صفات و ویژگیهای مشاور در اسلام(2)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اوصاف سلبى مشاور
1 - مشاور از نظر اسلام نباید از انسانهاى فاجر واحمق و درغگو باشد، و اساسا براى هیچ مسلمانى جایز نیست که با اینگونه انسانها، طرح دوستى و برادرى بریزد و اجتناب و دورى از چنین انسانهائى لازم است و در نتیجه چنین کسانى نباید به عنوان مشاور امور انتخاب شوند.
امام صادقعلیهالسلام از امیرالمؤمنین علىعلیهالسلام نقل مىکند که روزى بالاى منبر خطاب به مردم فرمود:
«ینبغى للمسلم ان یجتنب مؤاخاة ثلاثة: الماجن الفاجر والاحمق والکذاب...» (1) شایسته است
بر مسلمانها که از برادرى و دوستى با سه طائفه اجتناب ورزند: انسانهاى فاجر و بدکار واحمق و دروغگو.
سپس علت دورى از این انسانها را اینگونه توضیح مىدهد:
«اما شخص فاجر تنها فعل و عمل خود را نزد تو زینت مىدهد و دوست دارد که شما نیز مثل او بدکار باشید و ابدا به امور دینى و دنیائى تو کمکى نمىکند، نزدیکى به چنین کسى ستم و موجب قساوت و نشست و برخاست تو با او و درنتیجه مشاوره با او باعث ننگ تو است و اما احمق در مقام مشورت تو را دلالتبرخیر نمىکند و امیدى نیست که بدى و زشتى را از تو دور کند گرچه بخواهد به تو خیرى برساند و چه بسا شخص احمق سعى مىکند نفعى به تو برساند ولکن خیرى به تو نمىرسد پس موت او بهتر از حیات او است و سکوت او بهتر از نطق و کلام او است و دورى او به تو بهتر از نزدیکى او به تو است اما شخص دروغگو زندگى با او و همراهى با او براى تو هرگز گوارا نمىشود زیرا او به هنگام نقل حدیثى به تو از دیگران دروغ مىگوید». (2)
بدیهى است مشاوره با چنین کسانى با این ویژگیها هیچگونه بار مثبتى بر جاى نمىگذارد و هرگز نه تنها مشکلى از شخص مشورت کننده را برطرف نمىکند، بلکه باعث انتحراف بیشتر او مىشود.
2 - مشاور نباید از جمله انسانهاى دون مایه و فاقد فرهنگ صحیح باشد امام صادقعلیهالسلام به «عمار ساباطى» که از صحابه خاص آن حضرت بود، فرمود:
«اى عمار اگر دوست دارى نعمتها براى شما روى آورد و مروت و جوانمردى تو کامل و زندگى و معیشت تو استوار باشد با انسانهاى دون مایه و بندگان زرخرید هرگز مشورت نکن».
«فلا تستشیر العبید والسفلة فی امرک» سپس در توضیح علت آن چنین فرمود:« فانک ان ائتمنتهم خانوک وان حدثوک کذبوک و ان نکبتخذلوک و ان وعدوکبوعد لم یصدقوک». (3)
یعنى: اگر تو به آنان اعتماد کنى به تو خیانت مىکنند واگر از تو به دیگران حدیثى نقل کنند، از تو به دروغ جریانى را نقل مىکنند و اگر از آنان دورى کنید تو را خوار و ذلیل مىسازند واگر به تو وعدهاى بدهند و درانجام وعده خود راست گو نیستند پس چنین افرادى قابل اعتماد واطمینان نیستند و طبعا چنین کسانى صلاحیت مشورت را نیز ندارند.
3 - شخص مشاور نباید خودخواه و خودراى و مستبد باشد و به نظر دیگران احترام قائل نباشد.
4 - مشاور متلون المزاج نباشد.
5 - مشاور لجوج نباشد.
6 - مشورت با او بىپایه نبوده و از روى تامل و تعقل باشد.
دلیل این چهار شرط اخیر در کلام امام صادقعلیهالسلام بیان شده است آنجا که مىفرماید:
«تجنب ارتجال الکلام و لا تشیر على مستبد برایه و لا على وغد و لا على متلون ولا على لجوج...» (4) با کسى مشورت کن که کلامش ابتدائى و بدون مطالعه نباشد و مشارو مستبد به راى نبوده و کم عقل و متلون و لجوج نباشد.
پس استبداد به راى و تلون مزاج و لجاجت آفاتى است که باید از مشاورین عاقل و عالم و با تقوا به دور باشد.
امام صادقعلیهالسلام فرمود: «من صفةالعالم ان لا ینصح معجبا برایه» (5) از صفات برجسته انسان عالم این است که نصیحت و اندرز خود را در مقام مشورت با حالت اعجاب به نفس اعمال نکند.
علىعلیهالسلام مىفرماید: «لا راى لمن انفرد برایه» (6) کسى که در راییش منفرد باشد ارزشى نداشته داراى رشد نیست.
