آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

برادران یوسف، زمانی که قصد داشتند برادر خود را از نزد پدر به صحرا ببرند و نقشه خود را عملی سازند، چنین گفتند : مالک لا تأمنّا علی یوسف و انّاله لناصحون؛ «ای پدر! چرا تو ما را نسبت به یوسف امین نمی‌شماری و به ما اعتماد نداری، حال آن که ما حتماً و بدون تردید، خیرخواه او هستیم.»
براداران با تأکید های متعدّد و سوگند های فراوان، بر ناصح بودن خویش، اصرار می‌ورزیدند؛ حال آن که حقیقت این چنین نبود. آنان قصد کشتن و یا تبعید یوسف را داشتند ؛ولی به‌ظاهر اظهار خیرخواهی می کردند. در ایات مربوط، این درس به خوبی نمایان است که حسود، هرگز نمی تواند ناصح خوبی باشد؛ چرا که اگر زبان به نصیحت هم بگشاید، در باطن قصد فتنه و خسارت زدن به محسود را دارد.
در روایات ِرسیده از اهل بیت(ع) نیز از مشورت با حسودان نهی شده است؛ زیرا حسود نمی‌تواند به منفعت دیگری بیندیشد و بدان توصیه کند.
تخم پند و هـوش دادست مـر مرا آمـوزگار
گفت این از مـن بگیر و در میان دل بکـار
تا تـو باشی، از حسودان پند مشنو ای پسر
سفله را باور مگردان،باعوان صحبت مدار

تبلیغات