همراه موسی (ع)
آرشیو
چکیده
متن
آیا اگر کسی گمان کرد که بر عقیده و آرمان درستی تکیه دارد و راهی مکتبی و مؤمنانه میپیماید، مجاز است با کسانی که مخالف او هستند و اندیشه و ایمان دیگری را در دل میپرورانند، متوسل به خشم، خشونت و ضرب و زور گردد؟
آیا برای رسیدن به هدفی درست، هر وسیله باطلی توجیه میگردد و آیا میتوان حقوق بشر و حرمت مخالفی را با اتکاء به باطل بودن اندیشه و مرام آنان، انکار کرد؟
ماجرای زیر مستند به داستانی از جوانی حضرت موسی(ع) در قرآن است که با هم میخوانیم: ما در ابتداء ماجرا را شرح داده و سپس برای دقت بیشتر در آیات سئوالهایی را طرح میکنیم که امیدواریم خوانندگان قبل از خواندن جواب، خود پاسخ مناسب را بیابند.
شرح ماجرا
روزی حضرت موسی(ع) در ایام جوانی و آن هنگام که هنوز در کاخ فرعون زندگی میکرد، به طور ناشناس و در حال بیتوجهی مردم، وارد شهر گردید تا از اوضاع و احوال، اطلاعاتی کسب کند. او هنگام گردش در شهر، دو نفر را دید که گلاویز شده و زد و خورد میکنند یکی از آنها از پیروان موسی(قوم او) و دیگری از دشمنانش (قوم فرعون، قبطی) بود. موسی(ع) که جوانی نیرومند و قوی هیکل بود، به یاری مرد مظلوم (هم کیش خود) که کمک میطلبید شتافت و با مشتی محکم، مرد ظالم را بر زمین انداخت. ضربت موسی(ع) آنچنان سخت و سنگین بود که موجب مرگ آن قبطی گردید. در این هنگام سخت پشیمان شده و گفت: «این کاری شیطانی بود، زیرا او (شیطان) دشمن گمراه کننده آشکاری است.» آنگاه با پروردگار خویش چنین راز و نیاز و توبه کرد: پروردگارا! من به خودم ستم کردم. مرا ببخش. پس خدا او را بخشید، چرا که بخشنده مهربان است. موسی(ع) گفت: پروردگارا! به شکرانه نعمتی (بخششی) که به من دادی، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم گردید.
موسی(ع) که مرتکب قتلی شده بود، شب تا صبح را به حالت ترس و انتظار از تعقیب و دستگیری در شهر گذرانید. روز دیگر نیز دوباره همان مرد را که از او یاری طلبیده بود دید که باز هم فریاد میزند و از او کمک میخواهد. موسی(ع) گفت: تو آشکارا آدم نادان و گمراهی هستی. (که هر روز با کسی درگیر میشوی و درد سر میآفرینی.) امّا همین که خواست بر او که دشمن هر دو بود خشم گیرد و خروش کند، او گفت: ای موسی! تو میخواهی مرا نیز همچون مقتول دیروز به قتل برسانی؟ تو فقط میخواهی در مملکت جباری کنی (با زور حرف خود را به کرسی بنشانی) و نمیخواهی از اصلاح گران باشی.
(در این هنگام) مردی از دورترین ناحیه شهر، دوان دوان خود را به موسی رسانید و گفت: چه نشستهای که سران حکومتی برای کشتنت به مشورت نشستهاند. فوری از شهر خارج شو، زیرا من از خیر خواهان تو هستم.
