آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

«اسراف‏»به معنى وسیع کلمه هرگونه تجاوز از حد در کارى است که انسان انجام مى‏دهد ولى غالبا این کلمه در مورد هزینه‏ها و خرجها گفته مى‏شود و از قرآن به خوبى استفاده مى‏شود که اسراف نقطه مقابل تنگ گرفتن و سختگیرى است. (1)
«تبذیر» در اصل از ماده «بذر» و به معنى پاشیدن دانه مى‏آید، منتها این کلمه مخصوص مواردى است که انسان اموال خود را به صورت غیر منطقى و فساد، مصرف مى‏کند و معادل آن در فارسى امروز «ریخت و پاش‏» و «ولخرجى‏» است و به تعبیر دیگر «تبذیر» آن است که مال در غیر موردش مصرف شود، هرچند کم باشد و اگر در موردش صرف شود «تبذیر» نیست هرچند زیاد باشد.
چنانکه امام صادق‏علیه‏السلام که در ذیل آیه «و لا تبذر تبذیرا» در پاسخ سئوال کننده‏اى فرمود: «من انفق شیئا فى غیر طاعة الله فهو مبذر و من انفق فی سبیل الله فهو مقتصد». (2)
کسى که در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالى انفاق کند، تبذیر کننده است و کسى که در راه خدا انفاق کند، میانه‏رو است.
اگرچه با در نظر گرفتن این دو لغت «اسراف و تبذیر» ممکن است میان آنها تفاوتى باشد، ولى بسیار مى‏شود که این دو کلمه درست در یک معنى به کار رود و حتى به عنوان تاکید پشت‏سر یکدیگر قرار مى‏گیرند. چنانکه على‏علیه‏السلام مى‏فرماید:
«الا ان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف و هو یرفع صاحبه فى الدنیا و یضعه فى الآخرة و یکرمه فى الناس و یهینه عندالله‏». (3)
آگاه باشید مال را در غیر مورد استحقاق صرف کردن، تبذیر و اسراف است، ممکن است این عمل انسان را در دنیا بلند مرتبه کند اما مسلما در آخرت پست و حقیر خواهد کرد در نظر توده مردم ممکن است‏سبب اکرام گردد اما در پیشگاه خداوند موجب سقوط مقام انسان خواهد شد.
امیرمؤمنان على‏علیه‏السلام فرمود:
«من اشرف الشرف الکف عن التبذیر والسرف‏» (4) از بلندمرتبه‏ترین شرف یعنى بلندى مرتبه، باز ایستادن از اسراف و تبذیر است.
در اینجا «تبذیر» و «اسراف‏» هر دو به یک معنى است.
باز آن حضرت فرمود:
«علیک بترک‏التبذیر و الاسراف و التخلق بالعدل والانصاف‏» (5)
تبذیر و اسراف را ترک کن و با خصلت عدل و انصاف متصف باش.
«تبذیر» و «اسراف‏» هر دو به یک معنى است و همچنین «عدل‏» و «انصاف‏».
غرض «اسراف‏» و «تبذیر» از نظر اسلام بسیار نکوهیده است و علاوه بر اینکه عیب بزرگى براى انسان به شمار مى‏رود و بلاى بزرگ اجتماعى است که باعث محرومیتهاى انسانهاى بى‏گناه مى‏گردد. بدون شک نعمتها و مواهب موجود در کره زمین براى ساکنانش کافى است اما به شرط اینکه بیهوده به هدر داده نشوند و دور از هرگونه افراط و تفریط مورد بهره‏بردارى قرار گیرند و گرنه این مواهب آن قدر فراوان و نامحدود نیست که با بهره‏گیرى نادرست، آسیب نپذیرد. و اى بسا اسراف و تبذیر در منطقه‏اى از زمین باعث محرومیت منطقه دیگرى شود و یا اسراف و تبذیر نسل امروز باعث محرومیت نسلهاى آینده گردد.
