شان و منزلت مشاور در اسلام
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در مقاله گذشته صفات مشاور و ویژگیهاى او را از دیدگاه اسلام مورد بررسى قرار دادیم حال این مساله قابل طرح است که اصولا احراز عنوان مشاور بودن با آن ویژگیها چه مزیتهائى دارد؟ و در مقابل، انتخاب مشاورینى که شرائط لازم در مشورت را نداشته باشند، چه زیانهائى دارد؟ و دیدگاه اسلام و پیشوایان مذهبى در این باره چیست؟ تا ارزش کارشان هم براى خودشان روشن باشد تا در انجام وظیفه خود جدى بوده، مورد تشویق قرار گیرند و هم براى دیگران معلوم باشد تا بتوانند به نحو احسن از وجود مشاورین با ارزش بهره ببرند.
پاسخ این سؤال این است که اسلام براى مشاورین داراى صفات ویژه، چند مزیت قائل شده است:
1 - اسلام به چنین مشاورینى به عنوان انسانهاى داراى قلب سلیم مىنگرد و مشاورین داراى شرائط مشورت از دیدگاه اسلام عبادت کنندگان خالص الهى به شمار مىروند چرا که انسانهائى را از حیرت و سرگردانى بیرون آورده، آنان را به سوى خیر و صلاح هدایت مىنمایند چه عبادتى بالاتر از این عمل خیر مىباشد؟
امام صادقعلیه السلام از رسول خداصلى الله علیه وآله چنین نقل مىکند:
«انسک الناس نسکا انصحهم حبیبا و اسلمهم قلبا بجمیع المسلمین»: (1) (عابدترین مردم از لحاظ عبادت خداوند، ناصحترین انسانهاى دوستدار انسانهاى دیگر و سالمترین آنان به ملاحظه قلب براى جمیع ملت اسلامى مىباشد).
جالب در این روایت نحوه بیان و اداء کلمات است که بسیار لطیف و پرمعنى است:
اولا - مشاور و مشاورین و شوراى مشاوره را با تعبیر «انسک الناس» به صورت افعلالتفضیل آورده و «انسک» را به ناس اضافه کرده به معناى این که در میان جمیع امت اسلام و جمیع مردم عابدترین انسانها بشمار مىروند زیرا چه عملى بالاتر است از راهنمائى انسانهاى گرفتار دیگر، مشفقانه و ناصحانه در مسیر زندگى و هدایتبه سعادت واقعى است؟
ثانیا- باکلمه «حبیبا» اشااره به نوع مشورت و محتواى آن مىنماید که مشورت از روى دوستى و صفا و صمیمیت انجام گرفته است.
ثالثا - کلمه «اسلمهم قلبا» باز به صورت «افعل التفضیل» آورده شده اشاره به این معنى که قلب و دل انسانهاى مشاور از سالمترین و پاکترین قلبها مىباشد.
رابعا - کلمه «جمیع المسلمین» این نکته را مىرساند که اوج دلسوزى و سلامت قلب مشاور در محدوده امت اسلام و براى جمیع مسلمین مىباشد.
2 - مشورت باچنین مشاورینى موجب رضاى پروردگار و بالاترین فضیلت و مزیت را در مقایسه با سایر اعمال نزد خداوند دارد.
«سفیان بن عیینه» مىگوید: از امام صادقعلیه السلام شنیدم که مىفرمود: «علیک بالنصح لله فى خلقه فلن تلقاه لعمل افضل منه» (2) در مقام مشورت بر مشاور لازم و واجب است مشورت کننده رابراى خدا و کسب رضاى الهى نصیحت و راهنمائى کند زیرا مشاور هیچ عملى را مرتکب نمىشود که از لحاظ فضیلت و برترى بالاتر از نصح در مقام مشورت باشد.
3 - وجوب اطاعت از نتیجه چنین مشورتى و نهى از مخالفتبا آن، پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله فرمود: «الحزم ان تستشیر ذا الرای و تطیع امره».: (حزم و احتیاط عقلى آن است که تو با انسانهاى داراى عقل و راى مشورت کنى و از آنان اطاعت نمائى).
تا آنجا مىفرماید:«و ایاک والخلاف علیهم فان فیه الهلاک» (3) : (از مخالفتبا راى مشاوران عاقل، دورى کن زیرا د راین مخالفت هلاکت و نابودى است.).
