تقویم شمسی تاریخ اسلام
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اگر خوانندگان عزیز در نظر داشته باشند، قسمت هفتم بحث تقویم شمسى تاریخ اسلامزیر عنوان «تحقیقى در تعیین روز عاشورا» در شماره 11 سال 35 درج شده بود،اینک نظر خوانندگان گرامى را به ادامه آن بحث جلب مىکنیم:
مرحوم علامه «مجلسى» بنا به روایتى تولد امام سجاد(ع) را روز پنجشنبه 5شعبان سال 38 هجرى قمرى دانسته و «کلینى»(ره) نیز این سال را انتخاب کردهاست، مجلسى در روایت دیگرى سال 37 را ذکر و از «مناقب» ولادت با سعادت آن حضرترا روز پنجشنبه نیمه جمادىالثانى نگاشته است، و همچنین گفته شده روز 15جمادىالاولى سال 36 آن حضرت دیده به جهان گشوده است، و از همه اقوال چنینبرمىآید که ایشان در مدینه طیبه روز پنجشنبه یا جمعه یا شنبه 5، یا7، یا 9 شعبان، یا نیمه جمادىالثانیه و یا نیمه جمادىالاولى سال 36، یا 37، یا 38 هجرىدیده به جهان گشوده است.
مورخان، در میان اقوال یاد شده به دو قول اعتماد کردهاند: یکى آن که روزپنجشنبه 15 جمادىالثانى سال 38 آن با سعادت پا به عرصه گیتى گذاشته است (1) . براین پایه با حساب گردش خورشید در برجهاى شمسى برابر استبا روز بیست و هشتمآبان 37 شمسى (28 8 37)، واین درحالى است که از مبدا تاریخ هجرى اسلام 13275 روز گذشته است. قول دوم عبارت است از پنجم شعبان سال 38 که برابر استبا هفدهمدىماه سى و هفتشمسى (17/ 10/ 37) یعنى، 13324 روز از آغاز تاریخ هجرت سپرى شدهاست.
نام مادر
مشهور است که نام مادر آن حضرت «شهربانو» است، ولى در کتب تاریخ وزندگى ائمه علیهم السلام نام مادر امام چهارم سخت مورد اختلاف است و علاوه بر «شهربانویه»از دوازده نام دیگر نیز همچون «شاه زنان; جهانشاه; شهرناز; جهانبانویه; فوله;سلافه; غزاله; بره; سلامه و...» سخن به میان آمده است (2) .
گذشته از اختلاف در نام مادر آن حضرت، تاریخ تولد امام چهارم با نام مادر اوکه مشهور انتخاب کردهاند، همخوانى ندارد. زیرا از طرفى مورخان نوشتهاند امامباقر(ع) فرموده است: چون دختر «یزدگرد» آخرین پادشاهان فارس را در مدینه نزد«عمر» آوردند، همه دختران مدینه به تماشاى جمال آنان بیرون آمدند و مجلس ازشعاع روى آنان روشن شده بود، و چون عمر خواستبه آنان نگاه کند، یکى از آنانگفت: «سیاه باد روزگار هرمز» عمر به خشم آمد و گفت: این گبرزاده مرا دشنامداد و خواست او را آزار کند، امیرالمومنین(ع) فرمود: سخنى را که نفهمیدى چگونهدانستى دشنام است؟ سپس عمر دستور داد در میان مردم ندا کنند تا او را بفروشند،حضرت على(ع) فرمود: فروختن دختران پادشاهان جایز نیست هرچند کافر باشند ولى براو مردى از مسلمانان را عرضه کن تا با او ازدواج کند و مهریه او را از عطاى آنمرد از بیتالمال حساب کن، عمر پذیرفت و گفت: یکى از اهل مجلس را اختیار کن،«جهانشاه» آمد و دستبر شانه امام حسین(ع) گذاشت، سپس امیرالمومنین(ع) بازبان فارسى از او پرسید: چه نام دارى اى کنیزک؟
گفت: «جهانشاه» امام فرمود: بلکه «شهربانویه»، گفت: این نام خواهر مناست، حضرت على(ع) با زبان فارسى فرمود: راست گفتى، سپس رو به امام حسین(ع) کردو فرمود: او را نیکو محافظت کن و مورد احسان خویش قرار ده که به زودى براى توفرزندى خواهد آورد که بهترین اهل زمین باشد پس از تو، و این مادر اوصیاء طیبهمن است.
