خاطرات قرآنی:حافظه قرآنی
آرشیو
چکیده
متن
مجله وزین «بشارت» که برای رهنمایی نسل جوان تدوین میشود، از همه دست اندرکارانش باید سپاسگذاری کرد و نسل جوان را نیز به خواندن این گونه نشریات تشویق کرد و از ذات اقدساله مسألت کرد که هم تدوین کنندگان و هم قرائت کنندگان را بیش از پیش با حقیقت قرآن آشنا کند.
درباره خاطرات قرآنی مفسر بزرگوار علامه طباطبایی (قدس سره) باید گفت که: چون این بزرگوار در محضر قرآن کریم بود، آن وعدههایی که ذات اقدس اله درباره قرآن کریم داده است، ما آن وعدهها را درباره ایشان عمل شده یافتیم. خداوند درباره قرآن این چنین وعده داده است که: «اِنّا نحن نَزلنا الذکر واِنا له لحافظون؛ همانا ما این قرآن را نازل کردیم و حتماً ما آن را حفظ میکنیم». این آیه پیامهای فراوانی دارد. یکی از پیامهای روشن این آیه، این است که اگر خدا حافظ قرآن است ـکه هستـ ظرفی هم که قرآن در اوست آن ظرف را نیز حفظ میکند. شخصی که در خدمت قرآن است، خدا او را هم حفظ میکند. قرآن در قلب یک مفسری همچون علامه طباطبایی حضور و ظهور دارد و خدا این دل را حفظ میکند. برای اینکه آیات را بخواهد حفظ کند، حافظه آن شخص را هم تقویت میکند. یعنی هرجا آیات ظهور و حضور پیدا کرد، خدا وعده داده که آن را حفظ کند، به شرطی که انسان، امین وحی خدا باشد، نه اینکه خدای ناکرده در وحی خیانت کند. معنای حفظ آن است که معارف قرآنی، مطالب قرآنی و تفاسیر قرآنی در آن قلب میماند. مرحوم علامه طباطبایی در بسیاری از امور دنیایی کم حافظه بودند. اسم بسیاری از افراد، آدرسها و شماره تلفنها از یادشان میرفت، در این امور حافظه ضعیفی داشتند؛ اما در معارف قرآنی هرجا سخن از بحث تفسیر میشد، مرتب آیه را میخواند و تفسیرش را بیان میداشت. این نشانه وعده خداست که تحقق یافته است. «انجز وعده». «اِنّ اللّه لا یخلف المیعاد». وعده خدا این است که قرآن را حفظ کند. اگر گوشهای از قرآن در شخصی ظهور پیدا کرد و آن شخص هم امین وحی خدا و در محضر قرآن کریم بود، مشمول همین وعده خواهدشد.
مطلب دیگر آن است که حافظههای بشر عادی که صبغه طبیعی و مادی دارد و دستگاههای مغز براساس قدرت و ضعف سلولها کار میکنند. مثل نوار، نوار هم حرفهای تلخ را ضبط میکند و هم حرفهای شیرین. یا بلندگوها و میکروفنها، هم حرفهای تلخ را میرسانند و هم حرفهای شیرین. اما وقتی از طبیعت به فرا طبیعت پرواز کردیم. انسان به جایی میرسد که خوب میگوید و بد نمیگوید. به همان دلیل که خوب می گوید و بد نمیگوید به همان دلیل هم خوبها را حفظ میکند و بدها را حفظ نمیکند.
