تربیت قرآنی
آرشیو
چکیده
متن
آیتاللّه سید محمد حسین فضلاللّه، برجستهترین شخصیت فکری، فرهنگی، سیاسی و مذهبی شیعیان لبنان و تئوریسین مقاومت اسلامی در برابر صهیونیسم است. اقدامات اصلاحی فکری و عملی او تأثیرات عمیق و وسیعی در میان شیعیان لبنان و دیگر کشورهای عربی بهجای کذاشته است. رویکرد روشن و باز به جهان معاصر و درک تازه و معاصر از مفاهیم اسلامی درعین پایبندی به منابع اصیل، از ویژگیهای آثار ایشان است.
تفسیر «من وحیالقرآن» که در 24 جلد چاپ و منتشر شده، حاصل جلسات هفتگی ایشان است که از حدود 3 دهه پیش آغاز شده است و هنوز هم ادامه دارد. در پایان هر جلسه، ایشان به پرسشهای قرآنی حاضران پاسخ میگویند. آنچه در این بخش میخوانید منتخبی است از این پرسشها و پاسخها.
به نظر حضرت عالی روش قرآن در تربیت انسانه چگونه است؟
معمولاً از کلمه «تربیت» بُعد رفتاری آن مراد است، اما اگر بخواهیم موضوع را وسیعتراز این بُعد ببینیم، تربیت قرآنی این است که شیوه معرفت و اندیشه خویش را از قرآن بگیریم، زیرا مشکل آشکار و روشن ما مسلمانان این است که ما اسیر انفعال خویش هستیم و به تعبیر دیگر، بسیاری از باورهای ما و بسیاری از اوضاع و احوال ما خاستگاه و مبدأ فکری ندارد و ما از پنجره تفکر به عرصه جهان نمینگریم.
در قرائت، فهم و برداشت از قرآن باید به جستجوی شیوه عملی تفکر و راه کسب معرفت و شکل دهی به باورهای خویش باشیم، زیرا قرآن بربُعد علم و آگاهی به عنوان پایه مسؤولیت تأکید کرده است، یعنی این که قرآن به هیچ فکر و عمل و باوری احترام نمیگذارد، مگر آن که دارای پایگاهی فکری و غیر قابل شک و تردید داشته باشد.
این مطلب را از منطق آیاتی از قرآن در مییابیم که روی سخن با اندیشههای مخالف دارد. قرآن میکوشد تا شیوه آنان را در حمل این افکار، ردّ کند و به آنان بفهماند که شیوهشان فکری و علمی نیست، بلکه شیوهای عاطفی و تقلیدی است. چنین افرادی در برابر دعوت انبیا حرفشان این بود که: «انّا وجدنا آباءنا علی امة و اناّ علی آثارهم مقتدون؛ ما پدران خود را بر آیین [و راهی] یافتهایم و ما از پی ایشان راهسپریم». (سوره زخرف، آیه 23) اندیشهای که قرآن در پاسخ منطق آنان عرضه میکرد این بود: «او لوکان آباؤهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون؛ آیا هر چند پدرانشان چیزی را درک نمیکرده و به راه صواب نمیرفتهاند [باز هم در خور پیروی هستند]؟». (سوره بقره، آیه 17) قرآن میکوشد تا با اسلوب فکر آنان درگیر شود و اسلوب صحیح شکلدهی به باورها و عقیدهها و اندیشهها را به آنان عرضه کند.
به این ترتیب از دیدگاه قرآن، اندیشه قابل احترامی که بتواند مبنای زندگی مسؤولانه انسان قرار گیرد، اندیشهای است که مبتنی بربرهان و حجت باشد. قرآن ، حتی رابطه خداوند با انسان هنگام واگذاری تکلیف و مسؤولیت را برمبنای حجت میداند، یعنی اگر خداوند حجتش را برمردم تمام کرد و آنان منحرف شدند، مجازاتشان میکند، اما اگر حجتی برآنان نداشت، عذابشان نمیکند: «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولاً؛ وما تا پیامبری برنیانگیزیم، به عذاب نمیپردازیم». (سوره اسراء، آیه 15)
قرآن کریم میگوید: علت عذاب شدن کافران در قیامت این نیست که شک و شبههای به ذهنشان راه یافته که از حل آن عاجز بودهاند، بلکه علت عذاب این است که کافران دارای دلهایی هستند که با آن حقایق را دریافت نمیکنند و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند و گوشهایی دارند که نمیشنوند. کافران از ابزارهای شناخت بهره نمیگیرند و حتی این ابزارها را انکار میکنند، انکارشان هم مستند ومتکی به دلیل و برهان نیست، بلکه دلایل روشن و براهینی را که میتواند به ایمان رهنمون شود نادیده میگیرد. معیار و مقیاس قرآن برای سنجش هر اندیشهای چه موافق و چه مخالف حجت و برهان است.