پس حضرت على بن الحسین(ع) از او به هم رسید واز اینرو به او «ابنالخیرتین»گفته مىشد بدین معنا که خداوند از بهترین عرب بنىهاشم واز بهترین عجم فارسیانرا برگزیده است (3) .
تامل
اگر ما تولد آن حضرت را حتى سال 36 بدانیم (نه در سال 38 که بر آناعتماد کردهاند)، نمىتواند این قضیه در زمان عمر رخ داده باشد، بلکه باید درزمان عثمان به وقوع پیوسته باشد، از اینرو «سهل بن قاسم» گوید: امام رضا(ع)در خراسان به من فرمود:میان ما و شما (فارسیان) خویشاوندى برقرار است، گفتم: آن کدام خویشاوندى استاى امیر؟ فرمود: چون «عبدالله بن عامر» خراسان را فتح کرد دو دختر از«یزدگرد» پادشاه عجم گرفت و براى «عثمان» فرستاد، او یکى را به امام حسن(ع)و دیگرى را به امام حسین(ع) داد، آن را که امام حسین(ع) به ازدواج خویش درآورد،از او حضرت على بن الحسین(ع) به هم رسید و چون آن حضرت زاده شد، او به رحمتالهى واصل گردید، و آن دیگرى نیز هنگام ولادت فرزند اول وفات یافت (4) .
نظر محدث قمى(ره)
محدث قمى در مقام اظهار نظر گفته است: این روایت مخالف استبا روایت مشهورى که مىگوید: «شهربانو» را در زمان عمر به مدینه آوردند،بنابراین شاید یکى از راویان اشتباهى کرده (وبه جاى زمان عمر، زمان عثمان راذکر کرده) است (5)
مناقشه
اولا: بر فرض که راوى اشتباه کرده و به جاى زمان عمر،دوران خلافت عثمان را ذکر کرده باشد معذلک، با تاریخ تولد آن حضرت همخوانىندارد، زیرا باید شهربانو بقیه خلافت عمر و همه 12 سال خلافت عثمان را حامله نشدهباشد، یا اولاد و یا اولادهاى دیگرى آورده باشد که همه از دید تاریخ پنهان ماندهاست. و یا باید مادر آن جناب کس دیگرى غیر از شهربانو بوده باشد.
ثانیا: از سال 14 هجرى که فکر حمله به قادسیه تقویتیافت و به اختلاف تاریخ تاسالهاى 17 تا 19، که مداین سقوط کرد، یزدگرد به تدریج از «مدائن» به جانب«حلوان» عقبنشینى کرد و بنا به تصریح تاریخ کامل و تاریخ ابن خلدون، قبل ازترک مدائن اهل و عیال و زنان حرم را به حلوان انتقال داد (6) . و از آنجا به جانبفارس، کرمان و خراسان عقب مىنشست و در طى دوران جنگ هرمزان که تا سال 20 به طولانجامید و در شوشتر اسیر گشت ارتباط با پیک و نامه بین او و یزدگرد برقرار بودو در این مدت هیچ اثرى از اسیر شدن دختران او در تاریخ نیست، با این وجود کهمىبینیم جریان اسارت هرمزان را به تفصیل به نگارش آورده و به عنوان برگى زریندر تاریخ فتوحات اسلام ضبط کردهاند.
