نگاهی به آن لرزش بزرگ
آرشیو
چکیده
متن
إذا زُلْزِلَتِ الأرْضُ زِلْزالَها…
آنگاه که زمین به سختی به لرزه در آید و بارهای سنگین خود را بیرون افکند، انسان گوید: «[زمین] را چه شده است؟!»
سوره زلزال با شیوه بسیار تأثیر گذار و هنرمندانه تصویری آغاز میگردد: «إذا زُلزِلَتِ الأَرضُ زِلزالَها وَ اَخرَجَتِ الأَرضُ اَثقالَها. و…؛ آنگاه که زمین به سختی به لرزه در آید و بارهای سنگینِ خود را بیرون افکند». (سوره زلزال، آیه 1و2)
خواننده در این دو آیه، گویی با فیلمی پر هیجان روبهروست که بزرگترین و هولناکترین حادثه هستی را در برابر چشمانش به نمایش میگذارد.
سوره زلزال درباره این تکان و لرزش شدید تنها به دو نکته بسنده میکند:
الف: تصویری از عظمتِ آن روز: گرچه انسان در دورانِ عمرِ دنیاییاش یک یا چند بار شاهد رخ دادن زلزلههایی بوده و یا دست کم خبرِ آنها را از رسانهها شنیده است؛ امّا زلزله آن روز بزرگ به هیچ روی قابل مقایسه با زمین لرزههای عادی نبوده و نیست. این به آن خاطر است که زلزلههای زمینی اولاً منطقهای است یعنی شهر و یا شهرهایی ویران میگردد امّا شهرها و آدمهای دیگر در معرضِ آن قرار نمیگیرند و حتی گاه جز از راه رسانهها و زلزله نگارها از آن با خبر نمیشوند؛ امّا در زلزله و زمین لرزه آن روز بزرگ همه زمین به لرزه در میآید، همه شهرها تکان میخورد و همه ساختهها ویران میگردد چرا که همه زمین به تکانی عظیم دچار میگردد:
«إذا زُلزِلَتِ الأَرضُ زِلزالَها؛ آنگاه که [همه] زمین به سختی به لرزه در آید».
چگونه میتوان شدت حادثه بزرگی که کوهها را درهم میکوبد و زلزله نگارها را از کار میاندازد محاسبه کرد؟
تنها میتوان چشم اندازی تصویری از آن حادثه بزرگ را در آئینه آیات مشاهد کرد: «کَلاّ إِذا دُکَّتِ الأَرضُ دَکّاً دکّاً؛ چنان نیست که گمان میکنید، هنگامی که زمین به سختی درهم کوبیده شود».
(سوره فجر، آیه 21)
«یوْمَ تَرْجُفُ الراجِفَة. تَتْبَعُها الرّادِفَة. قُلُوبّ یومَئذٍ واجِفَة.… در آن روز که صدایی ترسناک همه چیز را بلرزاند، در پی آن حادثهای دیگر رخ دهد که دلها را اضطرابی سخت فرا گیرد و چشمها از ترس خیره شوند و گویند: «آیا ما باز هم به زندگی باز میگردیم، پس از این که به صورت استخوان پوسیده در آمدیم». (سوره نازعات، آیات 6 تا 11)
«وَ سُیرَتِ الجِبالُ فَکانَت سَراباً؛ و کوهها به حرکت آیند و چونان سراب شوند». (سوره نباء، آیه20)
«وَ إِذا الجِبالُ نصفت؛ و آنگاه که کوهها برکنده شود». (سوره مرسلات، آیه 10)
به نظر میرسد پیش از وقوع قیامت، دوبار زلزله اتفاق خواهد افتاد. یکی پیش از مرگ عمومی انسانها و دیگری پیش از زندگی یافتنِ مجدّد آنها. آیاتی که گذشت درباره زلزله دوم بحث میکند. اما در سوره حجّ درباره زلزله اول میگوید. «یا اَیهَا النّاس اتقُوا رَبَّکُم إنَّ زَلزَلَةُ السّاعَةِ شَیءّ عَظیم، یومَ تَرَونَها تذهل کُلّ مَرضعةٍ عَمّا ارضعت و تضع کُلّ ذات حملٍ حَمْلَها وَ تَری النّاسَ سُکاری وَ ما هُم بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدید؛ ای مردم از پروردگارتان بترسید که زلزله قیامت هنگامه بزرگی است، روزی که آن را ببینید مادران شیرده، کودکان شیر خوارشان را از یاد خواهند برد و زنان باردار بار خود را بر زمین گذارند و مردم را مست خواهی دید، حال آن که مست نیستند؛ ولی عذاب خدا شدید است». (سوره حج، آیات 1و2)
زلزله دوم هنگامی است که همه انسانها مردهاند، با دمیدنِ صور دوم و رخ دادنِ آن زلزله عظیم یکباره همه زنده خواهند شد و گروه گروه به سوی محشر در خواهند آمد. «یوْمَ ینفَخُ فی الصُّورِ فَتَأتُونَ اَفواجاً؛ روزی که در صور دمیده شود و گروه گروه به محشر در آیید». (سوره نبأ، آیه 18)
هماهنگی حوادث بیرونی کیهانی و حالات درونی انسان:
مشابهت کار زمین (زلزله شدید) با زلزله و اضطراب درونی انسان، بسیار تأمّل بر انگیز است.
