نقش اخلاق در حل مشکلات اقتصادى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
یکى از مشکلات بزرگ اجتماعى که همواره دامنگیر جوامع بشرى شده است، مشکل عظیم اختلافات طبقاتى است . به این معنى که فقر و نادارى در یک طرف و تراکم ثروت در طرف دیگر قرار دارد، بدیهى است جامعهاى که وضع آن این چنین باشد، آن اجتماع قابل دوام نیست و مرگ آن حتمى مىباشد .
در جهان امروز دو راه حل براى از بین بردن اختلاف طبقاتى بین فقیر و غنى وجود دارد: راه حل اول راه حل اشتراکى و کمونیستى است که درآن با محو مالکیتخصوصى سرمایه، سرمایهدارى را از بین مىبرند و لذا سرمایهدارى وجود ندارد که کارگر را استثمار کند ولى این راهحل خود مشکل و مسالهاى را آفریده که آن از بین رفتن آزادى و شور و نشاط کار است که به علت مغایر بودن آن با فطرت بشر قابل دوام نیست و علاه بر این، در این سیستم اگرچه سرمایهداریهاى پراکنده از میان رفتهاند، ولى به جاى آن یک سرمایهدارى عظیم و خشن و متمرکز استقرار یافته که چیزى از مالکان بزرگ کم ندارد .
راه حل دوم، راه حل کاپیتالیستى و سرمایهدارى است که از یک طرف با خرج مبالغ هنگفت تبلیغاتى بر ضد مرام اشتراکى مىکوشد تا خود را خوب جلوه دهد و در این کار ناموفق مىباشد واز طرف دیگر مىکوشد تا قسمتى از سود (ارزش اضافى حاصل از استثمار را) به بیتالمال جذب کند که این نیز مانع از وجود اسرافکارى و استثمار موجود در رژیم سرمایهدارى نمىشود .
مرحوم علامه طباطبائى مىگوید:
«اسلام راه حل سومى را پیشنهاد مىکند و آن این است که دولت اسلامى از طریق وضع مالیاتها و عوارض سنگین و مخصوصى بر سرمایه، سرمایهداران و خرج آنها در راه افزایش سطح زندگى و رفاه طبقه فقرا و رنجبران از یک طرف و جلوگیرى از اسراف و زیادهروىهاى ثروتمندان از طرف دیگر بکوشد تا اختلاف طبقاتى را در سطح رفاه زندگى از بین ببرد و کلیه افراد جامعه را از یک سطح معین زندگى برخوردار سازد . چرا که هدف عمده از کلیه فعالیتهاى اقتصادى رسیدن به رفاه معیشتى مىباشد و اگر این رفاه به طور یکنواخت دراختیار عموم قرار گیرد، دیگر ستیز و نزاع بین طبقه سرمایهدار و کارگر از بین مىرود (1) .
1 - انفاق
انفاق اگرچه یک اصل اخلاقى است، ولى کاربرد اقتصادى دارد و مىتواند راهحلى بر مشکلات اقتصادى باشد، انفاق وسیله پر کردن شکاف طبقاتى بین فقیر و غنى است . اسلام به طرق مختلف از اموال اغنیاء برمىدارد و در دره فقر مىریزد تا به قول مرحوم علامه طباطبائىقدس سره سطح زندگى فقرا با سطح زندگى اغنیاء قریبالافق گردد . واز طرف دیگر اسلام اغنیاء را وادار مىکند تا سطح مصرف خود را بالاتر از سطح مصرف طبقه متوسط قرار ندهند واز مصرف زیورآلات و تجملاتى که طبقه متوسط دسترسى به آنها ندارد، خوددارى نمایند تا بدینوسیله یک سطح معیشتى و رفاه یکنواختبراى کل جامعه به وجود آید .
به نظر مرحوم علامه، علت همه نابسامانیهاى جهان سرمایهدارى این بود و هست که باب انفاق بسته شده و باب ربا باز گردیده و بدینوسیله جامعه دچار شکاف طبقاتى شده که همه در آن شکاف مىافتند و به قعر دره کمونیسم سقوط مىکنند و تنها راه نجات بشر آن است که با از بین بردن ربا و گسترش انفاقات از قبیل زکات، خمس، کفارات مالى، اقسام فدیه و صدقات واجب و مستحب و غیره اختلافات طبقاتى را از بین برده و با ایجاد یک طبقه متوسط در جامعه امنیت را به بشر باز گردانند (2) .
امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:
«ان الله سبحانه فرض فی اموال الاغنیاء اقوات الفقراء فما جاع فقیر الا بما منع غنی والله تعالى سائلهم عن ذلک» (3) .
(خداوند سبحان غذا و نیاز نیازمندان را در اموال ثروتمندان معین کرده، پس هیچ فقیرى گرسنه نمىماند مگر به علت اینکه ثروتمندان از حق آنان بهرهمند شدهاند و خداوند آنها را به خاطر این عمل مؤاخذه خواهد کرد) .
