اسراف و تبذیر، یک آفت جهانی
آرشیو
چکیده
متن
«اسراف»به معنى وسیع کلمه هرگونه تجاوز از حد در کارى است که انسان انجام مىدهد ولى غالبا این کلمه در مورد هزینهها و خرجها گفته مىشود و از قرآن به خوبى استفاده مىشود که اسراف نقطه مقابل تنگ گرفتن و سختگیرى است. (1)
«تبذیر» در اصل از ماده «بذر» و به معنى پاشیدن دانه مىآید، منتها این کلمه مخصوص مواردى است که انسان اموال خود را به صورت غیر منطقى و فساد، مصرف مىکند و معادل آن در فارسى امروز «ریخت و پاش» و «ولخرجى» است و به تعبیر دیگر «تبذیر» آن است که مال در غیر موردش مصرف شود، هرچند کم باشد و اگر در موردش صرف شود «تبذیر» نیست هرچند زیاد باشد.
چنانکه امام صادقعلیهالسلام که در ذیل آیه «و لا تبذر تبذیرا» در پاسخ سئوال کنندهاى فرمود: «من انفق شیئا فى غیر طاعة الله فهو مبذر و من انفق فی سبیل الله فهو مقتصد». (2)
کسى که در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالى انفاق کند، تبذیر کننده است و کسى که در راه خدا انفاق کند، میانهرو است.
اگرچه با در نظر گرفتن این دو لغت «اسراف و تبذیر» ممکن است میان آنها تفاوتى باشد، ولى بسیار مىشود که این دو کلمه درست در یک معنى به کار رود و حتى به عنوان تاکید پشتسر یکدیگر قرار مىگیرند. چنانکه علىعلیهالسلام مىفرماید:
«الا ان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف و هو یرفع صاحبه فى الدنیا و یضعه فى الآخرة و یکرمه فى الناس و یهینه عندالله». (3)
آگاه باشید مال را در غیر مورد استحقاق صرف کردن، تبذیر و اسراف است، ممکن است این عمل انسان را در دنیا بلند مرتبه کند اما مسلما در آخرت پست و حقیر خواهد کرد در نظر توده مردم ممکن استسبب اکرام گردد اما در پیشگاه خداوند موجب سقوط مقام انسان خواهد شد.
امیرمؤمنان علىعلیهالسلام فرمود:
«من اشرف الشرف الکف عن التبذیر والسرف» (4) از بلندمرتبهترین شرف یعنى بلندى مرتبه، باز ایستادن از اسراف و تبذیر است.
در اینجا «تبذیر» و «اسراف» هر دو به یک معنى است.
باز آن حضرت فرمود:
«علیک بترکالتبذیر و الاسراف و التخلق بالعدل والانصاف» (5)
تبذیر و اسراف را ترک کن و با خصلت عدل و انصاف متصف باش.
«تبذیر» و «اسراف» هر دو به یک معنى است و همچنین «عدل» و «انصاف».
غرض «اسراف» و «تبذیر» از نظر اسلام بسیار نکوهیده است و علاوه بر اینکه عیب بزرگى براى انسان به شمار مىرود و بلاى بزرگ اجتماعى است که باعث محرومیتهاى انسانهاى بىگناه مىگردد. بدون شک نعمتها و مواهب موجود در کره زمین براى ساکنانش کافى است اما به شرط اینکه بیهوده به هدر داده نشوند و دور از هرگونه افراط و تفریط مورد بهرهبردارى قرار گیرند و گرنه این مواهب آن قدر فراوان و نامحدود نیست که با بهرهگیرى نادرست، آسیب نپذیرد. و اى بسا اسراف و تبذیر در منطقهاى از زمین باعث محرومیت منطقه دیگرى شود و یا اسراف و تبذیر نسل امروز باعث محرومیت نسلهاى آینده گردد.
آن روزى که ارقام و آمار، همچون امروز دست انسانها نبود و دانشمندان به این مساله پى نبرده بودند که جمعیتبشر سریعتر از مواد غذائى زیاد مىشود و در نتیجه براى آینده نگرانى روزافزون و سختى زندگى و فقر و فاقه دائمى پیشبینى نشده بود، اسلام هشدار داده که در بهرهگیرى از مواهب الهى در زمین، از اسراف و تبذیر خوددارى کنند.
قرآن مجید در آیات زیادى شدیدا مسرفان را محکوم کرده است.
درجائى مىگوید: «ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین» (6) (اسراف نکنید که خدا اسرافکاران را دوست نمىدارد).
