آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

ازامام صادق(ع) و سایر پیشوایان مذهب جعفرى علیهم السلام روایات‏فراوانى درباره دلالت نجوم بر ظهور پیامبران و ائمه علیهم السلام‏وارد شده است از جمله:
1 - امام محمد باقر(ع) فرموده است: «نبوت حضرت نوح از طریق علم‏نجوم به دست آمد» (1) (و مردم از آن خبردار شدند).
2 - امام صادق(ع) فرمود: «آزر منجم نمرود بود و جز به فرمان اوکارى انجام نمى‏داد «آزر» شبى اوضاع کواکب را مشاهده کرد،صبحگاهان به نمرود گفت: دیشب امر عجیبى مشاهده کردم، نمرود گفت:
چیست؟ گفت: در زمان ما کودکى به دنیا خواهد آمد که نابودى ما به‏دست اوست و به همین زودى مادرش به او آبستن خواهد گشت. نمرودشگفت‏زده پرسید آیا مادرش هنوز به او آبستن نشده؟ گفت: نه، نمرودفرمان داد مردها از زنها جدا گردند در همین زمان مادر ابراهیم(ع)
به ابراهیم آبستن شد، نمرود چون از این امر اطلاع یافت فرمان دادزنان متخصص امر زایمان و جنین‏شناس، شکم زنان شهر از جمله مادرابراهیم را معاینه کردند، پس از معاینه مادر ابراهیم(ع) گفتند:
بچه‏اى در آن نمى‏بینیم، دیگربار منجم بشارت داده گفت: آن‏فرزند(ابراهیم(ع‏» به آتش خواهد سوخت [خبر از در آتش افتادن‏ابراهیم دادند] اما از طریق علم نجوم نفهمید که خداوند او را نجات‏خواهد داد (2) . به گفته سید بن طاووس(ره) این حدیث در تفسیر على‏بن ابراهیم، در تاریخ طبرى، در قصص الانبیاء راوندى، در تفسیرثعلبى و دیگران بازگو شده است. سید مى‏افزاید: اخترشناسان از نبوت‏و رسالت‏حضرت موسى بن عمران(ع) خبر دادند، همچنین خبر از زاده شدن‏او دادند، از اینرو فرعون فرمان داد پسران بنى‏اسرائیل را کشتند،چنان‏که زمخشرى هم در تفسیر کشاف به قلم آورده است. اخترشناسان ازرسالت‏حضرت مسیح(ع) خبر دادند، گروهى به دیدار او شتافتند و به‏مادرش مژده رسالت او را رساندند.
منجمان یهود از نبوت حضرت محمد(ص) خبر دادند.
علامه مجلسى(ره) افزده است: هرقل پادشاه روم و خسروان ایران از راه‏نجوم به نبوت پیامبر ما(ص) رسیده بودند، چنان‏که سید بن طاووس نیزاین امر را خاطرنشان ساخته و طبرى نیز در تاریخ خود نگاشته است.
نیز گزارشهاى فراوانى به دست ما رسیده است که پادشاهان ایران‏زمین‏از راه نجوم دریافته بودند که مسلمانان بر آنان چیره خواهند گشت،و حتى رستم فرخ‏زاد را با فریب به جنگ مسلمانان روانه داشتند.
سید افزوده است اخترشناسان از راه نجوم به امامت‏حضرت مهدى(ع) دست‏یازیدند (3) .
نظر امام صادق(ع)
مرحوم کلینى از عبدالرحمان بن سیابه روایت کرده که او گفت:
به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت گردم مردم مى‏گویند نظر و کاوش درعلم نجوم صحیح نیست ولى من آن را خوش دارم، اگر به دین من زیان‏وارد مى‏کند مرا بدان نیازى نیست و از آن صرف‏نظر مى‏کنم؟ فرمود: به‏دین تو ضرر نمى‏زند، سپس افزود شما در چیزى به کاوش پرداخته‏اید که‏کثیرش را درکتان قابل نیست و قلیلش هم سودآور نمى‏باشد (4) .
