مثلهای قرآنی:کابوس
آرشیو
چکیده
متن
هیچ یک از شما از دیگری «غیبت» نکند، آیا فردی از شما دوست دارد گوشت جَسَد برادر خویش را بخورد؟! قطعاً کراهت دارید؛ متّقی باشید و ره تقوا در پیش گیرید، خدا مهربان و توبه پذیر است».(سوره حجرات، آیه 12)
آیات اخلاقی قرآن که با هدف بهسازی اخلاق و «درون اصلاحی» افراد جامعه نازل گردیده، نه تنها هیچ مسأله اخلاقی را از قلم نیانداخته؛ بلکه متناسب با هرموضوع و سوژهای از زبانی خاص و بیان ویژهای استفاده کرده،که به شدّت تأثیر گذار و هدایتگر است و این خود یکی از جهات اعجاز قرآن است. (اعجاز بیانی)
قرآن شریف در بحث «غیبت» و تبیین زشتی و حرمت آن به تشبیه و تمثیل روی آورده و «غیبت» را به خوردن تکّههای گوشت برادر خویش تشبیه کرده است.
غیبت، پشت سرگویی ، هتک آبرو و حیثیت افراد و اظهار عیب و نقص آنان در غیابشان میباشد و عملی شدیداً ضدّ اخلاقی و زشت است که قرآن کریم مؤمنان را از آن برحذر داشته و میفرماید:
«وَلا یغتب بَعْضُکُم بَعْضاً؛ هیچ کس نباید از دیگری غیبت کند».
در فقه و اخلاق اسلامی نیز غیبت از گناهان کبیره شمرده شده است.
در بسیاری از موارد شیوه بیان قرآن شیوه تمثیلی و تشبیهی است، چهره شخصی را ترسیم میکند که گوشت برادر مرده خویش را به دندان میکَند و میجَوَد، تصویری شبیه یک کابوس، کابوس وحشتناکی که مو براندام انسان راست میکند و حتّی تصورش هم برای انسان مشکل و ترسناک است، کابوسی که متأسفانه چندان هم دور از واقعیت نیست، واقعیت تلخ برادرخوری!!
بود غیبت مَرد مُردار خـــوردن از این لقمه کن پاک کام و دهان را
صائب
دو نفر نزد پیامبر آمدند، تا چشم پیامبر به آنها افتاد، فرمود: «شما گوشت خوردید». گفتند: یا رسولاللّه! ما امروز اصلاً چیزی نخوردیم. فرمود: «شما گوشت خوردهاید، من آثار و تکّههای گوشت را در دهان شما میبینم، آنها انکار کردند. پیامبر فرمود: شما امروز گوشتهای تن سلمان و اسامه را جویدید، شما از آنها غیبت کردید.»1
قرآن میفرماید: «شما هیچکدام حاضر نیستید گوشت برادر مرده خود را بخورید، پس چرا غیبت میکنید؟!»
این که قرآن غیبت را به خوردن گوشت انسان مرده ـ آنهم مرده برادر ـ تشبیه میکند بدین جهت است که عمق زشتی و قباحت آن را بیان کند، چه این که خوردن گوشت انسان حرام است و زشت و زشتتر از آن، خوردن گوشت انسان مرده،آن هم برادر مرده خویش است.
غیبت هندسه برادری را ویران و قصه دوستی را تباه میکند.
بیا تا قدر یکـــــدیگر بدانیـــم که تا ناگاه زیکــدیگر نمانیــم
غرضها تیره دارد دوستـــــی را غرض ها را چرا از دل نــرانیــم
کریمانجان فدای دوست کردند سگی بگــذار ما هم مرد مانیم مولوی
در گزیده تفسیر نمونه آمده است:
«آبروی برادر مسلمان همچون گوشت تن اوست و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشای اسرار پنهانی، همچون خوردن گوشت تن اوست و تعبیر به «میتاً» به خاطر آن است که غیبت در غیاب فردی صورت میگیرد که همچون مردگان، قادر به دفاع از خویشتن نیستند و این ناجوانمردانهترین ستمی است که ممکن است انسان درباره برادر خود روا دارد».2
و نیز در این کتاب آمده است: دو کس غیبت مؤمنی میکردند، رسولخدا ـ که از نزدیک آنها عبور میکرد، از آن آگاهی یافت ـ آن دو با اندک فاصلهای به دنبال پیامبر حرکت کردند، و به محلی رسیدند که مرداری افتاده بود، پیامبر برگشت و به آنها فرمود: «از این مردار بخورید». گفتند: یا رسول اللّه! مرداری بدین صعبی، چون توان خورد؟! فرمود: آنچه شما خوردید از این صعبتر بود!