ودر مورد دیگر: اسرافکاران را اصحاب دوزخ مىشمرد و مىفرماید:
«و ان المسرفین هم اصحاب النار». (7) واز اطاعت فرمان مسرفان نهى مىکند:«و لا تطعوا امر المسرفین» (8) و مجازات الهى در انتظار اسرافگران است:«مسومة عند ربک للمسرفین» (9) اسرافکاران دروغگو را محروم از هدایت الهى مىشمرد: «ان الله لا یهدى من هو مسرف کذاب». (10)
اسراف یک برنامه فرعونى شمرده شده است: «و ان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین» (11) و سرانجام سرنوشت اسرافکاران هلاکت و نابودى استعلیهمالسلام «واهلکنا المسرفین». (12)
«ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین» (13) (تبذیر کنندگان برادران شیطانند).
بدون شک اسراف یکى از مذمومترین اعمال از دیدگاه اسلام است و در آیات و روایات نکوهش فراوانى از آن شده است. در روایات دقت در مساله اسراف و تبذیر تا آن حدى است که در حدیثى مىخوانیم: پیامبرصلى الله علیه وآله از راهى عبور مىکرد یکى از یارانش به نام سعد مشغول وضوء گرفتن بود و آب زیاد مىریخت، فرمود: چرا اسراف مىکنى اى سعد! عرض کرد: آیا در آب وضو نیز اسراف است؟ فرمود: نعم وان کنت على نهر جار(آرى هرچند در کنار نهر جارى باشى). (14)
ونیز از آن حضرت نقل شده است که روزى دستور داد رطب و خرماى تازه براى خوردن حاضران بیاورند، بعضى خرما را مىخوردند و هسته آن را به دور مىافکندند، فرمود: این کار را نکنید که این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمىدارد. (15)
امام صادقعلیهالسلام فرمود:
«ادنى الاسراف هراقة فضل الاناء و ابتذال ثوب الصون والقاء النوى». (16)
پائینترین حد اسراف ریختن باقى مانده آب و بذل کردن لباس که مورد حاجتباشد، و انداختن هسته خرما.
غرض در دستورات اسلامى آن قدر روى نفى اسراف و تبذیر تاکید شده است که حتى از ریختن باقىمانده آب وضو واز دور افکندن هسته خرما نهى گردیده است.
جهان امروز به خاطر احساس مضیقه در پارهاى از مواد، سختبه این موضوع توجه دارد تا آنجا که از همه چیز از زبالهها و تفالهها و فاضلآبها از تصفیه استفاده مىکند چرا که احساس کردهاند که مواد موجود در طبیعت نامحدود نیست که به آسانى بتوان از آنها صرفنظر کرد باید از همه به صورت «دورانى» بهرهگیرى نمود.
با اینکه نعمتها و مواهب موجود در کره زمین براى ساکنان آن کافى است و لیکن گرسنگى یک پدیده جهانى بشمار مىرود واکثریتساکنان روى زمین از گرسنگى رنج مىکشند.
دانشمندان مىگویند گرسنگى به هیچوجه امرى نیست که طبیعت آن را به ما تحمیل کرده باشد، با مطالعه این پدیده در نواحى مختلف جهان به این واقعیت رسیدهاند که به طور کلى عوامل و شرائط طبیعى نیستند که گروهها و اجتماعات انسانى را دچار قحطى و گرسنگى مىسازند، بلکه مسئولیت این فاجعه به عهده برخى از شرائط فرهنگى است. (17)
به این معنى مصیبت گرسنگى یک پدیده طبیعى و پیوند یافته با زندگى نیست و مانند مرگ یک حادثه اجتنابناپذیر نمىباشد، بلکه گرسنگى یک نوع زخم و درد اجتماعى است که به دستخود انسان ایجاد شده است.
و عمدتا نتیجه اسرافکاریهائى است که ابرقدرتهاى جنایتکار بر جهان بشریت تحمیل کردهاند پس کشورهاى استعمارگر بانى اصلى گرسنگى و فقر جهانى است.
براى همین است که در اسلام از «اسراف» و «تبذیر» به شدت مذمتشده است.
علىعلیهالسلام فرمود:
«للمسرف ثلاث علامات: یاکل ما لیس له و یلبس ما لیس له و یشترى ما لیس له» (18) اسرافگر سه نشانه دارد: آنچه مىخورد در خور وى نیست. لباسى پوشد که شایسته اونیست و کالائى مىخرد که زیبنده وى نیست.
علىعلیهالسلام فرمود: «ما فوق الکفاف اسراف» (19) بالاتر از کفاف اسراف است.
یعنى هرکس موظف است از مال خود به اندازه «کفاف» خرج کند. کفاف قدرى از مال را گویند که براى هزینه زندگى انسان و خانوادهاش در حد اعتدال کفایت کند و خرج کردن بیش از آن اسراف است.
باز فرمود: «ویح المسرف ما ابعده عن صلاح نفسه و استدراک امره» (20) چه دور است اسراف کننده از تدارک نمودن زیان کار خود و از آنچه صلاح نفس او در آن است.
باز مىفرماید: «سبب الفقر الاسراف» (21) سبب فقر و گرسنگى (جامعه) اسراف است.