آن روزى که ارقام و آمار، همچون امروز دست انسانها نبود و دانشمندان به این مساله پى نبرده بودند که جمعیت‏بشر سریعتر از مواد غذائى زیاد مى‏شود و در نتیجه براى آینده نگرانى روزافزون و سختى زندگى و فقر و فاقه دائمى پیش‏بینى نشده بود، اسلام هشدار داده که در بهره‏گیرى از مواهب الهى در زمین، از اسراف و تبذیر خوددارى کنند.
قرآن مجید در آیات زیادى شدیدا مسرفان را محکوم کرده است.
درجائى مى‏گوید: «ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین‏» (6) (اسراف نکنید که خدا اسرافکاران را دوست نمى‏دارد).
ودر مورد دیگر: اسرافکاران را اصحاب دوزخ مى‏شمرد و مى‏فرماید:
«و ان المسرفین هم اصحاب النار». (7) واز اطاعت فرمان مسرفان نهى مى‏کند:«و لا تطعوا امر المسرفین‏» (8) و مجازات الهى در انتظار اسرافگران است:«مسومة عند ربک للمسرفین‏» (9) اسرافکاران دروغگو را محروم از هدایت الهى مى‏شمرد: «ان الله لا یهدى من هو مسرف کذاب‏». (10)
اسراف یک برنامه فرعونى شمرده شده است: «و ان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین‏» (11) و سرانجام سرنوشت اسرافکاران هلاکت و نابودى است‏علیهم‏السلام «واهلکنا المسرفین‏». (12)
«ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین‏» (13) (تبذیر کنندگان برادران شیطانند).
بدون شک اسراف یکى از مذموم‏ترین اعمال از دیدگاه اسلام است و در آیات و روایات نکوهش فراوانى از آن شده است. در روایات دقت در مساله اسراف و تبذیر تا آن حدى است که در حدیثى مى‏خوانیم: پیامبرصلى الله علیه وآله از راهى عبور مى‏کرد یکى از یارانش به نام سعد مشغول وضوء گرفتن بود و آب زیاد مى‏ریخت، فرمود: چرا اسراف مى‏کنى اى سعد! عرض کرد: آیا در آب وضو نیز اسراف است؟ فرمود: نعم وان کنت على نهر جار(آرى هرچند در کنار نهر جارى باشى). (14)
ونیز از آن حضرت نقل شده است که روزى دستور داد رطب و خرماى تازه براى خوردن حاضران بیاورند، بعضى خرما را مى‏خوردند و هسته آن را به دور مى‏افکندند، فرمود: این کار را نکنید که این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمى‏دارد. (15)
امام صادق‏علیه‏السلام فرمود:
«ادنى الاسراف هراقة فضل الاناء و ابتذال ثوب الصون والقاء النوى‏». (16)
پائین‏ترین حد اسراف ریختن باقى مانده آب و بذل کردن لباس که مورد حاجت‏باشد، و انداختن هسته خرما.
غرض در دستورات اسلامى آن قدر روى نفى اسراف و تبذیر تاکید شده است که حتى از ریختن باقى‏مانده آب وضو واز دور افکندن هسته خرما نهى گردیده است.
جهان امروز به خاطر احساس مضیقه در پاره‏اى از مواد، سخت‏به این موضوع توجه دارد تا آنجا که از همه چیز از زباله‏ها و تفاله‏ها و فاضل‏آبها از تصفیه استفاده مى‏کند چرا که احساس کرده‏اند که مواد موجود در طبیعت نامحدود نیست که به آسانى بتوان از آنها صرف‏نظر کرد باید از همه به صورت «دورانى‏» بهره‏گیرى نمود.
با اینکه نعمتها و مواهب موجود در کره زمین براى ساکنان آن کافى است و لیکن گرسنگى یک پدیده جهانى بشمار مى‏رود واکثریت‏ساکنان روى زمین از گرسنگى رنج مى‏کشند.
دانشمندان مى‏گویند گرسنگى به هیچ‏وجه امرى نیست که طبیعت آن را به ما تحمیل کرده باشد، با مطالعه این پدیده در نواحى مختلف جهان به این واقعیت رسیده‏اند که به طور کلى عوامل و شرائط طبیعى نیستند که گروهها و اجتماعات انسانى را دچار قحطى و گرسنگى مى‏سازند، بلکه مسئولیت این فاجعه به عهده برخى از شرائط فرهنگى است. (17)
به این معنى مصیبت گرسنگى یک پدیده طبیعى و پیوند یافته با زندگى نیست و مانند مرگ یک حادثه اجتناب‏ناپذیر نمى‏باشد، بلکه گرسنگى یک نوع زخم و درد اجتماعى است که به دست‏خود انسان ایجاد شده است.