باز در جاى دیگر مىفرماید: «من شاور ذوى الالباب دل على الرشاد» (7) کسى که با صاحبان عقل و خرد مشورت کند(کع غالبا مستبد به راى نیستند) راهنمائى بر طریق رشاد مىشود.
از اینرو علىعلیهالسلام مىفرماید: «راى الشیخ احب الى من حیلة الشاب» من راى و نظر مشاور جاافتاده و تجربه دیده در کشاکش روزگار را که همان انسان مسن باشد، بیشتر دوست دارم تا مشاور با انسان کم سن و سال.
باز علىعلیهالسلام در نهج البلاغه پاسخ این سؤال را که مشاور چرا نباید لجوج باشد؟ اینگونه مىدهد که «اللجاجة تسلب الراى» لجاجت صفت و حالتى است در انسان که راى صائب و صحیح را از انسان سلب مىنماید.
یعنى مشاور لجوج حالت روائى معتدل نداشته محکوم صفات انحرافى نفس خویش مىباشد، چنین حالتى نمىگذارد انسان در مقام مشورت، راى مطابق عقل و خرد را صادر نماید پس علم مشاور و راى او حالت ارشاد واستحکام را نداشته و قابل اطمینان نیست و پیروى از او در مقام مشورت شایسته نیست.
از اینرو پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله علم همراه رشاد و راى همراه استحکام را در مشاور به عنوان یک نوع راهنمائى و تصدیق برادرانه به شمار آورده مىفرماید:
«تصدقوا على اخیکم لعلم یرشده و راى یسدده» علم برادر خود را در مقام مشورت تصدیق کن که در آن رشاد باشد و از روى رائى که در آن استحکام وجود داشته باشد. (8)
و لذا در اسلام یکى از موارد شاخص مروت و فتوت این است که مشاور با اینکه نسبتبه مشورت کننده در دل خود احساس کینه و عداوت مىکند اما در مقام مشورت ناصحانه با او برخورد نماید و آنچه که به نفع و سود مشورت کننده استبیان کند واو را اغفال ننماید و از او در مقام مشورت انتقام نگیرد.
على علیهالسلام مىفرماید: «الفتوة اربعة التواضع مع الدولة والعفو مع القدرة و النصیحة مع العداوة والعطیة بلا منة». (9) یعنى جوانمردى چهار نوع است: فروتنى حاکم به هنگام حکومت و عفو از شخصى به هنگام قدرت و نصیحتیعنى در مقام مشورت به هنگام عداوت و کینه و عطیه به نیازمندان بدون منت.
7 - مشاور نباید متصف به صفات ناپسند روحى و نفسى از قبیل ترسوئى و بخل و حرص باشد زیرا مشاور ترسو قطعا قدرت و شجاعت این را ندارد که مشورت کننده را از گرفتارى و مصائب و مشکلات برهاند بلکه راه خروج از آنها را بر مشورت کننده تنگ مىسازد و مشاور بخیل نیز هرگز نمىتواند خلاصى مشورت کننده را ببیند و به آن راضى باشد و مشاور حریص نیز دائما مشورت کننده را به امورى که داراى زیان و ضرر بوده، تحریض مىنماید و این نیز هر سه فتباعث رکود رشد فکرى مشورت کننده و باعث گرفتارى بیشتر او مىشوند.
پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله خطاب به علىعلیهالسلام چنین فرمود:
«یا على لا یشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج و لا تشاورن بخیلا فانه یقصر بک عن غایتک و لا تشاورن حریصا فانه یزین شرها» (10) .
اى على با انسان ترسو هرگز مشاوره د رامور ننما زیرا او راه خروج از مصائب و گرفتارى را بر تو تنگتر مىسازد و نیز با انسان بخیل مشورت ننما زیرا او تو را از نیل به هدف و مقصود باز مىدارد و نیز با انسان حریص مشورت نکن زیرا او به جاى هدایتبه سوى نیکیها شر و زشتى و بدى را به شمار زینت مىدهد و تو را به سوى آن سوق مىدهد.
حال از کجا بدانیم مشاور چنین صفاتى را دارد تا از مشورت با او خوددارى نمائیم؟ پاسخ این است که اگر مشاور التسوء ظن و گمان نسبتبه دیگران داشته باشد، همه این صفات یا برخى از این صفات ممکن است در چنین کسى موجود باشد زیرا صفت جامع این سه صفت، صفت زشت و ناپسند سوء ظن و گمان بد نسبتبه دیگران است.
جالب توجه کلام گهربار پیامبر در ذیل روایتبالا است که مىفرماید:
«واعلم ان الجبن والبخل والحرص غریزة یجمعها سوء الظن» اى على بدان که جامع صفت نفسانى ترسوئى و بخل و حرص همان سوء ظن و گمان بد نسبتبه دیگران است.
