مقالات رسیده:ایمان به خدا
آرشیو
چکیده
متن
آیا سیراب کردن حجّاج و آباد ساختن مسجد الحرام را همانند (عمل) کسی قرار دادید که ایمان به خدا و روز قیامت آورده و در راه او جهاد کرده است، (این هر دو) هرگز نزد خدا مساوی نیستند و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمیکند(19) آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند مقامشان نزد خدا برتر است و آنها به موهبت بزرگی رسیدهاند(20) پروردگارشان آنها را برحمت و خوشنودی خویش و باغهای بهشتی که در آن نعمتهای جاودانه دارند بشارت میدهد(21) همواره و تا ابد در این باغها خواهند بود؛ زیرا نزد خداوند پاداش عظیم است(22)
روزی طلحة بن شیبه و عباس بن عبد المطلب عموی پیامبر(ص) با همدیگر گرم صحبت بودند و هر کدام بر دیگری افتخار کرده و سوابق خویش را به رخ دیگری میکشید. عباس میگفت: به من امتیازی داده شده که احدی ندارد و آن مسأله آب دادن به حجاج خانه خداست. طلحه میگفت: من صاحب خانه کعبه و کلید دار آن هستم و اگر بخواهم میتوانم شب را در آنجا بسر برم. در این هنگام علی(ع) که از آنجا میگذشت، خطاب به آنها فرمود: درباره چه چیزی بر یکدیگر مباهات میکنید؟ هر یک افتخارات خویش را بر شمرد؛ علی(ع) فرمود: من از این منصبها که شما بدان افتخار میکنید، چیزی نمیدانم؛ ولی با اینکه از شما حیا میکنم، باید بگویم با این سنّ کم، افتخاری دارم که شما ندارید. آنها پرسیدند کدام افتخار؟ حضرت(ع) در جواب فرمودند: «من شش ماه پیش از سایر مردم به سوی قبله نماز گزاردم و متصدی امر جهاد و پیکار با دشمنان دین بودم. من با شمشیر جهاد کردم تا شما به خدا و پیامبرش(ص) ایمان آوردید». عبّاس خشمناک از جا برخاست و در حالیکه عبایش را بر زمین میکشید به سراغ پیامبر(ص) آمد و به عنوان شکایت گفت: آیا نمیبینی علی چگونه با من سخن میگوید؟ پیامبر(ص) فرمود: علی را صدا کنید، هنگامیکه به خدمت رسول خدا(ص) آمد، فرمود: «چرا اینگونه با عمویت (عباس) سخن گفتی؟» حضرت علی(ع) عرض کرد: «ای رسول خدا، من جز حقیقت چیز دیگری نگفتم و در برابر حق هر کس میخواهد ناراحت شود و هر کس میخواهد خشنود!» در این هنگام بود که جبرئیل(ع) نازل شد و پس از رساندن سلام خداوند بر پیامبر(ص) آیات فوق را نازل فرمود. پس از مشاهده این جریان، عبّاس سه بار گفت: «ما راضی شدیم …»
درسی که این داستان به ما میآموزد این است که:
1. هیچگاه ایمان به خدا و جهاد و هجرت در راه او را با هیچ چیز دیگری مقایسه نکنیم که قابل مقایسه نیست؛ حتی اگر سِمَت آب دادن به حجاج و پردهداری خانه کعبه باشد چنانکه در این آیات و آیات دیگر بدان اشاره شده است: «إنّ اکرمکم عند اللّه اتقاکم» مؤمن حقیقی پرهیزکار حقیقی نیز هست.
2. همیشه به مؤمنان احترام بگذاریم هر چند از نظر سنّ کوچکتر از ما باشند آنگونه که در قرآن میفرماید: «پروردگارش آنها را به رحمت و خوشنودی خویش و باغهای بهشتی که در آن نعمتهای جاودانه دارند، بشارت میدهد و آنها تا ابد در این باغها در نعمت خواهند بود.
3. همیشه در برابر حق متواضع و فروتن باشیم و به محض این که حق بر ما آشکار گشت آن را بپذیریم و گردن نهیم هرچند به ضرر ما تمام شود. آن گونه که عباس پس از نزول آیات فوق و کشف حقیقت سه بار گفت ما راضی شدیم.
روزی طلحة بن شیبه و عباس بن عبد المطلب عموی پیامبر(ص) با همدیگر گرم صحبت بودند و هر کدام بر دیگری افتخار کرده و سوابق خویش را به رخ دیگری میکشید. عباس میگفت: به من امتیازی داده شده که احدی ندارد و آن مسأله آب دادن به حجاج خانه خداست. طلحه میگفت: من صاحب خانه کعبه و کلید دار آن هستم و اگر بخواهم میتوانم شب را در آنجا بسر برم. در این هنگام علی(ع) که از آنجا میگذشت، خطاب به آنها فرمود: درباره چه چیزی بر یکدیگر مباهات میکنید؟ هر یک افتخارات خویش را بر شمرد؛ علی(ع) فرمود: من از این منصبها که شما بدان افتخار میکنید، چیزی نمیدانم؛ ولی با اینکه از شما حیا میکنم، باید بگویم با این سنّ کم، افتخاری دارم که شما ندارید. آنها پرسیدند کدام افتخار؟ حضرت(ع) در جواب فرمودند: «من شش ماه پیش از سایر مردم به سوی قبله نماز گزاردم و متصدی امر جهاد و پیکار با دشمنان دین بودم. من با شمشیر جهاد کردم تا شما به خدا و پیامبرش(ص) ایمان آوردید». عبّاس خشمناک از جا برخاست و در حالیکه عبایش را بر زمین میکشید به سراغ پیامبر(ص) آمد و به عنوان شکایت گفت: آیا نمیبینی علی چگونه با من سخن میگوید؟ پیامبر(ص) فرمود: علی را صدا کنید، هنگامیکه به خدمت رسول خدا(ص) آمد، فرمود: «چرا اینگونه با عمویت (عباس) سخن گفتی؟» حضرت علی(ع) عرض کرد: «ای رسول خدا، من جز حقیقت چیز دیگری نگفتم و در برابر حق هر کس میخواهد ناراحت شود و هر کس میخواهد خشنود!» در این هنگام بود که جبرئیل(ع) نازل شد و پس از رساندن سلام خداوند بر پیامبر(ص) آیات فوق را نازل فرمود. پس از مشاهده این جریان، عبّاس سه بار گفت: «ما راضی شدیم …»
درسی که این داستان به ما میآموزد این است که:
1. هیچگاه ایمان به خدا و جهاد و هجرت در راه او را با هیچ چیز دیگری مقایسه نکنیم که قابل مقایسه نیست؛ حتی اگر سِمَت آب دادن به حجاج و پردهداری خانه کعبه باشد چنانکه در این آیات و آیات دیگر بدان اشاره شده است: «إنّ اکرمکم عند اللّه اتقاکم» مؤمن حقیقی پرهیزکار حقیقی نیز هست.
2. همیشه به مؤمنان احترام بگذاریم هر چند از نظر سنّ کوچکتر از ما باشند آنگونه که در قرآن میفرماید: «پروردگارش آنها را به رحمت و خوشنودی خویش و باغهای بهشتی که در آن نعمتهای جاودانه دارند، بشارت میدهد و آنها تا ابد در این باغها در نعمت خواهند بود.
3. همیشه در برابر حق متواضع و فروتن باشیم و به محض این که حق بر ما آشکار گشت آن را بپذیریم و گردن نهیم هرچند به ضرر ما تمام شود. آن گونه که عباس پس از نزول آیات فوق و کشف حقیقت سه بار گفت ما راضی شدیم.