و عمدتا نتیجه اسرافکاریهائى است که ابرقدرتهاى جنایتکار بر جهان بشریت تحمیل کرده‏اند پس کشورهاى استعمارگر بانى اصلى گرسنگى و فقر جهانى است.
براى همین است که در اسلام از «اسراف‏» و «تبذیر» به شدت مذمت‏شده است.
على‏علیه‏السلام فرمود:
«للمسرف ثلاث علامات: یاکل ما لیس له و یلبس ما لیس له و یشترى ما لیس له‏» (18) اسرافگر سه نشانه دارد: آنچه مى‏خورد در خور وى نیست. لباسى پوشد که شایسته اونیست و کالائى مى‏خرد که زیبنده وى نیست.
على‏علیه‏السلام فرمود: «ما فوق الکفاف اسراف‏» (19) بالاتر از کفاف اسراف است.
یعنى هرکس موظف است از مال خود به اندازه «کفاف‏» خرج کند. کفاف قدرى از مال را گویند که براى هزینه زندگى انسان و خانواده‏اش در حد اعتدال کفایت کند و خرج کردن بیش از آن اسراف است.
باز فرمود: «ویح المسرف ما ابعده عن صلاح نفسه و استدراک امره‏» (20) چه دور است اسراف کننده از تدارک نمودن زیان کار خود و از آنچه صلاح نفس او در آن است.
باز مى‏فرماید: «سبب الفقر الاسراف‏» (21) سبب فقر و گرسنگى (جامعه) اسراف است.
باز مى‏فرماید: «ذر السرف فان المسرف لا یحمد جوده و لا یرحم فقره‏» (22) اسراف کننده را واگذار زیرا جود و بخشش او پسندیده نیست و اگر به سبب اسراف فقیر گردد قابل ترحم نمى‏باشد.
آرى امروز بشر فهمیده است که حتى در زوائد اموال خود نیز دقیق باشد اگر نان زیادى دارد به درد او نمى‏خورد به درد دیگران خواهد خورد و سیر شدن دیگران باز استفاده‏اش به او بر مى‏گردد.
البته اینها از نظر مسلمانان مسائل دست و پا افتاده‏اى است که در اسلام بیش از هزار و چهار صد سال قبل مورد توجه قرار گرفته است و هر مسلمان معمولى مى‏داند اسراف مال و زیرپا ریختن برکت‏خداگناه دارد و درباره گرامى داشتن نان و نهى از بى‏حرمتى آن روایات فراوانى وارد شده است. (23)
طبق منطق قرآن خداوند به زمین برکت داد تا قوت تمام مردم روى زمین در چهار نوبت‏سال به طور یکسان برآورده شود (24) درحالى که هزاران نفر در کشورهاى مختلف جهان درنتیجه مصرف بى‏رویه مواد غذائى و افراط در آن به افزایش کلسترول، چربى و قند مبتلا شده و در اثر بیمارى زودرس قلب و عروق و سرطان در مى‏گذرند و درنتیجه همین اسراف و تبذیر در مواد غذائى، میلیونها انسان در دنیا با گرسنگى دست‏به گریبان بوده و روزانه هزاران نفر از بى‏غذائى تلف مى‏شوند.
به موجب آمارى که نقل شده، تعداد فقرا در جهان‏3/1 میلیارد نفر تخمین شده که اغلب آنها در آسیا و آفریقا زندگى مى‏کنند، هر سال 12 میلیارد نفر کودک از گرسنگى یا بیمارى مى‏میرند.