نظر فقها درباره علم نجوم
1 - شیخ اعظم انصارى(ره) این مساله را در چند بخش مورد ارزیابى‏قرار داده است:
اول: گزارش و خبر از اوضاع فلکى و کواکب; اگر براساس اصول صحیح وقواعد علمى باشد، مانند خبر از سیر و گردش کواکب و پدیده خسوف که‏ناشى از حایل شدن زمین بین ماه و خورشید، و کسوف که در اثر مانع‏شدن ماه از نور خورشید به زمین است، این بخش صحیح است و خبر دادن‏از آن هم جایز است، حتى آنان که منکر احکام نجوم هستند، همچون سیدمرتضى، این بخش را پذیرفته‏اند. دلیل و تایید این بخش روایاتى است‏از پیشوایان دین که مثلا اگر قمر در برج عقرب باشد، ازدواج ومسافرت کراهت دارد. و روایات کسوف و خسوف.
دوم: اگر اساس کار منجم تجربه قطعى باشد و بر این پایه خبر دهد که‏کواکب دلالت دارند فلان پدیده رخ خواهد داد، گزارش از چنین امرى‏صحیح است و قطعا حرام نیست‏یک نمونه آن قضیه‏اى است که بر مروج علم‏اخترشناسى و زنده‏کننده آن یعنى خواجه نصیرالمله والدین رخ داد. اودر یکى از سفرها به آسیابى رسید و در آنجا منزل گزید، آسیابان‏گفت: امشب زیر سقف استراحت کن زیرا باران مى‏بارد، خواجه به اوضاع‏فلک نگاهى انداخت و گمانى به بارش باران نبرد. آسیابان گفت: من‏سگى دارم که شبهاى بارندگى بالاى پشت‏بام نمى‏رود و زیر سقف‏مى‏خوابد. ولى خواجه بر پشت‏بام خوابید و شب هنگام باران بر اوباریدن گرفت، او از این وضع خیلى در شگفت ماند.
سوم: اگر پدیده‏ها و رخدادهائى که به دلالت نجوم پدید مى‏آیند را اثرمستقیم و مستقل اختران بدانیم(بدون استناد به خداوند) و از آن خبردهیم، چنین حکم وگزارشى حرام است و مساله تنجیم حرام در این بخش‏تمرکز یافته است، دلیل آن ظاهرا احادیث و فتواهاى فقها است، ازاینرو در احادیث آمده: منجم ، ساحر و کاهن ملعون‏اند. باز در حدیث‏مى‏خوانیم: اگر کسى منجم و کاهن را تصدیق کند، به آنچه بر محمد(ص)(قرآن و اسلام) نازل گشته، کافر شده است. از اینرو: انسان اگرتاثیر اوضاع فلکى را از خود افلاک بداند، یعنى نجوم، استقلال درتاثیر دارند، افلاک علت تامه به شما روند، فاعل بالاراده و صاحب‏اختیار جهان باشند و خالق پدیده‏ها به حساب آیند، چنین عقیده‏اى کفراست.
«سید بن طاووس، شیخ بهائى و مجلسى‏»-رحم‏الله علیهما- و «ابن ابى‏الحدید» تصریح دارند که اگر کسى چنین پندارد که افلاک و نجوم‏قدیمند، و نیازى به خالق و فلک آفرین ندارند، او کافر است زیراکافران بر این عقیده‏اند که بارش باران و برف به خاطر طلوع و غروب‏اختران است نه به مشیت‏خداوند.
نظر شیخ بهائى(ره)
شیخ بهائى(ره) مى‏نویسد: امورى که اخترشناسان بر پایه آنها حکم به‏حوادث آینده مى‏کنند، بر اصول زیر استوار است:
1 - برخى از اصول یاد شده از اصحاب وحى علیهم السلام گرفته شده‏است.
2 - اخترشناسان در پاره‏اى از آنها ادعاى تجربه دارند.
3 - برخى از آنها مبتنى بر امورى است که نیروها و ادراکات بشرى‏بدانها احاطه نمى‏یابد، آن‏سان که امام صادق(ع) فرمود: اخترشناسى‏دانشى است که کثیر آن به درک نمى‏آید و قلیل آن نتیجه‏بخش نیست ازاینجاست که در احکام منجمان خطا راه مى‏یابد (5) .
نظر صاحب جواهر(ره)
صاحب جواهر، فقیه نامى شیعه مى‏نویسد: احادیثى که دلالت‏بر صحت علم‏نجوم دارند به قدرى زیاد است که قابل حصر نیست. در مقابل نیزروایاتى بر عدم تکیه به نجوم دلالت دارند، در این احادیث منجمان‏تکذیب شده و بسان کاهن و ساحر قلمداد گشته‏اند.