موسی(ع) ترسان و نگران و در حالی که هر لحظه، منتظر حادثهای بود، از شهر خارج شد، و در زیر لب میگفت: پروردگارا! مرا از این مردم ستمگر رهایی بخش. موسی(ع) تصمیم گرفت به سوی سرزمین مدین که خارج از قلمرو حکومت فرعون بود برود و هنگامی که به آن سو روی کرد، گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راهی درست هدایت کند.»(سوره قصص، آیات 15 تا 22، ترجمه آزاد)
پرسشها:
1. منظور از شیعیان موسی چه کسانی بودند؟
از جمله من شیعته معلوم میشود که موسی(ع) در آمد و رفتهای پنهانی که با مردم داشت، تشکلی به وجود آورده و مؤمنینی از بنی اسرائیل را مخفیانه رهبری میکرده است و از طرف دیگر، احتمالاً قوم او نیز با اطلاعی که از حضور او در مرکز قدرت فرعون داشتند، امید نجاتی را در دل میپروراندند.
2. چرا موسی(ع) حرکت دفاعی خود را که منجر به قتل قبطی شد عملی شیطانی تلقی نمود؟ آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟
حضرت موسی(ع) به جای درگیر شدن با دشمن میتوانست از طریق مذاکره مسالمتآمیز او را آرام نماید و اختلاف و درگیری طرفین را به طریق صلح جویانهای خاتمه دهد. بعدها میبینیم که پس از به رسالت رسیدن موسی(ع)، خداوند او را به نرمگویی با فرعون در دعوت او به سوی رب العالمین توصیه میکند. بنابراین به کار بردن حربه خشونت، قبل از مدارا و ملایمت و اسیر خشم، غضب و احساسات هوادارانه(تعصبآمیز) شدن، عملی شیطانی است.
3. چرا موسی(ع) این خشونت را ظلم بر نفس نامید؟
هر کس عمل ناشایستهای مرتکب شود، بیش و پیش از آنکه به دیگری صدمه بزند، به نفس، نهاد و شخصیت خودش صدمه زده و قلب و روح خود را مکدر نموده، پس به خودش ظلم کرده است.
4. چرا خداوند، کشتن یک انسان را بخشید؟
زیرا موسی(ع) تصمیمی قبلی برای کشتن آن مرد نداشت، بلکه ناخود آگاه و در حین زد و خورد، حرکتی از او سر زد که منجر به قتل قبطی گردید.
حضرت علی(ع) در منشور حکومتی خود برای پرهیز زمامداران از خشم و خشونت و دست و تازیانه بلند کردن روی دیگران به مالک اشتر میفرماید:
«بدان که در مشت زدن چه رسد به بالاتر از آن امکان قتل وجود دارد.»
این حادثه، درس و پیامی برای قدرتمندان است تا مواظب خشم و خروش و ابزار اعمال قدرت خود باشند.
5. حضرت موسی(ع) به خاطر تشکر از این بخشش، چه تعهدی در برابر خداوند کرد؟
تعهد کرد تا از آن به بعد پشتیبان مجرمان نباشد.
6. چرا موسی(ع) کسی را که در دو روز پیدرپی با فرعونیان درگیر شده بود، آدمی صددرصد گمراه میشمارد؟ این سخن چه درس و پیامی دارد؟
توسل به خشونت و تعرض به دشمن تا دندان مسلح، بهانه دادن به دست نیروهای ضد مردمی برای سرکوب جنبشهای حقطلبانه قبل از هدایت یافتن آن است. نباید مبارزه در میدانی واقع شود که دشمن در آن برتری مطلق دارد. کسی که نتواند بر احساسات خود مسلط باشد و دائماً با درگیری، ایجاد دردسر نماید، آشکارا از مسیراصلاح به بیراهه میرود.
گاندی رهبر بزرگ ملت هند نیز به خاطر اعتراض به هموطنانش که توصیه مبارزه منفی او را فراموش کرده و با مقابله به مثل کردن در برابر خشونت سربازان انگلیسی، بهانه به دست استعمارگران برای سرکوب جنبش آزادی بخش میدادند بارها متوسل به اعتصاب غذاهای طولانی چند هفتهای میشد.
7. نقش تخریبی هواداران بیانضباط و ناتوان در کنترل نفس را در مورد یک مبارزه حق طلبانه شرح دهید.
