علل و فائده یک خصلت اساسی برای تعادل و خوشبختی جوانان در گذشته و حال
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اگر دلائلى به نفع عفت وجود دارد شایسته است که آنها را برملا نمود.
براى عده زیادى این مطلب منحصرا مربوط به اخلاق و دین است. با وجود این نوعاادعا مىشود که روش جنسى به هیچوجه مربوط به اخلاق نیست.
این گفته به تعداد بىشمارى جوان همهگونه موقعیتبراى این که «هر کارى دلشانبخواهد بکنند» مىدهد و این خود تقریبا همیشه از انحراف اراده نتیجه مىشود.
جوانان بدون این که به اندازه کافى مطلع شده باشند و بدون شناسائى واقعى همهجوانب امر هر کارى دلشان بخواهد مىکنند. آنها مىگویند همه این کار را مىکنند واضافه مىنمایند که یک مقدار آزادى در رفتار جوانان حتى آزادى کامل آنها مطلقانتیجه بدى نخواهد داشت!.
جوانان که بدین ترتیب به اشتباه انداخته مىشوند ممکن استبه خود اجازه اعمالىرا دهند که قریب به یقین اثرات پیوسته در روى زندگى دختران جوان سیهروزى که دراین قبیل ماجراها کشیده مىشوند داشته و از هر ده دفعه نه مرتبه به تعادل روحى وجسمى آنها لطمه خواهد زد.
فراموش نکینم که آزادى در این اعمال گرچه عادى هم باشد، حکم قاعده و قانونندارد، بلکه این عفت است که مبنا و اصل مىباشد.
اجتماع، کجرویهاى اخلاقى را نپذیرفته و تعمیم آنها را مجاز نمىگذارد. همهعاقلمردان مانند من، دخترانى را سراغ دارند که توجهى به این موضوع ندارند.
اینان داراى زندگى منظمى بوده و اشتغالات دیگرى از قبیل مطالعه، ورزش، کارهاىخانه، فعالیتهاى سالم اجتماعى دارند. با وجود این نمىتوانند از استماع تبلیغاتبیش از اندازه مشعر بر بىبند و بارى و حتى تجویز روابط پیش از زناشوئى خوددارىنمایند.
بنابراین حق داریم که موضوع را از نزدیک بررسى نمائیم. جوانانى که مىخواهنددخترى را وادار به برداشتن قدم نهائى کنند، اغلب به او مىگویند «چرا نه؟»موضوع را ناچیز مىگیرند.
معذلک هیچ پزشک باشرفى در این مورد لاقیدى نشان نمىدهد. هیچ روانشناسى که اینموضوعها را جدا بررسى نموده باشد، آنها را با آنقدر سبکى نمىنگرد. بدیهى است درهر مورد وجدان و انفعال موجب اخذ تصمیم نهائى مىگردد. اما نتائج انفرادى واجتماعى این انحرافات به همان نحوى که بر کارشناسان مربوطه هویداست، باید بهاطلاع انبوه مردم برسد.
بیش از هر چیز موضوع بیمارى مقاربتى و سقط جنین را ملاحظه کنیم.
آن روزى که بیماریهاى مقاربتى قطعا از بین بروند یکى از خطرات اصلى معدومخواهد شد. اما از آن روز هنوز دور هستیم. در انتظار آن روز باید گفت که روابطپیش از زناشوئى خطر بزرگ سرایتبیمارى را دارد. زیرا دختر جوان به میل خود براىمعاینه دکتر از این لحاظ حاضر نمىشود. تا حدى مطالبى به او مىآموزند لیکن اکثراین اطلاعات دروغین است. او ممکن استباور کند که روشها یا داروهاى ضدآبستنى اورا از هر پیشآمدى حفظ مىکند. و معذلک آنهائى که به او مىگویند «مطلقا» خطرىدر این کار متوجه شما نیست، یک تصدیق نه فقط ضد اخلاق، بلکه دروغین را مىنمایندکه شرائطى که عموما این نوع آزمایشها در آن انجام مىشود، نادرستى دوگانه آن رانشان مىدهند.