باز از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
«ان الله فرض على اغنیاء الناس فی اموالهم قدرالذی یسع فقراءهم فان ضاع الفقراء او اجهدوا او اعروا فبما یمنع اغنیاؤهم فان الله محاسبهم بذلک یوم القیامة و معذبهم به عذابا الیما» (4) .
(خداوند در اموال ثروتمندان مردم مقدارى براى فقراى آنها مقرر داشته که براى رفع نیازمندیهاى آنان کافى است، بنابراین اگر فقراء هلاک شوند یا اینکه به مشقتبیفتند ویا لخت و بىلباس گردند، به خاطر منع اغنیاء آنهاست (بنابراین همیشه وجود فقیر و محروم در یک جامعه دلیل بر جنایت ثروتمندان است) خداوند از آنها روز قیامتحساب خواهد گرفت و به عذاب شدید معذبشان خواهد داشت) .
قرآن و تشویق بر انفاق
«انفاق» به خاطر اهمیتى که در نظام اخلاقى واجتماعى اسلام دارد، در آیات قرآن تاکید و ترغیب شده است:
«مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتتسبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة والله یضاعف لمن یشاء والله واسع علیم» (5) .
(مثل آنان که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند دانهاى است که هفتخوشه برآورد که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خداوند آن را براى هرکس که بخواهد چند برابر مىکند و خداوند گشایش دهنده و داناست) .
علامه طباطبائىقدس سره مىگوید:
«منظور از انفاق در راه خدا این است که براى یک غرض دینى انجام داده شود تا موجب خشنودى خدا گردد و راه خدا اختصاص به کار خاصى ندارد زیرا کلمه «فی سبیلالله» به طور مطلق ذکر شده است .
«الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعون ما انفقوا منا و لا اذى لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (6) .
(کسانى که اموال خود را در راه خدا صرف مىکنند وبه دنبال آنچه دادهاند، نه منتى مىگذارند ونه آزارى مىرسانند براى ایشان است پاداششان نزد پروردگار، ونه بیمى دارند و نه غمناک مىشوند) .
«و انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یاتی احدکم الموت فیقول رب لولا اخرتنی الى اجل قریب فاصدق و اکن من الصالحین» (7) .
(از آنچه روزى شما کردیم، در راه خدا انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ شما فرا رسد، پس در آن حال گوید پروردگارا اجل ما را اندکى تاخیر انداز تا صدقه و انفاق بسیار کنم و از نیکوکاران باشم) .
«ها انتم هؤلاء تدعون لینفقوا فی سبیل الله فمنکم یبخل و من یبخل فانما یبخل على نفسه والله الغنى و انتم الفقراء . .» (8) .
(شما همان مردمى هستید که براى انفاق در راه خدا دعوت شدهاید که بعضى از شما بخل مىورزند هرکه در انفاق بخل کند، به ضرر خود عمل کرده واز پاداش خدا محروم است و گرنه خدا از خلق بىنیاز است و شما فقیر و نیازمندید) .
امام صادق علیه السلام فرمود:
«لیس شئ اثقل على الشیطان من الصدقة على المؤمن و هی تقع فی ید الرب تبارک و تعالى قبل ان تقع فی یدالعبد» (9) .
(چیزى از صدقه دادن به مؤمن، نزد شیطان سنگینتر نیست زیرا پیش از آنکه به دستبنده برسد، به دستخدا مىرسد) .
و در روایت دیگر آمده است:
«ان الله عزوجل یقول: ما من شئ الا وقد وکلتبه من یقبضه غیری الا الصدقة فانی اتلقفها بیدی تلقفا» (10) .
(خداوند متعال مىفرماید: هیچ چیزى نیست مگر اینکه من فرشتهاى براى گرفتن آن مامور کردهام، مگر صدقه که آن را خود دریافت مىکنم) .
به خاطر همین بود که پیشوایان دین ما بعد از آنکه به فقیرى کمک مىکردند، دستخود را مىبوسیدند (11) .
از امام سجاد علیه السلام علت آن را پرسیدند فرمود:
«انها تقع فى یدالله قبل ان تقع فى ید السائل» (12) .
(صدقه قبل از آنکه به دستسائل برسد، به دستخداى تعالى مىرسد) .
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
«ما تقع صدقةالمؤمن فی ید السائل حتى تقع فی یدالله . .» (13) .
(صدقه مؤمن قبل از رسیدن به دستسائل، به دستخدا مىرسد) .
چه چیز را باید انفاق کرد؟
قرآن مجید مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الارض و لا تیمموا الخبیث منه تنفقون و لستم بآخذیه الا ان تغمضوا فیه و اعلموا ان الله غنی حمید» (14) .
