آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

در بشارت شماره 15 مقاله‌ای تحت عنوان همراه موسی(ع) درج شد که در آن نویسنده با توجه به ظاهر آیات مطالبی را استنباط کرده بودند. در شماره 16 نقدی را از یکی از خوانندگان تقدیم کردیم و در این شماره دو نقد دیگر نیز آورده می‌شود. امیدواریم بتوانیم آراء و نظرات خوانندگان و نویسندگان محترم را بدون گزینش خاص در مجله طرح کنیم.
(1)
در شماره 15 مجله بشارت مقاله‌ای تحت عنوان «همراه موسی(ع)» درج شده بود که لازم است مورد نقد و بررسی قرار گیرد. نویسنده مقاله، بخشی از داستان حضرت موسی(ع) را از آیات 15 تا 22 سوره قصص ذکر کرده و بعد به تحلیل آن پرداخته.
در نقد مقاله مذکور به نقل بخشی از داستان اکتفا می‌کنیم و توجه خوانندگان محترم را به تفسیر المیزان، تفسر آیات سوره قصص معطوف می‌کنیم، اصل داستان در سوره قصص از آیه 15 شروع شده است.
موسی(ع) روزی بطور مخفیانه وارد شهر شده در ساعتی که مردم شهر در غفلتی بودند، مثلاً بعد از ظهر یا اوائل شب، ناگاه در شهر با دو نفر مواجه شد که با یکدیگر می‌جنگیدند و زدو خورد می‌کردند. و فهمید که یکی از آن دو از بنی اسرائیل و هم‌عقیده با او و دیگری دشمن او است. یعنی از قبطیان و طرفداران فرعون. آن شخص که از بنی اسرائیل بود و مورد ظلم مرد قبطی قرار گرفته بود از موسی کمک طلبید و موسی جهت دفع مرد ظالم و آزاد کردن اسرائیلی از دست او دخالت کرد و ضربه‌ای به آن مرد زد و آن مرد قبطی در اثر ضربه موسی کشته شد.
موسی گفت: این عمل از شیطان بود، چون او دشمن گمراه کننده آشکاری است.
آیه را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهیم، و اشکالات در این صورت مرتفع خواهد شد.
1 . نویسنده، داستان مذکور را طبق میل شخصی خود آورده است نه آن صورت که در آیات قرآن آمده است. یعنی حتی در نقل کلام خداوند هم رعایت امانت نکرده است.
2 . در پرسش شماره 2 می‌نویسد: چرا موسی(ع) حرکت دفاعی خود را که منجر به قتل قبطی شد عملی شیطانی تلقی نمود؟ آیا هدف وسیله را توجیه می‌کند؟
حضرت موسی(ع) بعد از حادثه درگیری و کشته شدن آن مرد قبطی گفت: این از عمل شیطان بود. دو عمل در کلام احتمال دارد هم احتمال دارد موسی(ع) درگیری و دعوای آن دو مرد و یا حمله مرد قبطی به مرد اسرائیلی ر از عمل شیطان معرفی کند و هم دخالت خود در آن دعوا به قصد آزاد کردن مرد مظلوم از دست آن مرد ظالم حکومتی، و در نتیجه کشته شدن او. حال چطور نویسنده مقاله، عمل اول را رد کرده و عمل دوم را مورد نظر موسی(ع) و توصیف او فرض کرده است، معلوم نیست.
بدون تردید حضرت موسی(ع) دعوا و درگیری آن دو مرد را به شیطان نسبت داد و یا بهتر از آن می‌شود گفت: حمله آن مرد فرعونی ظالم و کافر را به یک مردم مظلوم به شیطان نسبت داد نه عمل جوانمردانه و قهرمانانه خود را!
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان در این زمینه نوشته است: منظور از کلمه «هذا» که موسی(ع) به آن اشاره کرده درگیری و جنگ بین آن دو بود که سرانجام منجر به مرگ مرد قبطی شد و موسی(ع) آن عمل را به نحوی به شیطان نسبت داد.
3ـ حضرت موسی(ع) طبق نقل آیات قرآن مجید تحت نظر مستقیم و خاص پروردگار پرورش می‌یافت. کما اینکه خداوند در مورد او می‌فرماید:«و القیت علیک محبة منّی و لتُصنِع علی عینی» (سوره طه، آیه 39) یعنی من از خودم محبتی به تو القا کردم تا اینکه تو مقابل چشم ـ‌توجه‌ـ من پرورش یابی. و همچنین در آیه دیگر می‌فرماید: من تور را برای خود برگزیدم و خالص کردم!