این داستان نشان میدهد که چهگونه ضربه خوردن یک جریان حق طلب و عدالت خواه از خودیهای تربیت نشده، بیانضباط و بیتقوا، به مراتب بیش از دشمن است.
درگیریهای مکرر این همکیش احساساتی و عنان گسیخته، آنچنان دردسری برای موسی(ع) و حرکتی که آغاز کرده بود، ایجاد نمود که موجب لو رفتن تشکیلات و فرار موسی(ع) از شهر گردید.
8. در این داستان نقش دعا را در تزکیه نفس، تصحیح مسیر و توکل به خدا شرح دهید.
در این بخش از داستان، سه بار به دعای موسی(ع) در موارد مختلف اشاره شده است و هر بار دیدیم که چگونه دعای او به نیکوترین وجه اجابت گردید.
دعا؛ خواسته، نیاز درونی، امید و انتظار شخص را نشان میدهد. کسی که خدا را میخواند، با سرچشمه صفات لایزال قدرت، عزت، مالکیت و علم ارتباط پیدا میکند. خود را دائماً تقویت مینماید و نقاط ضعف و خطاهای خود را با عنایت به مغفرت و رحمت او میپوشاند، گمراهیها را در نور هدایت او تشخیص میدهد و تصحیح مسیر میکند و با ایمان به علم و قدرت فراگیرش و احاطه او بر هستی، به او توکل مینماید.
9. چه زمانی میتوان علیه دوست و در حمایت از دشمن، وارد یک درگیری شد؟ به چه چیزی باید متعهد بود؟
از مهمترین پیامهای این داستان همین است که برای یک مؤمن، ارزشها و اصول اعتقادی اولویت دارد، نه ارتباطات خویشاوندی، قومی، نژادی و حتی همفکری و هم مسلکی! همواره ممکن است رفتار درست و بر حقی از جبهه دشمن و کردار نادرست و باطلی از جبهه خودی بروز کند. مؤمن واقعی کسی است که در مقابل موازین حق، متعهّد و مسئول باشد و نه در برابر محاسبات تعصبآمیز خودی.
آیا برای رسیدن به هدفی درست، هر وسیله باطلی توجیه میگردد و آیا میتوان حقوق بشر و حرمت مخالفی را با اتکاء به باطل بودن اندیشه و مرام آنان، انکار کرد؟
ماجرای زیر مستند به داستانی از جوانی حضرت موسی(ع) در قرآن است که با هم میخوانیم: ما در ابتداء ماجرا را شرح داده و سپس برای دقت بیشتر در آیات سئوالهایی را طرح میکنیم که امیدواریم خوانندگان قبل از خواندن جواب، خود پاسخ مناسب را بیابند.
شرح ماجرا
روزی حضرت موسی(ع) در ایام جوانی و آن هنگام که هنوز در کاخ فرعون زندگی میکرد، به طور ناشناس و در حال بیتوجهی مردم، وارد شهر گردید تا از اوضاع و احوال، اطلاعاتی کسب کند. او هنگام گردش در شهر، دو نفر را دید که گلاویز شده و زد و خورد میکنند یکی از آنها از پیروان موسی(قوم او) و دیگری از دشمنانش (قوم فرعون، قبطی) بود. موسی(ع) که جوانی نیرومند و قوی هیکل بود، به یاری مرد مظلوم (هم کیش خود) که کمک میطلبید شتافت و با مشتی محکم، مرد ظالم را بر زمین انداخت. ضربت موسی(ع) آنچنان سخت و سنگین بود که موجب مرگ آن قبطی گردید. در این هنگام سخت پشیمان شده و گفت: «این کاری شیطانی بود، زیرا او (شیطان) دشمن گمراه کننده آشکاری است.» آنگاه با پروردگار خویش چنین راز و نیاز و توبه کرد: پروردگارا! من به خودم ستم کردم. مرا ببخش. پس خدا او را بخشید، چرا که بخشنده مهربان است. موسی(ع) گفت: پروردگارا! به شکرانه نعمتی (بخششی) که به من دادی، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم گردید.