(اى کسانى که ایمان آوردهاید، از مالهاى پاکیزهاى که اندوختهاید واز آنچه برایتان از زمین رویانیدهایم، انفاق کنید و به سراغ قسمتهاى ناپاک آن نروید، درحالى که خود شماحاضر نیستید آنهارا بپذیرید، مگراز روى اغماض وکراهت وبدانید خداوندبىنیاز وشایسته ستایشاست) .
این آیه کیفیت مال انفاق را بیان مىکند که باید از مال پاکیزه باشد نه از مال پستى که کسى آن را جز با اغماض قبول نمىکند، زیرا دادن چنین مالى را نمىتوان جود و سخاوت نامید و موجب محبت و کمال نفس نخواهد شد .
آرى از آنجا که بعضى از مردم عادت کردهاند همیشه از اموال بىارزش و آنچه تقریبا از مصرف افتاده و قابل استفاده خودشان نیست، انفاق کنند و اینگونه انفاقها نه موجب تربیت معنوى و پرورش روح انسانى در انفاق کننده است ونه سود چندانى به حال نیازمندان دارد، بلکه یک نوع اهانت و تحقیر نسبتبه آنها محسوب مىشود این آیه صریحا مردم را از این کار نهى مىکند و مىگوید: چگونه از این اموال انفاق مىکنید درحالى که خودتان حاضر به پذیرش آن نیستید، مگر از روى کراهت؟ آیا باید برادران دینى شما واز آن بالاتر، خدائى که در راه او انفاق مىکنید، در نظر شما از خودتان کمتر باشند و در حقیقت آیه به یک نکته دقیقى اشاره مىکند و آن این که انفاقهائى که در راه خدا مىشود یک طرف آن مستمندان هستند و طرف دیگر خداست که به خاطر او انفاق انجام مىگیرد، دراین حال اگر اموال پست و بىارزش انتخاب شود از یک سو توهین به مقام شامخ پروردگار محسوب مىشود که او را شایسته اجناس «طیب» نشمرده واز سوى دیگر تحقیرى است نسبتبه نیازمندانى که ممکن است علیرغم تهیدیستى مقام بلندى از نظر ایمان وانسانیت داشته باشند و روح آنها بر اثر چنین انفاقى آزرده گردد .
و نیز مىفرماید:
«لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شى فان الله به علیم» (15) .
(هرگز به نیکى نمىرسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید و آنچه انفاق مىکنید خداوند از آن باخبر است) .
بنابراین رسیدن به مقام نیکوکاران واقعى، شرائط زیادى دارد که یکى از آنها انفاق کردن از اموالى است که مورد علاقه انسان است) .
نفوذ این آیه در دلهاى مسلمانان به قدرى سریع بود که بلافاصله بعد از نزول، اثر آن ظاهر گشت از جمله: یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله به نام «ابوطلحه انصارى» در مدینه نخلستان و باغى داشتبسیار با صفا و زیبا که همه در مدینه از آن سخن مىگفتند درآن، چشمه آب صافى بود که هر موقع پیامبر صلى الله علیه و آله به آن باغ مىرفت از آن آب میل مىفرمود و وضو مىساخت و علاوه بر همه اینها آن باغ درآمد خوبى براى «ابوطلحه» داشت پس از نزول آیه به خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: مىدانید که محبوبترین اموال من همین باغ است و من مىخواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیرهاى براى روز قیامت من باشد پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «بخ بخ ذلک مال رابح لک» (آفرین بر تو آفرین برتو، این ثروتى است که براى تو سودمند خواهد بود) .
سپس فرمود: من صلاح مىدانم که آن را به خویشاوندان نیازمند خود بدهى، «ابوطلحه» دستور پیامبر را عمل کرد و آن را میان بستگان خود تقسیم کرد (16) .
چه مقدار باید انفاق کرد؟
قرآن مجید مىفرماید:
«یسئلونک ما ذا ینفقون قل العفو» . (از تو سئوال مىکنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندى خود) .
در تفسیر «درالمنثور» در شان نزول این قسمت از آیه از «ابن عباس» نقل شده که هنگامى که خداوند به مسلمانان دستور داد که براى پیشرفت آئین حق انفاق نمایند، گروهى از صحابه و یاران رسول اکرم صلى الله علیه و آله از او سئوال کردند که ما نمىدانیم چه مقدار از اموال خود را انفاق کنیم؟ آیا همه را انفاق کنیم ویا مقدارى از آن را؟ در پاسخ آنها آیه فوق نازل شد و به آنها دستور داد در انفاق خود رعایت «عفو» کنند .
مراد از «عفو» چیست؟ معانى مختلفى ذکر شده و پیشوایان اسلام وائمه معصومین هنگام تفسیر این کلمه «حد وسط» و گاهى هم کلمه «فضل» که به معنى زیادى است ذکر کردهاند . مضمون و محتواى اقتصادى عفو در تفسیر به روشنى ذکر شده استبه این معنا که:
«العفو فضل عن الاهل والعیال والفضل عن الغنى ان العفو اطیب المال وافضله» (17) .