البته این دستور، وقتى متین است که مشورت کننده به هنگام مشورت و بعد از مشورت، احساس امنیتبنماید و بداند که مشاور در مقام مشورت، تمام کوشش و عقل و درایت و علم و اطلاعات خویش را بکار گرفته است و این امر نیز وقتى به طور غالبى حاصل مىشود که نظر مشاور، خالص بوده، هیچ نوع غرض شخصى در میان نباشد و گرنه خداوند سلامت فکر و عقل را از او سلب مىنماید و علاوه بر این، این عمل با کمال ایمان و لزوم صداقت در مشاور منافات دارد.
امام صادقعلیه السلام ضمن نامهاى به «عبدالله نجاشى» چنین نوشت:
پدرم از پدرانش از على بن ابیطالبعلیه السلام چنین نقل مىکند:
«من استشار اخوه المؤمن فلم یمحضه النصیحة سلبه الله لبه» (کسى که برادر مؤمنى از او طلب مشورت کند واو را د رمقام مشورت، نصیحتخالص و بدون اغراض شخصى راهنمائى ننماید، خداوند سلامت فکرى و عقلى را از او سلب مىکند). زیرا مغز و فکر در یک سطح بالا، براى مشاور نعمتى است که خداوند به او داده است و او نه تنها استفاده صحیح و به موقع از آن ننموده، بلکه این نعمتهاى خداداده را انحرافى بکار برده است و لذا خداوند این نعمتها را از او سلب مىنماید. (4)
پس لازم است مشورت در محیط صدق و صفا و بدون اغراض شخصى انجام گیرد، چنین مشورتى است که نزد خدا ارزش دارد و خداوند وعده بهشت را در قرآن بر چنین مشاورینى تضمین نموده است.
رسول خدا فرمود: «مشاورى که پنج چیز را به خاطر من و نزد من متعهد باشد خداوند بهشت را براى او تضمین مىکند راوى سؤال کرد آن پنج چیز کدام است؟ فرمود: «النصیحة لله عزوجل والنصیحة لرسوله والنصیحة لکتاب الله و النصیحة لدین الله و النصیحة لجماعة المسلمین» (5) (نصیحت در مقام مشورت به خاطر خدا و رسولش بوده، مطابق کتاب خداوند و مطابق دین خدا و متعلق آن، جماعت مسلمین باشد) یعنى در مقام مشورت مشاور باید چند اصل را به عنوان معیارهاى سنجش مورد توجه خاص قرار دهد: «رضاى خدا و دستورات وارده در قرآن - فرمان رسول خدا و دستورات سایر پیشوایان اسلام به عنوان سنتهاى اسلامى - مصالح امت اسلام و در ضمن آن مصلحتشخص مشورت کننده را در نظر بگیرد».
آرى چنین مشورتى مورد رضایتخداوند بوده و مشاورین آن بالاترین منزلت را نزد خداوند در قیامت دارند زیرا نصیحت در مقام مشورت از علائم و نتائج محبت و علاقه به غیر است. (6)
پس نصیحت در مقام مشورت، دلیل بر احساس کمال محبت قلبى و دلسوزى نسبتبه برادر دینى خود مىباشد و نیز نتیجه نصیحت در مقام مشورت، محبت است و دوستى. (7)
و نیز نصیحت در مقام مشورت مطابق غریزه مؤمن واقعى مىباشد.
امام علىعلیه السلام فرمود: «المؤمن غریزته النصح». (8)
غریزه مؤمن بر اساس نصیحت دلیل قرار داده شده است.
و نیز نصیحت صادقانه دلیل بهترین برادرى انسانها نسبتبه هم است.
على علیه السلام فرمود: «خیر اخوانک انصحهم» (9) (بهترین برادران تو ناصحترین آنان مىباشد).
و نیز نصیحتبرادرانه در مقام مشورت از اخلاق انسانهاى کریم مىباشد چنانکه علىعلیه السلام فرمود: «النصیحة من اخلاق الکرام» (10) (نصیحت مشفقانه از جمله خوى انسانهاى کریم مىباشد) زیرا مشورت با چنین کسانى چه بسا موجب راهنمائى سوى اخلاق و سیرت باطنى انسانها میشود.
علىعلیه السلام مىفرماید: «ما آل جهدا فی النصیحة من دلک على عیبک و حفظ عیبک» (11) (نتیجه نصیحت در مقام مشورت چه خوب است هنگامى که عیب تو را بیابد و اسرار مخفى تو را حفظ نماید).