ثالثا: یزدگرد در طول عقبنشینى ازحلوان به فارس، کرمان و خراسان که تا سال 31 هجرى به طول انجامید، با یاران و لشگریان وفادار خود با لشگر اسلام در حال جنگ وگریز بود که سرانجام به اختلاف اقوال در خراسان کشته شد، بنابر این علىالقاعدهباید اسارت دختران او پس از کشته شدنش که به سال 31 هجرى اتفاق افتاده باشد، واین تاریخ، مصادف با دوران خلافت عثمان است.
رابعا: اگر با سقوط مداین در سال 18 مثلا، و همراه با عقبنشینى یزدگرد به جانبحلوان، دختران او اسیر شده باشند، در این زمان حضرت امام حسین(ع) 14 ساله استزیرا تولد ایشان سوم شعبان سال چهارم هجرى است، و طبعا یک دختر جوان، نوجوان 14 سالهاى را به عنوان شوهر انتخاب نمىکند.
خامسا: محدث قمى(ره) از طرفى روایت مشهور را تقویت مىکند که این قضیه در زمانعمر اتفاق افتاده است، و از طرف دیگر اصح اقوال در تولد امام سجاد(ع) نیمهجمادىالاولى سنه سى و شش و یا پنجم شعبان سى و هشت دانسته است (7) . و حال آن کهبین این دو قضیه باید دستکم بیستسال فاصله باشد و این فاصله با جملهاى که امامامیرالمومنین(ع) خطاب به امام حسین(ع) مىفرماید: به زودى براى تو فرزندى خواهدآورد که بهترین اهل زمین باشد، همخوانى ندارد. با این همه هنوز جاى تحقیق وپژوهش در این زمینه وجود دارد، و الله عالم.
خلفاى معاصر امام سجاد(ع)
امام چهارم(ع) با «یزید بن معاویه، معاویه بنیزید، مروان بن حکم، عبدالملک مروان، و ولید بن عبد الملک»، معاصر بود. وى درسرزمین کربلا از طرفى به حسب ظاهر براى مدتى اندک بیمار بود و بدین سبب فریضه مقدس جهاد از عهده او برداشته شد تا از این رهگذر حجتخدا روى زمین باقى بماند.
واز طرف دیگر پیامآورى و رسالتخون شهیدان را بر عهده داشت، تا در اداى اینوظیفه مقدس پرده از چهره نامیمون بنىامیه بردارد، او در این راستا به موفقیتکامل دستیافت چنان که سخنان کوبنده و افشاگرانه او در مجلس ابن زیاد و درباریزید گویاى این واقعیت است.
دوران زندگى امام سجاد(ع) سراسر آکنده از فشار و اختناق امویان بود، چنان کهیزید در سال 63ه به مردم ستمدیده و خشمگین مدینه دستور حمله داد و مدینه را بهخاک و خون کشید، خشم مقدس آنان را سرکوب کرد و سپس با هجوم به مکه معظمه، کعبهرا ویران کردند.
بنى امیه حکمرانان ستمگرى بر مردم مىگماشتند که با کوچکترین بهانههاى واهىمردم را با شمشسیر و قتل پاسخ مىدادند.
مسعودى نوشته است: عبدالملک فردى خونریز بود، عمال و کارگزاران او مانند«حجاج» حاکم عراق، «مهلب» حاکم خراسان «هشام بن اسماعیل» حاکم مدینههمچون خود وى سفاک و بىرحم بودند، از این میان حجاج بن یوسف از همه ستمگرتر وخوریزتر بود وى طى بیستسال فرمانروائى یکصد و بیست هزار مردم را کشت.
«هشام بن اسماعیل» که حاکم مدینه بود، چندان بر مردم سخت گرفت و آن چنانخاندان پیامبر(ص) را آزار داد که وقتى ولید بعد از مرگ پدرش به حکومت رسید،ناچار شد او را از کار برکنار کند (8) .
امام سجاد و برنامههاى ارشادى، تربیتى
امام زینالعابدین(ع) در ظلمتکده جهل واختناقى که بنىامیه به وجود آورده بودند، توانستبرنامههاى ارشادى و تربیتى خودرا ضمن امورى سامان دهد.