ارقام نشان مىدهند که عده بهتآورى از دختران جوان اقدام به سقط جنین مىنمایند.
اکثر آنها یقینا شنییدهاند که سقط جنین عمل دردناکى نیست. باید آنها صداى زنگدیگرى را هم بشنوند و بدانند که هر سال صدها زن در اثر این نوع عمل مىمیرند.
خطر عفونت در سقط جنین بىنهایتبیشتر از خطر یک زایمان است. این را هم فراموشنکنیم در مقابل هر زنى که فداى سقط جنین مىشود چندین زن گاهى براى همیشه معیوبیا عقیم مىشوند. به علاوه فقط نباید موضوع را از نظر پزشکى مورد توجه قرار دادسقط جنین نتائجخطرناک روحى نیز به بار مىآورد.
دختران جوان در معرض خطر حفظ خاطره وحشتناکى شاید براى همیشه از این عمل،همچنین تاسف بسیار دردناک از دست دادن نوزاد مىباشند. در حین یک زایمان دردناکممکن استیک زن به تلخى از تجربهاش تاسف بخورد لیکن بعدا رنجهایش به واسطهمحبتبه فرزند، رضایتشوهر و احترام اجتماع جبران خواهد شد. زن بىشوهرى کهمرتکب سقط جنین مىشود براى جبران محرومیتش نه فرزند دارد نه شوهر و ممکن استاین محرومیتبه آسانى به کینه نسبتبه مردى که دوست داشته، تبدیل گردد.
شاید همیشه از مردان ترسان بماند.
اما دلائل به نفع عفتدارى اگر روى بیم از عواقب باشد نه ریشهدار و نه موثرخواهد بود. پس دلائلى که ارزش اختصاصى آن را توجیه مىنمایند، کدامند؟
ذیلا نظریات زن جوانى که قبل از زناشوئى ماجراى عشقى داشته مىنگاریم:
درباره زیانهاى محرومیت زنى که از اجراى میل طبیعى عشقى امتناع دارد خیلىحرفها مىزنند. به عقیده من این ناراحتى نامعلوم بالمقایسه با حرومیت زنى که عشقرا خارج از ازدواج جستجو مىکند هیچ است.
براى اولین بار در زندگیش او تصویر عشق زناشوئى را مشاهده مىکند و با احساسشکست مىفهمد که براى او تصویر دیگر شاید هرگز واقعیتى نخواهد داشت. او ایناحساس را دارد که در دام گیر کرده و یک نابودى حس مىنماید که فقط زنى که در اینمرحله قدم گذارده باشد، مىتواند بسنجد. این درگیرى سایه شومش را بر تجربهاى کهامید بود همهاش روشنى و آزادى باشد، مىاندازد.
خیلى چیزها مىشود به این مطلب اضافه نمود. یک تجربه پیش از وقت و اتفاقى اغلبرخوتى تولید مىنماید که عشقى را که دختر جوان خواهد توانست در موقع بلوغ دریابدضایع مىکند. خیلىها به خود مىبالند که هرگز از حد «نوازشهاى چندى» تجاوزنکردهاند بدون این که تصور کنند که به این ترتیب هم به طور وحشتناکى خیلى دوررفتهاند و به علاوه این کیفهاى ناقص آنها را در معرض از دست دادن تعادل قرارمىدهد.
در کجا باید متوقف شد؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست. اما هر دختر جوانىمىتواند بین یک بوسه فقط احساساتى که بیان یک عشق جوان استبا یک ماجراى جنسىفرق بگذارد. او مىتواند این امر را تا مدتى که واکنش عادى دارد، دریابد و دراین باره نمىتوان اثر مشروب رانادیده گرفت.
الکل شهوت را بر مىانگیزد و در اغلب موارد محرک شناخته شده است.
دختر جوانى که مشروب خورد خصوصا که عادت به آن نداشته باشد مطلقا مسلط برقضاوت یا رفتارش نیست.