اگر مشاورین، صفات بالا را که از ائمهعلیهمالسلام نقل شده است، داشته باشند، قطعا در مقام مشورت جز خیرخواهى و دلسوزى و رساندن نفع و سود به برادر دینى خود، قصد و نیت دیگرى نخواهند داشت.
علىعلیه السلام فرمود: «نصیحتبا برادر دینى خود را در مقام مشورت خالص گردان و مشورت کننده را در هرحال مساعدت نما و مشکلات او را حتىالمقدور زائل کن و از او پاداش مادى و دنیوى مخواه زیرا این انتظارها از آثار و نشانهاى انسانهاى پست و دون مایه مىباشد». (12)
نظیراین روایت از علىعلیه السلام (بعنوان وصیتبه فرزندش امام حسن مجتبىعلیه السلام) چنین وارد شده است:
«... ولا تطلبن مجازاة اخیک و لو حث التراب یفیک». (13) (تو (به عنوان مشاور) از برادر دینى خود در مقام مشورت اجر و مزد دنیوى طلب ننما و مشورت کننده به عنوان قدردانى در مقابل مشورت تو با او حتى اگر مشتى خاک به تو هدیه کند تو را کافى است).
زیرا عدم انتظار مشاور به او و پاداش از مشورت کننده باعث رفع عذاب الهى در روز قیامت مىباشد چنانکه «ابن عباس» از رسول خدا چنین نقل مىکند :
«سه فرقهاند که خداوند عذاب روز قیامت را از آنها برمىدارد: یکى از آنها فرقه و طائفهاى است که نصیحت مشفقانه آنان د رمقام مشورت شامل سایر مسلمانها مىگردد». (14)
حتى بالاتر در روایتى وارد است که کسى که مسلمانى را نصیحت کند و او را در مقام مشورت به سوى خیر بخواند براى او در مقابل هرگامى که در این راه برمىدارد، حسنهاى در نامه عمل او نوشته مىشود.
مانع در پذیرش نصیحت مشفقانه و رفع آن
آرى، مهمترین مانع که در برابر پذیرش چنین مشورت مشفقانهاى وجود دارد، حالت عجب و خودکامگى است که ممکن است مشورت کننده را دربر بگیرد، اسلام با این مانع بزرگ روحى برخورد شدید کرده، آن را شدیدا نکوهش و سرزنش نموده است و در روایات و احادیث از این صفت زشتبه عنوان شکننده پشت انسانها(قاصم الظهر) تعبیر آورده است!.
امام صادقعلیه السلام فرمود: «ثلاث هن قاصمات الظهر رجل استکثر عمله و نسی ذنوبه و اعجب برایه» (15) ( سه طائفهاند که با عمل خود پشتخود را مىشکنند (یعنى پشتوانهاى اصلى خود را درمسیر زندگى از دست مىدهند:)1 - طائفهاى که عمل خود را بیش از اندازه بزرگ مىبینند.
2 - طائفهاى که گناهان خود را فراموش مىکنند(و در مقام جبران آن برنمىآیند).
3 - طائفهاى که حالتخودبینى دارند (ودر نتیجه در امور خود با عقلا، مشورت نمىکنند و یا متعهد به عمل به آنچه با دیگران مشورت کردهاند، نیستند).
قطعا چنین کسانى در کشاکش گردونه زندگى مواجه با مشکلات شکننده عدیدهاى مىشوند و از گذشته اعمال خویش نادم و پشیمان مىگردند و لکن این ندامت و پشیمانى هرگز سودى براى اینها نخواهد داشت زیرا از طریق صحیح و عقلائى در مسیر حرکتبه سوى اهداف زندگى خویش وارد نشدهاند، ویکى از این طرق صحیح همان طریق مشورت با عقلاء قوم است و لذا در روایات واحادیث وارد است که مشورت با حفظ شرائط لازم غالبا به دنبال آن ندامت و پشیمانى ندارد.
«حضرت عبدالعظیم حسنى» صحابه خاص امام حسن عسکرىعلیه السلام از آن حضرت و او نیز از پدران خود از امیرالمؤمنین علىعلیه السلام نقل مىکند که رسول خدا به هنگام حرکت من به سوى یمن به نمایندگى از آن حضرت ضمن وصیتى چنین فرمود: «یا على... لا ندم من استشار»(اى على کسى که در امور خویش با عقلا مشورت کند، هرگز پشیمان نمىگردد).