(عفو یعنى مازاد از هزینه اهل خانه، مازاد ثروت و مازاد مایحتاج به طور کلى، و نیز به معنى خوشگوارترین و نابترین مال و ثروت) .
«اصل العفو فیاللغة الزیادة فالغالب ان ذلک انما یکون فیما یفضل عن حاجة الانسان فی نفسه و عیاله» (18) .
(عفو در لغتبه معناى زیادى وافزونى است و بنابر عقیده غالب مازاد مایحتاج انسان و خانوادهاش منظور است که باید انفاق شود) .
بعضى از مفسرین گفتهاند:
«العفو: الفضل و الزیادة فکل مازاد على النفقة الشخصیة فهو محل للانفاق» (19) .
(عفو به معناى مازاد وافزونى است و هر آن چیزى که از هزینه شخصى فزون آید، باید انفاق کرد) .
از اینجاست که «جابر بن عبدالله انصارى» مىگوید:
«بعضى از افراد ما که زمینهاى کشاورزى اضافى داشتند گفتند آن را در ازاى یک سوم یا یک چهارم یا نصف محصول به اجاره مىدهیم، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: هرکه زمینى وسیع و اضافى دارد، باید آن را کشت کند یا به برادرش ببخشد تا او کشت کند، نه اینکه به او اجاره بدهد یا او را براى کشاورزى در آن به مزدورى بگیرد (20) .
«رافع بن خدیج» مىگوید:
«ما در ازاى گرفتن خراج زمین را به دیگران مىدادیم پیامبر فرمود:
«من استغنى عن ارضه فلیمنحها اخاه او لیدع» (21) .
(هرکس زمین اضافى دارد، یا به برادرش ببخشد یا اینکه از زمین دستبردارد) .
البته در منابع اهل سنت احادیث مستندى در تقبیح مزارعه واجاره دادن زمین آمده استبا تاکید روى این نکته که زمین را یا خود زیرکشتببرید یا به رایگان براى کشت در اختیار برادر خود قرار دهید (22) .
«محمد غزالى» نویسنده معروف مصرى در کتاب «الاسلام والمناهج الاشتراکیة» نقل کرده است که پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرمود:
«هرکه مرکب اضافى دارد به کسى که مرکب ندارد، بدهد و هرکه توشه اضافى دارد باید به کسى که توشه ندارد، بدهد . روى این حدیث مىگوید: آنگاه از انواع واقسام دارائى چندان بر شمرد و نام برد که دانستیم که هیچ یک از ما نسبتبه اضافه دارایى خویش ذیحق نمىباشد (23) .
از آیه شریفه و سخنان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله برمىآید که تنها منظور از عفو مقاصد اخلاقى محض نیستبلکه کاربرد معاشى واقتصادى قوى هم دارد .
قرآن کریم در بیان یکى از اوصاف مؤمنان مىفرماید:
«والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما» (24) .
(آنها کسانى هستند که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مىکنند و نه سختگیرى، بلکه در میان این دو حد اعتدالى دارند) .
سخن روى کیفیت انفاق مؤمنان است و مىگوید: انفاقى عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگیرى دارند نه آنچنان بذل و بخششى کنند که زن و فرزندشان گرسنه بماند و نه آنچنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند .
پىنوشت:
1) فلسفه اقتصاد اسلامى، ص 11 و 12 .
2) همان کتاب، ص 25 .
3) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 328 .
4) دعائم الاسلام، ج1، ص 245 .
5) سوره بقره، آیه: 261 .
6) سوره بقره، آیه: 262 .
7) سوره منافقون، آیه 10 .
8) سوره محمد (ص)، آیه 38 .
9) وسائل، ج6، ص 283 .
10) وسائل، ج6، ص 283 .
11) وسائل، ج6، ص 283 .
12) وسائل، ج6، ص 303 و 304 .
13) وسائل، ج6، ص 303 و 304 .
14) سوره بقره، آیه: 267 .
15) آل عمران، آیه 92 .
16) مجمع البیان، ذیل همین آیه .
17) مجمع البیان، ص 316 - منهج الصادقین، ج1، ص476 .
18) تفسیر تبیان، ج1، ص 233 - تفسیر کبیر فخر رازى، ج4، ص 48 .
19) فی ظلال القرآن، ج1، ص 336 .
20) سنن ابن ماجه، ج2، ص 820 - نسائى، جزء7، ص 36 - بخارى، ج1، جزء3، ص 141 - سنن ابن داود، ج3، ص 260
21) سنن ترمذى، ج2، ص 422 - 421 - ابن اجه، ج2، ص 833 .