1 - مبارزه منفى علیه دستگاه ستمگر اموى از طریق گریه بر سرور شهیدان وجلوگیرى از فراموش شدن آن پدیده جانسوز و حادثه جانکاه از دلهاى مردم، وى هنگامدیدن آب، غذا و حتى بریدن سر گوسفند و... مىگریست و مردم را متوجه سیاستشومبنىامیه مىساخت.
2 - پند و ارشاد و توجه دادن مردم به خدا، پیامبر، دین، کتاب آسمانى وامامت.
3 - تربیت صحیح بردگان و آزاد ساختن آنان، پرورش شاگردانى همچون «ابوحمزهثمالى» و...
4 - انشاء و گشاش دریاى ژرف و بىکرانهاى از معارف ناب به عنوان«صحیفه سجادیه» و سرازیرسازى آنها در جانهاى تفتیده و عطشگرفته انسانها،امام(ع) ذدر این کتاب مقدس معارف ناب توحیدى و پیوند انسان با خدا را به بهترینشیوه بیان مىکند و از جنبههاى سیاسى مردم را متوجه خاندان پیامبر و آل مىسازد واز دشمنانشان شدیدا ابراز برائت مىکند وى، خلافت را مخصوص جانشینان و برگزیدگان خدا مىخواند و با دلى دردناک خاطرنشان مىسازد که خدایا ستمگران رهبرى امت را بهزور غصب و تصاحب کردهاند، تا آنجا که برگزیدگان و خلفاى تو مغلوب و مقهورگشتهاند... درحالى که مىبینند احکام تو تغییر یافته، کتاب تو از صحنه عمل دورافتاده، فرائض و واجباتش دستخوش تحریف گشته و سنت(راه و رسم) پیامبرت متروکگشته است.
خدایا دشمنان بندگان برگزیدهات از اولین و آخرین، و همچنین اتباع و پیروانشانو همه کسانى را که به کارهاى آنان راضى هستند لعنت کن واز رحمتخود دور ساز (9) .
5 - امام چهارم در بعد اجتماعى رساله زیبا، جالب و فراگیر حقوق را بر انسانهابه ارمغان آورد.
شهادت امام سجاد(ع)
مورخان وفات آن سرور را به اختلاف در روز شنبه 12 محرم یا18، یا 19، یا 22، یا 25 محرم سال 94، یا 95 به نگارش آوردهاند. و بنا به روایت12 محرم 94 برابر استبا روز دوشنبه 28 مهر 91 شمسى (28/ 7/ 91 ش) و بر این اساس32968 روز از آغاز تاریخ اسلام سپرى گشته است. و بنا به روایت 12 محرم 95 هجرى برابر استبا روز جمعه 17 مهر، 92 (18/ 7/ 92 ش) یعنى 33322 روز از مبدا هجرت گذشته است.
به هر روى امام چهارم(ع) با جد بزرگوارش على بن ابیطالب(ع) دو سال یا زیادتربا عمویش امام مجتبى(ع) ده تا دوازده سال، و با پدرش 23 تا 24 سال، و بعد ازپدرش دوران امامتش 33، یا 34 و یا 35 سال طول کشید، و پس از شهادت در قبرستانبقیع مدفون گشت.
پىنوشتها:
1- بحار مجلسى، ج46، ص 2 به بعد - اعیانالشیعه، ج1، ص 629 - محدث قمى، منتهىالامال ،ج2.
2- همان منابع، به اضافه سیره پیشوایان، ص 233.
3- اصول کافى، ج1، ص 539 - بحار ج46، ص 11 و 8.
4- مدرک قبل.
5- محدث قمى، همان مدرک.
6- ابن اثیر، کامل، 2، ص 509 و ج3، ص 119 - تاریخ ابن خلدون، ج2، ص 537 و بعد.
7- مروج الذهب، مسعودى، ج3، ص 91 و بعد.