جریان دنیا و امور دنیایی گرچه ممکن است بد نباشد، ولی آن چنان فضیلتی هم ندارد که انسان هاضمه حافظه را با آن مطالب پرکند. یک وقت کسی غذاهای غیر مقوی میخورد و دستگاه گوارشی او پر میشود، در نتیجه احساس نیاز به غذا نمیکند؛ چون با یک سلسله غذاهای غیر مقوی سیر شده است. و حیف است که انسان هاضمه خود و دستگاه گوارش خود را با غذاهای غیر سومند پُرکند و دیگر احساس گرسنگی نکند و نیازهای دستگاه بدنی هم تأمین نشود؛ زیرا ویتامینهای لازم به بدن نرسیده است. این یک مثال طبیعی بود. در فرا طبیعت نیز اینگونه است، هاضمه حافظه جان ما، ظرف یک سلسله مطالب است. آن کسی که به بیراهه میرود و چیزهای غیر لازم را حفظ میکند؛ همانها هاضمه حافظه شخص را پُر میکنند. بعد از آن شخص نه حوصله مطالعه مطالب سودمند را دارد و نه توان آن را دارد؛ چون دستگاهش پرشده است.
چون تلاش و کوشش مرحوم علامه طباطبایی این بود که با ابزار عقل در محضر قرآن و سنت باشد، مواظب بود که هرغذایی را نخورد، هرکتابی را مطالعه نکند، هردرسی را نگوید و هرحرفی را هم گوش ندهد. بنابراین، حافظه او در خدمت قرآن کریم بود و لذا مشمول آن وعده الهی شد که خدا فرمود: «اِنّا نحن نزلنا الذکر و اِنّا له لحافظون».
بنابراین، اگر کسی حافظه را براساس سلولهای مغز، بخواهد ارزیابی کند، اگر حافظه قوی میتواند اسامی اشخاص، فهرستها، آدرسها، شماره تلفنها و شماره ماشینهای اشخاص را بخاطر بسپارد، مطالب علمی را هم میتواند به خاطر بسپارد. ولی اگر حفظ و حافظه به فرا طبیعت وابسته بود، نه مربوط به سلول مغز، مطالب دنیایی را اصلاً تحویل نمیگیرد و مطالب فرا طبیعت و آخرت را تحویل میگیرد.
یک شب بعد از اینکه در منزل ما جلسه تمام شد و ایشان میخواستند تشریف ببرند، من دیدم به جای اینکه از درب خروجی به طرف حیاط بروند به داخل منزل رفتند. درب خروجی را فراموش کرده بودند. بعد به ایشان عرض کردم که این نشانه آن است که انس با ماورای طبیعت انسان را از طبیعت آزاد میکند. اما در همان جلسه عمیقترین مطالبی که مطرح میشد، همه در مشت ایشان قرار داشت.
درباره خاطرات قرآنی مفسر بزرگوار علامه طباطبایی (قدس سره) باید گفت که: چون این بزرگوار در محضر قرآن کریم بود، آن وعدههایی که ذات اقدس اله درباره قرآن کریم داده است، ما آن وعدهها را درباره ایشان عمل شده یافتیم. خداوند درباره قرآن این چنین وعده داده است که: «اِنّا نحن نَزلنا الذکر واِنا له لحافظون؛ همانا ما این قرآن را نازل کردیم و حتماً ما آن را حفظ میکنیم». این آیه پیامهای فراوانی دارد. یکی از پیامهای روشن این آیه، این است که اگر خدا حافظ قرآن است ـکه هستـ ظرفی هم که قرآن در اوست آن ظرف را نیز حفظ میکند. شخصی که در خدمت قرآن است، خدا او را هم حفظ میکند. قرآن در قلب یک مفسری همچون علامه طباطبایی حضور و ظهور دارد و خدا این دل را حفظ میکند. برای اینکه آیات را بخواهد حفظ کند، حافظه آن شخص را هم تقویت میکند. یعنی هرجا آیات ظهور و حضور پیدا کرد، خدا وعده داده که آن را حفظ کند، به شرطی که انسان، امین وحی خدا باشد، نه اینکه خدای ناکرده در وحی خیانت کند. معنای حفظ آن است که معارف قرآنی، مطالب قرآنی و تفاسیر قرآنی در آن قلب میماند. مرحوم علامه طباطبایی در بسیاری از امور دنیایی کم حافظه بودند. اسم بسیاری از افراد، آدرسها و شماره تلفنها از یادشان میرفت، در این امور حافظه ضعیفی داشتند؛ اما در معارف قرآنی هرجا سخن از بحث تفسیر میشد، مرتب آیه را میخواند و تفسیرش را بیان میداشت. این نشانه وعده خداست که تحقق یافته است. «انجز وعده». «اِنّ اللّه لا یخلف المیعاد». وعده خدا این است که قرآن را حفظ کند. اگر گوشهای از قرآن در شخصی ظهور پیدا کرد و آن شخص هم امین وحی خدا و در محضر قرآن کریم بود، مشمول همین وعده خواهدشد.
