هدایت و تربیت در گفتوگو با آقای الیاس کلانتری
آرشیو
چکیده
متن
نام آقای الیاس کلانتری برای همه خوانندگان بشارت آشناست. وی که از اساتید محترم دانشگاه و حافظان و قرآن پژوهان با سابقه کشورمان است، سالها از محضر اساتیدی چون مرحوم علامه طباطبایی و آیتاللّه سید مرتضی شبستری و… بهره برده است. وقتی با ایشان وارد گفتوگو شدیم، دیدیم چقدر دلسوزانه برنامههای قرآنی موجود در کشور را نقد کرده و راهحلّ ارایه مینماید. ضمن تشکّر از ایشان ،توجّه شما را به این گفتوگو جلب میکنیم.
بشارت: لطفاً مقداری از سابقه علمی و چگونگی انس خودتان با قرآن بگویید.
آشنایی من با علوم اسلامی با مطالعه کتابی در زندگی حضرت رسول اکرم در سن 18 سالگی شروع شد، و جاذبه شدیدی برای ادامه مطالعات در من بوجود آورد و مطالعاتم در جهات مختلف علوم اسلامی با سرعت زیاد و کشش شدید قلبی ادامه پیدا کرد. کتابهای زیادی را در علوم اسلامی مطالعه کردم؛ لیکن بیشتر کتابهایی که مربوط به سیره شریف رسول خدا و ائمه معصومین بود، توجه مرا جلب میکرد. شیفتگی ناشی از مطالعات در علوم اسلامی تمامی جهات زندگیام را تحت الشعاع قرار میداد و من در عین اشتغال بهکار، هر هفته چند جلد کتاب مطالعه میکردم، به عنوان نمونه کتاب مشهور «شبهای پیشاور» را که بیش از هزار صفحه است در مدت کمتر از دو روز خواندم.
همان اوایل مطالعاتم با کتاب شریف «اصول کافی» آشنا شدم و تمام این کتاب (دوره چهار جلدی) را از اول تا آخر خواندم.
در جهت پیروی از سنّت شریف نبوی و ائمه معصومین تصمیم به آشنایی با قرآن گرفتم و به حفظ سورههای قرآن کریم مشغول شدم. اشتغال به حفظ قرآن تحول عظیمی در زندگی من ایجاد کرد، حتی تمایل به ادامه تحصیل ـکه مدتی آن را ترک کرده بودمـ مجدداً پیدا شد.
کار مهم دیگر، من شرکت در جلسات درسی و سخنرانیهای مذهبی بود، به طوری که چند سالی فقط سه ساعت و نهایتاً چهار ساعت میخوابیدم و هیچ وقتی از شبانهروز در امور غیر ضروری صرف نمیشد و تمام اینها از برکات اشتغال به حفظ قرآن و مطالعات اسلامی بود.
در سن 23 سالگی با بعضی از مدارس دینی در قم و تهران ارتباط پیدا کردم و با کم کردن کار روزانه در بعضی از دروس حوزوی شرکت میکردم و در سن 25 سالگی وارد دانشکده الهیات دانشگاه تهران شدم، در این زمان اشتغال به حفظ قرآن مجید پایان یافته بود و من شروع به حفظ نهجالبلاغه کردم؛ لیکن متأسفانه در اثر مقداری بینظمی در زندگی که بعد از ورود به دانشگاه پیدا شد، حفظ نهجالبلاغه ادامه پیدا نکرد و از خداوند کریم تقاضا دارم که این عنایت را شامل حال من بگرداند و توفیق این کار را هم به من عطا کند.
بشارت: چه تألیفاتی در زمینه قرآن کریم داشتهاید؟
عمده تألیفات من در مورد علوم قرآنی است و آنچه در این زمنیه تا کنون چاپ و منتشر شده است عبارتند از:
1ـ سلسله مباحث قرآن شناسی (کتاب محدود و نامحدود)
2ـ سلسله مباحث قرآن شناسی، (حجابهای معانی قرآن)
3ـ سلسله مباحث قرآن شناسی، (روش اختصاصی قرآن)
4ـ راهنما و فهرست تفسیر المیزان، (دوره فارسی)
5ـ دلیل المیزان فی تفسیر القرآن، (دوره عربی)
6ـ لغات قرآن در تفسیر مجمع البیان.