22) بخارى، ج37 142 - 141 - ابیى داد، ص 257 و 259 - حدیثهاى 3389 و 3396، 3398، 3399 - سنن ابن ماجه، ج2، ص 820 و 823 .
23) الاسلام والمناهج الاشتراکیة، ص 28 .
24) سوره فرقان، آیه: 67 .
در جهان امروز دو راه حل براى از بین بردن اختلاف طبقاتى بین فقیر و غنى وجود دارد: راه حل اول راه حل اشتراکى و کمونیستى است که درآن با محو مالکیتخصوصى سرمایه، سرمایهدارى را از بین مىبرند و لذا سرمایهدارى وجود ندارد که کارگر را استثمار کند ولى این راهحل خود مشکل و مسالهاى را آفریده که آن از بین رفتن آزادى و شور و نشاط کار است که به علت مغایر بودن آن با فطرت بشر قابل دوام نیست و علاه بر این، در این سیستم اگرچه سرمایهداریهاى پراکنده از میان رفتهاند، ولى به جاى آن یک سرمایهدارى عظیم و خشن و متمرکز استقرار یافته که چیزى از مالکان بزرگ کم ندارد .
راه حل دوم، راه حل کاپیتالیستى و سرمایهدارى است که از یک طرف با خرج مبالغ هنگفت تبلیغاتى بر ضد مرام اشتراکى مىکوشد تا خود را خوب جلوه دهد و در این کار ناموفق مىباشد واز طرف دیگر مىکوشد تا قسمتى از سود (ارزش اضافى حاصل از استثمار را) به بیتالمال جذب کند که این نیز مانع از وجود اسرافکارى و استثمار موجود در رژیم سرمایهدارى نمىشود .
مرحوم علامه طباطبائى مىگوید:
«اسلام راه حل سومى را پیشنهاد مىکند و آن این است که دولت اسلامى از طریق وضع مالیاتها و عوارض سنگین و مخصوصى بر سرمایه، سرمایهداران و خرج آنها در راه افزایش سطح زندگى و رفاه طبقه فقرا و رنجبران از یک طرف و جلوگیرى از اسراف و زیادهروىهاى ثروتمندان از طرف دیگر بکوشد تا اختلاف طبقاتى را در سطح رفاه زندگى از بین ببرد و کلیه افراد جامعه را از یک سطح معین زندگى برخوردار سازد . چرا که هدف عمده از کلیه فعالیتهاى اقتصادى رسیدن به رفاه معیشتى مىباشد و اگر این رفاه به طور یکنواخت دراختیار عموم قرار گیرد، دیگر ستیز و نزاع بین طبقه سرمایهدار و کارگر از بین مىرود (1) .
1 - انفاق
انفاق اگرچه یک اصل اخلاقى است، ولى کاربرد اقتصادى دارد و مىتواند راهحلى بر مشکلات اقتصادى باشد، انفاق وسیله پر کردن شکاف طبقاتى بین فقیر و غنى است . اسلام به طرق مختلف از اموال اغنیاء برمىدارد و در دره فقر مىریزد تا به قول مرحوم علامه طباطبائىقدس سره سطح زندگى فقرا با سطح زندگى اغنیاء قریبالافق گردد . واز طرف دیگر اسلام اغنیاء را وادار مىکند تا سطح مصرف خود را بالاتر از سطح مصرف طبقه متوسط قرار ندهند واز مصرف زیورآلات و تجملاتى که طبقه متوسط دسترسى به آنها ندارد، خوددارى نمایند تا بدینوسیله یک سطح معیشتى و رفاه یکنواختبراى کل جامعه به وجود آید .
به نظر مرحوم علامه، علت همه نابسامانیهاى جهان سرمایهدارى این بود و هست که باب انفاق بسته شده و باب ربا باز گردیده و بدینوسیله جامعه دچار شکاف طبقاتى شده که همه در آن شکاف مىافتند و به قعر دره کمونیسم سقوط مىکنند و تنها راه نجات بشر آن است که با از بین بردن ربا و گسترش انفاقات از قبیل زکات، خمس، کفارات مالى، اقسام فدیه و صدقات واجب و مستحب و غیره اختلافات طبقاتى را از بین برده و با ایجاد یک طبقه متوسط در جامعه امنیت را به بشر باز گردانند (2) .
امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:
«ان الله سبحانه فرض فی اموال الاغنیاء اقوات الفقراء فما جاع فقیر الا بما منع غنی والله تعالى سائلهم عن ذلک» (3) .
(خداوند سبحان غذا و نیاز نیازمندان را در اموال ثروتمندان معین کرده، پس هیچ فقیرى گرسنه نمىماند مگر به علت اینکه ثروتمندان از حق آنان بهرهمند شدهاند و خداوند آنها را به خاطر این عمل مؤاخذه خواهد کرد) .