و این که هرگز پشیمان نمىگردد، به جهت این است که در علم ادب عربى لاى نفى جنس اگر بر سر اسمى بیاید افاده عموم مىکند یعنى انسان متحیر و دو دل که در انجام عمل خویش نیاز به مشورت با عقلا دارد، اگر در مقام عمل تمام شرائط لازم در مشاور خود جمع باشد، نتیجه حاصل از این مشورت هرگز موجب پشیمانى و ندامت نخواهد بود زیرا نتیجه مشورت از دو حال خارج نیستیا مطابق واقع بوده، سودمند مىباشد یا اینکه سودمند نبوده است دراین صورت نیز مشورت کننده وظیفه خود را که مشورت با عقلا بوده، انجام داده است ولکن احیانا به واقع نرسیده و مفید واقع نشده است.
پىنوشتها:
1) وافى، ج3، ص 99.:
2) وافى، ج3، ص 99 - در این زمینه روایات زیادى ازامام صادقعلیه السلام نقل شده استبه کتاب وافى مراجعه شود.
3) مستدرک الوسائل، ج2، ص 65.:
4) آیات زیادى در قرآن از قبیل: ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم. و غیر این آیه از آیات بر مطلب بالا دلالت دارد مراجعه کنید..
5) مستدرکالوسائل، ج2، ص 66 به نقل از خصال شیخ صدوق.
6) النصح ثمرة المحبة. - مستدرک الوسائل، ج2، ص 403 به نقل از «غرر آمدى» از امیرالمؤمنینعلیه السلام..
7) قال علىعلیه السلام: «النصیحة ثمرة الود». (غرر آمدى، به نقل از مستدرک الوسائل، ج2، ص 403)..
8) مستدرک الوسائل، به نقل از غرر آمدى..
9) مدرک قبل.
10) مدرک قبل.
11) مدرک قبل.
12) فلاطلبن منه المجازاة فانهامن شیم الدناة.. - مستدرک الوسائل، ج2، ص 403 به نقل از کنزالفوائد از امیرالمؤمنینعلیه السلام..
13) مستدرک الوسائل، ج2، ص 403 به نقل از رسائل مرحوم کلینى از علىعلیه السلام..
14) الناصح للمسلمین والدال على الخیر..- مستدرک الوسائل، ج2، ص 412 به نقل از دیلمى در ارشاد القلوب..
15) بحار، ج75، ص 98.
پاسخ این سؤال این است که اسلام براى مشاورین داراى صفات ویژه، چند مزیت قائل شده است:
1 - اسلام به چنین مشاورینى به عنوان انسانهاى داراى قلب سلیم مىنگرد و مشاورین داراى شرائط مشورت از دیدگاه اسلام عبادت کنندگان خالص الهى به شمار مىروند چرا که انسانهائى را از حیرت و سرگردانى بیرون آورده، آنان را به سوى خیر و صلاح هدایت مىنمایند چه عبادتى بالاتر از این عمل خیر مىباشد؟
امام صادقعلیه السلام از رسول خداصلى الله علیه وآله چنین نقل مىکند:
«انسک الناس نسکا انصحهم حبیبا و اسلمهم قلبا بجمیع المسلمین»: (1) (عابدترین مردم از لحاظ عبادت خداوند، ناصحترین انسانهاى دوستدار انسانهاى دیگر و سالمترین آنان به ملاحظه قلب براى جمیع ملت اسلامى مىباشد).
جالب در این روایت نحوه بیان و اداء کلمات است که بسیار لطیف و پرمعنى است:
اولا - مشاور و مشاورین و شوراى مشاوره را با تعبیر «انسک الناس» به صورت افعلالتفضیل آورده و «انسک» را به ناس اضافه کرده به معناى این که در میان جمیع امت اسلام و جمیع مردم عابدترین انسانها بشمار مىروند زیرا چه عملى بالاتر است از راهنمائى انسانهاى گرفتار دیگر، مشفقانه و ناصحانه در مسیر زندگى و هدایتبه سعادت واقعى است؟
ثانیا- باکلمه «حبیبا» اشااره به نوع مشورت و محتواى آن مىنماید که مشورت از روى دوستى و صفا و صمیمیت انجام گرفته است.
