! چرا مراسم بزرگداشت این خاطره هر سال پرشکوهتر و پرهیجانتر از سال پیش برگزار مىگردد؟ این همه تعظیم و تکریم و سپاس، این همه سوز و گداز پس از چهارده قرن، آخر براى چیست؟ آن را چه معنائى است؟!
حقیقت این است که این زندهجاوید پس از قرنها، همچنان بر قلبهاى انسانهاى آزاده، قدرتمندانه حکومت مىکند و در جامعه «موج معنوى» ایجاد مىنماید، حتى هنوز هم بهطور عمیق، یک قدرت محرک معنوى و یک نیروى کنترل اجتماعى بزرگ، به شمار مىرود .
اما از زیارت زیارتگاههاى مقدس، هرگز سنگها و صخرهها هدف و غایت نمىباشد چه اگر غرض خود آنها مىبود، همین کوههاى سر به فلککشیده انسان را از مشقتسفر و طى راههاى طولانى بىنیاز مىساخت، پس مقصود بالذات صاحب مزار است و بزرگ داشتن سنگها به جهتشرف انتساب به صاحبان آن مزارات است مانند محترم داشتن جلد قرآن کریم و سنگها و آجرهائى که خانه کعبه و مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سایر اماکن مقدس از آنها ساخته شده است .
الان مىبینیم که دولتها و ملتها در حفظ مقبرههاى شخصیتهاى بزرگ خویش مىکوشند و به دور آنها هاله تقدیس مىکشند .
در تاریخ نوشتهاند هنگامى که سر مبارک حسین علیه السلام را به نزد یزید آوردند، وى در مجلس شراب حضور داشت اتفاقا قاصدى از طرف پادشاه روم به مجلس یزید بار یافت و سر مبارک حسین علیه السلام را در مقابل یزید مشاهده کرد و چون دانست که آن سر به حسین علیه السلام تعلق دارد، عمل یزید را به شدت نکوهش نمود و گفت: اى یزید داستان «کلیساى حافر» را شنیدهاى؟ یزید گفت چگونه است؟ رومى گفت: در پیش ما مکانى است که گویند خر عیسى از آنجا گذر کرده است . در آنجا کلیسائى بنا نهادهاند که نام آن به سم خر عیسى منسوب بوده و به کنیسه حافر «سم» شهرت دارد . ما هر سال به زیارت آنجا مىرویم و نذورات خود را به آنجا اهداء مىکنیم . روى این حساب اى یزید من گواهى مىدهم که تو خطاکارى و از راه راستبه دورى . یزید خشمگین شده به کشتن قاصد فرمان داد رومى به سوى سر نازنین حسین علیه السلام رفت و آن را بوسید و شهادتین بر زبان جارى کرد و سپس او را گرفتند بر در قصر به دارش کشیدند (33) .
زیارت، ارتباط روحى زائر با صاحب قبر است زائر قبر اباعبدالله الحسین علیه السلام با آن حضرت تجدید بیعت مىنماید و لذا ائمه اطهار علیهم السلام با توصیه و ترغیب به زیارت سالار شهیدان، این نهضت مقدس را براى همیشه زنده و جاوید نگه داشتهاند، البته زیارت همه امامان مورد تاکید است ولى روایاتى که در ترغیب و تشویق زیارت امام حسین علیه السلام رسیده، فوقالعاده زیاد است . امامان با این توصیهها در صدد آن بودند که شیعیان پیوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار داشته باشند . امام سجاد علیه السلام که خود چندین بار مخفیانه به زیارت سالار شهیدان رفته در گفتار خویش نیز سفارش زیادى به زیارت امام حسین علیه السلام داشته است .
«ابو حمزه ثمالى» گوید: از امام سجاد علیه السلام در مورد زیارت امام حسین علیه السلام پرسیدم، حضرت فرمود:
«زره کل یوم فان لم تقدر فکل جمعة فان لم تقدر فکل شهر فمن لم یزره فقد استخف بحق رسولالله صلى الله علیه و آله» (34) «هر روز آن حضرت را زیارت کن، اگر نمىتوانى هفتهاى یکبار، اگر نمىتوانى ماهى یکبار، پس کسى که اصلا آن حضرت را زیارت نکند، در حقیقتحریم رسولالله را خفیف شمرده است» .
ولى مهمتر از سوگوارى و زیارت، آشنائى به مکتب امام حسین و شهداى کربلا و پیوستگى عملى به اهداف بلند آن بزرگوار است . مهم پاک بودن و پاک زیستن و درست اندیشیدن و تاسى عملى به او است .
پىنوشت:
1) ارشاد القلوب: ص 128 .
2) بحارالانوار: ج90، ص 336 .
3) بحارالانوار: ج36 ، ص 349 .
4) بحارالانوار: ج44، ص 253 - 252 .
5) کامل الزیارات، ص 57 .
6) مناقب: ج3، ص 303 - بحارالانوار: ج46، ص 109 .
7) دیگران عبارتند از: آدم، حضرت نوح، یعقوب و حضرت فاطمه زهرا - الخصال: ص 272 .
8) امالى صدوق، مجلسى، 29، ص 121 .
9) ثواب الاعمال: ص 83 .
10) وسائل الشیعة: ج10، ص 398 .
11) بحارالانوار: ج98، ص 309 .
12) کامل الزیارات: ص 104 .
13) امالى الصدوق مجلس 27 - بحارالانوار: ج44، ص 284 .
14) بحارالانوار: ج44، ص 284 .
15) وسائل الشیعة: ج10، ص 393، ح5 .
16) المزارالکبیر: ص 165 - 117 - بحارالانوار: ج98، ص 320 .
17) کامل الزیارات: ص 83، 81، 90، 91 - بحارالانوار: ج14، ص 181 - مجمعالبیان: ج9، ص 65 .
18) شمع جمع: ص 178 .
19) وسائل الشیعة: ج10، ص 394، 392 - علل الشرایع: ص 86 .
20) مفاتیح الجنان، اعمال روز عاشورا .
21) امالى صدوق، ص 45 و عیون الاخبار: ص 162 .
22) الغنیة لمطالبى طریقالحق فى الاخلاق و التصوف و الآداب الاسلامیة: ج2، ص 57 - 56 .
23) بحارالانوار: ج22، ص 151 - عیون الاخبار: ج2، ص 11 .
24) لهوف: ترجمه، ص 99 .
25) حیاةالحسن علیه السلام: ج2، ص 426 .
26) فلسفه شهادت، از آیةالله مکارم .
27) شیعه و عاشورا، نوشته: محمد جواد مغنیه: ترجمه فیروز حریرچى: ص 57 .
28) خوشدل تهرانى، اشگ شوق، ج1، ص 207 .
29) سیاسةالحسینیة: ص 44 .
30) شعر از شمس لنگرودى .
31) شیعه و عاشورا ترجمه فارسى: ص 56 .
32) دیباچهاى بر رهبرى: ص 330 .
33) به نقل: علامه مغنیه، شیعه و عاشورا: ترجمه، ص 59 - 58 .
34) کامل الزیارات: ابن قولویه .