جویبار حقیقت
آرشیو
چکیده
متن
باید کوشش کنیم که اخلاق و صفات نیکو را درونی کنیم. inter nalize یعنی درونی کردن. شما وقتی عطر و بوی خوش گلی را درونی کنید، آن جزیی از وجود شما میگردد؛ چون تا موقعی که بیرونی است، مال ما نیست و در اختیار ما نیست؛ زیرا ما حاکم عالَم درون خویش هستیم. قرآن را هم باید درونی کرد؛ یعنی وجود ما قرآنی شود و آن را حس کند. آنگاه این انسان قرآنی میشود و بقول مولانا:
ما شاهباز قدسیم از لا مکان رسیده
بهـر شـکار غیبـی در قالب آرمیـده
ما آمدهایم در این دنیا تا یک چیزهای غیبی را شکار کنیم و آنها را جزیی از وجود خودمان بکنیم.
پس این که به ما گفته میشود، نگاه کنید و ببینید چه میخورید: «فَلینظُرِ الإنسانُ اِلی طَعامِهِ؛ انسان باید به غذای خود بنگرد». (سوره عبس، آیه 24) مقصود همین است.غذای ما باید با غذای مرکب ما؛ یعنی الاغی که سوار میشویم، فرق کند. خیلی از این غذاها را حیوانات هم میخورند، غذایی که میخواهد روح را بسازد و درونی شود، باید دقت بیشتری در آن به خرج داده شود.
از خـوان رزق قـوت حیات خورده از شربت سقاهم من ربهم چشیده
«سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهُوراً؛ پروردگارشان به آنها شرابی پاک مینوشاند». (سوره انسان، آیه 21) پس بیا در همین دنیا هم ـبه قول شاعرـ از همان شراب بخور. برای ما همان مائده و غذاهای آسمانی آوردهاند.
آن پیک نامور که رسیده از دیار دوست آورد حـرز جان ز خـط مشکبار دوست
بیاییم با هم گوشهای از این موزه بزرگ سیری کنیم و با فهم و درک ناچیز خود آن را غذا و مائده روح خودمان کنیم
آب دریا را اگـر نتـوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
باید رفت و در کنار سفره قرآن نشست و از آن خورد، به مقداری که میفهمیم از آن توشه برگیریم و هر جا هم که نفهمیدیم، میپرسیم؛ شاید تمام جوانب مطلب روشن نشود؛ ولی اجمالاً یک چیزهایی را بدست میآوریم. خیلی هم دنبال شقوق مختلف و شاخههای بحث و معانی متعدد رفتن، ممکن است ما را از راه اصلی باز دارد.
به یک کسی گفتند: یک شعر بخواند. گفت: از شعرای قدیم بخوانم یا از شعرای جدید. گفتند: از شعرای قدیم. گفت: از شعرای حماسی بخوانم یا غزل سرا. گفتند: از شعرای غزل سرا. گفت: خُب! از شعرای زن باشد یا مرد. گفتند: زن. به این جا که رسید، گفت: برای امروز بس است!
امّا برای سر سفره قرآن نشستن و استفاده کردن یک شرط مهم وجود دارد و آن پاک بودن ظرف جسم و جان است. در روایات ما آمده است: هر کس خودش را به خاطر خدا چهل شبانه روز خالص کند و از هر گونه غل و غش و کدورتی خالی شود، آن وقت خداوند چشمههای حکمت را از دل او بر زبانش جاری میسازد. باید از هر گونه خاطر و اندیشهای ناپاک پاک شد تا آب زلال قرآن با ظرف وجود ما خلوصش محفوظ بماند.
صفا و پاکی باطن، انسان را به آن جا میرساند که در فهم نیاید. قرآن را هم جز پاک شدگان مَس و لمس نکنند و به حقیقت آن نرسند: «لا یمَسُّهُ اِلاّ المُطَهَّرُون» (سوره واقعه، آیه 79) اگر میخواهی به محضر قرآن وارد شوی باید آن را درونی کنی.