اگر همچنانکه گفته مىشود دختر جوان تا آخر هم برود در معرض چه خطرى خود راقرار مىدهد؟
عفتیک مجموعهاى است که عوامل مختلف در آن بهم آمیختهاند.
شم اخلاقى، سلسله اعصاب، تمام بدن. آیا دختر جوان مىتواند دریابد که چهتغییرات عمیقى ممکن است این مجموعه در نتیجه چند لحظه بیخودى بنماید؟ درحالى کهخود را تسلیم نموده شم اخلاقیش را از دست داده.
بدیهى است او مىتواند باور کند که شم اخلاقى ندارد. معذلک وزن عظیم ملکاتموروثى و عشق شاعرانه و رویائى روى او سنگینى مىنماید اگرچه عقیده مذهبى معینىهم نداشته باشد. به اینجهت است که عدهاى از دختران جوان نمىتوانند در این قبیلتجربیات پیش از وقت از احساس گناهکارى که هرگز آنها را رها نخواهد کرد، احترازنمایند.
بىبند و بارىها در این زمینه انعکاس خطرناکى نیز روى سلسله اعصاب دارند. اینقبیل روابط که پنهانى صورت مىگیرد کمتر یک محیط مطمئن و آسایشدار دارند.
پناهگاهى به دست مىآورند ولى هرگز منزلى ندارند. چون در نگرانى و بیم انجاممىشوند تولید فشار عصبى غیر عادى مىکنند. عواقب وخیمى که ممکن است این تجربیاتروى سلسله اعصاب یک دختر جوان که قبلا فوقالعاده تحریک شده، داشته باشند; سنجشناپذیر است.
عموما این را قبول دارند که عقده جنسى براى غالب مردم بد است و این دلیل رابه عنوان لزوم چشمپوشى از بىبند و بارى عرضه مىدارند. ولى عکس آن نیز صادق است.
نتیجه این آزادى ادعائى که آن قدر براى آن تبلیغ مىشود نیز محدودیت است. ورودبعضى امکنه براى بىبند و بارها ممنوع است.
در ابتداى کار ممکن است اختفا جنبه شرکت در جرم لذتبخشى را داشته باشد. لیکنجرثومههاى تلخکامى را در بر دارد و دختر جوان از این که خود را مجبور مىبیندپنهان نماید و در حاشیه اجتماع زندگى کند، عموما رنج مىبرد. بدیهى است مرد و زنجوان مىتوانند ازدواج نمایند. اما در این قسمت اشکالاتى وجود خواهد داشت زیراباید مسوولیتهائى به عهده گیرند، بهم خو گیرند زندگانى زناشوئى را تحمل کنندبدون این که خوشیها و مزهشناسائى همدیگر را که اینقدر لطف به این ماجراى جدىمىدهد، داشته باشند. به علاوه چون هر یک مىداند که دیگرى بىبند و بار است، بهنظر مىرسد که حسود خواهند شد.
اگر بالعکس این رابطه همانطورى که محتمل است، دیر یا زود بریده شود این امرشاید براى مرد جوان که به شکارهاى دیگرى خواهد پرداخت نتیجه سوئى نداشته باشدولى براى زن جوان عواقب شومى خواهد داشت و عذابهاى روحى حسادت، ناکامى و یاس به او رو خواهند آورد.
این قطع رابطهها با احساس حقارتى که دنبال دارد اکثرا موجب لغزش زن در سراشیببوده و او را از ماجرائى به ماجراى دیگر خواهد کشانید.
زنى که در این طرز زندگى برقرار مىشود، عموما از زیبائى و جذابیتخود شکداشته و براى اطمینان خود به تجربیات متعدد و متنوع دست مىزند. در مورد جوانهرزه که دائما دنبال زنان مىرود نیز این مطلب صادق است. زیرا او هم مىخواهدمردانگى خود را که در کنه وجودش چندان به آن اطمینان ندارد، آزمایش کند.
براى این یکى یا آن یکى اکتفا به یک تن تقریبا غیر ممکن است. عشق طبیعى لذتخود را از دست مىدهد. لیکن میل به حظ بردن و جستجوى افسارگسیخته شهوترانى بههیچوجه کم نمىشود.