7ـ مفردات القرآن فی مجمع البیان، (عربی)
8ـ اهمیت و روش حفظ قرآن .
9ـ عرفان به روش قرآن و حقیقت بهشت.
10ـ المعجم المفهرس لآیات القرآن الکریم.
11ـ تفسیر مقدماتی قرآن(1) (کتاب درسی رشته الهیات و معارف اسلامی)
12ـ تفسیر مقدماتی قرآن(2) (کتاب درسی رشته الهیات و معارف اسلامی)
و اخیراً خلاصه تفسیر المیزان تحت عنوان «مختصر المیزان فی تفسیر القرآن» در 6 جلد چاپ و منتشر شد. (نسخه عربی) امید است که با عنایات خداوند، نسخه فارسی آن هم یعنی ترجمه «مختصر المیزان» تنظیم و منتشر شود.
بشارت: چه انگیزهای باعث شد که قرآن را حفظ کنید؟
در اثر آشنایی با سیره شریف پیامبر اکرم و ائمه معصومین ـ چنانکه قبلاً به آن اشاره شدـ متوجه شدم که راه اصلی آشنایی با علوم وحی حفظ آیات قرآن کریم است؛ در حقیقت یاد گرفتن دقیق و مرورهای مکرر آن است که در روح اثر میکند. من در این زمینه یعنی اصل و حقیقت حفظ کردن قرآن در شمارههای قبلی نشریه بشارت در مقالاتی تحت عنوان «مقدمهای بر روش حفظ قرآن» توضیحاتی دادهام.
به طور کلی اهمیت و موقعیتی که حفظ کردن قرآن در سیره شریف نبوی و ائمه داشت و سفارشات آن بزرگواران، محرک اصلی و انگیزه من در این جهت بود.
بشارت: اثرات حفظ قرآن کریم و ممارست و همراهی با آن در زندگی شما چگونه بوده است؟
اگر این کار به طور صحیح و با توجه به جهات و ابعاد مختلف آن انجام گیرد، به خصوص اگر در سنین جوانی شروع شود، میتواند منشأ آثار و برکات و فواید عظیمی شود.
من به بخشی از اثرات حفظ قرآن در کتاب «اهمیت و روش حفظ قرآن» اشارهای کردهام و مباحث بخش اول کتاب مذکور جوابی است به این سؤال. و در مقالاتی که تحت عنوان «مقدمهای بر روش حفظ قرآن کریم» در شمارههای قبلی بشارت چاپ شد، قصد داشتم بطور جامع و مفصل به این بحث بپردازم؛ اما جهت این که اصل برنامه «روش حفظ قرآن» مورد علاقه خوانندگان نشریه بشارت ـطبق اظهار نظری که خود شما عزیزان کردیدـ بوده به ذکر نکاتی فشرده و عمدتاً در حد پاسخ به بعضی از سؤالات در مورد فواید و آثار حفظ قرآن اکتفا شد.
البته آثار و نتایج حفظ قرآن در انسانها با موقعیت و ظرف روحی، در مراتب و سطوح متفاوتی تجلی خواهد کرد؛ اما در مورد شخص من، حفظ قرآن منشأ تحولات اساسی در جهات مختلف زندگیام شده است.