در آیه اول و دوم چنانکه دیدیم، زمین با دو حادثه ـ یا به بیانی بهتر با دو مرحله از یک حادثه روبهروست: یکی تکان بزرگ زمین و دیگری بیرون ریختن آنچه در درون دارد.
انسان نیز با همین دو حادثه یا دو مرحله از یک حادثه روبهروست. یکی شگفت زده شدن، جا خوردن و تکان خوردن بزرگ همراه با ترس و اضطراب و سپس بیرون ریختن آنچه در دل دارد؛ یعنی ترس و اضطراب. با گفتن: «ما لَها؛ چه شده است؟!»
زمین با زبان تکوین آنچه را در دل دارد بیرن میریزد. انسان نیز با زبان حال، آنچه را در دل نهفته دارد، (ترس و اضطراب درونی) بیرون میریزد.
واکنش انسانها در برابر رویدادهای سخت:
اولین عکس العمل و واکنشی که ما در رویارویی با یک حادثه بزرگ از خود نشان میدهیم، مسأله تحلیل و ریشه یابی آن حادثه است.
اولین گامی که انسان در این راه بر میدارد آن است که آن حادثه را به دستگاه ادراکی خود برده و با موارد مشابه میسنجد، آنگاه نتیجه گیری میکند تا به یک آرامش نسبی برسد و تعادل پیشین خود را باز یابد.
امّا انسانی که در این سوره مطرح است و میخواهد تصویری از این رویداد عظیم را به دستگاه ادراکی خود بفرستد هرچه نگاه میکند مورد مشابهی برای آن نمییابد؛ بنابراین طبیعی مینماید که از تحلیل عظمت این حادثه درمانده شود و پس از رویارویی با این حادثه بزرگ از ژرفای وجودش فریاد بر آورد که: «ما لها؛ ای زمین! تو را چه شده است؟»
جمله «مالها»، عمق اعترافِ انسان را به ناتوانی از تحلیل این حادثه میرساند.
در این سوره با دو تحلیل روبهرو هستیم: تحلیلی زمینی و تحلیلی آسمانی. تحلیلی انسانی و تحلیلی خدایی.
در تحلیل اول انسان به این نتیجه میرسد که «ما لها»؟! در این تحلیل انسان به عجز خود از درک عظمت حادثه اعتراف میکند.
امّا در تحلیل آسمانی ـتحلیلی که خدا خود از این حادثه داردـ مسأله بسیار روشن است؛ «یومَئِذٍ تَحَدِّثُ اَخبارَها؛ در این روز زمین خبرهای خود را بازگو میکند». چرا؟ چون: «بِأَنَّ رَبّکَ أَوحی لَها؛ زیرا زمین به فرمان خود نمیچرخد و رفت و آمد، سکون و حرکت و آرامش و لرزشش محکوم دست دیگری است.
همان دستِ چرخاننده به زمین فرمان داده که: بازگو کن اخبارت را.
نقطه عطف سوره:
به نظر میرسد نقطه عطف و محور این سوره این است که انسانِ زمینی، این حقیقت را دریابد و باور کند که آنچه میکند چه نیک و چه بد، چه به اندازه ذرهای باشد و چه به وسعت همه کهکشانها، هیچگاه از نگاه آسمان دور نمیماند و گم نمیشود.
دوباره سوره بازگشتن گروه گروه انسانها را برای دیدن کارهایشان به تصویر میکشد.
«یومَئِذٍ یصُدرُ النّاسِ اَشتاتاً لِیرَوا اَعمالَهُم؛ در آن روز مردم به صورت گروههای پراکنده (از گورها) خارج میشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود».
«فَمَنْ یعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَه وَ مَن یعمَل مِثقالَ ذَرَّةً شَرَّاً یرَه؛ پس هر کس هم وزن ذرهای کار خیری انجام دهد آن را میبیند و هر کس هم وزن ذرهای کار بدی کرده آن را میبیند».
