رنگ آمیزی الهی
آرشیو
چکیده
متن
اول نقاش عالم خداست. او در آفرینش هر چیز، به آن رنگی خوش عطا نمود. زیبایی خلقت، در آسمان و زمین، دشت و دریا، گل وگیاه، پرندگان و ماهیان، همه و همه محصول ترکیب رنگهای مختلفی است که خداوند آن را یکی از نشانههای قدرت و عظمت خود شمرده و چندین بار بر آن تأکید نموده است:
«ألم تر أن اللّه أنزل من السماء ماءً فأخرجنا به ثمرات مختلفاً ألوانها و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف ألوانها و غرابیب سود. و من الناس و الدّواب و الأنعام مختلف ألوانه کذلک…؛ آیا ندیدی که خداوند از آسمان، آبی فروفرستاد، پس بدان باران، میوههایی رنگارنگ رویاندیم و از کوهها (سنگهایی با) خطوط رنگارنگ، سفید، سرخ و سیاه (خارج ساختیم)، و مردمان و جنبندگان و حیوانات را نیز به رنگهایی گوناگون (آفریدیم)». (سوره فاطر، آیات27 و28)
اما این رنگآمیزی که همه اجسام عالم را در برمیگیرد، در مورد انسان جلوهای خاص دارد، چرا که اصولاً انسان وجودی ممتاز از همه موجودات است.
خداوند در آغاز، روح انسان را با نفخهای از روح خود، رنگی الهی بخشید و بر این رنگآمیزی مباهات نمود: «صبغة اللّه و من احسن من اللّه صبغة؛ چنین است رنگآمیزی الهی و کیست بهتر از خدا در رنگآمیزی و نگارگری؟». (سوره بقره، آیه138)
«صبغة اللّه» همان «فطرة اللّه» است که خداوند بشر را بر آن بیافرید و نهادش را از غیر خود پاک وبه صبغه خود رنگ نمود.
نه فقط «خلقت جسم» آدمی مایه فخر خداوند گردید که فرمود: «فتبارک اللّه احسن الخالقین»، بلکه «صبغت روح» او نیز این ندا را بدنبال داشت و فرمود: «و من احسن من اللّه صبغة».
اما افسوس که بشر بر آن رنگ الهی، رنگ هواها و هوسها کشید و آن رنگِ پاکِ فطرت را از نقشِ وجودِِ خود پاک ساخت. با ورود در هر جمعی، همرنگ جماعت شد و هر روز به رنگی درآمد.
روزی رنگ نام و عنوان به خود گرفت و از دیگران جدا شد. روزی با رنگ قوم و نژاد بر دیگران برتری جست، روزی با سن و سواد، بزرگی خواست و روزی هم با مال و مقام، امتیاز طلبید.
غافل از آنکه همه این رنگها، در طول زمان، کم رنگ و به مرور بیرنگ شود و با آمدن رنگهای نو، رنگ بازند. در این میان، تنها رنگ الهی، ثابت و پایدار و ماندگار است که نه تنها موجب تفرقه و تفوّق نگردد، بلکه وحدت آفرین و مایه برابری و برادری است.
بکوشیم تا با تطهیر وجود خود از آن همه رنگ که مایه ننگ است، با بیرنگی کامل، رو بسوی خدا کنیم، تا شاید بار دیگر آن «صبغة اللّه» در وجودمان ظهور کرده و به یکرنگی واقعی که جز با قلم صنع الهی حاصل نشود، نایل آییم.
«ألم تر أن اللّه أنزل من السماء ماءً فأخرجنا به ثمرات مختلفاً ألوانها و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف ألوانها و غرابیب سود. و من الناس و الدّواب و الأنعام مختلف ألوانه کذلک…؛ آیا ندیدی که خداوند از آسمان، آبی فروفرستاد، پس بدان باران، میوههایی رنگارنگ رویاندیم و از کوهها (سنگهایی با) خطوط رنگارنگ، سفید، سرخ و سیاه (خارج ساختیم)، و مردمان و جنبندگان و حیوانات را نیز به رنگهایی گوناگون (آفریدیم)». (سوره فاطر، آیات27 و28)
اما این رنگآمیزی که همه اجسام عالم را در برمیگیرد، در مورد انسان جلوهای خاص دارد، چرا که اصولاً انسان وجودی ممتاز از همه موجودات است.
خداوند در آغاز، روح انسان را با نفخهای از روح خود، رنگی الهی بخشید و بر این رنگآمیزی مباهات نمود: «صبغة اللّه و من احسن من اللّه صبغة؛ چنین است رنگآمیزی الهی و کیست بهتر از خدا در رنگآمیزی و نگارگری؟». (سوره بقره، آیه138)
«صبغة اللّه» همان «فطرة اللّه» است که خداوند بشر را بر آن بیافرید و نهادش را از غیر خود پاک وبه صبغه خود رنگ نمود.
نه فقط «خلقت جسم» آدمی مایه فخر خداوند گردید که فرمود: «فتبارک اللّه احسن الخالقین»، بلکه «صبغت روح» او نیز این ندا را بدنبال داشت و فرمود: «و من احسن من اللّه صبغة».
اما افسوس که بشر بر آن رنگ الهی، رنگ هواها و هوسها کشید و آن رنگِ پاکِ فطرت را از نقشِ وجودِِ خود پاک ساخت. با ورود در هر جمعی، همرنگ جماعت شد و هر روز به رنگی درآمد.
روزی رنگ نام و عنوان به خود گرفت و از دیگران جدا شد. روزی با رنگ قوم و نژاد بر دیگران برتری جست، روزی با سن و سواد، بزرگی خواست و روزی هم با مال و مقام، امتیاز طلبید.
غافل از آنکه همه این رنگها، در طول زمان، کم رنگ و به مرور بیرنگ شود و با آمدن رنگهای نو، رنگ بازند. در این میان، تنها رنگ الهی، ثابت و پایدار و ماندگار است که نه تنها موجب تفرقه و تفوّق نگردد، بلکه وحدت آفرین و مایه برابری و برادری است.
بکوشیم تا با تطهیر وجود خود از آن همه رنگ که مایه ننگ است، با بیرنگی کامل، رو بسوی خدا کنیم، تا شاید بار دیگر آن «صبغة اللّه» در وجودمان ظهور کرده و به یکرنگی واقعی که جز با قلم صنع الهی حاصل نشود، نایل آییم.