آمارها نشان داده است که شکاف اجتماعى نه تنها در سطح جهانى، بلکه در یک کشور بسیار وسیع است در یک قطب ثروت انباشته‏تر مى‏شود و در قطب دیگر فقر به صورت دلخراش گسترده‏تر مى‏گردد و این موضوع عصیان و پرخاش را در جامعه به وجود مى‏آورد و نمى‏توان آن را نادیده گرفت‏به ویژه اگر ثابت‏شود که این ثروتها نامشروع است و انباشته شدن آنها به زیان دیگران است همه اینها در ارزشها، اخلاق، شیوه‏هاى رفتار اجتماعى و چه بسا در فرهنگ و معیارهاى سنجش ارزشها، اثر منفى مى‏گذارد.
یکى از دانشمندان غرب در کتاب ارزشمند خود «انسان گرسنه‏» مى‏نویسد:
«اگر نقشه جهانى گرسنگى را مورد مطالعه قرار دهیم، و اگر عواملى را که موجب پیدایش و بروز آن در نواحى گوناگون هستند تجزیه و تحلیل کنیم، به وضوح در مى‏یابیم که گرسنگى دسته‏جمعى یک پدیده اجتماعى است که به طور کلى پیدایش آن نتیجه استفاده نادرست از امکانات و منابع طبیعى یا به دنبال توزیع غلط آن مواد خوراکى است که به این ترتیب به دست مى‏آید با در نظر گرفتن حقائق آشکارى که ما ذکر کرده‏ایم دیگر ممکن نیست‏بتوان قبول کرد که گرسنگى یک پدیده طبیعى باشد، زیرا مسلم است که علل آن بیشتر ناشى از عوامل اقتصادى است. ونه از عوامل طبیعى حقیقى که پنهان کردن آن دشوار است اینکه در جهان به اندازه کافى منابع طبیعى وجود دارد براى اینکه جمیع اجتماعات بشرى بتوانند از یک تغذیه شایسته و مناسب برخوردار باشند، و اگر امروز هنوز بسیارى از «مهمانان زمین‏» نمى‏توانند از این خوان نعمت‏بهره‏مند باشند از آن روست که کلیه تمدنها واز جمله تمدن ما نیز براساس نهایت نابرابرى اقتصادى پى‏ریزى واستوار شده است. (25)
جالب اینجاست که قرنها پیش از آنکه کتاب «انسان گرسنه‏» نوشته شود، و «علم‏» به کشف مساله گرسنگى بپردازد، و به قول بعضیها صدها سال پیش از آنکه «جان بویدار» لرد انگلیسى، شکایت‏سردهد که در «عالم سیاست‏» هیچ‏گاه مساله گرسنگى بینوایان مورد توجه ارباب قدرت قرار نگرفته است، آشکارا مى‏بینیم که «مساله گرسنگى‏» در صفحات «نهج‏البلاغه‏» همواره موج مى‏زند و اساسى‏ترین کوشش و «رنج راستین على‏» پیشرو صمیمى‏ترین پیشوایان سوسیالیستى که تاکنون تاریخ سیاست جهان بر اریکه زمامدارى عملى به خود دیده است «سیر کردن گرسنگان‏» و ایجاد تفاهم در حکمرانان و طبقات توانگر، نسبت‏به رنجهاى توان‏فرساى آنان است.
امیرمؤمنان على‏علیه‏السلام خوراک و پوشاک و آسایش را، بر خود تحریم مى‏کند، تا مبادا لحظه‏اى از درد توده‏ها، از رنج اکثریت همنوعان خود، غافل ماند. (26)
یک دستور مهم بهداشتى و اقتصادى
مضمون آیه شریفه: «کلوا واشربوا و لا تسرفوا» (بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید). گرچه بسیار ساده به نظر مى‏رسد، اما امروز ثابت‏شده است که یکى از مهمترین دستورات بهداشتى همین است، زیرا طبق تحقیقات دانشمندان سرچشمه بسیارى از بیماریها، غذاهاى اضافى است که به صورت جذب نشده در بدن باقى مى‏ماند، این مواد اضافى هم بار سنگینى است‏بر قلب و عروق و سایر دستگاههاى بدن، و هم منبع آماده‏اى است‏براى انواع عفونتها و بیماریها، لذا براى درمان بسیارى از بیماریها، نخستین گام همین است که این مواد مزاحم که در حقیقت زباله‏هاى تن انسان هستند، سوخته شوند و پاکسازى جسم عملى گردد.