خیلى جالب است که گفته مىشود: «در عصر ما چیزها را طور دیگرى مىنگرند».
ممکن است طور دیگرى آنها را بنگرند. لیکن تاثیر آنها تفاوتى نکرده است. شکنیست که هر مردى ترجیح مىدهد با یک دختر باکره ازدواج کند و این رجحان واقعیتىاست امروز مانند دیروز.
مردان جوان ممکن استبا طمطراق زیاد ادعا نمایند که این امر براى آنهاعلىالسویه است، لیکن آنها به این که زنى را که دوست دارند قبلا به دیگرى تعلقنیافته باشد، پایبند مىباشند.
همچنین حالا مانند گذشته دختران جوانى که پاکدامنىشان را قربانى مىکنند شانساین که بعدها زندگانى زناشوئى سعادتمندى داشته باشند، از بین مىبرند.
اگر مىخواهیم که میل جنسى به شخصیت لطمه نزند، همواره لازم است که اعتماد بینطرفین ذىنفع حکومت کند ولى این اعتماد متقابل عموما پس از این که آتش شهوت فرونشست منهدم مىشود مگر این که به توسط مبانى اخلاقى محکم پیوند یافته باشد. اینمطلب است که باید به جوانان بیان نمود چه آنهائى که در مرحله کنجکاوى ساده بودهچه آنهائى که وضعیت دفاعى به خود گرفتهاند.
اگر پسران و دختران جوان میل ندارند از راه راست منحرف شوند و در جستجوى روشاخلاقى هستند که آنها را راهنمائى نماید باید خود را مسوول آینده و خوشبختىافراد بدانند و یقین کنند که از همه مسائلى که به آنها عرضه مىشود، مساله عفتاز همه مهمتر است. بزرگان آنها باید با عبارات روشن و دلائل علمى، روحى و تاریخىکه به نفع عفت اقامه شده، به آنها اعلام دارند به نحوى که استقامتشان را در قبال بىبند و بارى که دور خود مىبینند تثبیت کنند.
براى عده زیادى این مطلب منحصرا مربوط به اخلاق و دین است. با وجود این نوعاادعا مىشود که روش جنسى به هیچوجه مربوط به اخلاق نیست.
این گفته به تعداد بىشمارى جوان همهگونه موقعیتبراى این که «هر کارى دلشانبخواهد بکنند» مىدهد و این خود تقریبا همیشه از انحراف اراده نتیجه مىشود.
جوانان بدون این که به اندازه کافى مطلع شده باشند و بدون شناسائى واقعى همهجوانب امر هر کارى دلشان بخواهد مىکنند. آنها مىگویند همه این کار را مىکنند واضافه مىنمایند که یک مقدار آزادى در رفتار جوانان حتى آزادى کامل آنها مطلقانتیجه بدى نخواهد داشت!.
جوانان که بدین ترتیب به اشتباه انداخته مىشوند ممکن استبه خود اجازه اعمالىرا دهند که قریب به یقین اثرات پیوسته در روى زندگى دختران جوان سیهروزى که دراین قبیل ماجراها کشیده مىشوند داشته و از هر ده دفعه نه مرتبه به تعادل روحى وجسمى آنها لطمه خواهد زد.
فراموش نکینم که آزادى در این اعمال گرچه عادى هم باشد، حکم قاعده و قانونندارد، بلکه این عفت است که مبنا و اصل مىباشد.
اجتماع، کجرویهاى اخلاقى را نپذیرفته و تعمیم آنها را مجاز نمىگذارد. همهعاقلمردان مانند من، دخترانى را سراغ دارند که توجهى به این موضوع ندارند.
اینان داراى زندگى منظمى بوده و اشتغالات دیگرى از قبیل مطالعه، ورزش، کارهاىخانه، فعالیتهاى سالم اجتماعى دارند. با وجود این نمىتوانند از استماع تبلیغاتبیش از اندازه مشعر بر بىبند و بارى و حتى تجویز روابط پیش از زناشوئى خوددارىنمایند.