باز مىفرماید: «ذر السرف فان المسرف لا یحمد جوده و لا یرحم فقره» (22) اسراف کننده را واگذار زیرا جود و بخشش او پسندیده نیست و اگر به سبب اسراف فقیر گردد قابل ترحم نمىباشد.
آرى امروز بشر فهمیده است که حتى در زوائد اموال خود نیز دقیق باشد اگر نان زیادى دارد به درد او نمىخورد به درد دیگران خواهد خورد و سیر شدن دیگران باز استفادهاش به او بر مىگردد.
البته اینها از نظر مسلمانان مسائل دست و پا افتادهاى است که در اسلام بیش از هزار و چهار صد سال قبل مورد توجه قرار گرفته است و هر مسلمان معمولى مىداند اسراف مال و زیرپا ریختن برکتخداگناه دارد و درباره گرامى داشتن نان و نهى از بىحرمتى آن روایات فراوانى وارد شده است. (23)
طبق منطق قرآن خداوند به زمین برکت داد تا قوت تمام مردم روى زمین در چهار نوبتسال به طور یکسان برآورده شود (24) درحالى که هزاران نفر در کشورهاى مختلف جهان درنتیجه مصرف بىرویه مواد غذائى و افراط در آن به افزایش کلسترول، چربى و قند مبتلا شده و در اثر بیمارى زودرس قلب و عروق و سرطان در مىگذرند و درنتیجه همین اسراف و تبذیر در مواد غذائى، میلیونها انسان در دنیا با گرسنگى دستبه گریبان بوده و روزانه هزاران نفر از بىغذائى تلف مىشوند.
به موجب آمارى که نقل شده، تعداد فقرا در جهان3/1 میلیارد نفر تخمین شده که اغلب آنها در آسیا و آفریقا زندگى مىکنند، هر سال 12 میلیارد نفر کودک از گرسنگى یا بیمارى مىمیرند.
آمارها نشان داده است که شکاف اجتماعى نه تنها در سطح جهانى، بلکه در یک کشور بسیار وسیع است در یک قطب ثروت انباشتهتر مىشود و در قطب دیگر فقر به صورت دلخراش گستردهتر مىگردد و این موضوع عصیان و پرخاش را در جامعه به وجود مىآورد و نمىتوان آن را نادیده گرفتبه ویژه اگر ثابتشود که این ثروتها نامشروع است و انباشته شدن آنها به زیان دیگران است همه اینها در ارزشها، اخلاق، شیوههاى رفتار اجتماعى و چه بسا در فرهنگ و معیارهاى سنجش ارزشها، اثر منفى مىگذارد.
یکى از دانشمندان غرب در کتاب ارزشمند خود «انسان گرسنه» مىنویسد:
«اگر نقشه جهانى گرسنگى را مورد مطالعه قرار دهیم، و اگر عواملى را که موجب پیدایش و بروز آن در نواحى گوناگون هستند تجزیه و تحلیل کنیم، به وضوح در مىیابیم که گرسنگى دستهجمعى یک پدیده اجتماعى است که به طور کلى پیدایش آن نتیجه استفاده نادرست از امکانات و منابع طبیعى یا به دنبال توزیع غلط آن مواد خوراکى است که به این ترتیب به دست مىآید با در نظر گرفتن حقائق آشکارى که ما ذکر کردهایم دیگر ممکن نیستبتوان قبول کرد که گرسنگى یک پدیده طبیعى باشد، زیرا مسلم است که علل آن بیشتر ناشى از عوامل اقتصادى است. ونه از عوامل طبیعى حقیقى که پنهان کردن آن دشوار است اینکه در جهان به اندازه کافى منابع طبیعى وجود دارد براى اینکه جمیع اجتماعات بشرى بتوانند از یک تغذیه شایسته و مناسب برخوردار باشند، و اگر امروز هنوز بسیارى از «مهمانان زمین» نمىتوانند از این خوان نعمتبهرهمند باشند از آن روست که کلیه تمدنها واز جمله تمدن ما نیز براساس نهایت نابرابرى اقتصادى پىریزى واستوار شده است. (25)
جالب اینجاست که قرنها پیش از آنکه کتاب «انسان گرسنه» نوشته شود، و «علم» به کشف مساله گرسنگى بپردازد، و به قول بعضیها صدها سال پیش از آنکه «جان بویدار» لرد انگلیسى، شکایتسردهد که در «عالم سیاست» هیچگاه مساله گرسنگى بینوایان مورد توجه ارباب قدرت قرار نگرفته است، آشکارا مىبینیم که «مساله گرسنگى» در صفحات «نهجالبلاغه» همواره موج مىزند و اساسىترین کوشش و «رنج راستین على» پیشرو صمیمىترین پیشوایان سوسیالیستى که تاکنون تاریخ سیاست جهان بر اریکه زمامدارى عملى به خود دیده است «سیر کردن گرسنگان» و ایجاد تفاهم در حکمرانان و طبقات توانگر، نسبتبه رنجهاى توانفرساى آنان است.