پـریـد جان من از عشــق سـوی گلشـن رفت
تو را ندید به گلشـن و مینشست و بخواست
برون دویـد ز گلشـن چـو آب سجــده کـنان
که جویبار حقیقت که اصل جاست کجاست
ما شاهباز قدسیم از لا مکان رسیده
بهـر شـکار غیبـی در قالب آرمیـده
ما آمدهایم در این دنیا تا یک چیزهای غیبی را شکار کنیم و آنها را جزیی از وجود خودمان بکنیم.
پس این که به ما گفته میشود، نگاه کنید و ببینید چه میخورید: «فَلینظُرِ الإنسانُ اِلی طَعامِهِ؛ انسان باید به غذای خود بنگرد». (سوره عبس، آیه 24) مقصود همین است.غذای ما باید با غذای مرکب ما؛ یعنی الاغی که سوار میشویم، فرق کند. خیلی از این غذاها را حیوانات هم میخورند، غذایی که میخواهد روح را بسازد و درونی شود، باید دقت بیشتری در آن به خرج داده شود.
از خـوان رزق قـوت حیات خورده از شربت سقاهم من ربهم چشیده
«سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهُوراً؛ پروردگارشان به آنها شرابی پاک مینوشاند». (سوره انسان، آیه 21) پس بیا در همین دنیا هم ـبه قول شاعرـ از همان شراب بخور. برای ما همان مائده و غذاهای آسمانی آوردهاند.
آن پیک نامور که رسیده از دیار دوست آورد حـرز جان ز خـط مشکبار دوست
بیاییم با هم گوشهای از این موزه بزرگ سیری کنیم و با فهم و درک ناچیز خود آن را غذا و مائده روح خودمان کنیم
آب دریا را اگـر نتـوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
باید رفت و در کنار سفره قرآن نشست و از آن خورد، به مقداری که میفهمیم از آن توشه برگیریم و هر جا هم که نفهمیدیم، میپرسیم؛ شاید تمام جوانب مطلب روشن نشود؛ ولی اجمالاً یک چیزهایی را بدست میآوریم. خیلی هم دنبال شقوق مختلف و شاخههای بحث و معانی متعدد رفتن، ممکن است ما را از راه اصلی باز دارد.
به یک کسی گفتند: یک شعر بخواند. گفت: از شعرای قدیم بخوانم یا از شعرای جدید. گفتند: از شعرای قدیم. گفت: از شعرای حماسی بخوانم یا غزل سرا. گفتند: از شعرای غزل سرا. گفت: خُب! از شعرای زن باشد یا مرد. گفتند: زن. به این جا که رسید، گفت: برای امروز بس است!
امّا برای سر سفره قرآن نشستن و استفاده کردن یک شرط مهم وجود دارد و آن پاک بودن ظرف جسم و جان است. در روایات ما آمده است: هر کس خودش را به خاطر خدا چهل شبانه روز خالص کند و از هر گونه غل و غش و کدورتی خالی شود، آن وقت خداوند چشمههای حکمت را از دل او بر زبانش جاری میسازد. باید از هر گونه خاطر و اندیشهای ناپاک پاک شد تا آب زلال قرآن با ظرف وجود ما خلوصش محفوظ بماند.
صفا و پاکی باطن، انسان را به آن جا میرساند که در فهم نیاید. قرآن را هم جز پاک شدگان مَس و لمس نکنند و به حقیقت آن نرسند: «لا یمَسُّهُ اِلاّ المُطَهَّرُون» (سوره واقعه، آیه 79) اگر میخواهی به محضر قرآن وارد شوی باید آن را درونی کنی.
پـریـد جان من از عشــق سـوی گلشـن رفت
تو را ندید به گلشـن و مینشست و بخواست
برون دویـد ز گلشـن چـو آب سجــده کـنان
که جویبار حقیقت که اصل جاست کجاست