بنابراین حق داریم که موضوع را از نزدیک بررسى نمائیم. جوانانى که مىخواهنددخترى را وادار به برداشتن قدم نهائى کنند، اغلب به او مىگویند «چرا نه؟»موضوع را ناچیز مىگیرند.
معذلک هیچ پزشک باشرفى در این مورد لاقیدى نشان نمىدهد. هیچ روانشناسى که اینموضوعها را جدا بررسى نموده باشد، آنها را با آنقدر سبکى نمىنگرد. بدیهى است درهر مورد وجدان و انفعال موجب اخذ تصمیم نهائى مىگردد. اما نتائج انفرادى واجتماعى این انحرافات به همان نحوى که بر کارشناسان مربوطه هویداست، باید بهاطلاع انبوه مردم برسد.
بیش از هر چیز موضوع بیمارى مقاربتى و سقط جنین را ملاحظه کنیم.
آن روزى که بیماریهاى مقاربتى قطعا از بین بروند یکى از خطرات اصلى معدومخواهد شد. اما از آن روز هنوز دور هستیم. در انتظار آن روز باید گفت که روابطپیش از زناشوئى خطر بزرگ سرایتبیمارى را دارد. زیرا دختر جوان به میل خود براىمعاینه دکتر از این لحاظ حاضر نمىشود. تا حدى مطالبى به او مىآموزند لیکن اکثراین اطلاعات دروغین است. او ممکن استباور کند که روشها یا داروهاى ضدآبستنى اورا از هر پیشآمدى حفظ مىکند. و معذلک آنهائى که به او مىگویند «مطلقا» خطرىدر این کار متوجه شما نیست، یک تصدیق نه فقط ضد اخلاق، بلکه دروغین را مىنمایندکه شرائطى که عموما این نوع آزمایشها در آن انجام مىشود، نادرستى دوگانه آن رانشان مىدهند.
ارقام نشان مىدهند که عده بهتآورى از دختران جوان اقدام به سقط جنین مىنمایند.
اکثر آنها یقینا شنییدهاند که سقط جنین عمل دردناکى نیست. باید آنها صداى زنگدیگرى را هم بشنوند و بدانند که هر سال صدها زن در اثر این نوع عمل مىمیرند.
خطر عفونت در سقط جنین بىنهایتبیشتر از خطر یک زایمان است. این را هم فراموشنکنیم در مقابل هر زنى که فداى سقط جنین مىشود چندین زن گاهى براى همیشه معیوبیا عقیم مىشوند. به علاوه فقط نباید موضوع را از نظر پزشکى مورد توجه قرار دادسقط جنین نتائجخطرناک روحى نیز به بار مىآورد.
دختران جوان در معرض خطر حفظ خاطره وحشتناکى شاید براى همیشه از این عمل،همچنین تاسف بسیار دردناک از دست دادن نوزاد مىباشند. در حین یک زایمان دردناکممکن استیک زن به تلخى از تجربهاش تاسف بخورد لیکن بعدا رنجهایش به واسطهمحبتبه فرزند، رضایتشوهر و احترام اجتماع جبران خواهد شد. زن بىشوهرى کهمرتکب سقط جنین مىشود براى جبران محرومیتش نه فرزند دارد نه شوهر و ممکن استاین محرومیتبه آسانى به کینه نسبتبه مردى که دوست داشته، تبدیل گردد.
شاید همیشه از مردان ترسان بماند.
اما دلائل به نفع عفتدارى اگر روى بیم از عواقب باشد نه ریشهدار و نه موثرخواهد بود. پس دلائلى که ارزش اختصاصى آن را توجیه مىنمایند، کدامند؟
ذیلا نظریات زن جوانى که قبل از زناشوئى ماجراى عشقى داشته مىنگاریم:
درباره زیانهاى محرومیت زنى که از اجراى میل طبیعى عشقى امتناع دارد خیلىحرفها مىزنند. به عقیده من این ناراحتى نامعلوم بالمقایسه با حرومیت زنى که عشقرا خارج از ازدواج جستجو مىکند هیچ است.