آنگاه که زمین به سختی به لرزه در آید و بارهای سنگین خود را بیرون افکند، انسان گوید: «[زمین] را چه شده است؟!»
سوره زلزال با شیوه بسیار تأثیر گذار و هنرمندانه تصویری آغاز میگردد: «إذا زُلزِلَتِ الأَرضُ زِلزالَها وَ اَخرَجَتِ الأَرضُ اَثقالَها. و…؛ آنگاه که زمین به سختی به لرزه در آید و بارهای سنگینِ خود را بیرون افکند». (سوره زلزال، آیه 1و2)
خواننده در این دو آیه، گویی با فیلمی پر هیجان روبهروست که بزرگترین و هولناکترین حادثه هستی را در برابر چشمانش به نمایش میگذارد.
سوره زلزال درباره این تکان و لرزش شدید تنها به دو نکته بسنده میکند:
الف: تصویری از عظمتِ آن روز: گرچه انسان در دورانِ عمرِ دنیاییاش یک یا چند بار شاهد رخ دادن زلزلههایی بوده و یا دست کم خبرِ آنها را از رسانهها شنیده است؛ امّا زلزله آن روز بزرگ به هیچ روی قابل مقایسه با زمین لرزههای عادی نبوده و نیست. این به آن خاطر است که زلزلههای زمینی اولاً منطقهای است یعنی شهر و یا شهرهایی ویران میگردد امّا شهرها و آدمهای دیگر در معرضِ آن قرار نمیگیرند و حتی گاه جز از راه رسانهها و زلزله نگارها از آن با خبر نمیشوند؛ امّا در زلزله و زمین لرزه آن روز بزرگ همه زمین به لرزه در میآید، همه شهرها تکان میخورد و همه ساختهها ویران میگردد چرا که همه زمین به تکانی عظیم دچار میگردد:
«إذا زُلزِلَتِ الأَرضُ زِلزالَها؛ آنگاه که [همه] زمین به سختی به لرزه در آید».
چگونه میتوان شدت حادثه بزرگی که کوهها را درهم میکوبد و زلزله نگارها را از کار میاندازد محاسبه کرد؟
تنها میتوان چشم اندازی تصویری از آن حادثه بزرگ را در آئینه آیات مشاهد کرد: «کَلاّ إِذا دُکَّتِ الأَرضُ دَکّاً دکّاً؛ چنان نیست که گمان میکنید، هنگامی که زمین به سختی درهم کوبیده شود».
(سوره فجر، آیه 21)
«یوْمَ تَرْجُفُ الراجِفَة. تَتْبَعُها الرّادِفَة. قُلُوبّ یومَئذٍ واجِفَة.… در آن روز که صدایی ترسناک همه چیز را بلرزاند، در پی آن حادثهای دیگر رخ دهد که دلها را اضطرابی سخت فرا گیرد و چشمها از ترس خیره شوند و گویند: «آیا ما باز هم به زندگی باز میگردیم، پس از این که به صورت استخوان پوسیده در آمدیم». (سوره نازعات، آیات 6 تا 11)
«وَ سُیرَتِ الجِبالُ فَکانَت سَراباً؛ و کوهها به حرکت آیند و چونان سراب شوند». (سوره نباء، آیه20)
«وَ إِذا الجِبالُ نصفت؛ و آنگاه که کوهها برکنده شود». (سوره مرسلات، آیه 10)
به نظر میرسد پیش از وقوع قیامت، دوبار زلزله اتفاق خواهد افتاد. یکی پیش از مرگ عمومی انسانها و دیگری پیش از زندگی یافتنِ مجدّد آنها. آیاتی که گذشت درباره زلزله دوم بحث میکند. اما در سوره حجّ درباره زلزله اول میگوید. «یا اَیهَا النّاس اتقُوا رَبَّکُم إنَّ زَلزَلَةُ السّاعَةِ شَیءّ عَظیم، یومَ تَرَونَها تذهل کُلّ مَرضعةٍ عَمّا ارضعت و تضع کُلّ ذات حملٍ حَمْلَها وَ تَری النّاسَ سُکاری وَ ما هُم بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدید؛ ای مردم از پروردگارتان بترسید که زلزله قیامت هنگامه بزرگی است، روزی که آن را ببینید مادران شیرده، کودکان شیر خوارشان را از یاد خواهند برد و زنان باردار بار خود را بر زمین گذارند و مردم را مست خواهی دید، حال آن که مست نیستند؛ ولی عذاب خدا شدید است». (سوره حج، آیات 1و2)
زلزله دوم هنگامی است که همه انسانها مردهاند، با دمیدنِ صور دوم و رخ دادنِ آن زلزله عظیم یکباره همه زنده خواهند شد و گروه گروه به سوی محشر در خواهند آمد. «یوْمَ ینفَخُ فی الصُّورِ فَتَأتُونَ اَفواجاً؛ روزی که در صور دمیده شود و گروه گروه به محشر در آیید». (سوره نبأ، آیه 18)
هماهنگی حوادث بیرونی کیهانی و حالات درونی انسان:
مشابهت کار زمین (زلزله شدید) با زلزله و اضطراب درونی انسان، بسیار تأمّل بر انگیز است.