8- مروج الذهب، مسعودى، ج3، ص 91 وبعد.
9- اعیان الشیعه، ج1، ص 636 و بعد - سیره پیشوایان، ص 244 و بعد.
مرحوم علامه «مجلسى» بنا به روایتى تولد امام سجاد(ع) را روز پنجشنبه 5شعبان سال 38 هجرى قمرى دانسته و «کلینى»(ره) نیز این سال را انتخاب کردهاست، مجلسى در روایت دیگرى سال 37 را ذکر و از «مناقب» ولادت با سعادت آن حضرترا روز پنجشنبه نیمه جمادىالثانى نگاشته است، و همچنین گفته شده روز 15جمادىالاولى سال 36 آن حضرت دیده به جهان گشوده است، و از همه اقوال چنینبرمىآید که ایشان در مدینه طیبه روز پنجشنبه یا جمعه یا شنبه 5، یا7، یا 9 شعبان، یا نیمه جمادىالثانیه و یا نیمه جمادىالاولى سال 36، یا 37، یا 38 هجرىدیده به جهان گشوده است.
مورخان، در میان اقوال یاد شده به دو قول اعتماد کردهاند: یکى آن که روزپنجشنبه 15 جمادىالثانى سال 38 آن با سعادت پا به عرصه گیتى گذاشته است (1) . براین پایه با حساب گردش خورشید در برجهاى شمسى برابر استبا روز بیست و هشتمآبان 37 شمسى (28 8 37)، واین درحالى است که از مبدا تاریخ هجرى اسلام 13275 روز گذشته است. قول دوم عبارت است از پنجم شعبان سال 38 که برابر استبا هفدهمدىماه سى و هفتشمسى (17/ 10/ 37) یعنى، 13324 روز از آغاز تاریخ هجرت سپرى شدهاست.
نام مادر
مشهور است که نام مادر آن حضرت «شهربانو» است، ولى در کتب تاریخ وزندگى ائمه علیهم السلام نام مادر امام چهارم سخت مورد اختلاف است و علاوه بر «شهربانویه»از دوازده نام دیگر نیز همچون «شاه زنان; جهانشاه; شهرناز; جهانبانویه; فوله;سلافه; غزاله; بره; سلامه و...» سخن به میان آمده است (2) .
گذشته از اختلاف در نام مادر آن حضرت، تاریخ تولد امام چهارم با نام مادر اوکه مشهور انتخاب کردهاند، همخوانى ندارد. زیرا از طرفى مورخان نوشتهاند امامباقر(ع) فرموده است: چون دختر «یزدگرد» آخرین پادشاهان فارس را در مدینه نزد«عمر» آوردند، همه دختران مدینه به تماشاى جمال آنان بیرون آمدند و مجلس ازشعاع روى آنان روشن شده بود، و چون عمر خواستبه آنان نگاه کند، یکى از آنانگفت: «سیاه باد روزگار هرمز» عمر به خشم آمد و گفت: این گبرزاده مرا دشنامداد و خواست او را آزار کند، امیرالمومنین(ع) فرمود: سخنى را که نفهمیدى چگونهدانستى دشنام است؟ سپس عمر دستور داد در میان مردم ندا کنند تا او را بفروشند،حضرت على(ع) فرمود: فروختن دختران پادشاهان جایز نیست هرچند کافر باشند ولى براو مردى از مسلمانان را عرضه کن تا با او ازدواج کند و مهریه او را از عطاى آنمرد از بیتالمال حساب کن، عمر پذیرفت و گفت: یکى از اهل مجلس را اختیار کن،«جهانشاه» آمد و دستبر شانه امام حسین(ع) گذاشت، سپس امیرالمومنین(ع) بازبان فارسى از او پرسید: چه نام دارى اى کنیزک؟
گفت: «جهانشاه» امام فرمود: بلکه «شهربانویه»، گفت: این نام خواهر مناست، حضرت على(ع) با زبان فارسى فرمود: راست گفتى، سپس رو به امام حسین(ع) کردو فرمود: او را نیکو محافظت کن و مورد احسان خویش قرار ده که به زودى براى توفرزندى خواهد آورد که بهترین اهل زمین باشد پس از تو، و این مادر اوصیاء طیبهمن است.