آن کس که لوای غیبت افراخته است او از تن مردگان غذا ساختـــه است سنایی
میمون بن سیاه میگوید: شبی در خواب دیدم که به مرداری برخوردم. صدایی شنیدم که میگفت: او را بخور! گفتم: خدایا! چگونه مردار خورم؟! دوباره ندا آمد: همانگونه که غیبت میکنی.
خدای متعال به موسی گفت: «موسی! غیبت کننده اگر توبه کند، آخر کس است که به بهشت میرود و اگر توبه نکند و با این گناه بمیرد، اول کس است که به دوزخ درآید».3
از یکی از پارسایان «ربیع بن خثیم» پرسیدند:« نشنیدهایم از کسی غیبت کرد ه باشی!!
گفت: هنوز مشغول خویشم و از خویش ناراضی، فرصت کو تا به دیگری پردازم!»
آن کس که به غیبت خلق پرداخته است زآنست که عیب خویش نشناخته است
سنایی
در حکایت هفتم از باب دوم گلستان ـ شیخ اجلّ سعدی ـ آمده است:
«یاددارم که در عهد طفولیت متعبّد بودم و شب خیز و مولع زهد و پرهیز، شبی به خدمت پدر نشسته بودم و همه شب دیده بهم نبسته و مصحف عزیز در کنار گرفته، و طایفهای گرد ما خفته، پدر را گفتم: از اینان یکی سربرنمیدارد که دو گانهای برای یگانه گزارد؟ چنان خفتهاند که گویی مردهاند؟ گفت: «ای جان پدر تو نیز اگر بخفتی به که در پوستین خلق اُفتی».
و نیز در حکایت یکم همین باب آمده:
«یکی از بزرگان، پارسایی را گفت: چه گویی در حقّ فلان عابد که دیگران در حقّ او به طعنه سخنها گفتهاند؟ گفت: در ظاهرش عیب نمیبینم و از باطنش غیب نمیدانم».
***
زبان کـــــرد شخصی به غیبت دراز بــدو گفت داننده ای سرفــــراز
که یاد کســـــان پیش من بد مکــن مــرا بد گمان در حق خود مـکن
بوستان سعدی
پیامبر خدا فرمود: «شبی که به معراجم بردند بر جمعیتی عبور کردم که با ناخنهای مِسی، صورت و گوشت خویش را میخراشیدند و می کندند. گفتم: یا جبراییل! اینها کیانند؟
گفت: کسانی که گوشت مردم میخورند و آبروی خلق میریزند.»4
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم
حافظ
1. تفسیر کشف الاسرار میبدی، ج9، ص263.
2. گزیده تفسیر نمونه، ج4، ص 504.
3. المستطرف، ج1، ص189.
4. کشف الاسرار، 9/262.
آیات اخلاقی قرآن که با هدف بهسازی اخلاق و «درون اصلاحی» افراد جامعه نازل گردیده، نه تنها هیچ مسأله اخلاقی را از قلم نیانداخته؛ بلکه متناسب با هرموضوع و سوژهای از زبانی خاص و بیان ویژهای استفاده کرده،که به شدّت تأثیر گذار و هدایتگر است و این خود یکی از جهات اعجاز قرآن است. (اعجاز بیانی)
قرآن شریف در بحث «غیبت» و تبیین زشتی و حرمت آن به تشبیه و تمثیل روی آورده و «غیبت» را به خوردن تکّههای گوشت برادر خویش تشبیه کرده است.
غیبت، پشت سرگویی ، هتک آبرو و حیثیت افراد و اظهار عیب و نقص آنان در غیابشان میباشد و عملی شدیداً ضدّ اخلاقی و زشت است که قرآن کریم مؤمنان را از آن برحذر داشته و میفرماید:
«وَلا یغتب بَعْضُکُم بَعْضاً؛ هیچ کس نباید از دیگری غیبت کند».
در فقه و اخلاق اسلامی نیز غیبت از گناهان کبیره شمرده شده است.
در بسیاری از موارد شیوه بیان قرآن شیوه تمثیلی و تشبیهی است، چهره شخصی را ترسیم میکند که گوشت برادر مرده خویش را به دندان میکَند و میجَوَد، تصویری شبیه یک کابوس، کابوس وحشتناکی که مو براندام انسان راست میکند و حتّی تصورش هم برای انسان مشکل و ترسناک است، کابوسی که متأسفانه چندان هم دور از واقعیت نیست، واقعیت تلخ برادرخوری!!
بود غیبت مَرد مُردار خـــوردن از این لقمه کن پاک کام و دهان را
صائب
دو نفر نزد پیامبر آمدند، تا چشم پیامبر به آنها افتاد، فرمود: «شما گوشت خوردید». گفتند: یا رسولاللّه! ما امروز اصلاً چیزی نخوردیم. فرمود: «شما گوشت خوردهاید، من آثار و تکّههای گوشت را در دهان شما میبینم، آنها انکار کردند. پیامبر فرمود: شما امروز گوشتهای تن سلمان و اسامه را جویدید، شما از آنها غیبت کردید.»1
قرآن میفرماید: «شما هیچکدام حاضر نیستید گوشت برادر مرده خود را بخورید، پس چرا غیبت میکنید؟!»