قریب به مضمون روایتبالا فرمان مفصل علىعلیهالسلام به مالک اشتر نخغى فرماندار مصر است دراین فرمان که حاوى نکات دقیق حکومتى است چنین آمده است:
«ولا تدخلن فى مشورتک بخیلا یعدل بک عن الفصل و یعدک الفقر و لا جبانا یضعفک عن الامور و لا حریصا یزین لکالشره بالجور فان البخل و الجبن والحرص غرائز شتى یجمعها سوء الظن بالله» (11)
بخیل را در شوراى مشورتى خود دخالت مده زیرا که ترا از احسان منصرف و از تهىدستى و فقر مىترساند و نیز با افراد ترسو مشورت نکن زیرا در کارها روحیهاست را تضعیف مىنماید و همچنین حریص را به مشاورت مگیر که حرص را با ستمگرى در نظرت زینت مىدهد( همه آنچه درباره این افراد گقتیم) به خاطر این است که بخل و ترس و حرص غرائز و تمایلات متعددى هستند که جامع آنها سوء ظن به خداى بزرگ است.
علامت و نشانه مشورت صحیح
علامت و نشانه اینکه مشورت بین طرفین مشاور و مشورت کننده به طور کامل و صحیح انجام گرفته تنها این نیست که مشورت کننده از جلسه مشاوره او راضى و خندان بلند شود و دلش شاد و خرم گردد.
آرى ممکن است مواردى این چنین باشد و در واقع نیز مصلحت مشورت کننده نیز در آن باشد ولکن این به طور غالبى نیست چه بسا ممکن است در جلسه مشاوره مطالب تلخ و غر قابل انتظارى مطرح گردد که براى مشورت کننده باعث ملال و تیرگى روح و قلب او باشد ولکن اقتضاى عمل و مصلحت واقعى و شرعى و وجدانى نیز همین باشد در این صورت مشورت کننده آن را به نفع خود نمىداند و نمىتواند خود را به این نتیجه و رهآورد راضى کند ولکن نتیجه مطلوب عاقلانه و خداپسندانه جز این نمىتواند باشد.
پس نتیجه مشاوره یکنواخت نبوده مىتواند مختلف باشد گاهى به نفع و سود ظاهرى مشورت کننده باشد و او را به خنداند و او را شادمان سازد و گاهى به ضرر مشورت کننده بوده، او را ملول و غمناک ساخته او را بگریاند ولى در هر حال نتیجه هرچه باشد، این به صلاح و مصلحت واقعى مشورت کننده بوده، مورد رضاى الهى مىباشد.
امام باقرعلیهالسلام خطاب به ابى عدیس فرمود:
«یا صالح اتبع من یبکیک و هولک ناصح ولا تتبع من نصحک و هو لک غاش و سترودن على الله جمیعا فتعلمون» (12) اى صالح در مقام مشورت از مشاور (داراى شرائط مشورت) تبعیت کن درحالى که ناصح بوده و تو را مىگریاند! و پیروى نکن از مشاورى که تو را مىخنداند در حالى که حق را از تو پوشانده و واقعیت را به طور صراحت و دلسوزانه به تو نگفته است! به زودى هم شما و هم او هر دو جمیعا نزد خداوند برمىگردید و نتیجه کار خود را مىدانید.
پس بالاترین دوستى یک فرد درباره فرد دیگرى تا برسد به مشارور، این است که اگر عیوبى دارد دوستانه و مشفقانه با او در میان بگذارد و به او تذکر بدهد واو را راهنمائى کند این در حقیقت نتیجه عملى مشاوره مىباشد.
امام صادقعلیهالسلام فرمود: «احب اخوانى الى من اهدى الى عیوبى». یعنى با محبت ترین دوستان من کسانى هستند که عیوب مرا (در مقام مشورت) به من اهداء کنند.
راستى چه اهداء صادقانه و مفیدى است! گرچه برخى از انسانهاى صاحب عیوب اهمیت این اهداء را به خوبى درک ننمایند و از این هدیه دوستانه و مشفقانه از اهداء کننده به خوبى قدردانى مناسب ننمایند! و در روایات واحادیث وارد است که به خوبى از ااین هدیه استقبال کنید و آن را با جان و دل بپذیرید«واقبلوا النصیحة ممن اهداها الیکم و اعقلوها على انفسکم». (13)
اگر مشورت کننده دردمند و گرفتار صلاح و مصلحت واقعى را درک و نصیحت ناصح مشفق مهربانى را به جان و دل بپذیرد چنین کسى مؤمن واقعى مىباشد زیرا علامت ایمان واقعى را در ضمیر و باطن خویش دارد.
امام صادقعلیهالسلام به برخى از اصحاب خویش چنین فرمود: هیچ مؤمنى از سه خصلت و صفتى بىنیاز نیست: توفیق خداوند درباره او ، داشتن واعظى از درون خود براى راهنمائى او، قبول نصیحت از ناصح مشفق. (14)
چنانکه ملاحظه مىکنید در این روایت قبول نصیحت از ناصح دلسوز را از علائم ایمان محسوب مىدارد و در ورایت دیگرى قبول نصیحت در مقام مشورت را به نحو دیگرى تحلیل و توجیه مىنماید و آن اینکه مشورت کننده با مشورت با صاحبان عقل و درایتبه موارد خطا و عیوب و ایرادهاى کار خویش پى مىبرد و این خود نتیجه خوب و نعمتبزرگ و از جمله توفیقات الهى براى انسانها است.