موسی(ع) که مرتکب قتلی شده بود، شب تا صبح را به حالت ترس و انتظار از تعقیب و دستگیری در شهر گذرانید. روز دیگر نیز دوباره همان مرد را که از او یاری طلبیده بود دید که باز هم فریاد میزند و از او کمک میخواهد. موسی(ع) گفت: تو آشکارا آدم نادان و گمراهی هستی. (که هر روز با کسی درگیر میشوی و درد سر میآفرینی.) امّا همین که خواست بر او که دشمن هر دو بود خشم گیرد و خروش کند، او گفت: ای موسی! تو میخواهی مرا نیز همچون مقتول دیروز به قتل برسانی؟ تو فقط میخواهی در مملکت جباری کنی (با زور حرف خود را به کرسی بنشانی) و نمیخواهی از اصلاح گران باشی.
(در این هنگام) مردی از دورترین ناحیه شهر، دوان دوان خود را به موسی رسانید و گفت: چه نشستهای که سران حکومتی برای کشتنت به مشورت نشستهاند. فوری از شهر خارج شو، زیرا من از خیر خواهان تو هستم.
موسی(ع) ترسان و نگران و در حالی که هر لحظه، منتظر حادثهای بود، از شهر خارج شد، و در زیر لب میگفت: پروردگارا! مرا از این مردم ستمگر رهایی بخش. موسی(ع) تصمیم گرفت به سوی سرزمین مدین که خارج از قلمرو حکومت فرعون بود برود و هنگامی که به آن سو روی کرد، گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راهی درست هدایت کند.»(سوره قصص، آیات 15 تا 22، ترجمه آزاد)
پرسشها:
1. منظور از شیعیان موسی چه کسانی بودند؟
از جمله من شیعته معلوم میشود که موسی(ع) در آمد و رفتهای پنهانی که با مردم داشت، تشکلی به وجود آورده و مؤمنینی از بنی اسرائیل را مخفیانه رهبری میکرده است و از طرف دیگر، احتمالاً قوم او نیز با اطلاعی که از حضور او در مرکز قدرت فرعون داشتند، امید نجاتی را در دل میپروراندند.
2. چرا موسی(ع) حرکت دفاعی خود را که منجر به قتل قبطی شد عملی شیطانی تلقی نمود؟ آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟
حضرت موسی(ع) به جای درگیر شدن با دشمن میتوانست از طریق مذاکره مسالمتآمیز او را آرام نماید و اختلاف و درگیری طرفین را به طریق صلح جویانهای خاتمه دهد. بعدها میبینیم که پس از به رسالت رسیدن موسی(ع)، خداوند او را به نرمگویی با فرعون در دعوت او به سوی رب العالمین توصیه میکند. بنابراین به کار بردن حربه خشونت، قبل از مدارا و ملایمت و اسیر خشم، غضب و احساسات هوادارانه(تعصبآمیز) شدن، عملی شیطانی است.
3. چرا موسی(ع) این خشونت را ظلم بر نفس نامید؟
هر کس عمل ناشایستهای مرتکب شود، بیش و پیش از آنکه به دیگری صدمه بزند، به نفس، نهاد و شخصیت خودش صدمه زده و قلب و روح خود را مکدر نموده، پس به خودش ظلم کرده است.
4. چرا خداوند، کشتن یک انسان را بخشید؟
زیرا موسی(ع) تصمیمی قبلی برای کشتن آن مرد نداشت، بلکه ناخود آگاه و در حین زد و خورد، حرکتی از او سر زد که منجر به قتل قبطی گردید.