پس حضرت على بن الحسین(ع) از او به هم رسید واز اینرو به او «ابنالخیرتین»گفته مىشد بدین معنا که خداوند از بهترین عرب بنىهاشم واز بهترین عجم فارسیانرا برگزیده است (3) .
تامل
اگر ما تولد آن حضرت را حتى سال 36 بدانیم (نه در سال 38 که بر آناعتماد کردهاند)، نمىتواند این قضیه در زمان عمر رخ داده باشد، بلکه باید درزمان عثمان به وقوع پیوسته باشد، از اینرو «سهل بن قاسم» گوید: امام رضا(ع)در خراسان به من فرمود:میان ما و شما (فارسیان) خویشاوندى برقرار است، گفتم: آن کدام خویشاوندى استاى امیر؟ فرمود: چون «عبدالله بن عامر» خراسان را فتح کرد دو دختر از«یزدگرد» پادشاه عجم گرفت و براى «عثمان» فرستاد، او یکى را به امام حسن(ع)و دیگرى را به امام حسین(ع) داد، آن را که امام حسین(ع) به ازدواج خویش درآورد،از او حضرت على بن الحسین(ع) به هم رسید و چون آن حضرت زاده شد، او به رحمتالهى واصل گردید، و آن دیگرى نیز هنگام ولادت فرزند اول وفات یافت (4) .
نظر محدث قمى(ره)
محدث قمى در مقام اظهار نظر گفته است: این روایت مخالف استبا روایت مشهورى که مىگوید: «شهربانو» را در زمان عمر به مدینه آوردند،بنابراین شاید یکى از راویان اشتباهى کرده (وبه جاى زمان عمر، زمان عثمان راذکر کرده) است (5)
مناقشه
اولا: بر فرض که راوى اشتباه کرده و به جاى زمان عمر،دوران خلافت عثمان را ذکر کرده باشد معذلک، با تاریخ تولد آن حضرت همخوانىندارد، زیرا باید شهربانو بقیه خلافت عمر و همه 12 سال خلافت عثمان را حامله نشدهباشد، یا اولاد و یا اولادهاى دیگرى آورده باشد که همه از دید تاریخ پنهان ماندهاست. و یا باید مادر آن جناب کس دیگرى غیر از شهربانو بوده باشد.
ثانیا: از سال 14 هجرى که فکر حمله به قادسیه تقویتیافت و به اختلاف تاریخ تاسالهاى 17 تا 19، که مداین سقوط کرد، یزدگرد به تدریج از «مدائن» به جانب«حلوان» عقبنشینى کرد و بنا به تصریح تاریخ کامل و تاریخ ابن خلدون، قبل ازترک مدائن اهل و عیال و زنان حرم را به حلوان انتقال داد (6) . و از آنجا به جانبفارس، کرمان و خراسان عقب مىنشست و در طى دوران جنگ هرمزان که تا سال 20 به طولانجامید و در شوشتر اسیر گشت ارتباط با پیک و نامه بین او و یزدگرد برقرار بودو در این مدت هیچ اثرى از اسیر شدن دختران او در تاریخ نیست، با این وجود کهمىبینیم جریان اسارت هرمزان را به تفصیل به نگارش آورده و به عنوان برگى زریندر تاریخ فتوحات اسلام ضبط کردهاند.
ثالثا: یزدگرد در طول عقبنشینى ازحلوان به فارس، کرمان و خراسان که تا سال 31 هجرى به طول انجامید، با یاران و لشگریان وفادار خود با لشگر اسلام در حال جنگ وگریز بود که سرانجام به اختلاف اقوال در خراسان کشته شد، بنابر این علىالقاعدهباید اسارت دختران او پس از کشته شدنش که به سال 31 هجرى اتفاق افتاده باشد، واین تاریخ، مصادف با دوران خلافت عثمان است.
