تماشای جمال
آرشیو
چکیده
متن
شب فرا میرسید؛ کم کم تاریکی شب، چادر قیرگون خود را میگسترانید. انسانها خسته از کار و کوشش، به منزل باز میگشتند. ستارگان در آسمانی صاف و تمیز میدرخشیدند. نور ماه به زمین و خانهها جلوهای دیگر بخشیده بود. درهای ورودی کوفه بسته شده بود و همه جا سکوت و خاموش بود.
حبّه: ای نوف! بیدار شو! صدای پایی شنیده میشود. دقت کن! مولا به صحن دارالاماره آمده است، میبینی؛ دستهایش را به دیوار گذاشته و رو به سوی آسمان دارد و غرق تماشای زیباییهای خلقت است و مطالعه آسمانها او را حیران کرده است.
نوف: ای حبّه! گویا مولا چیزی زمزمه میکند؛
آری؛ من میشنوم که حضرت این آیات را زمزمه میکند:
«إنَّ فی خَلقِ السَّمواتِ وَ الارضِ وَ اختِلافِ الّیلِ وَ النّهارِ لَآیاتٍ لاولی الالبابِ. الّذینَ یذکُرُونَ اللّهَ قِیاماً و قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم وَ یتَفَکَّرونَ فی خَلقِ السَّمواتِ وَ الارضِ رَبَّنا مَا خَلَقتَ هذا باطلاً سُبحانکَ فَقِنا عَذَابَ النَّارِ. ربَّنا انَّک مَن تُدخِلِ النَّارَ فَقَد اخزَیتَهُ وَ ما للظّالِمینَ مِن انصارٍ. رَبَّنا انَّنا سَمِعنا مُنادِیاً ینادی للایمانِ ان آمِنوا بِرَبِّکُم فآمَنّا رَبَّنا فاغفِر لَنا ذُنوبَنا وَ کَفِّر عنَّا سَیاتِنَا وتَوفَّنا مَعَ الابرارِ. رَبَّنا وَ اتِنا مَا وَعَدتّنا علی رُسُلِکَ وَ لا تُخزِنا یومَ القیمَةِ انّکَ لا تُخلِفُ المیعادَ؛ به راستی در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز برای خردمندان نشانههاست. آنان که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوی خویش یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین اندیشه میکنند و میگویند: پروردگارا! این را باطل نیافریدی، پاکی برای توست. پس ما را از عذاب آتش [جهنم] حفظ کن. پروردگارا! میشنیدیم که ندا دهندهای به ایمان فرا میخواند که به پروردگارتان ایمان آورید، پس ایمان آوردیم. پروردگارا! پس گناهانمان را بیامرز و بدیهایمان را از ما بزدای و ما را در زمره نیکان بمیران. پروردگارا! و آنچه را که به [زبان] رسولانت به ما وعده کردهای، به ما بده و روز قیامت ما را رسوا [و خوار] مگردان، که بیگمان تو خلاف وعده نمیکنی». (سوره آلعمران، آیات190 تا 194)
حبّه: همواره آیات را تکرار میکند؛ گویا اصلاً در این عالم نیست.
حضرت به آنان نزدیک شد.
حبّه! خوابی یا بیدار؟
نه؛ مولای من؛ بیدارم. آقا شما با آن مقام و منزلت با آن همه سوابق درخشان و مبارزه با نفس و آنهمه زهد و تقوی، چنین اشک میریزی. پس وای به حال ما بیچارگان.
حضرت سرش را پایین انداخته و فرمود: ای حبّه! همگی ما قیامت داریم و از آن گریزی نیست. ای حبّه! به طور قطع خداوند از رگ گردن به من و تو نزدیکتر است.
ای حبّه! هیچ چیز نمیتواند من و تو را از خدا پنهان دارد.
ای نوف! خوابی؟
نه؛ یا علی! حالت شما موجب شده است که من حیرت زده و بهت زده شوم.
ای نوف! اگر امشب از خوف خدا فراوان گریه کردی، فردا در پیشگاه خدا چشمانت روشن خواهد شد.
ای نوف! هیچ قطره اشکی از دیدگان کسی از خوف خدا جاری نمیشود، مگر آنکه دریایی از آتش را خاموش میکند.
حبّه! مولا در حال دور شدن از ماست و عجب جملات عجیبی بر لب زمزمه میکند و میفرماید:
خدایا! ای کاش میدانستم: هنگامیکه من غافلم، آیا تو از من اعراض نمودهای یا به من توجه داری؟
و ای کاش میدانستم: با این خواب طولانی و کوتاهی در سپاسگزاری از نعمتها، حالم در نزد تو چگونه است!