امیرمؤمنان علىعلیهالسلام خوراک و پوشاک و آسایش را، بر خود تحریم مىکند، تا مبادا لحظهاى از درد تودهها، از رنج اکثریت همنوعان خود، غافل ماند. (26)
یک دستور مهم بهداشتى و اقتصادى
مضمون آیه شریفه: «کلوا واشربوا و لا تسرفوا» (بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید). گرچه بسیار ساده به نظر مىرسد، اما امروز ثابتشده است که یکى از مهمترین دستورات بهداشتى همین است، زیرا طبق تحقیقات دانشمندان سرچشمه بسیارى از بیماریها، غذاهاى اضافى است که به صورت جذب نشده در بدن باقى مىماند، این مواد اضافى هم بار سنگینى استبر قلب و عروق و سایر دستگاههاى بدن، و هم منبع آمادهاى استبراى انواع عفونتها و بیماریها، لذا براى درمان بسیارى از بیماریها، نخستین گام همین است که این مواد مزاحم که در حقیقت زبالههاى تن انسان هستند، سوخته شوند و پاکسازى جسم عملى گردد.
عامل اصلى تشکیل این مواد مزاحم، اسراف و زیادهروى در تغذیه و به اصطلاح «پرخورى» است و راهى براى جلوگیرى از آن جز رعایت اعتدال در غذا نیست.
امام رضاعلیهالسلام مىفرماید:
«لو ان الناس قصدوا فی الطعام لاعتدلت ابدانهم» (27) (اگر مردم در طعام میانهروى کنند بدنهاى آنها اعتدال پیدا مىکند).
مرحوم طبرسى در تفسیر شریف «مجمع البیان» مطلب جالبى نقل کرده که «هارونالرشید» طبیبى مسیحى داشت که مهارت او در طب معروف بود، روزى این طبیب به یکى از دانشمندان اسلامى گفت: من در کتاب شما چیزى از طب نمىیابم، درحالى که دانش مفید بر دو گونه است: علم ادیان و علم ابدان. او در پاسخش چنین گفت: خداوند همه دستورات طبى را در نصف آیه از کتاب خویش آورده است «کلوا واشربوا و لا تسرفوا» (بخورید و بیاشامید واسراف نکنید) و پیامبر ما نیز طب را در این دستور خویش خلاصه کرده است: «المعدة بیت کل داء و الحمیة راس کل دواء واعط کل بدن ما عودته»(معده خانه بیماریهاست و امساک سرآمد همه داروهاست و آنچه بدنت را عادت دادهاى(از عادت صحیح و مناسب) آن را دریغ مدار).
طبیب مسیحى هنگامى که این سخن را شنید گفت: «ما ترک کتابکم ولا نبیکم لجالینوس طبا»! قرآن شما و پیامبرتان براى جالینوس (طبیب معروف) طبى باقى نگذارده است. (28)
پىنوشتها:
1 ) سوره فرقان، آیه67.
2 ) بنا بن نقل تفسیر صافى در ذیل آیه29 سوره اسراء.
3 ) نهج البلاغه، خطبه126.
4 ) غرر و در رآمدى، ج6، ص 42.
5 ) غرر و درر آمدى، ج4، ص293.
6 ) انعام، آیه 141 - اعراف، آیه 31.
7 ) غافر، آیه43.
8 ) شعراء، آیه 151.
9 ) ذاریات، آیه43.
10 ) غافر، آیه 28.
11 ) یونس، آیه83.
12 ) انبیاء، آیه9.
13 ) اسراء، آیه29.
14 ) بنقل تفسیر صافى، ذیل آیه29 سوره اسراء، - و عین این مطلب از امام صادقعلیهالسلام نیز نقل شده است(تفسیر عیاشى، ج2، ص 288).
15 ) همان مدرک.
16 ) مکارم الاخلاق، ص 118 - بحار، ج75، ص303.
17 ) انسان گرسنه، ترجمه منیر جزنى(مهران) ص 65 چاپ امیر کبیر.
18 ) خصال صدوق، ج1، ص47، حدیثشماره257 - وسائل الشیعة، ج12، ص 401.
19 ) غرر و درر آمدى، ج6، ص 2712، شماره 9465.
20 ) غرر و درر آمدى، ج6، ص 2888.
21 ) غرر و درر، ج4، ص 1652.
22 ) غرر و درر، ج4، ص 1568.
23 ) وسائل، ج1، ص 255 - سفینةالبحار، ج1، ص 375 کلمه «خبز».
24 ) سوره فصلت، آیه 10.
25 ) ژوزونه دوکاسترو، ژپوپلیتیک گرسنگى انسان گرسنه، ص 404 ترجمه منیر جزنى(مهران) چاپ امیرکبیر.