بشارت: فضای کلی فرهنگی کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟! در این فضا رابطه یک جوان با قرآن چگونه است؟
در برخوردهایی که در دانشگاهها و مراکز علمی با جوانان داشتهام و با توجه به بررسیها و تحقیقات ، به وضوح روشن است که جوانان، اشتیاق یا گرایش خوبی نسبت به قرآن مجید و علوم مربوط به آن دارند؛ لیکن متأسفانه فضای فرهنگی کشور به خصوص در مدارس و دانشگاهها، نیاز طبیعی و فطری آنها را تأمین نمیکند. تدریس و تعلیم قرآن در مدارس با روش عالمانه و به صورت مطلوب و کارشناسانه انجام نمیگیرد. به طور قطع قرآن مجید همیشه آن تأثیر شگفتانگیز فوق عادی خود را دارد، همان تأثیری که در طول تاریخ انتشار علوم دین توحیدی به طور مکرر منشأ تحولات عظیم فکری و فرهنگی و اخلاقی در زندگی پیروان قرآن و حتی به طور مستقیم در غیر مسلمانان شده است. علاقه قلبی جوانان و نوجوانان که به طور فطری در نهاد آنها قرار گرفته است، وقتی مورد بهرهبرداری قرار نگیرد به خمودی خواهد گرایید و این سرمایه عظیم روحی در آنها از بین خواهد رفت و از طرفی منشأ آثار نامطلوب زیادی خواهد شد. کتابهای دینی مدارس و دانشگاهها متناسب با روش آموزشی و پرورشی قرآن کریم تنظیم نشده است؛ البته این انتقاد، زحمت و تلاشهای نویسندگان این کتابها را بیارزش نمیکند؛ لیکن کارشناسان آموزش و پرورش ـبه معنی گسترده آن نه به معنی مصطلح و منحصر به یک سازمان و وزارتـ باید به این نکته بیشتر توجه کنند که آموزش جوانان کشور، دارای اهمیت و گستردگی بیشتری است.
مثلاً موضوع تعلیم و تربیت یکی از اساسیترین موضوعات قرآن است، بلکه به یک معنا تمامی آیات قرآن در دید وسیع و گسترده به این موضوع ارتباط دارد و خوب و مناسب است که این موضوع در کتابها بیشتر آورده شود.
حال چرا روش مخصوص قرآن در تعلیم و تربیت در نظام آموزشی به خصوص آموزش علوم دینی به کار بسته نمیشود؟! جای بسی شگفتی است! از این شگفتانگیزتر این که عده زیادی از دانشمندان علوم دینی حتی به این موضوع که در قرآن مجید یک روش اختصاصی آموزشی و پرورشی وجود دارد، غفلت دارند.
بشارت: لطف کنید پیرامون روش مخصوص قرآن کریم در تعلیم و تربیت بیشتر توضیح دهید.
در قرآن مجید یک روش مخصوصی جهت تعلیم و تربیت انسانها وجود دارد و این روش در آموزش هرعلمی و یا هرموضوع اخلاقی کارآیی دارد، اعم از این که موضوع مورد آموزش یکی از موضوعات دین توحیدی باشد، مثل: آموزش نماز، کمک به نیازمندان، احترام به پدر و مادر و یا مورد آموزش یکی از رشتههای علمی و یکی از دروس متداول در مدارس باشد؛ مثل: درس فیزیک یا تاریخ یا مسائل اجتماعی.
این نظام آموزشی و روش آن از علم بیپایان خداوند عالم نشأت گرفته است. بعضی از جهات و ابعاد این روش آموزشی در ظواهر آیات قرآن ذکر شده است و بعضی از آنها به طور دقیق و به صورت فنّی در روابط بین آیات قرار گرفته است.
بعنوان مثال: پایههای اساسی تعلیم و تربیت ـ آموزش و پرورش ـ برچهار موضوع قرار گرفته است و آنها عبارتند از:
1 ـ مواد مورد تعلیم، 2 ـ روش تعلیم،3 ـ شرایط معلم،4 ـ شرایط متعلم.