عامل اصلى تشکیل این مواد مزاحم، اسراف و زیاده‏روى در تغذیه و به اصطلاح «پرخورى‏» است و راهى براى جلوگیرى از آن جز رعایت اعتدال در غذا نیست.
امام رضاعلیه‏السلام مى‏فرماید:
«لو ان الناس قصدوا فی الطعام لاعتدلت ابدانهم‏» (27) (اگر مردم در طعام میانه‏روى کنند بدنهاى آنها اعتدال پیدا مى‏کند).
مرحوم طبرسى در تفسیر شریف «مجمع البیان‏» مطلب جالبى نقل کرده که «هارون‏الرشید» طبیبى مسیحى داشت که مهارت او در طب معروف بود، روزى این طبیب به یکى از دانشمندان اسلامى گفت: من در کتاب شما چیزى از طب نمى‏یابم، درحالى که دانش مفید بر دو گونه است: علم ادیان و علم ابدان. او در پاسخش چنین گفت: خداوند همه دستورات طبى را در نصف آیه از کتاب خویش آورده است «کلوا واشربوا و لا تسرفوا» (بخورید و بیاشامید واسراف نکنید) و پیامبر ما نیز طب را در این دستور خویش خلاصه کرده است: «المعدة بیت کل داء و الحمیة راس کل دواء واعط کل بدن ما عودته‏»(معده خانه بیماریهاست و امساک سرآمد همه داروهاست و آنچه بدنت را عادت داده‏اى(از عادت صحیح و مناسب) آن را دریغ مدار).
طبیب مسیحى هنگامى که این سخن را شنید گفت: «ما ترک کتابکم ولا نبیکم لجالینوس طبا»! قرآن شما و پیامبرتان براى جالینوس (طبیب معروف) طبى باقى نگذارده است. (28)
پى‏نوشتها:
1 ) سوره فرقان، آیه‏67.
2 ) بنا بن نقل تفسیر صافى در ذیل آیه‏29 سوره اسراء.
3 ) نهج البلاغه، خطبه‏126.
4 ) غرر و در رآمدى، ج‏6، ص 42.
5 ) غرر و درر آمدى، ج‏4، ص‏293.
6 ) انعام، آیه 141 - اعراف، آیه 31.
7 ) غافر، آیه‏43.
8 ) شعراء، آیه 151.
9 ) ذاریات، آیه‏43.
10 ) غافر، آیه 28.
11 ) یونس، آیه‏83.
12 ) انبیاء، آیه‏9.
13 ) اسراء، آیه‏29.
14 ) بنقل تفسیر صافى، ذیل آیه‏29 سوره اسراء، - و عین این مطلب از امام صادق‏علیه‏السلام نیز نقل شده است(تفسیر عیاشى، ج‏2، ص 288).
15 ) همان مدرک.
16 ) مکارم الاخلاق، ص 118 - بحار، ج‏75، ص‏303.
17 ) انسان گرسنه، ترجمه منیر جزنى(مهران) ص 65 چاپ امیر کبیر.
18 ) خصال صدوق، ج‏1، ص‏47، حدیث‏شماره‏257 - وسائل الشیعة، ج‏12، ص 401.
19 ) غرر و درر آمدى، ج‏6، ص 2712، شماره 9465.
20 ) غرر و درر آمدى، ج‏6، ص 2888.
21 ) غرر و درر، ج‏4، ص 1652.
22 ) غرر و درر، ج‏4، ص 1568.
23 ) وسائل، ج‏1، ص 255 - سفینة‏البحار، ج‏1، ص 375 کلمه «خبز».
24 ) سوره فصلت، آیه 10.
25 ) ژوزونه دوکاسترو، ژپوپلیتیک گرسنگى انسان گرسنه، ص 404 ترجمه منیر جزنى(مهران) چاپ امیرکبیر.
26 ) دکتر صاحب الزمانى، دیپاچه‏اى بر رهبرى، ص‏329.
27 ) وسائل الشیعه، ج‏16، ص‏406.
28 ) بنا به نقل تفسیر نمونه، ج‏6، ص‏153 و 154.

تبلیغات