لیکن مى‏توان بین این دو دسته روایات را آشتى داد و جمع کرد،بدین‏گونه که بگوئیم: اگر اعتقاد بر این باشد که نجوم، صاحبان‏اراده مستقل، فاعل مختار و تاثیراتشان مستقل است‏بدون این که‏مسخر خداوند باشند، [چنان که منجمان قبل از اسلام بر این باوربوده‏اند]، در این صورت منجم مانند ساحر و کاهن است. اما اگراعتقاد بر این باشد که اوضاع فلکى [اتصالات، اقترانات، انفصالات،تربیعات، تسدیسات و...] همه نشانه‏ها و علامات سنت‏خدا و عادت اوباشند، یعنى بر این باور باشیم که عادت خدا بر این امر جارى است‏که مثلا فلان اختر فلان تاثیر را دارد و حقتعالى تاثیرات آنها رابه مقتضاى حکمت‏خویش قرار داده است، در این صورت حرام نیست،مى‏توانیم فراگیریم، آموزش دهیم، پژوهش به عمل آوریم، به ویژه این‏که حقتعالى قادر است تاثیرات آنها را به وسیله صدقه دادن، دعا وراز و نیاز داشتن، تغییر دهد. زیرا حقتعالى هرچه را بخواهد محوکرده و هرچه را بخواهد ثابت‏باقى مى‏دارد. (یمحواالله ما یشاء ویثبت و عنده ام الکتاب) (6) .
ولى احاطه به دقائق اخترشناسى بر غیر خزینه‏داران علم الهى میسورنیست، زیرا دیگران احاطه کامل به احوال و اوضاع فلکى و اقترانات‏کواکب ندارند. لیکن سخن فوق نباید مانع از نظر و کاوش در کتب وتحقیقات اهل نجوم گردد، زیرا احوال و اوضاعى را براى نجوم واختران به نگارش آورده‏اند که غالبا اتفاق مى‏افتد و آنها را بایداحتیاطا عمل کرد، از اینرو مى‏بینیم گروهى از شیعه این دانش را فراگرفته که در میان آنان علما و محدثان بزرگ وجود داشته‏اند (7) .
صاحب جواهر آن‏گاه یک فهرست‏بزرگ از اسامى آنان یادآور شده که مادر آینده به آنها خواهیم پرداخت.
مولوى در مثنوى نیز هم دلالت نجوم و آثار قضا و قدر آنها راپذیرفته و هم معتقد به احتیاط است. آن‏سان که صاحب جواهر نیز گفته،جانب احتیاط باید رعایت گردد. وى چنین مى‏سراید:
نحس کیوان یا که سعد مشترى ناید اندر حصر اگرچه بشمرى لیک هم بعضى از این هر دو اثر شرح باید کرد بهر نفع و ضر تا شود معلوم آثار قضا شمه‏اى مر اهل سعد و نحس را طالع آن کس که باشد مشترى شاد گردد از نشاط و سرورى و آن که را طالع زحل، از هر شرور احتیاطش لازم آید در امور گر نگویم آن زحل استاره را ز آتشش سوزد مر آن بیچاره را جنبش اختر نیاید جز سقیم برندارد جز که آن لطف عمیم اذکرواالله شاه ما دستور داد دید اندر نار، ما را نور داد (8)
پس باید نحوست آنها را با صدقه، ذکر خدا، برطرف کرد تا لطف عمیم‏خدا شامل گردد.
پى‏نوشت:
1- بحارالانوار: ج‏58، ص 235، نشر آخوندى.
2- بحارالانوار: ج‏58، ص 237 - 238.
3- بحارالانوار: ج‏58، ص 237 - 238.
4- کلینى: روضه کافى، ص 195- 210، نشر آخوندى، 1389ه. ق 1348ش- وسائل الشیعه: ج‏12، ص 102 به کوشش ربانى شیرازى.
5- شیخ انصارى، مکاسب محرمه، ص 28، مساله تنجیم.
6- (رعد: 39)
7- جواهر، شیخ محمد حسن نجفى: ج‏22، ص 108 به بعد.
8- مولوى: مثنوى، دفتر دوم، ذیل عنوان: افکار فلسفى (...ان اصبح‏مائکم غورا فمن یاتیکم بماء معین)(ملک: 30).

تبلیغات