امام علىعلیهالسلام در نهج البلاغه مىفرماید: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطا» کسى که به وجوه آراء دیگران روى بیاورد و آنها را پذیرا باشد، به موارد خطاى فکرى و عملى خویش پى مىبرد و آگاه مىگردد. (15)
چون یک فرد مىتواند تنها در محدوده فکر و عقل و درایت و علم خویش گام بردارد و لکن با مشورت با دیگران مىتواند در محدوده وسیع عقل و درایت و کفایت و علم و آگاهى دیگران وارد شده به جستجو بپردازد و بهترین افکار و اعمال را در زمینه عمل و فکر خویش انتخاب نماید و در حقیقت مشورت زمینه انتخاب را گستردهتر و عمیقتر و وصول به حق و حقیقت و آگاهى را آسانتر مىسازد.
پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله فرمود: «حزم و احتیاط این است که انسان با صاحب راى و عقلى در امور خود مشورت کند و امر او را اطاعت نماید».
و امام صادقعلیهالسلام فرمود: کسى که تنها به راى خویش پاى بند باشد دچار انواع لغزشها مىگردد (16) ولذا در روایات واحادیث معتبر وارد است که با انسان مستبد به راى اصلا مشورت نشود واو صلاحیت مشاور بودن را در اسلام ندارد.
امام صادقعلیهالسلام فرمود: لا تشیر على المستبد برایه» با انسانى که مستبد به راى باشد، مشورت نکن.
چنین کسى از دید پیشوایان اسلام در صورتى که خطائى در مشورت صورت گرفته باشد، مغبون نبوده معذور مىباشد.
مرحوم شهید اول در «الدرةالباهرة» از امام موسى کاظمعلیهالسلام چنین نقل مىکند:
«من استشار لم یعدم عندالصواب مادحا و عندالخطاء عاذرا» (17) کسى در کار خویش با صاحب نظر و عقل و درایتى مشورت کند این کار از دو حال خارج نیست اگر به صلاح و مصلحتبوده مورد ستایش دیگران قرار مىگیرد و اگر خطائى درمشورت و نحوه آن انجام شده باشد و در کارش موفق نباشد، داراى عذر بوده، مورد نکوهش قرار نمىگیرد.
از اینرو یکى از آداب نیک که مراعات آن در مقام مشورت لازم است این که مشورت کننده از مشاور تقاضاى موافقتبا او در مقام مشورت ننماید و براى مشاور آزادى عمل صددرصد قائل باشد و کارى نکند که مشاور تحت تاثیر برخى از عواطف و احساسات واقع شده و تابع برخى از عملیات تحریک کننده انحرافى قرار بگیرد و نیز در مطالب مشاور قتبیشترى کند و مطلب را عوضى نشنود و کج نفهمد زیرا این امور موجب ملامت و سرزنش و ندامت و پشیمانى و درنتیجه یک نوع خیانتبه خود محسوب مىشود!.
مرحوم شهید اول در کتاب خود «الدرة الباهرة» به نقل از مرحوم نورى در مستدرک الوسائل، ج2، ص66 از امام صادقعلیهالسلام ضمن کلامى چنین نقل مىکند:
«خف الله فى موافقة هو المستشیر فان التماس موافقته لوم و سوء الاستماع منه خیانة» از خدا بترس در مورد جلب موافقت مشاور با مشورت کننده در مقام مشورت زیرا تقاضاى مشورت کننده از مشاور براى موافقتبا او در رایش موجب ملامت و یا عوضى شنیدن مطلب مورد مشورت، خیانت در مشورت است.
پىنوشتها:
1 ) وافى، ج3، ص 105ئ
2 ) وافى، ج3، ص 105.
3 ) همان مدرک.
4 ) بحار، ج75، ص 104. - شهید اول در درة الباهرة.
5 ) بحار، ج75، ص 235.
6 ) بحار، ج75، ص 104.
7 ) همان مدرک.
8 ) بحار، ج75، ص 104 بنقل از شیخ طوسى. در الدرة الداعى.
9 ) ارشاد القلوب دیلمى، ص 241.
10 ) وافى، ج3، ص106.
11 ) نهج البلاغه، نامه شماره53.
12 ) وسائل الشیعة، ج2، ص 205.
13 ) نهج البلاغه، خطبه 120 ص 364 فیض الاسلام.
14 ) قال ابوعبدالله لا یستغنى المؤمن عن خصلة به و الحاجة الى ثلاثة خصال توفیق من الله عزوجل و واعظ من نفسه و قبول من ینصحه(وسائل الشیعة، ج2، ص207).
15 ) وسائل الشیعة، ج2، ص 205.
16 ) وسائل الشیعة، ج2، ص 205.