26 ) دکتر صاحب الزمانى، دیپاچهاى بر رهبرى، ص329.
27 ) وسائل الشیعه، ج16، ص406.
28 ) بنا به نقل تفسیر نمونه، ج6، ص153 و 154.
«تبذیر» در اصل از ماده «بذر» و به معنى پاشیدن دانه مىآید، منتها این کلمه مخصوص مواردى است که انسان اموال خود را به صورت غیر منطقى و فساد، مصرف مىکند و معادل آن در فارسى امروز «ریخت و پاش» و «ولخرجى» است و به تعبیر دیگر «تبذیر» آن است که مال در غیر موردش مصرف شود، هرچند کم باشد و اگر در موردش صرف شود «تبذیر» نیست هرچند زیاد باشد.
چنانکه امام صادقعلیهالسلام که در ذیل آیه «و لا تبذر تبذیرا» در پاسخ سئوال کنندهاى فرمود: «من انفق شیئا فى غیر طاعة الله فهو مبذر و من انفق فی سبیل الله فهو مقتصد». (2)
کسى که در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالى انفاق کند، تبذیر کننده است و کسى که در راه خدا انفاق کند، میانهرو است.
اگرچه با در نظر گرفتن این دو لغت «اسراف و تبذیر» ممکن است میان آنها تفاوتى باشد، ولى بسیار مىشود که این دو کلمه درست در یک معنى به کار رود و حتى به عنوان تاکید پشتسر یکدیگر قرار مىگیرند. چنانکه علىعلیهالسلام مىفرماید:
«الا ان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف و هو یرفع صاحبه فى الدنیا و یضعه فى الآخرة و یکرمه فى الناس و یهینه عندالله». (3)
آگاه باشید مال را در غیر مورد استحقاق صرف کردن، تبذیر و اسراف است، ممکن است این عمل انسان را در دنیا بلند مرتبه کند اما مسلما در آخرت پست و حقیر خواهد کرد در نظر توده مردم ممکن استسبب اکرام گردد اما در پیشگاه خداوند موجب سقوط مقام انسان خواهد شد.
امیرمؤمنان علىعلیهالسلام فرمود:
«من اشرف الشرف الکف عن التبذیر والسرف» (4) از بلندمرتبهترین شرف یعنى بلندى مرتبه، باز ایستادن از اسراف و تبذیر است.
در اینجا «تبذیر» و «اسراف» هر دو به یک معنى است.
باز آن حضرت فرمود:
«علیک بترکالتبذیر و الاسراف و التخلق بالعدل والانصاف» (5)
تبذیر و اسراف را ترک کن و با خصلت عدل و انصاف متصف باش.
«تبذیر» و «اسراف» هر دو به یک معنى است و همچنین «عدل» و «انصاف».
غرض «اسراف» و «تبذیر» از نظر اسلام بسیار نکوهیده است و علاوه بر اینکه عیب بزرگى براى انسان به شمار مىرود و بلاى بزرگ اجتماعى است که باعث محرومیتهاى انسانهاى بىگناه مىگردد. بدون شک نعمتها و مواهب موجود در کره زمین براى ساکنانش کافى است اما به شرط اینکه بیهوده به هدر داده نشوند و دور از هرگونه افراط و تفریط مورد بهرهبردارى قرار گیرند و گرنه این مواهب آن قدر فراوان و نامحدود نیست که با بهرهگیرى نادرست، آسیب نپذیرد. و اى بسا اسراف و تبذیر در منطقهاى از زمین باعث محرومیت منطقه دیگرى شود و یا اسراف و تبذیر نسل امروز باعث محرومیت نسلهاى آینده گردد.
آن روزى که ارقام و آمار، همچون امروز دست انسانها نبود و دانشمندان به این مساله پى نبرده بودند که جمعیتبشر سریعتر از مواد غذائى زیاد مىشود و در نتیجه براى آینده نگرانى روزافزون و سختى زندگى و فقر و فاقه دائمى پیشبینى نشده بود، اسلام هشدار داده که در بهرهگیرى از مواهب الهى در زمین، از اسراف و تبذیر خوددارى کنند.
قرآن مجید در آیات زیادى شدیدا مسرفان را محکوم کرده است.
درجائى مىگوید: «ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین» (6) (اسراف نکنید که خدا اسرافکاران را دوست نمىدارد).
ودر مورد دیگر: اسرافکاران را اصحاب دوزخ مىشمرد و مىفرماید:
«و ان المسرفین هم اصحاب النار». (7) واز اطاعت فرمان مسرفان نهى مىکند:«و لا تطعوا امر المسرفین» (8) و مجازات الهى در انتظار اسرافگران است:«مسومة عند ربک للمسرفین» (9) اسرافکاران دروغگو را محروم از هدایت الهى مىشمرد: «ان الله لا یهدى من هو مسرف کذاب». (10)
اسراف یک برنامه فرعونى شمرده شده است: «و ان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین» (11) و سرانجام سرنوشت اسرافکاران هلاکت و نابودى استعلیهمالسلام «واهلکنا المسرفین». (12)
«ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین» (13) (تبذیر کنندگان برادران شیطانند).