در آیه اول و دوم چنانکه دیدیم، زمین با دو حادثه ـ یا به بیانی بهتر با دو مرحله از یک حادثه روبهروست: یکی تکان بزرگ زمین و دیگری بیرون ریختن آنچه در درون دارد.
انسان نیز با همین دو حادثه یا دو مرحله از یک حادثه روبهروست. یکی شگفت زده شدن، جا خوردن و تکان خوردن بزرگ همراه با ترس و اضطراب و سپس بیرون ریختن آنچه در دل دارد؛ یعنی ترس و اضطراب. با گفتن: «ما لَها؛ چه شده است؟!»
زمین با زبان تکوین آنچه را در دل دارد بیرن میریزد. انسان نیز با زبان حال، آنچه را در دل نهفته دارد، (ترس و اضطراب درونی) بیرون میریزد.
واکنش انسانها در برابر رویدادهای سخت:
اولین عکس العمل و واکنشی که ما در رویارویی با یک حادثه بزرگ از خود نشان میدهیم، مسأله تحلیل و ریشه یابی آن حادثه است.
اولین گامی که انسان در این راه بر میدارد آن است که آن حادثه را به دستگاه ادراکی خود برده و با موارد مشابه میسنجد، آنگاه نتیجه گیری میکند تا به یک آرامش نسبی برسد و تعادل پیشین خود را باز یابد.
امّا انسانی که در این سوره مطرح است و میخواهد تصویری از این رویداد عظیم را به دستگاه ادراکی خود بفرستد هرچه نگاه میکند مورد مشابهی برای آن نمییابد؛ بنابراین طبیعی مینماید که از تحلیل عظمت این حادثه درمانده شود و پس از رویارویی با این حادثه بزرگ از ژرفای وجودش فریاد بر آورد که: «ما لها؛ ای زمین! تو را چه شده است؟»
جمله «مالها»، عمق اعترافِ انسان را به ناتوانی از تحلیل این حادثه میرساند.
در این سوره با دو تحلیل روبهرو هستیم: تحلیلی زمینی و تحلیلی آسمانی. تحلیلی انسانی و تحلیلی خدایی.
در تحلیل اول انسان به این نتیجه میرسد که «ما لها»؟! در این تحلیل انسان به عجز خود از درک عظمت حادثه اعتراف میکند.
امّا در تحلیل آسمانی ـتحلیلی که خدا خود از این حادثه داردـ مسأله بسیار روشن است؛ «یومَئِذٍ تَحَدِّثُ اَخبارَها؛ در این روز زمین خبرهای خود را بازگو میکند». چرا؟ چون: «بِأَنَّ رَبّکَ أَوحی لَها؛ زیرا زمین به فرمان خود نمیچرخد و رفت و آمد، سکون و حرکت و آرامش و لرزشش محکوم دست دیگری است.
همان دستِ چرخاننده به زمین فرمان داده که: بازگو کن اخبارت را.
نقطه عطف سوره:
به نظر میرسد نقطه عطف و محور این سوره این است که انسانِ زمینی، این حقیقت را دریابد و باور کند که آنچه میکند چه نیک و چه بد، چه به اندازه ذرهای باشد و چه به وسعت همه کهکشانها، هیچگاه از نگاه آسمان دور نمیماند و گم نمیشود.
دوباره سوره بازگشتن گروه گروه انسانها را برای دیدن کارهایشان به تصویر میکشد.
«یومَئِذٍ یصُدرُ النّاسِ اَشتاتاً لِیرَوا اَعمالَهُم؛ در آن روز مردم به صورت گروههای پراکنده (از گورها) خارج میشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود».
«فَمَنْ یعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَه وَ مَن یعمَل مِثقالَ ذَرَّةً شَرَّاً یرَه؛ پس هر کس هم وزن ذرهای کار خیری انجام دهد آن را میبیند و هر کس هم وزن ذرهای کار بدی کرده آن را میبیند».