آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

در ادامه نقد و معرفی‌های گذشته، در این شماره به بررسی تلاوت شیخ محمد محمود طبلاوی می‌پردازیم. در شماره‌های پیشین، سه دوره ترتیبی نسبتاً‌مشهور، معرفی شد که دوره‌های دیگر از حیث رواج، پس از آنها قرار می‌گیرند.
شیخ طبلاوی درباره زندگی خود می‌گوید:
پدرم بی‌سواد بود، نه می‌توانست بخواند و نه بنویسد؛ ولی او اصرار داشت که من جزو حافظان قرآن کریم باشم و گرایشی جز به قرآن نداشته باشم. روش تدریس در کشور من به این صورت است که در هر مسجد شیخی وجود دارد که مردم را با تلاوت قرآن آشنا می‌کند و آنها را تربیت می‌کند.
وی می‌افزاید:‌«من قرآن را به خاطر جنبه تعبدی آن، هر روز می‌خوانم و هفته‌ای یک بار قرآن را ختم می‌کنم. روش کار بنده به این ترتیب است که روز جمعه سوره‌های بقره، آل‌عمران و نسا را می‌خوانم و روز شنبه از اول سوره مائده‌تا آخر سوره توبه، سپس روز یکشنبه از اول سوره یونس تا آخر سوره نحل و همینطور روز دوشنبه از اول سوره اسراء تا آخر سوره فرقان و روز سه‌شنبه از اول سوره شعرا تا آخر سوره یس و روز بعد از اول سوره صافات‌تا آخر سوره حجرات‌و روز پنج‌شنبه از اول سوره ق‌تا آخر قرآن تلاوت می‌کنم. این برای این است که قرآن در حافظه‌ام بماند؛ چون قرآن نیاز به تکرار مداوم دارد».(1)
بی‌مناسبت نیست در اینجا به این نکته اشاره شود که تقسیم قرآن کریم به هفت جز یا به قولی هفت حزب سنتی ارزنده است که از پیامبر اکرم(ص) به جای مانده(2) و مورد عمل اصحاب(3) بوده و هم اکنون نیز در برخی کشورها مورد استفاده است؛ اما متأسفانه در ایران کمتر به آن توجه می‌شود.
آخرین حزب (از سوره ق ت سوره ناس) به حزب مفصل نامبردار گشته است و پیامبر اکرم(ص) به لحاظ اهمیت و ویژگی این بخش، از آن به «حزب خویشتن»(4) تعبیر فرموده اند. شروع آموزش قرآن کریم از آغاز و در طول قرون از این بخش (از سوره ناس)(5) بوده و نیز اصحابی که تمامی قرآن را حفظ نبوده‌اند، دست کم این حزب را فرا می‌گرفته‌اند. همچنین روشی که تا یک نسل پیش در کشورمان و در مکتب خانه‌های قدیم اجرا می‌شده تا حدّی از همین سنت ارزشمند، اثر پذیرفته بوده است.(6)
شیخ طبلاوی در بخش دیگری از سخن خود می‌گوید:‌می‌شنوم که قرّای معروف مصری قبل از این که به علم قرائت بپردازند، خود را نیازمند به فراگیری علم موسیقی می‌دانند در صورتی که چنین نیست، ابداً. من با فطرت خود می‌خوانم و بر اساس موسیقی آن را یاد نگرفته‌ام و دوست هم ندارم یاد بگیرم؛ چون هر که قرآن را با نُت بخواند، خداوند او را موفق نمی‌کند. قرآن دارای نغمه مخصوص به خود می‌باشد، پس برای چه موسیقی را یاد بگیرم؟‌«وما توفیقی الا بالله». این خداست که دلها را به قرآن الفت می‌دهد؛ نه، اینکه گفته شود:‌این در دستگاه «سه‌گاه»، و دیگری «بیات» و یا «نهاوند» است. به هر حال، این مسأله را از بدو کارهای قرآنی قبول نداشته و نمی‌پذیرم. استاد محمد عبدالوهاب، بارها و بارها با من تماس تلفنی داشت تا مرا با موسیقی و نغمه‌ها و… آشنا کند. ولی من آن را رد کردم و نپذیرفتم، هر چند او انسانی نیک، محترم و استاد بزرگ علم موسیقی بود و من به وی ارادت می‌ورزیدم، ولی از ترس اینکه بر من تأثیر بگذارد به تلفن وی جواب منفی دادم و حتی به ملاقات وی نرفتم که نکند لطف بزرگی را که خداوند به من ارزانی داشته، کفران نعمت کنم. قاری قرآن اگر با خدا ارتباط محکم و به او اطمینان وافر نداشته باشد، هر قدر هم هنرنمایی کند خواندن او در دل مردم جای نمی‌گیرد.