مثلاً خداوند عالم نکتهای را به رسول اکرم یاد میدهد و از او میخواهد که در برنامه تعلیمی خود آن به کار ببرد و از این طریق به انسانهای دیگر هم این نکته را یادمیدهد و آن این که تعلیم پذیری انسان محدودهای دارد و خارج از آن محدوده، تعلیم اثر مطلوب خود را از دست خواهد داد؛ یعنی قلوب انسانه در شرایط و موقعیتهای معینی حالت تأثیر پذیری دارند و اگر فرصتهای لازم از بین برود، تعلیم مطلوب و مورد نظر، امکان پذیر و عملی نخواهد بود. خداوند میفرماید:
«فَذَکِّرْ إنْ نَفَعَتِ الذِّکری. سَیذَّکَرُ مَنْ یخْشی. وَیتَجَنَّبُها الأشقی» (سوره أعلی، آیه 9 ـ 11) در این آیات تأثیر «تذکر» را که نوعی آموزش است، متوقف به شرایطی کرده است، اولاً: تذکر احتمال دارد تأثیر ایجاد کند و احتمال دارد بیتأثیر باشد، ثانیاً: کسانی تحت تأثیر آموزش قرار میگیرند که قلب آنها دارای حیات باشد و دچار حالت «موت قلبی» نشده باشند؛ یعنی قلوبی که دارای حالت «خشیت» از پروردگار باشند.
اما قلوبی که دچار حالتی به نام «شقاوت» شدهاند تأثیر پذیری آنها از بین رفته است و از آموزشهای وحی فاصله گرفتهاند، در حالی که هم آموزش از طرف خداست و مطلوب فطری انسانها و هم معلم رسول خدا است با تمام عظمتهای روحی و کرامتهای اخلاقی و جاذبیت فوق عادی.
این حالت که برای قلب انسان حاصل میشود هم جهت زمانی دارد و هم به نوع زندگی و آموزشهای قبلی ارتباط پیدا میکند. حضرت علی در نامهای که به امام حسن مجتبی نوشته است1 به این نکته ظریف در آموزش اشاره کرده و میفرماید:
«فبادَرْتُکَ بِالأدَبِ قَبْلَ أنْ یقْسُوا قَلْبُکَ وَیشْتَغِلَ لُبُّکَ؛ من به امر تعلیم تو مبادرت کردم قبل از آن که قلبت دچار قساوت شود و عقل تو اشتغال یابد.
بشارت: اگر ممکن است عواملی را که موجب قساوت قلب میشود، در آیات و روایات به آنها اشاره شده است، بیان بفرمائید.
بلی این عوامل متعدداند، از جمله:
1 ـ زمان؛ یعنی تأثیر پذیری روح انسان در سنین کودکی خیلی شدید است و بعداً کمتر میشود و در مرحلهای تقریباً متوقف میشود، مگر در صورتی که تعلیم آن با روش الهی انجام گرفته باشد.
2 ـ کفر؛ یعنی بیاعتنایی به یک حقیقت آشکار و یا انکار و تکذیب آن به طوری که خداوند میفرماید:
«إنَّ الّذینَ کَفَرُوا سَواءُ عَلَیهِمْ ءَأنْذَرْتَهُمْ أمْ لَمْ تُنْذِرْهُم لا یؤْمِنُونَ». (سوره بقره، آیه6) آیه اشاره دارد به این که دارندگان کفر عنادی، در صورت انذار و عدم آن حالتشان یکسان است و تغییر پذیر نیستند.
3 ـ آموزشهای نامطلوب و مخرّب روح که تأثیر پذیری روح را از بین میبرند و بعد از آن هرآموزشی به آنها داده شود آنچه قبلاً دریافت کردهاند، آن را قبول نخواهند کرد و حتّی معجزات آشکار هم تأثیری نخواهد کرد.
خداوند میفرماید:
«وَلَئِنْ أتَیتَ الَّذینَ أوتُوا الْکِتابَ بِکُلِّ آیةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ؛ اگر تمامی معجزات ر هم برای اهل کتاب بیاوری، آنها از قبله تو پیروی نخواهند کرد».(سوره بقره، آیه145)
4 ـ کفر بعد از ایمان، این عمل هم موجب تباهی قلب شده و مانع ادراک حقیقی و کارآیی مطلوب آن میشود. به طوری که خداوند میفرماید:
«ذلِکَ بِأنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلی قَلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یفْقَهُونَ». (سوره منافقون، آیه 3) این آیه در مورد عقاید و اعمال منافقان به چند نکته اشاره کرده است که یکی از آنها همین موضوع مورد بحث است و آن این که کفر بعد از ایمان موجب «طبع قلب» میشود؛ یعنی حالت طبیعی قلب از بین میرود و قوای ادراکی آن دچار اختلال میشود.