مطلب دیگر آن است که حافظههای بشر عادی که صبغه طبیعی و مادی دارد و دستگاههای مغز براساس قدرت و ضعف سلولها کار میکنند. مثل نوار، نوار هم حرفهای تلخ را ضبط میکند و هم حرفهای شیرین. یا بلندگوها و میکروفنها، هم حرفهای تلخ را میرسانند و هم حرفهای شیرین. اما وقتی از طبیعت به فرا طبیعت پرواز کردیم. انسان به جایی میرسد که خوب میگوید و بد نمیگوید. به همان دلیل که خوب می گوید و بد نمیگوید به همان دلیل هم خوبها را حفظ میکند و بدها را حفظ نمیکند.
جریان دنیا و امور دنیایی گرچه ممکن است بد نباشد، ولی آن چنان فضیلتی هم ندارد که انسان هاضمه حافظه را با آن مطالب پرکند. یک وقت کسی غذاهای غیر مقوی میخورد و دستگاه گوارشی او پر میشود، در نتیجه احساس نیاز به غذا نمیکند؛ چون با یک سلسله غذاهای غیر مقوی سیر شده است. و حیف است که انسان هاضمه خود و دستگاه گوارش خود را با غذاهای غیر سومند پُرکند و دیگر احساس گرسنگی نکند و نیازهای دستگاه بدنی هم تأمین نشود؛ زیرا ویتامینهای لازم به بدن نرسیده است. این یک مثال طبیعی بود. در فرا طبیعت نیز اینگونه است، هاضمه حافظه جان ما، ظرف یک سلسله مطالب است. آن کسی که به بیراهه میرود و چیزهای غیر لازم را حفظ میکند؛ همانها هاضمه حافظه شخص را پُر میکنند. بعد از آن شخص نه حوصله مطالعه مطالب سودمند را دارد و نه توان آن را دارد؛ چون دستگاهش پرشده است.
چون تلاش و کوشش مرحوم علامه طباطبایی این بود که با ابزار عقل در محضر قرآن و سنت باشد، مواظب بود که هرغذایی را نخورد، هرکتابی را مطالعه نکند، هردرسی را نگوید و هرحرفی را هم گوش ندهد. بنابراین، حافظه او در خدمت قرآن کریم بود و لذا مشمول آن وعده الهی شد که خدا فرمود: «اِنّا نحن نزلنا الذکر و اِنّا له لحافظون».
بنابراین، اگر کسی حافظه را براساس سلولهای مغز، بخواهد ارزیابی کند، اگر حافظه قوی میتواند اسامی اشخاص، فهرستها، آدرسها، شماره تلفنها و شماره ماشینهای اشخاص را بخاطر بسپارد، مطالب علمی را هم میتواند به خاطر بسپارد. ولی اگر حفظ و حافظه به فرا طبیعت وابسته بود، نه مربوط به سلول مغز، مطالب دنیایی را اصلاً تحویل نمیگیرد و مطالب فرا طبیعت و آخرت را تحویل میگیرد.
یک شب بعد از اینکه در منزل ما جلسه تمام شد و ایشان میخواستند تشریف ببرند، من دیدم به جای اینکه از درب خروجی به طرف حیاط بروند به داخل منزل رفتند. درب خروجی را فراموش کرده بودند. بعد به ایشان عرض کردم که این نشانه آن است که انس با ماورای طبیعت انسان را از طبیعت آزاد میکند. اما در همان جلسه عمیقترین مطالبی که مطرح میشد، همه در مشت ایشان قرار داشت.