بدون شک اسراف یکى از مذمومترین اعمال از دیدگاه اسلام است و در آیات و روایات نکوهش فراوانى از آن شده است. در روایات دقت در مساله اسراف و تبذیر تا آن حدى است که در حدیثى مىخوانیم: پیامبرصلى الله علیه وآله از راهى عبور مىکرد یکى از یارانش به نام سعد مشغول وضوء گرفتن بود و آب زیاد مىریخت، فرمود: چرا اسراف مىکنى اى سعد! عرض کرد: آیا در آب وضو نیز اسراف است؟ فرمود: نعم وان کنت على نهر جار(آرى هرچند در کنار نهر جارى باشى). (14)
ونیز از آن حضرت نقل شده است که روزى دستور داد رطب و خرماى تازه براى خوردن حاضران بیاورند، بعضى خرما را مىخوردند و هسته آن را به دور مىافکندند، فرمود: این کار را نکنید که این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمىدارد. (15)
امام صادقعلیهالسلام فرمود:
«ادنى الاسراف هراقة فضل الاناء و ابتذال ثوب الصون والقاء النوى». (16)
پائینترین حد اسراف ریختن باقى مانده آب و بذل کردن لباس که مورد حاجتباشد، و انداختن هسته خرما.
غرض در دستورات اسلامى آن قدر روى نفى اسراف و تبذیر تاکید شده است که حتى از ریختن باقىمانده آب وضو واز دور افکندن هسته خرما نهى گردیده است.
جهان امروز به خاطر احساس مضیقه در پارهاى از مواد، سختبه این موضوع توجه دارد تا آنجا که از همه چیز از زبالهها و تفالهها و فاضلآبها از تصفیه استفاده مىکند چرا که احساس کردهاند که مواد موجود در طبیعت نامحدود نیست که به آسانى بتوان از آنها صرفنظر کرد باید از همه به صورت «دورانى» بهرهگیرى نمود.
با اینکه نعمتها و مواهب موجود در کره زمین براى ساکنان آن کافى است و لیکن گرسنگى یک پدیده جهانى بشمار مىرود واکثریتساکنان روى زمین از گرسنگى رنج مىکشند.
دانشمندان مىگویند گرسنگى به هیچوجه امرى نیست که طبیعت آن را به ما تحمیل کرده باشد، با مطالعه این پدیده در نواحى مختلف جهان به این واقعیت رسیدهاند که به طور کلى عوامل و شرائط طبیعى نیستند که گروهها و اجتماعات انسانى را دچار قحطى و گرسنگى مىسازند، بلکه مسئولیت این فاجعه به عهده برخى از شرائط فرهنگى است. (17)
به این معنى مصیبت گرسنگى یک پدیده طبیعى و پیوند یافته با زندگى نیست و مانند مرگ یک حادثه اجتنابناپذیر نمىباشد، بلکه گرسنگى یک نوع زخم و درد اجتماعى است که به دستخود انسان ایجاد شده است.
و عمدتا نتیجه اسرافکاریهائى است که ابرقدرتهاى جنایتکار بر جهان بشریت تحمیل کردهاند پس کشورهاى استعمارگر بانى اصلى گرسنگى و فقر جهانى است.
براى همین است که در اسلام از «اسراف» و «تبذیر» به شدت مذمتشده است.
علىعلیهالسلام فرمود:
«للمسرف ثلاث علامات: یاکل ما لیس له و یلبس ما لیس له و یشترى ما لیس له» (18) اسرافگر سه نشانه دارد: آنچه مىخورد در خور وى نیست. لباسى پوشد که شایسته اونیست و کالائى مىخرد که زیبنده وى نیست.
علىعلیهالسلام فرمود: «ما فوق الکفاف اسراف» (19) بالاتر از کفاف اسراف است.
یعنى هرکس موظف است از مال خود به اندازه «کفاف» خرج کند. کفاف قدرى از مال را گویند که براى هزینه زندگى انسان و خانوادهاش در حد اعتدال کفایت کند و خرج کردن بیش از آن اسراف است.
باز فرمود: «ویح المسرف ما ابعده عن صلاح نفسه و استدراک امره» (20) چه دور است اسراف کننده از تدارک نمودن زیان کار خود و از آنچه صلاح نفس او در آن است.
باز مىفرماید: «سبب الفقر الاسراف» (21) سبب فقر و گرسنگى (جامعه) اسراف است.
باز مىفرماید: «ذر السرف فان المسرف لا یحمد جوده و لا یرحم فقره» (22) اسراف کننده را واگذار زیرا جود و بخشش او پسندیده نیست و اگر به سبب اسراف فقیر گردد قابل ترحم نمىباشد.