رابعا: اگر با سقوط مداین در سال 18 مثلا، و همراه با عقبنشینى یزدگرد به جانبحلوان، دختران او اسیر شده باشند، در این زمان حضرت امام حسین(ع) 14 ساله استزیرا تولد ایشان سوم شعبان سال چهارم هجرى است، و طبعا یک دختر جوان، نوجوان 14 سالهاى را به عنوان شوهر انتخاب نمىکند.
خامسا: محدث قمى(ره) از طرفى روایت مشهور را تقویت مىکند که این قضیه در زمانعمر اتفاق افتاده است، و از طرف دیگر اصح اقوال در تولد امام سجاد(ع) نیمهجمادىالاولى سنه سى و شش و یا پنجم شعبان سى و هشت دانسته است (7) . و حال آن کهبین این دو قضیه باید دستکم بیستسال فاصله باشد و این فاصله با جملهاى که امامامیرالمومنین(ع) خطاب به امام حسین(ع) مىفرماید: به زودى براى تو فرزندى خواهدآورد که بهترین اهل زمین باشد، همخوانى ندارد. با این همه هنوز جاى تحقیق وپژوهش در این زمینه وجود دارد، و الله عالم.
خلفاى معاصر امام سجاد(ع)
امام چهارم(ع) با «یزید بن معاویه، معاویه بنیزید، مروان بن حکم، عبدالملک مروان، و ولید بن عبد الملک»، معاصر بود. وى درسرزمین کربلا از طرفى به حسب ظاهر براى مدتى اندک بیمار بود و بدین سبب فریضه مقدس جهاد از عهده او برداشته شد تا از این رهگذر حجتخدا روى زمین باقى بماند.
واز طرف دیگر پیامآورى و رسالتخون شهیدان را بر عهده داشت، تا در اداى اینوظیفه مقدس پرده از چهره نامیمون بنىامیه بردارد، او در این راستا به موفقیتکامل دستیافت چنان که سخنان کوبنده و افشاگرانه او در مجلس ابن زیاد و درباریزید گویاى این واقعیت است.
دوران زندگى امام سجاد(ع) سراسر آکنده از فشار و اختناق امویان بود، چنان کهیزید در سال 63ه به مردم ستمدیده و خشمگین مدینه دستور حمله داد و مدینه را بهخاک و خون کشید، خشم مقدس آنان را سرکوب کرد و سپس با هجوم به مکه معظمه، کعبهرا ویران کردند.
بنى امیه حکمرانان ستمگرى بر مردم مىگماشتند که با کوچکترین بهانههاى واهىمردم را با شمشسیر و قتل پاسخ مىدادند.
مسعودى نوشته است: عبدالملک فردى خونریز بود، عمال و کارگزاران او مانند«حجاج» حاکم عراق، «مهلب» حاکم خراسان «هشام بن اسماعیل» حاکم مدینههمچون خود وى سفاک و بىرحم بودند، از این میان حجاج بن یوسف از همه ستمگرتر وخوریزتر بود وى طى بیستسال فرمانروائى یکصد و بیست هزار مردم را کشت.
«هشام بن اسماعیل» که حاکم مدینه بود، چندان بر مردم سخت گرفت و آن چنانخاندان پیامبر(ص) را آزار داد که وقتى ولید بعد از مرگ پدرش به حکومت رسید،ناچار شد او را از کار برکنار کند (8) .
امام سجاد و برنامههاى ارشادى، تربیتى
امام زینالعابدین(ع) در ظلمتکده جهل واختناقى که بنىامیه به وجود آورده بودند، توانستبرنامههاى ارشادى و تربیتى خودرا ضمن امورى سامان دهد.