17 ) مستدرک الوسائل، ج2، ص616.
1 - مشاور از نظر اسلام نباید از انسانهاى فاجر واحمق و درغگو باشد، و اساسا براى هیچ مسلمانى جایز نیست که با اینگونه انسانها، طرح دوستى و برادرى بریزد و اجتناب و دورى از چنین انسانهائى لازم است و در نتیجه چنین کسانى نباید به عنوان مشاور امور انتخاب شوند.
امام صادقعلیهالسلام از امیرالمؤمنین علىعلیهالسلام نقل مىکند که روزى بالاى منبر خطاب به مردم فرمود:
«ینبغى للمسلم ان یجتنب مؤاخاة ثلاثة: الماجن الفاجر والاحمق والکذاب...» (1) شایسته است
بر مسلمانها که از برادرى و دوستى با سه طائفه اجتناب ورزند: انسانهاى فاجر و بدکار واحمق و دروغگو.
سپس علت دورى از این انسانها را اینگونه توضیح مىدهد:
«اما شخص فاجر تنها فعل و عمل خود را نزد تو زینت مىدهد و دوست دارد که شما نیز مثل او بدکار باشید و ابدا به امور دینى و دنیائى تو کمکى نمىکند، نزدیکى به چنین کسى ستم و موجب قساوت و نشست و برخاست تو با او و درنتیجه مشاوره با او باعث ننگ تو است و اما احمق در مقام مشورت تو را دلالتبرخیر نمىکند و امیدى نیست که بدى و زشتى را از تو دور کند گرچه بخواهد به تو خیرى برساند و چه بسا شخص احمق سعى مىکند نفعى به تو برساند ولکن خیرى به تو نمىرسد پس موت او بهتر از حیات او است و سکوت او بهتر از نطق و کلام او است و دورى او به تو بهتر از نزدیکى او به تو است اما شخص دروغگو زندگى با او و همراهى با او براى تو هرگز گوارا نمىشود زیرا او به هنگام نقل حدیثى به تو از دیگران دروغ مىگوید». (2)
بدیهى است مشاوره با چنین کسانى با این ویژگیها هیچگونه بار مثبتى بر جاى نمىگذارد و هرگز نه تنها مشکلى از شخص مشورت کننده را برطرف نمىکند، بلکه باعث انتحراف بیشتر او مىشود.
2 - مشاور نباید از جمله انسانهاى دون مایه و فاقد فرهنگ صحیح باشد امام صادقعلیهالسلام به «عمار ساباطى» که از صحابه خاص آن حضرت بود، فرمود:
«اى عمار اگر دوست دارى نعمتها براى شما روى آورد و مروت و جوانمردى تو کامل و زندگى و معیشت تو استوار باشد با انسانهاى دون مایه و بندگان زرخرید هرگز مشورت نکن».
«فلا تستشیر العبید والسفلة فی امرک» سپس در توضیح علت آن چنین فرمود:« فانک ان ائتمنتهم خانوک وان حدثوک کذبوک و ان نکبتخذلوک و ان وعدوکبوعد لم یصدقوک». (3)
یعنى: اگر تو به آنان اعتماد کنى به تو خیانت مىکنند واگر از تو به دیگران حدیثى نقل کنند، از تو به دروغ جریانى را نقل مىکنند و اگر از آنان دورى کنید تو را خوار و ذلیل مىسازند واگر به تو وعدهاى بدهند و درانجام وعده خود راست گو نیستند پس چنین افرادى قابل اعتماد واطمینان نیستند و طبعا چنین کسانى صلاحیت مشورت را نیز ندارند.
3 - شخص مشاور نباید خودخواه و خودراى و مستبد باشد و به نظر دیگران احترام قائل نباشد.
4 - مشاور متلون المزاج نباشد.
5 - مشاور لجوج نباشد.
6 - مشورت با او بىپایه نبوده و از روى تامل و تعقل باشد.
دلیل این چهار شرط اخیر در کلام امام صادقعلیهالسلام بیان شده است آنجا که مىفرماید:
«تجنب ارتجال الکلام و لا تشیر على مستبد برایه و لا على وغد و لا على متلون ولا على لجوج...» (4) با کسى مشورت کن که کلامش ابتدائى و بدون مطالعه نباشد و مشارو مستبد به راى نبوده و کم عقل و متلون و لجوج نباشد.
پس استبداد به راى و تلون مزاج و لجاجت آفاتى است که باید از مشاورین عاقل و عالم و با تقوا به دور باشد.
امام صادقعلیهالسلام فرمود: «من صفةالعالم ان لا ینصح معجبا برایه» (5) از صفات برجسته انسان عالم این است که نصیحت و اندرز خود را در مقام مشورت با حالت اعجاب به نفس اعمال نکند.
علىعلیهالسلام مىفرماید: «لا راى لمن انفرد برایه» (6) کسى که در راییش منفرد باشد ارزشى نداشته داراى رشد نیست.