البته این بحث جهات متعدد گستردهای دارد و در این زمینه آیات زیادی در قرآن وجود دارد و من فقط اشارهای به عناوین آن کردم.
بشارت: لطفاً مقداری از سابقه علمی و چگونگی انس خودتان با قرآن بگویید.
آشنایی من با علوم اسلامی با مطالعه کتابی در زندگی حضرت رسول اکرم در سن 18 سالگی شروع شد، و جاذبه شدیدی برای ادامه مطالعات در من بوجود آورد و مطالعاتم در جهات مختلف علوم اسلامی با سرعت زیاد و کشش شدید قلبی ادامه پیدا کرد. کتابهای زیادی را در علوم اسلامی مطالعه کردم؛ لیکن بیشتر کتابهایی که مربوط به سیره شریف رسول خدا و ائمه معصومین بود، توجه مرا جلب میکرد. شیفتگی ناشی از مطالعات در علوم اسلامی تمامی جهات زندگیام را تحت الشعاع قرار میداد و من در عین اشتغال بهکار، هر هفته چند جلد کتاب مطالعه میکردم، به عنوان نمونه کتاب مشهور «شبهای پیشاور» را که بیش از هزار صفحه است در مدت کمتر از دو روز خواندم.
همان اوایل مطالعاتم با کتاب شریف «اصول کافی» آشنا شدم و تمام این کتاب (دوره چهار جلدی) را از اول تا آخر خواندم.
در جهت پیروی از سنّت شریف نبوی و ائمه معصومین تصمیم به آشنایی با قرآن گرفتم و به حفظ سورههای قرآن کریم مشغول شدم. اشتغال به حفظ قرآن تحول عظیمی در زندگی من ایجاد کرد، حتی تمایل به ادامه تحصیل ـکه مدتی آن را ترک کرده بودمـ مجدداً پیدا شد.
کار مهم دیگر، من شرکت در جلسات درسی و سخنرانیهای مذهبی بود، به طوری که چند سالی فقط سه ساعت و نهایتاً چهار ساعت میخوابیدم و هیچ وقتی از شبانهروز در امور غیر ضروری صرف نمیشد و تمام اینها از برکات اشتغال به حفظ قرآن و مطالعات اسلامی بود.
در سن 23 سالگی با بعضی از مدارس دینی در قم و تهران ارتباط پیدا کردم و با کم کردن کار روزانه در بعضی از دروس حوزوی شرکت میکردم و در سن 25 سالگی وارد دانشکده الهیات دانشگاه تهران شدم، در این زمان اشتغال به حفظ قرآن مجید پایان یافته بود و من شروع به حفظ نهجالبلاغه کردم؛ لیکن متأسفانه در اثر مقداری بینظمی در زندگی که بعد از ورود به دانشگاه پیدا شد، حفظ نهجالبلاغه ادامه پیدا نکرد و از خداوند کریم تقاضا دارم که این عنایت را شامل حال من بگرداند و توفیق این کار را هم به من عطا کند.
بشارت: چه تألیفاتی در زمینه قرآن کریم داشتهاید؟
عمده تألیفات من در مورد علوم قرآنی است و آنچه در این زمنیه تا کنون چاپ و منتشر شده است عبارتند از:
1ـ سلسله مباحث قرآن شناسی (کتاب محدود و نامحدود)
2ـ سلسله مباحث قرآن شناسی، (حجابهای معانی قرآن)
3ـ سلسله مباحث قرآن شناسی، (روش اختصاصی قرآن)
4ـ راهنما و فهرست تفسیر المیزان، (دوره فارسی)
5ـ دلیل المیزان فی تفسیر القرآن، (دوره عربی)
6ـ لغات قرآن در تفسیر مجمع البیان.
7ـ مفردات القرآن فی مجمع البیان، (عربی)
8ـ اهمیت و روش حفظ قرآن .