باز از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
«ان الله فرض على اغنیاء الناس فی اموالهم قدرالذی یسع فقراءهم فان ضاع الفقراء او اجهدوا او اعروا فبما یمنع اغنیاؤهم فان الله محاسبهم بذلک یوم القیامة و معذبهم به عذابا الیما» (4) .
(خداوند در اموال ثروتمندان مردم مقدارى براى فقراى آنها مقرر داشته که براى رفع نیازمندیهاى آنان کافى است، بنابراین اگر فقراء هلاک شوند یا اینکه به مشقتبیفتند ویا لخت و بىلباس گردند، به خاطر منع اغنیاء آنهاست (بنابراین همیشه وجود فقیر و محروم در یک جامعه دلیل بر جنایت ثروتمندان است) خداوند از آنها روز قیامتحساب خواهد گرفت و به عذاب شدید معذبشان خواهد داشت) .
قرآن و تشویق بر انفاق
«انفاق» به خاطر اهمیتى که در نظام اخلاقى واجتماعى اسلام دارد، در آیات قرآن تاکید و ترغیب شده است:
«مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتتسبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة والله یضاعف لمن یشاء والله واسع علیم» (5) .
(مثل آنان که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند دانهاى است که هفتخوشه برآورد که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خداوند آن را براى هرکس که بخواهد چند برابر مىکند و خداوند گشایش دهنده و داناست) .
علامه طباطبائىقدس سره مىگوید:
«منظور از انفاق در راه خدا این است که براى یک غرض دینى انجام داده شود تا موجب خشنودى خدا گردد و راه خدا اختصاص به کار خاصى ندارد زیرا کلمه «فی سبیلالله» به طور مطلق ذکر شده است .
«الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعون ما انفقوا منا و لا اذى لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (6) .
(کسانى که اموال خود را در راه خدا صرف مىکنند وبه دنبال آنچه دادهاند، نه منتى مىگذارند ونه آزارى مىرسانند براى ایشان است پاداششان نزد پروردگار، ونه بیمى دارند و نه غمناک مىشوند) .
«و انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یاتی احدکم الموت فیقول رب لولا اخرتنی الى اجل قریب فاصدق و اکن من الصالحین» (7) .
(از آنچه روزى شما کردیم، در راه خدا انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ شما فرا رسد، پس در آن حال گوید پروردگارا اجل ما را اندکى تاخیر انداز تا صدقه و انفاق بسیار کنم و از نیکوکاران باشم) .
«ها انتم هؤلاء تدعون لینفقوا فی سبیل الله فمنکم یبخل و من یبخل فانما یبخل على نفسه والله الغنى و انتم الفقراء . .» (8) .
(شما همان مردمى هستید که براى انفاق در راه خدا دعوت شدهاید که بعضى از شما بخل مىورزند هرکه در انفاق بخل کند، به ضرر خود عمل کرده واز پاداش خدا محروم است و گرنه خدا از خلق بىنیاز است و شما فقیر و نیازمندید) .
امام صادق علیه السلام فرمود:
«لیس شئ اثقل على الشیطان من الصدقة على المؤمن و هی تقع فی ید الرب تبارک و تعالى قبل ان تقع فی یدالعبد» (9) .
(چیزى از صدقه دادن به مؤمن، نزد شیطان سنگینتر نیست زیرا پیش از آنکه به دستبنده برسد، به دستخدا مىرسد) .
و در روایت دیگر آمده است:
«ان الله عزوجل یقول: ما من شئ الا وقد وکلتبه من یقبضه غیری الا الصدقة فانی اتلقفها بیدی تلقفا» (10) .
(خداوند متعال مىفرماید: هیچ چیزى نیست مگر اینکه من فرشتهاى براى گرفتن آن مامور کردهام، مگر صدقه که آن را خود دریافت مىکنم) .
به خاطر همین بود که پیشوایان دین ما بعد از آنکه به فقیرى کمک مىکردند، دستخود را مىبوسیدند (11) .
از امام سجاد علیه السلام علت آن را پرسیدند فرمود:
«انها تقع فى یدالله قبل ان تقع فى ید السائل» (12) .
(صدقه قبل از آنکه به دستسائل برسد، به دستخداى تعالى مىرسد) .
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
«ما تقع صدقةالمؤمن فی ید السائل حتى تقع فی یدالله . .» (13) .
(صدقه مؤمن قبل از رسیدن به دستسائل، به دستخدا مىرسد) .
چه چیز را باید انفاق کرد؟
قرآن مجید مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الارض و لا تیمموا الخبیث منه تنفقون و لستم بآخذیه الا ان تغمضوا فیه و اعلموا ان الله غنی حمید» (14) .
(اى کسانى که ایمان آوردهاید، از مالهاى پاکیزهاى که اندوختهاید واز آنچه برایتان از زمین رویانیدهایم، انفاق کنید و به سراغ قسمتهاى ناپاک آن نروید، درحالى که خود شماحاضر نیستید آنهارا بپذیرید، مگراز روى اغماض وکراهت وبدانید خداوندبىنیاز وشایسته ستایشاست) .