1 - مبارزه منفى علیه دستگاه ستمگر اموى از طریق گریه بر سرور شهیدان وجلوگیرى از فراموش شدن آن پدیده جانسوز و حادثه جانکاه از دلهاى مردم، وى هنگامدیدن آب، غذا و حتى بریدن سر گوسفند و... مىگریست و مردم را متوجه سیاستشومبنىامیه مىساخت.
2 - پند و ارشاد و توجه دادن مردم به خدا، پیامبر، دین، کتاب آسمانى وامامت.
3 - تربیت صحیح بردگان و آزاد ساختن آنان، پرورش شاگردانى همچون «ابوحمزهثمالى» و...
4 - انشاء و گشاش دریاى ژرف و بىکرانهاى از معارف ناب به عنوان«صحیفه سجادیه» و سرازیرسازى آنها در جانهاى تفتیده و عطشگرفته انسانها،امام(ع) ذدر این کتاب مقدس معارف ناب توحیدى و پیوند انسان با خدا را به بهترینشیوه بیان مىکند و از جنبههاى سیاسى مردم را متوجه خاندان پیامبر و آل مىسازد واز دشمنانشان شدیدا ابراز برائت مىکند وى، خلافت را مخصوص جانشینان و برگزیدگان خدا مىخواند و با دلى دردناک خاطرنشان مىسازد که خدایا ستمگران رهبرى امت را بهزور غصب و تصاحب کردهاند، تا آنجا که برگزیدگان و خلفاى تو مغلوب و مقهورگشتهاند... درحالى که مىبینند احکام تو تغییر یافته، کتاب تو از صحنه عمل دورافتاده، فرائض و واجباتش دستخوش تحریف گشته و سنت(راه و رسم) پیامبرت متروکگشته است.
خدایا دشمنان بندگان برگزیدهات از اولین و آخرین، و همچنین اتباع و پیروانشانو همه کسانى را که به کارهاى آنان راضى هستند لعنت کن واز رحمتخود دور ساز (9) .
5 - امام چهارم در بعد اجتماعى رساله زیبا، جالب و فراگیر حقوق را بر انسانهابه ارمغان آورد.
شهادت امام سجاد(ع)
مورخان وفات آن سرور را به اختلاف در روز شنبه 12 محرم یا18، یا 19، یا 22، یا 25 محرم سال 94، یا 95 به نگارش آوردهاند. و بنا به روایت12 محرم 94 برابر استبا روز دوشنبه 28 مهر 91 شمسى (28/ 7/ 91 ش) و بر این اساس32968 روز از آغاز تاریخ اسلام سپرى گشته است. و بنا به روایت 12 محرم 95 هجرى برابر استبا روز جمعه 17 مهر، 92 (18/ 7/ 92 ش) یعنى 33322 روز از مبدا هجرت گذشته است.
به هر روى امام چهارم(ع) با جد بزرگوارش على بن ابیطالب(ع) دو سال یا زیادتربا عمویش امام مجتبى(ع) ده تا دوازده سال، و با پدرش 23 تا 24 سال، و بعد ازپدرش دوران امامتش 33، یا 34 و یا 35 سال طول کشید، و پس از شهادت در قبرستانبقیع مدفون گشت.
پىنوشتها:
1- بحار مجلسى، ج46، ص 2 به بعد - اعیانالشیعه، ج1، ص 629 - محدث قمى، منتهىالامال ،ج2.
2- همان منابع، به اضافه سیره پیشوایان، ص 233.
3- اصول کافى، ج1، ص 539 - بحار ج46، ص 11 و 8.
4- مدرک قبل.
5- محدث قمى، همان مدرک.
6- ابن اثیر، کامل، 2، ص 509 و ج3، ص 119 - تاریخ ابن خلدون، ج2، ص 537 و بعد.
7- مروج الذهب، مسعودى، ج3، ص 91 و بعد.
8- مروج الذهب، مسعودى، ج3، ص 91 وبعد.
9- اعیان الشیعه، ج1، ص 636 و بعد - سیره پیشوایان، ص 244 و بعد.