9ـ عرفان به روش قرآن و حقیقت بهشت.
10ـ المعجم المفهرس لآیات القرآن الکریم.
11ـ تفسیر مقدماتی قرآن(1) (کتاب درسی رشته الهیات و معارف اسلامی)
12ـ تفسیر مقدماتی قرآن(2) (کتاب درسی رشته الهیات و معارف اسلامی)
و اخیراً خلاصه تفسیر المیزان تحت عنوان «مختصر المیزان فی تفسیر القرآن» در 6 جلد چاپ و منتشر شد. (نسخه عربی) امید است که با عنایات خداوند، نسخه فارسی آن هم یعنی ترجمه «مختصر المیزان» تنظیم و منتشر شود.
بشارت: چه انگیزهای باعث شد که قرآن را حفظ کنید؟
در اثر آشنایی با سیره شریف پیامبر اکرم و ائمه معصومین ـ چنانکه قبلاً به آن اشاره شدـ متوجه شدم که راه اصلی آشنایی با علوم وحی حفظ آیات قرآن کریم است؛ در حقیقت یاد گرفتن دقیق و مرورهای مکرر آن است که در روح اثر میکند. من در این زمینه یعنی اصل و حقیقت حفظ کردن قرآن در شمارههای قبلی نشریه بشارت در مقالاتی تحت عنوان «مقدمهای بر روش حفظ قرآن» توضیحاتی دادهام.
به طور کلی اهمیت و موقعیتی که حفظ کردن قرآن در سیره شریف نبوی و ائمه داشت و سفارشات آن بزرگواران، محرک اصلی و انگیزه من در این جهت بود.
بشارت: اثرات حفظ قرآن کریم و ممارست و همراهی با آن در زندگی شما چگونه بوده است؟
اگر این کار به طور صحیح و با توجه به جهات و ابعاد مختلف آن انجام گیرد، به خصوص اگر در سنین جوانی شروع شود، میتواند منشأ آثار و برکات و فواید عظیمی شود.
من به بخشی از اثرات حفظ قرآن در کتاب «اهمیت و روش حفظ قرآن» اشارهای کردهام و مباحث بخش اول کتاب مذکور جوابی است به این سؤال. و در مقالاتی که تحت عنوان «مقدمهای بر روش حفظ قرآن کریم» در شمارههای قبلی بشارت چاپ شد، قصد داشتم بطور جامع و مفصل به این بحث بپردازم؛ اما جهت این که اصل برنامه «روش حفظ قرآن» مورد علاقه خوانندگان نشریه بشارت ـطبق اظهار نظری که خود شما عزیزان کردیدـ بوده به ذکر نکاتی فشرده و عمدتاً در حد پاسخ به بعضی از سؤالات در مورد فواید و آثار حفظ قرآن اکتفا شد.
البته آثار و نتایج حفظ قرآن در انسانها با موقعیت و ظرف روحی، در مراتب و سطوح متفاوتی تجلی خواهد کرد؛ اما در مورد شخص من، حفظ قرآن منشأ تحولات اساسی در جهات مختلف زندگیام شده است.