براى اولین بار در زندگیش او تصویر عشق زناشوئى را مشاهده مىکند و با احساسشکست مىفهمد که براى او تصویر دیگر شاید هرگز واقعیتى نخواهد داشت. او ایناحساس را دارد که در دام گیر کرده و یک نابودى حس مىنماید که فقط زنى که در اینمرحله قدم گذارده باشد، مىتواند بسنجد. این درگیرى سایه شومش را بر تجربهاى کهامید بود همهاش روشنى و آزادى باشد، مىاندازد.
خیلى چیزها مىشود به این مطلب اضافه نمود. یک تجربه پیش از وقت و اتفاقى اغلبرخوتى تولید مىنماید که عشقى را که دختر جوان خواهد توانست در موقع بلوغ دریابدضایع مىکند. خیلىها به خود مىبالند که هرگز از حد «نوازشهاى چندى» تجاوزنکردهاند بدون این که تصور کنند که به این ترتیب هم به طور وحشتناکى خیلى دوررفتهاند و به علاوه این کیفهاى ناقص آنها را در معرض از دست دادن تعادل قرارمىدهد.
در کجا باید متوقف شد؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست. اما هر دختر جوانىمىتواند بین یک بوسه فقط احساساتى که بیان یک عشق جوان استبا یک ماجراى جنسىفرق بگذارد. او مىتواند این امر را تا مدتى که واکنش عادى دارد، دریابد و دراین باره نمىتوان اثر مشروب رانادیده گرفت.
الکل شهوت را بر مىانگیزد و در اغلب موارد محرک شناخته شده است.
دختر جوانى که مشروب خورد خصوصا که عادت به آن نداشته باشد مطلقا مسلط برقضاوت یا رفتارش نیست.
اگر همچنانکه گفته مىشود دختر جوان تا آخر هم برود در معرض چه خطرى خود راقرار مىدهد؟
عفتیک مجموعهاى است که عوامل مختلف در آن بهم آمیختهاند.
شم اخلاقى، سلسله اعصاب، تمام بدن. آیا دختر جوان مىتواند دریابد که چهتغییرات عمیقى ممکن است این مجموعه در نتیجه چند لحظه بیخودى بنماید؟ درحالى کهخود را تسلیم نموده شم اخلاقیش را از دست داده.
بدیهى است او مىتواند باور کند که شم اخلاقى ندارد. معذلک وزن عظیم ملکاتموروثى و عشق شاعرانه و رویائى روى او سنگینى مىنماید اگرچه عقیده مذهبى معینىهم نداشته باشد. به اینجهت است که عدهاى از دختران جوان نمىتوانند در این قبیلتجربیات پیش از وقت از احساس گناهکارى که هرگز آنها را رها نخواهد کرد، احترازنمایند.
بىبند و بارىها در این زمینه انعکاس خطرناکى نیز روى سلسله اعصاب دارند. اینقبیل روابط که پنهانى صورت مىگیرد کمتر یک محیط مطمئن و آسایشدار دارند.
پناهگاهى به دست مىآورند ولى هرگز منزلى ندارند. چون در نگرانى و بیم انجاممىشوند تولید فشار عصبى غیر عادى مىکنند. عواقب وخیمى که ممکن است این تجربیاتروى سلسله اعصاب یک دختر جوان که قبلا فوقالعاده تحریک شده، داشته باشند; سنجشناپذیر است.
عموما این را قبول دارند که عقده جنسى براى غالب مردم بد است و این دلیل رابه عنوان لزوم چشمپوشى از بىبند و بارى عرضه مىدارند. ولى عکس آن نیز صادق است.
نتیجه این آزادى ادعائى که آن قدر براى آن تبلیغ مىشود نیز محدودیت است. ورودبعضى امکنه براى بىبند و بارها ممنوع است.