باز در جاى دیگر مىفرماید: «من شاور ذوى الالباب دل على الرشاد» (7) کسى که با صاحبان عقل و خرد مشورت کند(کع غالبا مستبد به راى نیستند) راهنمائى بر طریق رشاد مىشود.
از اینرو علىعلیهالسلام مىفرماید: «راى الشیخ احب الى من حیلة الشاب» من راى و نظر مشاور جاافتاده و تجربه دیده در کشاکش روزگار را که همان انسان مسن باشد، بیشتر دوست دارم تا مشاور با انسان کم سن و سال.
باز علىعلیهالسلام در نهج البلاغه پاسخ این سؤال را که مشاور چرا نباید لجوج باشد؟ اینگونه مىدهد که «اللجاجة تسلب الراى» لجاجت صفت و حالتى است در انسان که راى صائب و صحیح را از انسان سلب مىنماید.
یعنى مشاور لجوج حالت روائى معتدل نداشته محکوم صفات انحرافى نفس خویش مىباشد، چنین حالتى نمىگذارد انسان در مقام مشورت، راى مطابق عقل و خرد را صادر نماید پس علم مشاور و راى او حالت ارشاد واستحکام را نداشته و قابل اطمینان نیست و پیروى از او در مقام مشورت شایسته نیست.
از اینرو پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله علم همراه رشاد و راى همراه استحکام را در مشاور به عنوان یک نوع راهنمائى و تصدیق برادرانه به شمار آورده مىفرماید:
«تصدقوا على اخیکم لعلم یرشده و راى یسدده» علم برادر خود را در مقام مشورت تصدیق کن که در آن رشاد باشد و از روى رائى که در آن استحکام وجود داشته باشد. (8)
و لذا در اسلام یکى از موارد شاخص مروت و فتوت این است که مشاور با اینکه نسبتبه مشورت کننده در دل خود احساس کینه و عداوت مىکند اما در مقام مشورت ناصحانه با او برخورد نماید و آنچه که به نفع و سود مشورت کننده استبیان کند واو را اغفال ننماید و از او در مقام مشورت انتقام نگیرد.
على علیهالسلام مىفرماید: «الفتوة اربعة التواضع مع الدولة والعفو مع القدرة و النصیحة مع العداوة والعطیة بلا منة». (9) یعنى جوانمردى چهار نوع است: فروتنى حاکم به هنگام حکومت و عفو از شخصى به هنگام قدرت و نصیحتیعنى در مقام مشورت به هنگام عداوت و کینه و عطیه به نیازمندان بدون منت.
7 - مشاور نباید متصف به صفات ناپسند روحى و نفسى از قبیل ترسوئى و بخل و حرص باشد زیرا مشاور ترسو قطعا قدرت و شجاعت این را ندارد که مشورت کننده را از گرفتارى و مصائب و مشکلات برهاند بلکه راه خروج از آنها را بر مشورت کننده تنگ مىسازد و مشاور بخیل نیز هرگز نمىتواند خلاصى مشورت کننده را ببیند و به آن راضى باشد و مشاور حریص نیز دائما مشورت کننده را به امورى که داراى زیان و ضرر بوده، تحریض مىنماید و این نیز هر سه فتباعث رکود رشد فکرى مشورت کننده و باعث گرفتارى بیشتر او مىشوند.
پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله خطاب به علىعلیهالسلام چنین فرمود:
«یا على لا یشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج و لا تشاورن بخیلا فانه یقصر بک عن غایتک و لا تشاورن حریصا فانه یزین شرها» (10) .
اى على با انسان ترسو هرگز مشاوره د رامور ننما زیرا او راه خروج از مصائب و گرفتارى را بر تو تنگتر مىسازد و نیز با انسان بخیل مشورت ننما زیرا او تو را از نیل به هدف و مقصود باز مىدارد و نیز با انسان حریص مشورت نکن زیرا او به جاى هدایتبه سوى نیکیها شر و زشتى و بدى را به شمار زینت مىدهد و تو را به سوى آن سوق مىدهد.
حال از کجا بدانیم مشاور چنین صفاتى را دارد تا از مشورت با او خوددارى نمائیم؟ پاسخ این است که اگر مشاور التسوء ظن و گمان نسبتبه دیگران داشته باشد، همه این صفات یا برخى از این صفات ممکن است در چنین کسى موجود باشد زیرا صفت جامع این سه صفت، صفت زشت و ناپسند سوء ظن و گمان بد نسبتبه دیگران است.
جالب توجه کلام گهربار پیامبر در ذیل روایتبالا است که مىفرماید:
«واعلم ان الجبن والبخل والحرص غریزة یجمعها سوء الظن» اى على بدان که جامع صفت نفسانى ترسوئى و بخل و حرص همان سوء ظن و گمان بد نسبتبه دیگران است.