بشارت: فضای کلی فرهنگی کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟! در این فضا رابطه یک جوان با قرآن چگونه است؟
در برخوردهایی که در دانشگاهها و مراکز علمی با جوانان داشتهام و با توجه به بررسیها و تحقیقات ، به وضوح روشن است که جوانان، اشتیاق یا گرایش خوبی نسبت به قرآن مجید و علوم مربوط به آن دارند؛ لیکن متأسفانه فضای فرهنگی کشور به خصوص در مدارس و دانشگاهها، نیاز طبیعی و فطری آنها را تأمین نمیکند. تدریس و تعلیم قرآن در مدارس با روش عالمانه و به صورت مطلوب و کارشناسانه انجام نمیگیرد. به طور قطع قرآن مجید همیشه آن تأثیر شگفتانگیز فوق عادی خود را دارد، همان تأثیری که در طول تاریخ انتشار علوم دین توحیدی به طور مکرر منشأ تحولات عظیم فکری و فرهنگی و اخلاقی در زندگی پیروان قرآن و حتی به طور مستقیم در غیر مسلمانان شده است. علاقه قلبی جوانان و نوجوانان که به طور فطری در نهاد آنها قرار گرفته است، وقتی مورد بهرهبرداری قرار نگیرد به خمودی خواهد گرایید و این سرمایه عظیم روحی در آنها از بین خواهد رفت و از طرفی منشأ آثار نامطلوب زیادی خواهد شد. کتابهای دینی مدارس و دانشگاهها متناسب با روش آموزشی و پرورشی قرآن کریم تنظیم نشده است؛ البته این انتقاد، زحمت و تلاشهای نویسندگان این کتابها را بیارزش نمیکند؛ لیکن کارشناسان آموزش و پرورش ـبه معنی گسترده آن نه به معنی مصطلح و منحصر به یک سازمان و وزارتـ باید به این نکته بیشتر توجه کنند که آموزش جوانان کشور، دارای اهمیت و گستردگی بیشتری است.
مثلاً موضوع تعلیم و تربیت یکی از اساسیترین موضوعات قرآن است، بلکه به یک معنا تمامی آیات قرآن در دید وسیع و گسترده به این موضوع ارتباط دارد و خوب و مناسب است که این موضوع در کتابها بیشتر آورده شود.
حال چرا روش مخصوص قرآن در تعلیم و تربیت در نظام آموزشی به خصوص آموزش علوم دینی به کار بسته نمیشود؟! جای بسی شگفتی است! از این شگفتانگیزتر این که عده زیادی از دانشمندان علوم دینی حتی به این موضوع که در قرآن مجید یک روش اختصاصی آموزشی و پرورشی وجود دارد، غفلت دارند.
بشارت: لطف کنید پیرامون روش مخصوص قرآن کریم در تعلیم و تربیت بیشتر توضیح دهید.
در قرآن مجید یک روش مخصوصی جهت تعلیم و تربیت انسانها وجود دارد و این روش در آموزش هرعلمی و یا هرموضوع اخلاقی کارآیی دارد، اعم از این که موضوع مورد آموزش یکی از موضوعات دین توحیدی باشد، مثل: آموزش نماز، کمک به نیازمندان، احترام به پدر و مادر و یا مورد آموزش یکی از رشتههای علمی و یکی از دروس متداول در مدارس باشد؛ مثل: درس فیزیک یا تاریخ یا مسائل اجتماعی.
این نظام آموزشی و روش آن از علم بیپایان خداوند عالم نشأت گرفته است. بعضی از جهات و ابعاد این روش آموزشی در ظواهر آیات قرآن ذکر شده است و بعضی از آنها به طور دقیق و به صورت فنّی در روابط بین آیات قرار گرفته است.
بعنوان مثال: پایههای اساسی تعلیم و تربیت ـ آموزش و پرورش ـ برچهار موضوع قرار گرفته است و آنها عبارتند از:
1 ـ مواد مورد تعلیم، 2 ـ روش تعلیم،3 ـ شرایط معلم،4 ـ شرایط متعلم.
مثلاً خداوند عالم نکتهای را به رسول اکرم یاد میدهد و از او میخواهد که در برنامه تعلیمی خود آن به کار ببرد و از این طریق به انسانهای دیگر هم این نکته را یادمیدهد و آن این که تعلیم پذیری انسان محدودهای دارد و خارج از آن محدوده، تعلیم اثر مطلوب خود را از دست خواهد داد؛ یعنی قلوب انسانه در شرایط و موقعیتهای معینی حالت تأثیر پذیری دارند و اگر فرصتهای لازم از بین برود، تعلیم مطلوب و مورد نظر، امکان پذیر و عملی نخواهد بود. خداوند میفرماید:
«فَذَکِّرْ إنْ نَفَعَتِ الذِّکری. سَیذَّکَرُ مَنْ یخْشی. وَیتَجَنَّبُها الأشقی» (سوره أعلی، آیه 9 ـ 11) در این آیات تأثیر «تذکر» را که نوعی آموزش است، متوقف به شرایطی کرده است، اولاً: تذکر احتمال دارد تأثیر ایجاد کند و احتمال دارد بیتأثیر باشد، ثانیاً: کسانی تحت تأثیر آموزش قرار میگیرند که قلب آنها دارای حیات باشد و دچار حالت «موت قلبی» نشده باشند؛ یعنی قلوبی که دارای حالت «خشیت» از پروردگار باشند.