ثالثا - کلمه «اسلمهم قلبا» باز به صورت «افعل التفضیل» آورده شده اشاره به این معنى که قلب و دل انسانهاى مشاور از سالمترین و پاکترین قلبها مىباشد.
رابعا - کلمه «جمیع المسلمین» این نکته را مىرساند که اوج دلسوزى و سلامت قلب مشاور در محدوده امت اسلام و براى جمیع مسلمین مىباشد.
2 - مشورت باچنین مشاورینى موجب رضاى پروردگار و بالاترین فضیلت و مزیت را در مقایسه با سایر اعمال نزد خداوند دارد.
«سفیان بن عیینه» مىگوید: از امام صادقعلیه السلام شنیدم که مىفرمود: «علیک بالنصح لله فى خلقه فلن تلقاه لعمل افضل منه» (2) در مقام مشورت بر مشاور لازم و واجب است مشورت کننده رابراى خدا و کسب رضاى الهى نصیحت و راهنمائى کند زیرا مشاور هیچ عملى را مرتکب نمىشود که از لحاظ فضیلت و برترى بالاتر از نصح در مقام مشورت باشد.
3 - وجوب اطاعت از نتیجه چنین مشورتى و نهى از مخالفتبا آن، پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله فرمود: «الحزم ان تستشیر ذا الرای و تطیع امره».: (حزم و احتیاط عقلى آن است که تو با انسانهاى داراى عقل و راى مشورت کنى و از آنان اطاعت نمائى).
تا آنجا مىفرماید:«و ایاک والخلاف علیهم فان فیه الهلاک» (3) : (از مخالفتبا راى مشاوران عاقل، دورى کن زیرا د راین مخالفت هلاکت و نابودى است.).
البته این دستور، وقتى متین است که مشورت کننده به هنگام مشورت و بعد از مشورت، احساس امنیتبنماید و بداند که مشاور در مقام مشورت، تمام کوشش و عقل و درایت و علم و اطلاعات خویش را بکار گرفته است و این امر نیز وقتى به طور غالبى حاصل مىشود که نظر مشاور، خالص بوده، هیچ نوع غرض شخصى در میان نباشد و گرنه خداوند سلامت فکر و عقل را از او سلب مىنماید و علاوه بر این، این عمل با کمال ایمان و لزوم صداقت در مشاور منافات دارد.
امام صادقعلیه السلام ضمن نامهاى به «عبدالله نجاشى» چنین نوشت:
پدرم از پدرانش از على بن ابیطالبعلیه السلام چنین نقل مىکند:
«من استشار اخوه المؤمن فلم یمحضه النصیحة سلبه الله لبه» (کسى که برادر مؤمنى از او طلب مشورت کند واو را د رمقام مشورت، نصیحتخالص و بدون اغراض شخصى راهنمائى ننماید، خداوند سلامت فکرى و عقلى را از او سلب مىکند). زیرا مغز و فکر در یک سطح بالا، براى مشاور نعمتى است که خداوند به او داده است و او نه تنها استفاده صحیح و به موقع از آن ننموده، بلکه این نعمتهاى خداداده را انحرافى بکار برده است و لذا خداوند این نعمتها را از او سلب مىنماید. (4)
پس لازم است مشورت در محیط صدق و صفا و بدون اغراض شخصى انجام گیرد، چنین مشورتى است که نزد خدا ارزش دارد و خداوند وعده بهشت را در قرآن بر چنین مشاورینى تضمین نموده است.
رسول خدا فرمود: «مشاورى که پنج چیز را به خاطر من و نزد من متعهد باشد خداوند بهشت را براى او تضمین مىکند راوى سؤال کرد آن پنج چیز کدام است؟ فرمود: «النصیحة لله عزوجل والنصیحة لرسوله والنصیحة لکتاب الله و النصیحة لدین الله و النصیحة لجماعة المسلمین» (5) (نصیحت در مقام مشورت به خاطر خدا و رسولش بوده، مطابق کتاب خداوند و مطابق دین خدا و متعلق آن، جماعت مسلمین باشد) یعنى در مقام مشورت مشاور باید چند اصل را به عنوان معیارهاى سنجش مورد توجه خاص قرار دهد: «رضاى خدا و دستورات وارده در قرآن - فرمان رسول خدا و دستورات سایر پیشوایان اسلام به عنوان سنتهاى اسلامى - مصالح امت اسلام و در ضمن آن مصلحتشخص مشورت کننده را در نظر بگیرد».