آرى امروز بشر فهمیده است که حتى در زوائد اموال خود نیز دقیق باشد اگر نان زیادى دارد به درد او نمىخورد به درد دیگران خواهد خورد و سیر شدن دیگران باز استفادهاش به او بر مىگردد.
البته اینها از نظر مسلمانان مسائل دست و پا افتادهاى است که در اسلام بیش از هزار و چهار صد سال قبل مورد توجه قرار گرفته است و هر مسلمان معمولى مىداند اسراف مال و زیرپا ریختن برکتخداگناه دارد و درباره گرامى داشتن نان و نهى از بىحرمتى آن روایات فراوانى وارد شده است. (23)
طبق منطق قرآن خداوند به زمین برکت داد تا قوت تمام مردم روى زمین در چهار نوبتسال به طور یکسان برآورده شود (24) درحالى که هزاران نفر در کشورهاى مختلف جهان درنتیجه مصرف بىرویه مواد غذائى و افراط در آن به افزایش کلسترول، چربى و قند مبتلا شده و در اثر بیمارى زودرس قلب و عروق و سرطان در مىگذرند و درنتیجه همین اسراف و تبذیر در مواد غذائى، میلیونها انسان در دنیا با گرسنگى دستبه گریبان بوده و روزانه هزاران نفر از بىغذائى تلف مىشوند.
به موجب آمارى که نقل شده، تعداد فقرا در جهان3/1 میلیارد نفر تخمین شده که اغلب آنها در آسیا و آفریقا زندگى مىکنند، هر سال 12 میلیارد نفر کودک از گرسنگى یا بیمارى مىمیرند.
آمارها نشان داده است که شکاف اجتماعى نه تنها در سطح جهانى، بلکه در یک کشور بسیار وسیع است در یک قطب ثروت انباشتهتر مىشود و در قطب دیگر فقر به صورت دلخراش گستردهتر مىگردد و این موضوع عصیان و پرخاش را در جامعه به وجود مىآورد و نمىتوان آن را نادیده گرفتبه ویژه اگر ثابتشود که این ثروتها نامشروع است و انباشته شدن آنها به زیان دیگران است همه اینها در ارزشها، اخلاق، شیوههاى رفتار اجتماعى و چه بسا در فرهنگ و معیارهاى سنجش ارزشها، اثر منفى مىگذارد.
یکى از دانشمندان غرب در کتاب ارزشمند خود «انسان گرسنه» مىنویسد:
«اگر نقشه جهانى گرسنگى را مورد مطالعه قرار دهیم، و اگر عواملى را که موجب پیدایش و بروز آن در نواحى گوناگون هستند تجزیه و تحلیل کنیم، به وضوح در مىیابیم که گرسنگى دستهجمعى یک پدیده اجتماعى است که به طور کلى پیدایش آن نتیجه استفاده نادرست از امکانات و منابع طبیعى یا به دنبال توزیع غلط آن مواد خوراکى است که به این ترتیب به دست مىآید با در نظر گرفتن حقائق آشکارى که ما ذکر کردهایم دیگر ممکن نیستبتوان قبول کرد که گرسنگى یک پدیده طبیعى باشد، زیرا مسلم است که علل آن بیشتر ناشى از عوامل اقتصادى است. ونه از عوامل طبیعى حقیقى که پنهان کردن آن دشوار است اینکه در جهان به اندازه کافى منابع طبیعى وجود دارد براى اینکه جمیع اجتماعات بشرى بتوانند از یک تغذیه شایسته و مناسب برخوردار باشند، و اگر امروز هنوز بسیارى از «مهمانان زمین» نمىتوانند از این خوان نعمتبهرهمند باشند از آن روست که کلیه تمدنها واز جمله تمدن ما نیز براساس نهایت نابرابرى اقتصادى پىریزى واستوار شده است. (25)
جالب اینجاست که قرنها پیش از آنکه کتاب «انسان گرسنه» نوشته شود، و «علم» به کشف مساله گرسنگى بپردازد، و به قول بعضیها صدها سال پیش از آنکه «جان بویدار» لرد انگلیسى، شکایتسردهد که در «عالم سیاست» هیچگاه مساله گرسنگى بینوایان مورد توجه ارباب قدرت قرار نگرفته است، آشکارا مىبینیم که «مساله گرسنگى» در صفحات «نهجالبلاغه» همواره موج مىزند و اساسىترین کوشش و «رنج راستین على» پیشرو صمیمىترین پیشوایان سوسیالیستى که تاکنون تاریخ سیاست جهان بر اریکه زمامدارى عملى به خود دیده است «سیر کردن گرسنگان» و ایجاد تفاهم در حکمرانان و طبقات توانگر، نسبتبه رنجهاى توانفرساى آنان است.