این آیه کیفیت مال انفاق را بیان مىکند که باید از مال پاکیزه باشد نه از مال پستى که کسى آن را جز با اغماض قبول نمىکند، زیرا دادن چنین مالى را نمىتوان جود و سخاوت نامید و موجب محبت و کمال نفس نخواهد شد .
آرى از آنجا که بعضى از مردم عادت کردهاند همیشه از اموال بىارزش و آنچه تقریبا از مصرف افتاده و قابل استفاده خودشان نیست، انفاق کنند و اینگونه انفاقها نه موجب تربیت معنوى و پرورش روح انسانى در انفاق کننده است ونه سود چندانى به حال نیازمندان دارد، بلکه یک نوع اهانت و تحقیر نسبتبه آنها محسوب مىشود این آیه صریحا مردم را از این کار نهى مىکند و مىگوید: چگونه از این اموال انفاق مىکنید درحالى که خودتان حاضر به پذیرش آن نیستید، مگر از روى کراهت؟ آیا باید برادران دینى شما واز آن بالاتر، خدائى که در راه او انفاق مىکنید، در نظر شما از خودتان کمتر باشند و در حقیقت آیه به یک نکته دقیقى اشاره مىکند و آن این که انفاقهائى که در راه خدا مىشود یک طرف آن مستمندان هستند و طرف دیگر خداست که به خاطر او انفاق انجام مىگیرد، دراین حال اگر اموال پست و بىارزش انتخاب شود از یک سو توهین به مقام شامخ پروردگار محسوب مىشود که او را شایسته اجناس «طیب» نشمرده واز سوى دیگر تحقیرى است نسبتبه نیازمندانى که ممکن است علیرغم تهیدیستى مقام بلندى از نظر ایمان وانسانیت داشته باشند و روح آنها بر اثر چنین انفاقى آزرده گردد .
و نیز مىفرماید:
«لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شى فان الله به علیم» (15) .
(هرگز به نیکى نمىرسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید و آنچه انفاق مىکنید خداوند از آن باخبر است) .
بنابراین رسیدن به مقام نیکوکاران واقعى، شرائط زیادى دارد که یکى از آنها انفاق کردن از اموالى است که مورد علاقه انسان است) .
نفوذ این آیه در دلهاى مسلمانان به قدرى سریع بود که بلافاصله بعد از نزول، اثر آن ظاهر گشت از جمله: یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله به نام «ابوطلحه انصارى» در مدینه نخلستان و باغى داشتبسیار با صفا و زیبا که همه در مدینه از آن سخن مىگفتند درآن، چشمه آب صافى بود که هر موقع پیامبر صلى الله علیه و آله به آن باغ مىرفت از آن آب میل مىفرمود و وضو مىساخت و علاوه بر همه اینها آن باغ درآمد خوبى براى «ابوطلحه» داشت پس از نزول آیه به خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: مىدانید که محبوبترین اموال من همین باغ است و من مىخواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیرهاى براى روز قیامت من باشد پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «بخ بخ ذلک مال رابح لک» (آفرین بر تو آفرین برتو، این ثروتى است که براى تو سودمند خواهد بود) .
سپس فرمود: من صلاح مىدانم که آن را به خویشاوندان نیازمند خود بدهى، «ابوطلحه» دستور پیامبر را عمل کرد و آن را میان بستگان خود تقسیم کرد (16) .
چه مقدار باید انفاق کرد؟
قرآن مجید مىفرماید:
«یسئلونک ما ذا ینفقون قل العفو» . (از تو سئوال مىکنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندى خود) .
در تفسیر «درالمنثور» در شان نزول این قسمت از آیه از «ابن عباس» نقل شده که هنگامى که خداوند به مسلمانان دستور داد که براى پیشرفت آئین حق انفاق نمایند، گروهى از صحابه و یاران رسول اکرم صلى الله علیه و آله از او سئوال کردند که ما نمىدانیم چه مقدار از اموال خود را انفاق کنیم؟ آیا همه را انفاق کنیم ویا مقدارى از آن را؟ در پاسخ آنها آیه فوق نازل شد و به آنها دستور داد در انفاق خود رعایت «عفو» کنند .
مراد از «عفو» چیست؟ معانى مختلفى ذکر شده و پیشوایان اسلام وائمه معصومین هنگام تفسیر این کلمه «حد وسط» و گاهى هم کلمه «فضل» که به معنى زیادى است ذکر کردهاند . مضمون و محتواى اقتصادى عفو در تفسیر به روشنى ذکر شده استبه این معنا که:
«العفو فضل عن الاهل والعیال والفضل عن الغنى ان العفو اطیب المال وافضله» (17) .