ای حبّه! چه شب پر خیر و برکتی بود، چه صحنه روحانی و با معنویتی دیدیم!
نزدیک سپیده دم است و مولا امیر المؤمنین(ع) هنوز در همان حال است.
حبّه: ای نوف! بیدار شو! صدای پایی شنیده میشود. دقت کن! مولا به صحن دارالاماره آمده است، میبینی؛ دستهایش را به دیوار گذاشته و رو به سوی آسمان دارد و غرق تماشای زیباییهای خلقت است و مطالعه آسمانها او را حیران کرده است.
نوف: ای حبّه! گویا مولا چیزی زمزمه میکند؛
آری؛ من میشنوم که حضرت این آیات را زمزمه میکند:
«إنَّ فی خَلقِ السَّمواتِ وَ الارضِ وَ اختِلافِ الّیلِ وَ النّهارِ لَآیاتٍ لاولی الالبابِ. الّذینَ یذکُرُونَ اللّهَ قِیاماً و قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم وَ یتَفَکَّرونَ فی خَلقِ السَّمواتِ وَ الارضِ رَبَّنا مَا خَلَقتَ هذا باطلاً سُبحانکَ فَقِنا عَذَابَ النَّارِ. ربَّنا انَّک مَن تُدخِلِ النَّارَ فَقَد اخزَیتَهُ وَ ما للظّالِمینَ مِن انصارٍ. رَبَّنا انَّنا سَمِعنا مُنادِیاً ینادی للایمانِ ان آمِنوا بِرَبِّکُم فآمَنّا رَبَّنا فاغفِر لَنا ذُنوبَنا وَ کَفِّر عنَّا سَیاتِنَا وتَوفَّنا مَعَ الابرارِ. رَبَّنا وَ اتِنا مَا وَعَدتّنا علی رُسُلِکَ وَ لا تُخزِنا یومَ القیمَةِ انّکَ لا تُخلِفُ المیعادَ؛ به راستی در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز برای خردمندان نشانههاست. آنان که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوی خویش یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین اندیشه میکنند و میگویند: پروردگارا! این را باطل نیافریدی، پاکی برای توست. پس ما را از عذاب آتش [جهنم] حفظ کن. پروردگارا! میشنیدیم که ندا دهندهای به ایمان فرا میخواند که به پروردگارتان ایمان آورید، پس ایمان آوردیم. پروردگارا! پس گناهانمان را بیامرز و بدیهایمان را از ما بزدای و ما را در زمره نیکان بمیران. پروردگارا! و آنچه را که به [زبان] رسولانت به ما وعده کردهای، به ما بده و روز قیامت ما را رسوا [و خوار] مگردان، که بیگمان تو خلاف وعده نمیکنی». (سوره آلعمران، آیات190 تا 194)
حبّه: همواره آیات را تکرار میکند؛ گویا اصلاً در این عالم نیست.
حضرت به آنان نزدیک شد.
حبّه! خوابی یا بیدار؟
نه؛ مولای من؛ بیدارم. آقا شما با آن مقام و منزلت با آن همه سوابق درخشان و مبارزه با نفس و آنهمه زهد و تقوی، چنین اشک میریزی. پس وای به حال ما بیچارگان.
حضرت سرش را پایین انداخته و فرمود: ای حبّه! همگی ما قیامت داریم و از آن گریزی نیست. ای حبّه! به طور قطع خداوند از رگ گردن به من و تو نزدیکتر است.
ای حبّه! هیچ چیز نمیتواند من و تو را از خدا پنهان دارد.
ای نوف! خوابی؟
نه؛ یا علی! حالت شما موجب شده است که من حیرت زده و بهت زده شوم.
ای نوف! اگر امشب از خوف خدا فراوان گریه کردی، فردا در پیشگاه خدا چشمانت روشن خواهد شد.
ای نوف! هیچ قطره اشکی از دیدگان کسی از خوف خدا جاری نمیشود، مگر آنکه دریایی از آتش را خاموش میکند.
حبّه! مولا در حال دور شدن از ماست و عجب جملات عجیبی بر لب زمزمه میکند و میفرماید:
خدایا! ای کاش میدانستم: هنگامیکه من غافلم، آیا تو از من اعراض نمودهای یا به من توجه داری؟
و ای کاش میدانستم: با این خواب طولانی و کوتاهی در سپاسگزاری از نعمتها، حالم در نزد تو چگونه است!
ای حبّه! چه شب پر خیر و برکتی بود، چه صحنه روحانی و با معنویتی دیدیم!
نزدیک سپیده دم است و مولا امیر المؤمنین(ع) هنوز در همان حال است.