قریب به مضمون روایتبالا فرمان مفصل علىعلیهالسلام به مالک اشتر نخغى فرماندار مصر است دراین فرمان که حاوى نکات دقیق حکومتى است چنین آمده است:
«ولا تدخلن فى مشورتک بخیلا یعدل بک عن الفصل و یعدک الفقر و لا جبانا یضعفک عن الامور و لا حریصا یزین لکالشره بالجور فان البخل و الجبن والحرص غرائز شتى یجمعها سوء الظن بالله» (11)
بخیل را در شوراى مشورتى خود دخالت مده زیرا که ترا از احسان منصرف و از تهىدستى و فقر مىترساند و نیز با افراد ترسو مشورت نکن زیرا در کارها روحیهاست را تضعیف مىنماید و همچنین حریص را به مشاورت مگیر که حرص را با ستمگرى در نظرت زینت مىدهد( همه آنچه درباره این افراد گقتیم) به خاطر این است که بخل و ترس و حرص غرائز و تمایلات متعددى هستند که جامع آنها سوء ظن به خداى بزرگ است.
علامت و نشانه مشورت صحیح
علامت و نشانه اینکه مشورت بین طرفین مشاور و مشورت کننده به طور کامل و صحیح انجام گرفته تنها این نیست که مشورت کننده از جلسه مشاوره او راضى و خندان بلند شود و دلش شاد و خرم گردد.
آرى ممکن است مواردى این چنین باشد و در واقع نیز مصلحت مشورت کننده نیز در آن باشد ولکن این به طور غالبى نیست چه بسا ممکن است در جلسه مشاوره مطالب تلخ و غر قابل انتظارى مطرح گردد که براى مشورت کننده باعث ملال و تیرگى روح و قلب او باشد ولکن اقتضاى عمل و مصلحت واقعى و شرعى و وجدانى نیز همین باشد در این صورت مشورت کننده آن را به نفع خود نمىداند و نمىتواند خود را به این نتیجه و رهآورد راضى کند ولکن نتیجه مطلوب عاقلانه و خداپسندانه جز این نمىتواند باشد.
پس نتیجه مشاوره یکنواخت نبوده مىتواند مختلف باشد گاهى به نفع و سود ظاهرى مشورت کننده باشد و او را به خنداند و او را شادمان سازد و گاهى به ضرر مشورت کننده بوده، او را ملول و غمناک ساخته او را بگریاند ولى در هر حال نتیجه هرچه باشد، این به صلاح و مصلحت واقعى مشورت کننده بوده، مورد رضاى الهى مىباشد.
امام باقرعلیهالسلام خطاب به ابى عدیس فرمود:
«یا صالح اتبع من یبکیک و هولک ناصح ولا تتبع من نصحک و هو لک غاش و سترودن على الله جمیعا فتعلمون» (12) اى صالح در مقام مشورت از مشاور (داراى شرائط مشورت) تبعیت کن درحالى که ناصح بوده و تو را مىگریاند! و پیروى نکن از مشاورى که تو را مىخنداند در حالى که حق را از تو پوشانده و واقعیت را به طور صراحت و دلسوزانه به تو نگفته است! به زودى هم شما و هم او هر دو جمیعا نزد خداوند برمىگردید و نتیجه کار خود را مىدانید.
پس بالاترین دوستى یک فرد درباره فرد دیگرى تا برسد به مشارور، این است که اگر عیوبى دارد دوستانه و مشفقانه با او در میان بگذارد و به او تذکر بدهد واو را راهنمائى کند این در حقیقت نتیجه عملى مشاوره مىباشد.
امام صادقعلیهالسلام فرمود: «احب اخوانى الى من اهدى الى عیوبى». یعنى با محبت ترین دوستان من کسانى هستند که عیوب مرا (در مقام مشورت) به من اهداء کنند.
راستى چه اهداء صادقانه و مفیدى است! گرچه برخى از انسانهاى صاحب عیوب اهمیت این اهداء را به خوبى درک ننمایند و از این هدیه دوستانه و مشفقانه از اهداء کننده به خوبى قدردانى مناسب ننمایند! و در روایات واحادیث وارد است که به خوبى از ااین هدیه استقبال کنید و آن را با جان و دل بپذیرید«واقبلوا النصیحة ممن اهداها الیکم و اعقلوها على انفسکم». (13)
اگر مشورت کننده دردمند و گرفتار صلاح و مصلحت واقعى را درک و نصیحت ناصح مشفق مهربانى را به جان و دل بپذیرد چنین کسى مؤمن واقعى مىباشد زیرا علامت ایمان واقعى را در ضمیر و باطن خویش دارد.
امام صادقعلیهالسلام به برخى از اصحاب خویش چنین فرمود: هیچ مؤمنى از سه خصلت و صفتى بىنیاز نیست: توفیق خداوند درباره او ، داشتن واعظى از درون خود براى راهنمائى او، قبول نصیحت از ناصح مشفق. (14)
چنانکه ملاحظه مىکنید در این روایت قبول نصیحت از ناصح دلسوز را از علائم ایمان محسوب مىدارد و در ورایت دیگرى قبول نصیحت در مقام مشورت را به نحو دیگرى تحلیل و توجیه مىنماید و آن اینکه مشورت کننده با مشورت با صاحبان عقل و درایتبه موارد خطا و عیوب و ایرادهاى کار خویش پى مىبرد و این خود نتیجه خوب و نعمتبزرگ و از جمله توفیقات الهى براى انسانها است.