(عفو یعنى مازاد از هزینه اهل خانه، مازاد ثروت و مازاد مایحتاج به طور کلى، و نیز به معنى خوشگوارترین و نابترین مال و ثروت) .
«اصل العفو فیاللغة الزیادة فالغالب ان ذلک انما یکون فیما یفضل عن حاجة الانسان فی نفسه و عیاله» (18) .
(عفو در لغتبه معناى زیادى وافزونى است و بنابر عقیده غالب مازاد مایحتاج انسان و خانوادهاش منظور است که باید انفاق شود) .
بعضى از مفسرین گفتهاند:
«العفو: الفضل و الزیادة فکل مازاد على النفقة الشخصیة فهو محل للانفاق» (19) .
(عفو به معناى مازاد وافزونى است و هر آن چیزى که از هزینه شخصى فزون آید، باید انفاق کرد) .
از اینجاست که «جابر بن عبدالله انصارى» مىگوید:
«بعضى از افراد ما که زمینهاى کشاورزى اضافى داشتند گفتند آن را در ازاى یک سوم یا یک چهارم یا نصف محصول به اجاره مىدهیم، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: هرکه زمینى وسیع و اضافى دارد، باید آن را کشت کند یا به برادرش ببخشد تا او کشت کند، نه اینکه به او اجاره بدهد یا او را براى کشاورزى در آن به مزدورى بگیرد (20) .
«رافع بن خدیج» مىگوید:
«ما در ازاى گرفتن خراج زمین را به دیگران مىدادیم پیامبر فرمود:
«من استغنى عن ارضه فلیمنحها اخاه او لیدع» (21) .
(هرکس زمین اضافى دارد، یا به برادرش ببخشد یا اینکه از زمین دستبردارد) .
البته در منابع اهل سنت احادیث مستندى در تقبیح مزارعه واجاره دادن زمین آمده استبا تاکید روى این نکته که زمین را یا خود زیرکشتببرید یا به رایگان براى کشت در اختیار برادر خود قرار دهید (22) .
«محمد غزالى» نویسنده معروف مصرى در کتاب «الاسلام والمناهج الاشتراکیة» نقل کرده است که پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرمود:
«هرکه مرکب اضافى دارد به کسى که مرکب ندارد، بدهد و هرکه توشه اضافى دارد باید به کسى که توشه ندارد، بدهد . روى این حدیث مىگوید: آنگاه از انواع واقسام دارائى چندان بر شمرد و نام برد که دانستیم که هیچ یک از ما نسبتبه اضافه دارایى خویش ذیحق نمىباشد (23) .
از آیه شریفه و سخنان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله برمىآید که تنها منظور از عفو مقاصد اخلاقى محض نیستبلکه کاربرد معاشى واقتصادى قوى هم دارد .
قرآن کریم در بیان یکى از اوصاف مؤمنان مىفرماید:
«والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما» (24) .
(آنها کسانى هستند که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مىکنند و نه سختگیرى، بلکه در میان این دو حد اعتدالى دارند) .
سخن روى کیفیت انفاق مؤمنان است و مىگوید: انفاقى عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگیرى دارند نه آنچنان بذل و بخششى کنند که زن و فرزندشان گرسنه بماند و نه آنچنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند .
پىنوشت:
1) فلسفه اقتصاد اسلامى، ص 11 و 12 .
2) همان کتاب، ص 25 .
3) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 328 .
4) دعائم الاسلام، ج1، ص 245 .
5) سوره بقره، آیه: 261 .
6) سوره بقره، آیه: 262 .
7) سوره منافقون، آیه 10 .
8) سوره محمد (ص)، آیه 38 .
9) وسائل، ج6، ص 283 .
10) وسائل، ج6، ص 283 .
11) وسائل، ج6، ص 283 .
12) وسائل، ج6، ص 303 و 304 .
13) وسائل، ج6، ص 303 و 304 .
14) سوره بقره، آیه: 267 .
15) آل عمران، آیه 92 .
16) مجمع البیان، ذیل همین آیه .
17) مجمع البیان، ص 316 - منهج الصادقین، ج1، ص476 .
18) تفسیر تبیان، ج1، ص 233 - تفسیر کبیر فخر رازى، ج4، ص 48 .
19) فی ظلال القرآن، ج1، ص 336 .
20) سنن ابن ماجه، ج2، ص 820 - نسائى، جزء7، ص 36 - بخارى، ج1، جزء3، ص 141 - سنن ابن داود، ج3، ص 260
21) سنن ترمذى، ج2، ص 422 - 421 - ابن اجه، ج2، ص 833 .
22) بخارى، ج37 142 - 141 - ابیى داد، ص 257 و 259 - حدیثهاى 3389 و 3396، 3398، 3399 - سنن ابن ماجه، ج2، ص 820 و 823 .
23) الاسلام والمناهج الاشتراکیة، ص 28 .
24) سوره فرقان، آیه: 67 .