این که قرآن غیبت را به خوردن گوشت انسان مرده ـ آنهم مرده برادر ـ تشبیه میکند بدین جهت است که عمق زشتی و قباحت آن را بیان کند، چه این که خوردن گوشت انسان حرام است و زشت و زشتتر از آن، خوردن گوشت انسان مرده،آن هم برادر مرده خویش است.
غیبت هندسه برادری را ویران و قصه دوستی را تباه میکند.
بیا تا قدر یکـــــدیگر بدانیـــم که تا ناگاه زیکــدیگر نمانیــم
غرضها تیره دارد دوستـــــی را غرض ها را چرا از دل نــرانیــم
کریمانجان فدای دوست کردند سگی بگــذار ما هم مرد مانیم مولوی
در گزیده تفسیر نمونه آمده است:
«آبروی برادر مسلمان همچون گوشت تن اوست و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشای اسرار پنهانی، همچون خوردن گوشت تن اوست و تعبیر به «میتاً» به خاطر آن است که غیبت در غیاب فردی صورت میگیرد که همچون مردگان، قادر به دفاع از خویشتن نیستند و این ناجوانمردانهترین ستمی است که ممکن است انسان درباره برادر خود روا دارد».2
و نیز در این کتاب آمده است: دو کس غیبت مؤمنی میکردند، رسولخدا ـ که از نزدیک آنها عبور میکرد، از آن آگاهی یافت ـ آن دو با اندک فاصلهای به دنبال پیامبر حرکت کردند، و به محلی رسیدند که مرداری افتاده بود، پیامبر برگشت و به آنها فرمود: «از این مردار بخورید». گفتند: یا رسول اللّه! مرداری بدین صعبی، چون توان خورد؟! فرمود: آنچه شما خوردید از این صعبتر بود!
آن کس که لوای غیبت افراخته است او از تن مردگان غذا ساختـــه است سنایی
میمون بن سیاه میگوید: شبی در خواب دیدم که به مرداری برخوردم. صدایی شنیدم که میگفت: او را بخور! گفتم: خدایا! چگونه مردار خورم؟! دوباره ندا آمد: همانگونه که غیبت میکنی.
خدای متعال به موسی گفت: «موسی! غیبت کننده اگر توبه کند، آخر کس است که به بهشت میرود و اگر توبه نکند و با این گناه بمیرد، اول کس است که به دوزخ درآید».3
از یکی از پارسایان «ربیع بن خثیم» پرسیدند:« نشنیدهایم از کسی غیبت کرد ه باشی!!
گفت: هنوز مشغول خویشم و از خویش ناراضی، فرصت کو تا به دیگری پردازم!»
آن کس که به غیبت خلق پرداخته است زآنست که عیب خویش نشناخته است
سنایی
در حکایت هفتم از باب دوم گلستان ـ شیخ اجلّ سعدی ـ آمده است:
«یاددارم که در عهد طفولیت متعبّد بودم و شب خیز و مولع زهد و پرهیز، شبی به خدمت پدر نشسته بودم و همه شب دیده بهم نبسته و مصحف عزیز در کنار گرفته، و طایفهای گرد ما خفته، پدر را گفتم: از اینان یکی سربرنمیدارد که دو گانهای برای یگانه گزارد؟ چنان خفتهاند که گویی مردهاند؟ گفت: «ای جان پدر تو نیز اگر بخفتی به که در پوستین خلق اُفتی».
و نیز در حکایت یکم همین باب آمده:
«یکی از بزرگان، پارسایی را گفت: چه گویی در حقّ فلان عابد که دیگران در حقّ او به طعنه سخنها گفتهاند؟ گفت: در ظاهرش عیب نمیبینم و از باطنش غیب نمیدانم».
***
زبان کـــــرد شخصی به غیبت دراز بــدو گفت داننده ای سرفــــراز
که یاد کســـــان پیش من بد مکــن مــرا بد گمان در حق خود مـکن
بوستان سعدی
پیامبر خدا فرمود: «شبی که به معراجم بردند بر جمعیتی عبور کردم که با ناخنهای مِسی، صورت و گوشت خویش را میخراشیدند و می کندند. گفتم: یا جبراییل! اینها کیانند؟
گفت: کسانی که گوشت مردم میخورند و آبروی خلق میریزند.»4
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم
حافظ
1. تفسیر کشف الاسرار میبدی، ج9، ص263.
2. گزیده تفسیر نمونه، ج4، ص 504.
3. المستطرف، ج1، ص189.
4. کشف الاسرار، 9/262.