طبلاوی نیز دارای دوره ترتیبی و تلاوت‌های دیگر است. دوره ترتیبی وی زیبا و خالی از تکلّف است و به نحوی طبیعی، محزون خوانده شده است. با توجه به دیدگاه وی که درباره موسیقی و نغمه‌ها بیان شد، وی این موضوع را به طرق اولی در دوره ترتیبی خود وارد نساخته و بابی برای آن نگشوده است. هرچند ممکن است بتوان قسمت‌های تلاوت وی را منطبق با برخی نغمه‌ها دانست، لکن آن‌گونه که از سخنان وی برمی‌آید، این موضوع به طور طبیعی روی داده است و نه بر اثر گشودن باب مستقلی جهت فراگیری موسیقی. همان‌گونه که به عنوان مثال در دوره ترتیبی استاد علی پرهیزگار نیز انطباق کامل قسمت‌های دوره با برخی مقامات موسیقی دیده می‌شود و نگارنده نیز در نقد خود به این موضوع اشاره کرده است، لکن آن‌گونه که از بعضی اساتید شنیده‌ام، این دوره، زمانی تلاوت شده که این‌گونه مسایل، چندان در جامعه قرآنی کشور وارد نشده و رواج نداشته است.
طبلاوی ـ‌تا آنجا که نگارنده بررسی کرده‌ـ در دوره ترتیبی خود، به وقف‌های اول آیات و وقف‌های مطلق پای بند است.
سرعت وی در قرائت ترتیبی، به طور کامل یکسان نمی‌باشد. چنین چیزی را نمی‌توان الزاماً‌یک عیب و نقص تلقی کرد، هر چند ممکن است برخی، انواع قرائت‌ها (تحقیق، حدر، حدیر و…) را از لحاظ زمانی، سرعت و مدت آن تقسیم‌بندی کنند، لکن چنانکه در شماره پیش نیز اشاره شد، قرائت قرآن، حفظ و فهم آن، امری انسانی و غیر مکانیکی است و چندانکه روح و جسم آدمی اقتضا می‌کند و دارای اقبال و استقبال است، بایستی به قرائت قرآن پرداخت. بدیهی است با توجه به این موارد به ندرت اتفاق می‌افتد که تمام قرآن کریم از آغاز تا پایان به یک سرعت و حالت و کیفیت یکنواخت قرائت شوند، منظور از این سخن، نفی نظم و نقش آن در زیبایی قرائت نیست، بلکه مقصود، پرهیز از تحمیل است.
گاه دیده می‌شود که محمد محمود طبلاوی در قرائت‌هایی که در حضور مردم و جلسات انجام داده است، «بسم‌الله الرحمن الرحیم»‌را به آیات پس از آن وصل می‌کند که لازم است با توجه به موقعیت خاص «بسم‌الله الرحمن الرحیم» در قرآن کریم، به ویژه از نظر مکتب اهل بیت و نیز به منظور تبعیت از سیره و سنت نبوی در تفکیک آیات قرآن از یکدیگر، بهتر است از این عمل هم اجتناب شود، بعلاوه، وقف بر «بسم الله الرحمن الرحیم» وقف تام می‌باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‌
1ـ زندگی نامه قاریان مشهور جهان، مؤسسه مطهر، قم1374، ص96.
2ـ سنن ابن ماجه، 427/1ـ 428، مسند احمد بن حنبل، 9/4، سنن ابی داوود55/2، به نقل از جمال القرا‌و کمال الاقرا علی بن محمد السخاوی، دار البلاغة، بیروت، 1413، ص314.
3ـ همان، و نیز نک، المحجة‌البیضا فی تهذیب الاحیا، انتشارات اعلمی، بیروت، 1403، ج2، ص223.
4ـ ابن ابی داوود، المصاحف، ص131، سنن ابن ماجه427/1 و428 به نقل از جمال القرا.
5ـ جمال القرا، ج1، ص270.

تبلیغات