امام علىعلیهالسلام در نهج البلاغه مىفرماید: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطا» کسى که به وجوه آراء دیگران روى بیاورد و آنها را پذیرا باشد، به موارد خطاى فکرى و عملى خویش پى مىبرد و آگاه مىگردد. (15)
چون یک فرد مىتواند تنها در محدوده فکر و عقل و درایت و علم خویش گام بردارد و لکن با مشورت با دیگران مىتواند در محدوده وسیع عقل و درایت و کفایت و علم و آگاهى دیگران وارد شده به جستجو بپردازد و بهترین افکار و اعمال را در زمینه عمل و فکر خویش انتخاب نماید و در حقیقت مشورت زمینه انتخاب را گستردهتر و عمیقتر و وصول به حق و حقیقت و آگاهى را آسانتر مىسازد.
پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله فرمود: «حزم و احتیاط این است که انسان با صاحب راى و عقلى در امور خود مشورت کند و امر او را اطاعت نماید».
و امام صادقعلیهالسلام فرمود: کسى که تنها به راى خویش پاى بند باشد دچار انواع لغزشها مىگردد (16) ولذا در روایات واحادیث معتبر وارد است که با انسان مستبد به راى اصلا مشورت نشود واو صلاحیت مشاور بودن را در اسلام ندارد.
امام صادقعلیهالسلام فرمود: لا تشیر على المستبد برایه» با انسانى که مستبد به راى باشد، مشورت نکن.
چنین کسى از دید پیشوایان اسلام در صورتى که خطائى در مشورت صورت گرفته باشد، مغبون نبوده معذور مىباشد.
مرحوم شهید اول در «الدرةالباهرة» از امام موسى کاظمعلیهالسلام چنین نقل مىکند:
«من استشار لم یعدم عندالصواب مادحا و عندالخطاء عاذرا» (17) کسى در کار خویش با صاحب نظر و عقل و درایتى مشورت کند این کار از دو حال خارج نیست اگر به صلاح و مصلحتبوده مورد ستایش دیگران قرار مىگیرد و اگر خطائى درمشورت و نحوه آن انجام شده باشد و در کارش موفق نباشد، داراى عذر بوده، مورد نکوهش قرار نمىگیرد.
از اینرو یکى از آداب نیک که مراعات آن در مقام مشورت لازم است این که مشورت کننده از مشاور تقاضاى موافقتبا او در مقام مشورت ننماید و براى مشاور آزادى عمل صددرصد قائل باشد و کارى نکند که مشاور تحت تاثیر برخى از عواطف و احساسات واقع شده و تابع برخى از عملیات تحریک کننده انحرافى قرار بگیرد و نیز در مطالب مشاور قتبیشترى کند و مطلب را عوضى نشنود و کج نفهمد زیرا این امور موجب ملامت و سرزنش و ندامت و پشیمانى و درنتیجه یک نوع خیانتبه خود محسوب مىشود!.
مرحوم شهید اول در کتاب خود «الدرة الباهرة» به نقل از مرحوم نورى در مستدرک الوسائل، ج2، ص66 از امام صادقعلیهالسلام ضمن کلامى چنین نقل مىکند:
«خف الله فى موافقة هو المستشیر فان التماس موافقته لوم و سوء الاستماع منه خیانة» از خدا بترس در مورد جلب موافقت مشاور با مشورت کننده در مقام مشورت زیرا تقاضاى مشورت کننده از مشاور براى موافقتبا او در رایش موجب ملامت و یا عوضى شنیدن مطلب مورد مشورت، خیانت در مشورت است.
پىنوشتها:
1 ) وافى، ج3، ص 105ئ
2 ) وافى، ج3، ص 105.
3 ) همان مدرک.
4 ) بحار، ج75، ص 104. - شهید اول در درة الباهرة.
5 ) بحار، ج75، ص 235.
6 ) بحار، ج75، ص 104.
7 ) همان مدرک.
8 ) بحار، ج75، ص 104 بنقل از شیخ طوسى. در الدرة الداعى.
9 ) ارشاد القلوب دیلمى، ص 241.
10 ) وافى، ج3، ص106.
11 ) نهج البلاغه، نامه شماره53.
12 ) وسائل الشیعة، ج2، ص 205.
13 ) نهج البلاغه، خطبه 120 ص 364 فیض الاسلام.
14 ) قال ابوعبدالله لا یستغنى المؤمن عن خصلة به و الحاجة الى ثلاثة خصال توفیق من الله عزوجل و واعظ من نفسه و قبول من ینصحه(وسائل الشیعة، ج2، ص207).
15 ) وسائل الشیعة، ج2، ص 205.
16 ) وسائل الشیعة، ج2، ص 205.
17 ) مستدرک الوسائل، ج2، ص616.