و در جای دیگری از قرآن مجید، خداوند حضرت موسی(ع) را از مخلصینی شمرده است و می‌فرماید: «و اذکر فی الکتاب موسی أنّه کان مخلصا و کان رسولاً نبیاً» (سوره مریم، آیه 51)
4ـ نویسنده مقاله گفته است که حضرت موسی(ع) بجای درگیر شدن با دشمن می‌توانست از طریق مذاکره مسالمت آمیز او را آرام نماید!
گویا نویسنده مقاله از رفتارهای فرعون و مأموران او در مورد بنی اسرائیل غفلت کرده و آن اینکه طبق نقل قرآن در آیات متعددی، فرعون بطور مستمر نوزادان پسر بنی اسرائیل را سر می‌برید. حال چطور ایشان پیشنهاد کرده که حضرت موسی(ع) با مأمور فرعون مذاکره می‌کرد و از طریق صلح جویانه مشکل را حل می‌کرد. لابد طبق این تصور و این نظریه فوراً مأمور فرعون دست از ظلم و آدمکشی بر می‌داشت!
5ـ قابل توجه است که این قتل اگر چه قتل یک کافر ظالم و طرفدار فرعون طاغی بود، امّا یک قتل عمدی نبود یعنی قرآ ن گفته است که موسی او را کشت مثلاً نگفته است قتله و حتی نگفته است که او را زد! بلکه گفت است: او را دفع کرد. یعنی فقط خواست مرد اسرائیلی را از دست مرد قبطی نجات دهد و به این منظور وارد آن جریان شد و در حین دفاع از آن مرد، مرد دیگر به دست حضرت موسی‌(ع) کشته شد.
(2)
موضوع مقاله داستان قتل مرد قبطی توسط حضرت موسی(ع) در یک واقعه اتفاقیه می‌باشد. نویسنده محترم مقاله با طرح داستان مزبور صرف نظر از درستی یا نادرستی نقل داستان کوشیده تا ماجرای قتل مرد قبطی توسط موسی(ع) را در قالب پرسش‌ها و پاسخ‌هایی فراخور فهم نوجوانان و جوانان مطرح کند، که از اینِ بابت تلاش او مشکور و سزاوار ستایش است.
ولی سخن در گزارش جریان مزبور و نگرش نویسنده به موضوع و برداشت‌هایی است که به نظر می‌رسد ناقص و نادرست باشد.
در حالی که عقل و منطق و شرع حکم می‌کند که ما اعمال و رفتار این اسوه‌های برتر دینی و الهی را به عنوان الگوهای راستین عملی و منادیان فضایل و مکارم اخلاقی، سرمشق زندگی خود قرار دهیم.
بدون ذکر اصل داستان پیام‌های داستان را برمی‌شماریم.
1ـ از این داستان می‌آموزیم که انسان مؤمن و معتقد به خدا و متعهد به ارزشهای دینی در هیچ حالتی از ایده، مرام و عقاید دینی و رسالت انسانی‌اش دست نمی‌کشد و هرگز تحت تأثیر جاذبه‌های زودگذر دنیا و رفاه مادی و خوشی‌های مقطعی قرار نمی‌گیرد آن گونه که موسی(ع) نه از کاخ نشینی متأثر شد و نه از تهدید به قتل او و در به دری غمگین و ناامید.
2ـ به نقش دعا و نیایش و ارتباط مخلصانه با خدا و اولیای خاص او در رفع مشکلات و نجات از سختی‌ها معتقد بوده و از آن غافل نباشیم. همچنان که دیدیم حضرت موسی(ع) در آن لحظاتی که هر آن خطر مرگ و نابودی او را تهدید می‌کرد، دست به دعا برداشت و از خدا کمک خواست و خدا هم نجاتش داد.
3ـ دفاع از مظلوم، از ارزش‌ها و آرمان‌های مقدس دینی و الهی است که انسان مؤمن باید به آن بپردازد و از آن غافل نماند. چه این که پیامبر خدا(ص) فرمود: هر کس که صدای مظلومی را بشنود که او را به یاری می‌طلبد و به یاری او نشتابد، مسلمان نیست. بر این اساس بود که حضرت موسی(ع) با همه مخاطراتی که در دفاع از یک مظلوم برایش در پیش بود، همه را به جان خرید و از مظلوم ستمدیده‌ای دفاع کرد.
پرسش‌ها و پا‌سخ‌ها
برخی از پرسش‌هایی پیرامون جریان قتل مرد قبطی توسط حضرت موسی(ع) مطرح است که به آنها اشاره کرده و به اجمال پاسخ می‌گوییم:
1ـ آیا کشتن مرد قبطی به دست حضرت موسی(ع) قتل عمدی به حساب نمی‌آید؟
خیر، زیرا قرآن فرمود: «فَوَکَزَهُ موسی»موسی مرد قبطی را با لطمه‌ای دفع کرد، و نفرمود: «فقتله» پس او را کشت. از این تعبیر روشن می‌شود که قتل مزبور عمدی نبوده است.
