آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

زندگی دوباره از دیدگاه قرآن و دانش امروزی
مطالعه متون قدیمی و کهن و آثار نویسندگان و اندیشمندان نشان می‌دهد که آدمی از دیر‌باز، هنگام تفکر درباره زندگی پس از مرگ یا معاد، در اقیانوس عمیقی از اندیشه فرو رفته است. چگونه ممکن است انسان پس از مرگ و بعد از آنکه تمام جسم او پوسید و متلاشی شد و به خاک تبدیل شد دوباره زنده شود؟‌چگونه ممکن است انسانی که هر ذره‌ای از وجود او در موجود دیگری ظهور یافته است، بار دیگر به حیات اولیه برگردد؟‌
آیا علم امروزی می‌تواند بعضی از زوایای تاریک حیات دوباره یا معاد را روشن نماید؟ در قرآن کریم، زندگی دوباره و بعث انسان، به زنده شدن و حیات دوباره زمین، بعد از خشک شدن تشبیه شده است. زمین خشک و مرده با ریزش باران رحمت الهی، زنده شده و جان می‌گیرد. آری، نشور اینگونه است. در سوره اعراف، آیه 57 می‌فرماید:‌و خداوند کسی است که بادها را پیشاپیش رحمتش، مژده بخش می‌فرستد، تا ابرهای گرانبار را بسوی سرزمین مرده برانیم و از آن باران فرود آوریم و هر گونه میوه‌ای درآوریم. بدینسان مردگان را خارج می‌سازیم باشد که شما پند گیرید». در سوره روم آیه 19 می‌فرماید: «و او خداوندی است که زنده را از مرده و مرده را از زنده برون می‌آورد و زمین را بعد از مرگش زنده می‌سازد و بدینسان شما نیز برانگیخته می‌شوید». همچنین در سوره فاطر آیه 9 می‌فرماید:‌«و خداوند کسی است که بادها را می‌فرستد که ابرها را برانگیزد. آنگاه آن را بسوی سرزمین مرده می‌رانیم و بدان زمین را بعد از مرگش زنده می‌داریم، رستاخیز نیز همینگونه است».
تشابهی که در این آیات بین حیات دوباره سرزمین خشک و بایر و انسان مرده ایجاد شده است، آدمی را به‌تفکر وا‌می‌دارد، اما عجیب‌تر هنگامی است که بعضی از احادیث مربوط به معاد را در کنار این آیات قرار دهیم. راویان مختلفی از پیغمبر گرامی(ص) و ائمه اطهار(ع) روایت کرده‌اند که می‌فرمایند: «هنگامی که صور اول دمیده شود، تمامی انسانها می‌میرند. آنگاه به‌مدت چهل سال یا چهارصد سال، باران می‌بارد و اجسام انسانی در قبرها رشد می‌نمایند. سپس صور دوم دمیده می‌شود و انسانها از قبر بر‌می‌خیزند».1
همچنانکه می‌دانیم موجودات زنده پر‌سلولی از تعداد زیادی اجزا کوچک به‌نام سلول تشکیل یافته‌اند. این سلولها به حدی کوچکند که برای تشکیل جسم و تن یک انسان بالغ، باید حدود75 تریلیون از این سلولها در کنار هم قرار گیرند!! برای فهم بهتر این رقم می‌توانید اینگونه تصور نمائید که اگر یک‌نفر شروع به شمارش سلولهای یک شخص نماید و در هر دقیقه یکصد و پنجاه عدد از آنها را شمارش نماید و این عمل را به‌صورت شبانه‌روزی ادامه دهد، شمارش این سلولها بیش از نه‌صد و پنجاه سال طول خواهد کشید!! به عبارت دیگر لازم است تا بیش از نه‌هزار و پانصد نفر که هر کدام یکصد سال عمر نمایند از ابتدای تولد به‌صورت شبانه‌روزی شروع به شمارش نمایند تا شمارش این سلولها خاتمه یابد!!
از طرف دیگر می‌دانیم که یک انسان ابتدا از یک سلول به‌نام سلول تخم رشد و تکثیر یافته و بوجود می‌آید. رشد و تکثیر این سلول تخم، بستگی به تامین شرایط مناسب برای رشد آن است. وقتیکه این سلول در رحم مادر قرار می‌گیرد گرمای مناسب و بارش ترشحات رحم و جفت مادر باعث رشد، نمو و تکثیر این سلول می‌گردد و در نهایت آن را به‌صورت یک انسان کامل در‌می‌آورد. درست همانند باران بهاری که زمین خشک و مرده را رویانده و آن را سبز و خرم می‌نماید!!