در ابتداى کار ممکن است اختفا جنبه شرکت در جرم لذتبخشى را داشته باشد. لیکنجرثومههاى تلخکامى را در بر دارد و دختر جوان از این که خود را مجبور مىبیندپنهان نماید و در حاشیه اجتماع زندگى کند، عموما رنج مىبرد. بدیهى است مرد و زنجوان مىتوانند ازدواج نمایند. اما در این قسمت اشکالاتى وجود خواهد داشت زیراباید مسوولیتهائى به عهده گیرند، بهم خو گیرند زندگانى زناشوئى را تحمل کنندبدون این که خوشیها و مزهشناسائى همدیگر را که اینقدر لطف به این ماجراى جدىمىدهد، داشته باشند. به علاوه چون هر یک مىداند که دیگرى بىبند و بار است، بهنظر مىرسد که حسود خواهند شد.
اگر بالعکس این رابطه همانطورى که محتمل است، دیر یا زود بریده شود این امرشاید براى مرد جوان که به شکارهاى دیگرى خواهد پرداخت نتیجه سوئى نداشته باشدولى براى زن جوان عواقب شومى خواهد داشت و عذابهاى روحى حسادت، ناکامى و یاس به او رو خواهند آورد.
این قطع رابطهها با احساس حقارتى که دنبال دارد اکثرا موجب لغزش زن در سراشیببوده و او را از ماجرائى به ماجراى دیگر خواهد کشانید.
زنى که در این طرز زندگى برقرار مىشود، عموما از زیبائى و جذابیتخود شکداشته و براى اطمینان خود به تجربیات متعدد و متنوع دست مىزند. در مورد جوانهرزه که دائما دنبال زنان مىرود نیز این مطلب صادق است. زیرا او هم مىخواهدمردانگى خود را که در کنه وجودش چندان به آن اطمینان ندارد، آزمایش کند.
براى این یکى یا آن یکى اکتفا به یک تن تقریبا غیر ممکن است. عشق طبیعى لذتخود را از دست مىدهد. لیکن میل به حظ بردن و جستجوى افسارگسیخته شهوترانى بههیچوجه کم نمىشود.
خیلى جالب است که گفته مىشود: «در عصر ما چیزها را طور دیگرى مىنگرند».
ممکن است طور دیگرى آنها را بنگرند. لیکن تاثیر آنها تفاوتى نکرده است. شکنیست که هر مردى ترجیح مىدهد با یک دختر باکره ازدواج کند و این رجحان واقعیتىاست امروز مانند دیروز.
مردان جوان ممکن استبا طمطراق زیاد ادعا نمایند که این امر براى آنهاعلىالسویه است، لیکن آنها به این که زنى را که دوست دارند قبلا به دیگرى تعلقنیافته باشد، پایبند مىباشند.
همچنین حالا مانند گذشته دختران جوانى که پاکدامنىشان را قربانى مىکنند شانساین که بعدها زندگانى زناشوئى سعادتمندى داشته باشند، از بین مىبرند.
اگر مىخواهیم که میل جنسى به شخصیت لطمه نزند، همواره لازم است که اعتماد بینطرفین ذىنفع حکومت کند ولى این اعتماد متقابل عموما پس از این که آتش شهوت فرونشست منهدم مىشود مگر این که به توسط مبانى اخلاقى محکم پیوند یافته باشد. اینمطلب است که باید به جوانان بیان نمود چه آنهائى که در مرحله کنجکاوى ساده بودهچه آنهائى که وضعیت دفاعى به خود گرفتهاند.
اگر پسران و دختران جوان میل ندارند از راه راست منحرف شوند و در جستجوى روشاخلاقى هستند که آنها را راهنمائى نماید باید خود را مسوول آینده و خوشبختىافراد بدانند و یقین کنند که از همه مسائلى که به آنها عرضه مىشود، مساله عفتاز همه مهمتر است. بزرگان آنها باید با عبارات روشن و دلائل علمى، روحى و تاریخىکه به نفع عفت اقامه شده، به آنها اعلام دارند به نحوى که استقامتشان را در قبال بىبند و بارى که دور خود مىبینند تثبیت کنند.