2ـ آیا کشتن یک شخص هر چند به غیر عمد، عمل خشونت آمیز و ناپسندی محسوب می‌شود؟
خیر، زیرا گفتیم که در مقام دفاع از یک مظلومی بوده و ایشان ناچار شد که برای نجات او که در معرض خطر جانی قرار داشت، با مرد قبطی گلاویز شود و در گیر و دار دفاع مرد، به هلاکت رسیده بود. این مطلب روشن است که دفاع حد و مرز ندارد تا هر مقدار که لازم باشد جایز است.
بر فرض که عمل حضرت موسی(ع) خشونت آمیز بوده است، خشونت بجا و مثبت محسوب می‌شود؛ زیرا خشونت در مقابل خشونت بوده است.
3ـ اگر آن مرد اسرائیلی مظلوم بوده و حضرت موسی(ع) در مقام دفاع از او تن به چنین کاری داد، پس چرا حضرت موسی(ع) در روز بعد از حادثه مزبور، وقتی که او را دوباره با مرد قبطی دیگر درگیر دیده بود، او را توبیخ کرده و گمراه خوانده است؟
آن طوری که مفسر کبیر علامه طباطبایی در المیزان فرموده است: این توبیخ بدین جهت بود که او با مردانی درگیر می‌شده و مبارزه می‌کرده که از درگیری و دشمنی با آنان جز شر و فساد برنمی‌خواست؛ چون گفتیم وابسته به دربار فرعون و تشکیلات قدرتمند حکومتی او بوده که هیچ کس توان رویارویی با آنان را نداشت.
4ـ آیا این عمل با مقام عصمت حضرت موسی(ع) منافات نداشته است؟
خیر، زیرا چنان که مرحوم علاّمه می‌فرماید: نه یاری کردن حضرت موسی(ع) آن مرد اسرائیلی را جرم و گناه بود تا با مقام عصمت او ـ که از آغاز کودکی پیامبران الهی از آن برخوردارند ـ منافات داشته باشد و نه سیلی زدن او به مرد قبطی؛ چون اولاً: در مقام دفاع از مظلومی که از او کمک طلبیده بود چنین کرد و ثانیاً: آن مرد قبطی از افراد شرور و فاسد وابسته به دربار فرعون بود که سزاوار کیفر بود.
5ـ اگر چنین است پس چر موسی(ع) این عمل خود را به شیطان نسبت داده و عملی شیطانی نامیده است؟
الف‌ـ معلوم نیست مراد آن حضرت که فرمود: «هذا من عمل الشیطان»، عمل خودش باشد؛ زیرا در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده: مراد آن حضرت عمل خودش نبوده، بلکه نزاع و جدال آن دو مرد با یکدیگر بوده که عملی شیطانی محسوب می‌شده است.
ب‌ـ اگر مراد عمل خودش بوده، بر این اساس آن را عملی شیطانی نامیده که چون یک اقدام زود هنگام و حساب نشده‌ای بود که سبب آشکار شدن چهره او گشته و دشمن را بر علیه او شورانیده است. لذا با توجه به پیامدهای این عمل که جان او را به خطر انداخته و موجب آوارگی‌اش گشته است، آن را نوعی عملی شیطانی قلمداد کرده است. اما چنین نیست که این گونه اعمال از پیامبران الهی گناه و معصیت به حساب آید بلکه آن را عمل خلاف شأن می‌نامند که از آن به «ترک اولی» تعبیر می‌کنند، یعنی گر چه اصل عمل گناه و زشت نیست اما ترک آن بهتر است و عملی در خور مقام و شأن به حساب نمی‌آید.
6ـ پس چرا حضرت موسی(ع) این حمل را ظلم به نفس نامیده و از خداوند طلب بخشش کرده است؟
چون موجب شد تا به دردسرها و مشکلات زیادی دچار شود و در معرض خطر جانی قرار گیرد. این امور ناگوار و مشکلات ظلم به نفس نامیده می‌شود. اما مراد از طلب مغفرت و بخشش، طلب آمرزش و بخشش و مصطلح نیست که طلب آمرزش از گناه باشد، بلکه مراد این است که خداوند پیامدها و آثار سوء این عمل، که همان انتقام فرعون و درباریانش باشد را از او دور کند و از خطرات نجاتش دهد.

تبلیغات