امیرمؤمنان علىعلیهالسلام خوراک و پوشاک و آسایش را، بر خود تحریم مىکند، تا مبادا لحظهاى از درد تودهها، از رنج اکثریت همنوعان خود، غافل ماند. (26)
یک دستور مهم بهداشتى و اقتصادى
مضمون آیه شریفه: «کلوا واشربوا و لا تسرفوا» (بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید). گرچه بسیار ساده به نظر مىرسد، اما امروز ثابتشده است که یکى از مهمترین دستورات بهداشتى همین است، زیرا طبق تحقیقات دانشمندان سرچشمه بسیارى از بیماریها، غذاهاى اضافى است که به صورت جذب نشده در بدن باقى مىماند، این مواد اضافى هم بار سنگینى استبر قلب و عروق و سایر دستگاههاى بدن، و هم منبع آمادهاى استبراى انواع عفونتها و بیماریها، لذا براى درمان بسیارى از بیماریها، نخستین گام همین است که این مواد مزاحم که در حقیقت زبالههاى تن انسان هستند، سوخته شوند و پاکسازى جسم عملى گردد.
عامل اصلى تشکیل این مواد مزاحم، اسراف و زیادهروى در تغذیه و به اصطلاح «پرخورى» است و راهى براى جلوگیرى از آن جز رعایت اعتدال در غذا نیست.
امام رضاعلیهالسلام مىفرماید:
«لو ان الناس قصدوا فی الطعام لاعتدلت ابدانهم» (27) (اگر مردم در طعام میانهروى کنند بدنهاى آنها اعتدال پیدا مىکند).
مرحوم طبرسى در تفسیر شریف «مجمع البیان» مطلب جالبى نقل کرده که «هارونالرشید» طبیبى مسیحى داشت که مهارت او در طب معروف بود، روزى این طبیب به یکى از دانشمندان اسلامى گفت: من در کتاب شما چیزى از طب نمىیابم، درحالى که دانش مفید بر دو گونه است: علم ادیان و علم ابدان. او در پاسخش چنین گفت: خداوند همه دستورات طبى را در نصف آیه از کتاب خویش آورده است «کلوا واشربوا و لا تسرفوا» (بخورید و بیاشامید واسراف نکنید) و پیامبر ما نیز طب را در این دستور خویش خلاصه کرده است: «المعدة بیت کل داء و الحمیة راس کل دواء واعط کل بدن ما عودته»(معده خانه بیماریهاست و امساک سرآمد همه داروهاست و آنچه بدنت را عادت دادهاى(از عادت صحیح و مناسب) آن را دریغ مدار).
طبیب مسیحى هنگامى که این سخن را شنید گفت: «ما ترک کتابکم ولا نبیکم لجالینوس طبا»! قرآن شما و پیامبرتان براى جالینوس (طبیب معروف) طبى باقى نگذارده است. (28)
پىنوشتها:
1 ) سوره فرقان، آیه67.
2 ) بنا بن نقل تفسیر صافى در ذیل آیه29 سوره اسراء.
3 ) نهج البلاغه، خطبه126.
4 ) غرر و در رآمدى، ج6، ص 42.
5 ) غرر و درر آمدى، ج4، ص293.
6 ) انعام، آیه 141 - اعراف، آیه 31.
7 ) غافر، آیه43.
8 ) شعراء، آیه 151.
9 ) ذاریات، آیه43.
10 ) غافر، آیه 28.
11 ) یونس، آیه83.
12 ) انبیاء، آیه9.
13 ) اسراء، آیه29.
14 ) بنقل تفسیر صافى، ذیل آیه29 سوره اسراء، - و عین این مطلب از امام صادقعلیهالسلام نیز نقل شده است(تفسیر عیاشى، ج2، ص 288).
15 ) همان مدرک.
16 ) مکارم الاخلاق، ص 118 - بحار، ج75، ص303.
17 ) انسان گرسنه، ترجمه منیر جزنى(مهران) ص 65 چاپ امیر کبیر.
18 ) خصال صدوق، ج1، ص47، حدیثشماره257 - وسائل الشیعة، ج12، ص 401.
19 ) غرر و درر آمدى، ج6، ص 2712، شماره 9465.
20 ) غرر و درر آمدى، ج6، ص 2888.
21 ) غرر و درر، ج4، ص 1652.
22 ) غرر و درر، ج4، ص 1568.
23 ) وسائل، ج1، ص 255 - سفینةالبحار، ج1، ص 375 کلمه «خبز».
24 ) سوره فصلت، آیه 10.
25 ) ژوزونه دوکاسترو، ژپوپلیتیک گرسنگى انسان گرسنه، ص 404 ترجمه منیر جزنى(مهران) چاپ امیرکبیر.
26 ) دکتر صاحب الزمانى، دیپاچهاى بر رهبرى، ص329.
27 ) وسائل الشیعه، ج16، ص406.
28 ) بنا به نقل تفسیر نمونه، ج6، ص153 و 154.