حضرت علی(ع) در منشور حکومتی خود برای پرهیز زمامداران از خشم و خشونت و دست و تازیانه بلند کردن روی دیگران به مالک اشتر میفرماید:
«بدان که در مشت زدن چه رسد به بالاتر از آن امکان قتل وجود دارد.»
این حادثه، درس و پیامی برای قدرتمندان است تا مواظب خشم و خروش و ابزار اعمال قدرت خود باشند.
5. حضرت موسی(ع) به خاطر تشکر از این بخشش، چه تعهدی در برابر خداوند کرد؟
تعهد کرد تا از آن به بعد پشتیبان مجرمان نباشد.
6. چرا موسی(ع) کسی را که در دو روز پیدرپی با فرعونیان درگیر شده بود، آدمی صددرصد گمراه میشمارد؟ این سخن چه درس و پیامی دارد؟
توسل به خشونت و تعرض به دشمن تا دندان مسلح، بهانه دادن به دست نیروهای ضد مردمی برای سرکوب جنبشهای حقطلبانه قبل از هدایت یافتن آن است. نباید مبارزه در میدانی واقع شود که دشمن در آن برتری مطلق دارد. کسی که نتواند بر احساسات خود مسلط باشد و دائماً با درگیری، ایجاد دردسر نماید، آشکارا از مسیراصلاح به بیراهه میرود.
گاندی رهبر بزرگ ملت هند نیز به خاطر اعتراض به هموطنانش که توصیه مبارزه منفی او را فراموش کرده و با مقابله به مثل کردن در برابر خشونت سربازان انگلیسی، بهانه به دست استعمارگران برای سرکوب جنبش آزادی بخش میدادند بارها متوسل به اعتصاب غذاهای طولانی چند هفتهای میشد.
7. نقش تخریبی هواداران بیانضباط و ناتوان در کنترل نفس را در مورد یک مبارزه حق طلبانه شرح دهید.
این داستان نشان میدهد که چهگونه ضربه خوردن یک جریان حق طلب و عدالت خواه از خودیهای تربیت نشده، بیانضباط و بیتقوا، به مراتب بیش از دشمن است.
درگیریهای مکرر این همکیش احساساتی و عنان گسیخته، آنچنان دردسری برای موسی(ع) و حرکتی که آغاز کرده بود، ایجاد نمود که موجب لو رفتن تشکیلات و فرار موسی(ع) از شهر گردید.
8. در این داستان نقش دعا را در تزکیه نفس، تصحیح مسیر و توکل به خدا شرح دهید.
در این بخش از داستان، سه بار به دعای موسی(ع) در موارد مختلف اشاره شده است و هر بار دیدیم که چگونه دعای او به نیکوترین وجه اجابت گردید.
دعا؛ خواسته، نیاز درونی، امید و انتظار شخص را نشان میدهد. کسی که خدا را میخواند، با سرچشمه صفات لایزال قدرت، عزت، مالکیت و علم ارتباط پیدا میکند. خود را دائماً تقویت مینماید و نقاط ضعف و خطاهای خود را با عنایت به مغفرت و رحمت او میپوشاند، گمراهیها را در نور هدایت او تشخیص میدهد و تصحیح مسیر میکند و با ایمان به علم و قدرت فراگیرش و احاطه او بر هستی، به او توکل مینماید.
9. چه زمانی میتوان علیه دوست و در حمایت از دشمن، وارد یک درگیری شد؟ به چه چیزی باید متعهد بود؟
از مهمترین پیامهای این داستان همین است که برای یک مؤمن، ارزشها و اصول اعتقادی اولویت دارد، نه ارتباطات خویشاوندی، قومی، نژادی و حتی همفکری و هم مسلکی! همواره ممکن است رفتار درست و بر حقی از جبهه دشمن و کردار نادرست و باطلی از جبهه خودی بروز کند. مؤمن واقعی کسی است که در مقابل موازین حق، متعهّد و مسئول باشد و نه در برابر محاسبات تعصبآمیز خودی.