آرى چنین مشورتى مورد رضایتخداوند بوده و مشاورین آن بالاترین منزلت را نزد خداوند در قیامت دارند زیرا نصیحت در مقام مشورت از علائم و نتائج محبت و علاقه به غیر است. (6)
پس نصیحت در مقام مشورت، دلیل بر احساس کمال محبت قلبى و دلسوزى نسبتبه برادر دینى خود مىباشد و نیز نتیجه نصیحت در مقام مشورت، محبت است و دوستى. (7)
و نیز نصیحت در مقام مشورت مطابق غریزه مؤمن واقعى مىباشد.
امام علىعلیه السلام فرمود: «المؤمن غریزته النصح». (8)
غریزه مؤمن بر اساس نصیحت دلیل قرار داده شده است.
و نیز نصیحت صادقانه دلیل بهترین برادرى انسانها نسبتبه هم است.
على علیه السلام فرمود: «خیر اخوانک انصحهم» (9) (بهترین برادران تو ناصحترین آنان مىباشد).
و نیز نصیحتبرادرانه در مقام مشورت از اخلاق انسانهاى کریم مىباشد چنانکه علىعلیه السلام فرمود: «النصیحة من اخلاق الکرام» (10) (نصیحت مشفقانه از جمله خوى انسانهاى کریم مىباشد) زیرا مشورت با چنین کسانى چه بسا موجب راهنمائى سوى اخلاق و سیرت باطنى انسانها میشود.
علىعلیه السلام مىفرماید: «ما آل جهدا فی النصیحة من دلک على عیبک و حفظ عیبک» (11) (نتیجه نصیحت در مقام مشورت چه خوب است هنگامى که عیب تو را بیابد و اسرار مخفى تو را حفظ نماید).
اگر مشاورین، صفات بالا را که از ائمهعلیهمالسلام نقل شده است، داشته باشند، قطعا در مقام مشورت جز خیرخواهى و دلسوزى و رساندن نفع و سود به برادر دینى خود، قصد و نیت دیگرى نخواهند داشت.
علىعلیه السلام فرمود: «نصیحتبا برادر دینى خود را در مقام مشورت خالص گردان و مشورت کننده را در هرحال مساعدت نما و مشکلات او را حتىالمقدور زائل کن و از او پاداش مادى و دنیوى مخواه زیرا این انتظارها از آثار و نشانهاى انسانهاى پست و دون مایه مىباشد». (12)
نظیراین روایت از علىعلیه السلام (بعنوان وصیتبه فرزندش امام حسن مجتبىعلیه السلام) چنین وارد شده است:
«... ولا تطلبن مجازاة اخیک و لو حث التراب یفیک». (13) (تو (به عنوان مشاور) از برادر دینى خود در مقام مشورت اجر و مزد دنیوى طلب ننما و مشورت کننده به عنوان قدردانى در مقابل مشورت تو با او حتى اگر مشتى خاک به تو هدیه کند تو را کافى است).
زیرا عدم انتظار مشاور به او و پاداش از مشورت کننده باعث رفع عذاب الهى در روز قیامت مىباشد چنانکه «ابن عباس» از رسول خدا چنین نقل مىکند :
«سه فرقهاند که خداوند عذاب روز قیامت را از آنها برمىدارد: یکى از آنها فرقه و طائفهاى است که نصیحت مشفقانه آنان د رمقام مشورت شامل سایر مسلمانها مىگردد». (14)
حتى بالاتر در روایتى وارد است که کسى که مسلمانى را نصیحت کند و او را در مقام مشورت به سوى خیر بخواند براى او در مقابل هرگامى که در این راه برمىدارد، حسنهاى در نامه عمل او نوشته مىشود.
مانع در پذیرش نصیحت مشفقانه و رفع آن
آرى، مهمترین مانع که در برابر پذیرش چنین مشورت مشفقانهاى وجود دارد، حالت عجب و خودکامگى است که ممکن است مشورت کننده را دربر بگیرد، اسلام با این مانع بزرگ روحى برخورد شدید کرده، آن را شدیدا نکوهش و سرزنش نموده است و در روایات و احادیث از این صفت زشتبه عنوان شکننده پشت انسانها(قاصم الظهر) تعبیر آورده است!.