اما قلوبی که دچار حالتی به نام «شقاوت» شدهاند تأثیر پذیری آنها از بین رفته است و از آموزشهای وحی فاصله گرفتهاند، در حالی که هم آموزش از طرف خداست و مطلوب فطری انسانها و هم معلم رسول خدا است با تمام عظمتهای روحی و کرامتهای اخلاقی و جاذبیت فوق عادی.
این حالت که برای قلب انسان حاصل میشود هم جهت زمانی دارد و هم به نوع زندگی و آموزشهای قبلی ارتباط پیدا میکند. حضرت علی در نامهای که به امام حسن مجتبی نوشته است1 به این نکته ظریف در آموزش اشاره کرده و میفرماید:
«فبادَرْتُکَ بِالأدَبِ قَبْلَ أنْ یقْسُوا قَلْبُکَ وَیشْتَغِلَ لُبُّکَ؛ من به امر تعلیم تو مبادرت کردم قبل از آن که قلبت دچار قساوت شود و عقل تو اشتغال یابد.
بشارت: اگر ممکن است عواملی را که موجب قساوت قلب میشود، در آیات و روایات به آنها اشاره شده است، بیان بفرمائید.
بلی این عوامل متعدداند، از جمله:
1 ـ زمان؛ یعنی تأثیر پذیری روح انسان در سنین کودکی خیلی شدید است و بعداً کمتر میشود و در مرحلهای تقریباً متوقف میشود، مگر در صورتی که تعلیم آن با روش الهی انجام گرفته باشد.
2 ـ کفر؛ یعنی بیاعتنایی به یک حقیقت آشکار و یا انکار و تکذیب آن به طوری که خداوند میفرماید:
«إنَّ الّذینَ کَفَرُوا سَواءُ عَلَیهِمْ ءَأنْذَرْتَهُمْ أمْ لَمْ تُنْذِرْهُم لا یؤْمِنُونَ». (سوره بقره، آیه6) آیه اشاره دارد به این که دارندگان کفر عنادی، در صورت انذار و عدم آن حالتشان یکسان است و تغییر پذیر نیستند.
3 ـ آموزشهای نامطلوب و مخرّب روح که تأثیر پذیری روح را از بین میبرند و بعد از آن هرآموزشی به آنها داده شود آنچه قبلاً دریافت کردهاند، آن را قبول نخواهند کرد و حتّی معجزات آشکار هم تأثیری نخواهد کرد.
خداوند میفرماید:
«وَلَئِنْ أتَیتَ الَّذینَ أوتُوا الْکِتابَ بِکُلِّ آیةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ؛ اگر تمامی معجزات ر هم برای اهل کتاب بیاوری، آنها از قبله تو پیروی نخواهند کرد».(سوره بقره، آیه145)
4 ـ کفر بعد از ایمان، این عمل هم موجب تباهی قلب شده و مانع ادراک حقیقی و کارآیی مطلوب آن میشود. به طوری که خداوند میفرماید:
«ذلِکَ بِأنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلی قَلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یفْقَهُونَ». (سوره منافقون، آیه 3) این آیه در مورد عقاید و اعمال منافقان به چند نکته اشاره کرده است که یکی از آنها همین موضوع مورد بحث است و آن این که کفر بعد از ایمان موجب «طبع قلب» میشود؛ یعنی حالت طبیعی قلب از بین میرود و قوای ادراکی آن دچار اختلال میشود.
البته این بحث جهات متعدد گستردهای دارد و در این زمینه آیات زیادی در قرآن وجود دارد و من فقط اشارهای به عناوین آن کردم.