اما دانش امروزی نشان داده است که قسمت زیادی از همین سلول نیز به‌عنوان غذا محسوب می‌گردد و اطلاعات لازم برای رشد و تکثیر و تبدیل سلول تخم به انسان کامل در درون مولکولهایی به‌نام کروموزم گرد‌آمده‌اند. برای درک درست از کوچکی این مولکولها کافی است تصور کنید که این مولکولها تنها جزء خیلی کوچکی از یک سلول را تشکیل می‌دهند و یک سلول غیر از این مولکولها، دارای انواع مختلف اندامکها و حدود80٪ آب است!! این کروموزمها می‌توانند در اثر بارش ترشحات رحمی و تغذیه از خون جفت مادر، موجود زنده‌ای بوجود آورند حال اگر شرایط محیطی در خارج از رحم همچون شرایط رحم تامین شود آیا نمی‌توانند رشد کنند و همان موجود را بوجود آورند؟ دانشمندان می‌گویند: امکان آن وجود دارد.
امروزه دانشمندان معتقدند که امکان بازگشت دایناسورها ـ‌آن حیوانات غول پیکرـ که میلیونها سال پیش از بین رفته‌اند، وجود دارد. چرا؟ زیرا سلولهای خونی یعنی گلبولهای قرمز دایناسورها، همانند پرندگان امروزی دارای هسته و در نتیجه کروموزم می‌باشد. از طرف دیگر آثاری از خون این دایناسورها، بر روی سنگها یافت شده است. بنابراین اگر شرایط محیطی مناسب شود این دایناسورها می‌توانند برگردند.
از طرف دیگر تکنولوژی همانند سازی که امروزه ـ‌بحث بر سر استفاده اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن از آن‌ـ بحث داغ محافل علمی است، با استفاده از همین کروموزمها انجام می‌شود. در این تکنیک، سلولی از یک جانور را، که از پوست آن جانور تهیه شده باشد برداشته و هسته آن را که دارای کروموزم است در آورده و آن را جایگزین هسته سلول تخم می‌کنند. سپس این سلول تخم را، در رحم جانور مربوط قرار می‌دهند و این سلول تخم در رحم آن جانور رشد و نمو یافته و موجودی را که دقیقاً مشابه جانور قبلی یعنی دهنده سلول است، ایجاد می‌نماید. شباهت این موجود با موجود اولیه به‌حدی است که موجود اولیه می‌تواند از اندامهای آن به‌عنوان اندامهای جایگزین اندامهای خود، بدون واهمه‌ای از دفع آن توسط سیستم ایمنی بدن خود، استفاده کند. بحث اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن استفاده از این تکنیک نیز به همین شباهتهای دقیق بر‌می‌گردد، زیرا ممکن است افرادی از این تکنیک سوء استفاده نمایند و افرادی شبیه به خود را بوجود آورند و از آنها به‌عنوان ابزار یدکی بافتها و اندامهای خود استفاده کنند.
آیا نحوه حیات دوباره انسان نیز که در آیات و احادیث به آن اشاره شده است، همانند همین نظریه برگشت دایناسورها نیست؟! آیا نحوه حیات دوباره انسان نمی‌تواند همانند رشد و تکامل یک سلول، در تکنیک همانند سازی باشد؟! البته این نکته نیز قابل توجه است که تا چندی قبل دانشمندان معتقد بودند، سلولهای بدن یا سوماتیک، نمی‌توانند رشد و نمو یافته و موجود دیگری را بوجود آورند، اما در مورد حیات دوباره اجسام آدمی، عجیب‌تر آن است که در بحار الانوار در مورد بارانی که سالها بین دو نفخه صور خواهد بارید حدیثی آمده است که نشانگر تفاوت این باران با بارانهای معمولی و شباهت آن با ترشحات و محیط نگهدارنده سلولهای جنسی است!!
اما در این تشابهات ابهاماتی نیز نهفته است. زمینی که خشک و مرده است و در آن سبزی و حیات نیست، هنگام بهاران و بارش باران بهاری، تخم‌ها و ریشه‌هایی که از گیاهان در داخل زمین مانده‌اند دوباره جان می‌گیرند و دوباره گیاهان سبز را بوجود میآورند. آیا انسان نیز بعد از مرگش، ریشه‌ای از آن باقی می‌ماند تا دوباره در بهاری دیگر جان بگیرد؟‌این ریشه کدام است؟ تعدادی از احادیث ماندن ریشه‌ای از انسان بر زمین را تایید می‌کنند که در این باره به گفتگویی دیگر نیاز است. آیا لزوم آن احساس نمی‌شود که گروهی از متخصصین علوم مختلف دور هم جمع شوند و با همکاری علمای دین، قرآن و احادیث را نظری دیگر بیندازند و با ارایه نظریات و تئوریهای جدید، راهی دیگر در مقابل علم و دانش بگشایند؟؟
1. تفسیر نورالثقلین، ذیل آیه 68 سوره زمر و بحارالانوار، ج6 باب نفخ الصور.

تبلیغات