امام صادقعلیه السلام فرمود: «ثلاث هن قاصمات الظهر رجل استکثر عمله و نسی ذنوبه و اعجب برایه» (15) ( سه طائفهاند که با عمل خود پشتخود را مىشکنند (یعنى پشتوانهاى اصلى خود را درمسیر زندگى از دست مىدهند:)1 - طائفهاى که عمل خود را بیش از اندازه بزرگ مىبینند.
2 - طائفهاى که گناهان خود را فراموش مىکنند(و در مقام جبران آن برنمىآیند).
3 - طائفهاى که حالتخودبینى دارند (ودر نتیجه در امور خود با عقلا، مشورت نمىکنند و یا متعهد به عمل به آنچه با دیگران مشورت کردهاند، نیستند).
قطعا چنین کسانى در کشاکش گردونه زندگى مواجه با مشکلات شکننده عدیدهاى مىشوند و از گذشته اعمال خویش نادم و پشیمان مىگردند و لکن این ندامت و پشیمانى هرگز سودى براى اینها نخواهد داشت زیرا از طریق صحیح و عقلائى در مسیر حرکتبه سوى اهداف زندگى خویش وارد نشدهاند، ویکى از این طرق صحیح همان طریق مشورت با عقلاء قوم است و لذا در روایات واحادیث وارد است که مشورت با حفظ شرائط لازم غالبا به دنبال آن ندامت و پشیمانى ندارد.
«حضرت عبدالعظیم حسنى» صحابه خاص امام حسن عسکرىعلیه السلام از آن حضرت و او نیز از پدران خود از امیرالمؤمنین علىعلیه السلام نقل مىکند که رسول خدا به هنگام حرکت من به سوى یمن به نمایندگى از آن حضرت ضمن وصیتى چنین فرمود: «یا على... لا ندم من استشار»(اى على کسى که در امور خویش با عقلا مشورت کند، هرگز پشیمان نمىگردد).
و این که هرگز پشیمان نمىگردد، به جهت این است که در علم ادب عربى لاى نفى جنس اگر بر سر اسمى بیاید افاده عموم مىکند یعنى انسان متحیر و دو دل که در انجام عمل خویش نیاز به مشورت با عقلا دارد، اگر در مقام عمل تمام شرائط لازم در مشاور خود جمع باشد، نتیجه حاصل از این مشورت هرگز موجب پشیمانى و ندامت نخواهد بود زیرا نتیجه مشورت از دو حال خارج نیستیا مطابق واقع بوده، سودمند مىباشد یا اینکه سودمند نبوده است دراین صورت نیز مشورت کننده وظیفه خود را که مشورت با عقلا بوده، انجام داده است ولکن احیانا به واقع نرسیده و مفید واقع نشده است.
پىنوشتها:
1) وافى، ج3، ص 99.:
2) وافى، ج3، ص 99 - در این زمینه روایات زیادى ازامام صادقعلیه السلام نقل شده استبه کتاب وافى مراجعه شود.
3) مستدرک الوسائل، ج2، ص 65.:
4) آیات زیادى در قرآن از قبیل: ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم. و غیر این آیه از آیات بر مطلب بالا دلالت دارد مراجعه کنید..
5) مستدرکالوسائل، ج2، ص 66 به نقل از خصال شیخ صدوق.
6) النصح ثمرة المحبة. - مستدرک الوسائل، ج2، ص 403 به نقل از «غرر آمدى» از امیرالمؤمنینعلیه السلام..
7) قال علىعلیه السلام: «النصیحة ثمرة الود». (غرر آمدى، به نقل از مستدرک الوسائل، ج2، ص 403)..
8) مستدرک الوسائل، به نقل از غرر آمدى..
9) مدرک قبل.
10) مدرک قبل.
11) مدرک قبل.
12) فلاطلبن منه المجازاة فانهامن شیم الدناة.. - مستدرک الوسائل، ج2، ص 403 به نقل از کنزالفوائد از امیرالمؤمنینعلیه السلام..
13) مستدرک الوسائل، ج2، ص 403 به نقل از رسائل مرحوم کلینى از علىعلیه السلام..
14) الناصح للمسلمین والدال على الخیر..- مستدرک الوسائل، ج2، ص 412 به نقل از دیلمى در ارشاد القلوب..
15) بحار، ج75، ص 98.