باید از قرآن بیاموزیم که باورهایمان را به عقلانیت متکی کنیم، نه به احساسات و تقلید کورکورانه. قرآن میگوید: «و لا تقف ما لیس لک به علم انّ السمع و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً؛ چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد». (سوره اسراء، آیه 36)
قرآن از مردم میخواهد که دچار طوفان احساسات جمعی نشوند که آنان را مانند پرکاهی به هر سوی میکشاند: «قل انّما اعظکم بواحدة ان تقومواللّه مثنی و فرادی ثم تتفکرواما بصاحبکم من جنّة؛ بگو من فقط به شما یک اندرز میدهم که دو دو و به تنهایی برای خدا به پاخیزید سپس بیاندیشید که رفیق شما هیچگونه دیوانگی ندارد». (سوره سبأ، آیه 46)
تفسیر «من وحیالقرآن» که در 24 جلد چاپ و منتشر شده، حاصل جلسات هفتگی ایشان است که از حدود 3 دهه پیش آغاز شده است و هنوز هم ادامه دارد. در پایان هر جلسه، ایشان به پرسشهای قرآنی حاضران پاسخ میگویند. آنچه در این بخش میخوانید منتخبی است از این پرسشها و پاسخها.
به نظر حضرت عالی روش قرآن در تربیت انسانه چگونه است؟
معمولاً از کلمه «تربیت» بُعد رفتاری آن مراد است، اما اگر بخواهیم موضوع را وسیعتراز این بُعد ببینیم، تربیت قرآنی این است که شیوه معرفت و اندیشه خویش را از قرآن بگیریم، زیرا مشکل آشکار و روشن ما مسلمانان این است که ما اسیر انفعال خویش هستیم و به تعبیر دیگر، بسیاری از باورهای ما و بسیاری از اوضاع و احوال ما خاستگاه و مبدأ فکری ندارد و ما از پنجره تفکر به عرصه جهان نمینگریم.
در قرائت، فهم و برداشت از قرآن باید به جستجوی شیوه عملی تفکر و راه کسب معرفت و شکل دهی به باورهای خویش باشیم، زیرا قرآن بربُعد علم و آگاهی به عنوان پایه مسؤولیت تأکید کرده است، یعنی این که قرآن به هیچ فکر و عمل و باوری احترام نمیگذارد، مگر آن که دارای پایگاهی فکری و غیر قابل شک و تردید داشته باشد.
این مطلب را از منطق آیاتی از قرآن در مییابیم که روی سخن با اندیشههای مخالف دارد. قرآن میکوشد تا شیوه آنان را در حمل این افکار، ردّ کند و به آنان بفهماند که شیوهشان فکری و علمی نیست، بلکه شیوهای عاطفی و تقلیدی است. چنین افرادی در برابر دعوت انبیا حرفشان این بود که: «انّا وجدنا آباءنا علی امة و اناّ علی آثارهم مقتدون؛ ما پدران خود را بر آیین [و راهی] یافتهایم و ما از پی ایشان راهسپریم». (سوره زخرف، آیه 23) اندیشهای که قرآن در پاسخ منطق آنان عرضه میکرد این بود: «او لوکان آباؤهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون؛ آیا هر چند پدرانشان چیزی را درک نمیکرده و به راه صواب نمیرفتهاند [باز هم در خور پیروی هستند]؟». (سوره بقره، آیه 17) قرآن میکوشد تا با اسلوب فکر آنان درگیر شود و اسلوب صحیح شکلدهی به باورها و عقیدهها و اندیشهها را به آنان عرضه کند.
به این ترتیب از دیدگاه قرآن، اندیشه قابل احترامی که بتواند مبنای زندگی مسؤولانه انسان قرار گیرد، اندیشهای است که مبتنی بربرهان و حجت باشد. قرآن ، حتی رابطه خداوند با انسان هنگام واگذاری تکلیف و مسؤولیت را برمبنای حجت میداند، یعنی اگر خداوند حجتش را برمردم تمام کرد و آنان منحرف شدند، مجازاتشان میکند، اما اگر حجتی برآنان نداشت، عذابشان نمیکند: «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولاً؛ وما تا پیامبری برنیانگیزیم، به عذاب نمیپردازیم». (سوره اسراء، آیه 15)
قرآن کریم میگوید: علت عذاب شدن کافران در قیامت این نیست که شک و شبههای به ذهنشان راه یافته که از حل آن عاجز بودهاند، بلکه علت عذاب این است که کافران دارای دلهایی هستند که با آن حقایق را دریافت نمیکنند و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند و گوشهایی دارند که نمیشنوند. کافران از ابزارهای شناخت بهره نمیگیرند و حتی این ابزارها را انکار میکنند، انکارشان هم مستند ومتکی به دلیل و برهان نیست، بلکه دلایل روشن و براهینی را که میتواند به ایمان رهنمون شود نادیده میگیرد. معیار و مقیاس قرآن برای سنجش هر اندیشهای چه موافق و چه مخالف حجت و برهان است.
باید از قرآن بیاموزیم که باورهایمان را به عقلانیت متکی کنیم، نه به احساسات و تقلید کورکورانه. قرآن میگوید: «و لا تقف ما لیس لک به علم انّ السمع و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً؛ چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد». (سوره اسراء، آیه 36)
قرآن از مردم میخواهد که دچار طوفان احساسات جمعی نشوند که آنان را مانند پرکاهی به هر سوی میکشاند: «قل انّما اعظکم بواحدة ان تقومواللّه مثنی و فرادی ثم تتفکرواما بصاحبکم من جنّة؛ بگو من فقط به شما یک اندرز میدهم که دو دو و به تنهایی برای خدا به پاخیزید سپس بیاندیشید که رفیق شما هیچگونه دیوانگی ندارد». (سوره سبأ، آیه 46)