راهی بسوی نور(3)
آرشیو
چکیده
متن
آیه6: اِهدِنَـا الصِّراطَ المُسْتَقیمَ.
ترجمه: (خداوندا!) ما را به راه مستقیم هدایت فرما.
برای انسان در زندگی راههای گوناگونی وجود دارد که باید یکی از آنها را انتخاب کند. راهی که خود براساس خواستهها و نیازهای فردی، تشخیص میدهد. راهی که جامعه و مردم به آن راه میروند. راهی که پدران و نیاکان ما، زندگی خود را براساس آن گذراندهاند. راهی که طاغوتها و حاکمانِ ستمگر برای مردم تعیین میکنند. راه کامیابی و لذت جویی از مظاهر دنیا و یا راه عُزلت و گوشهگیری و رهبانیت.
انسان در میان این همه راه و روشهای مختلف، برای پیدا کردن راه راست و درست به راهنما نیاز دارد که خداوند، پیامبران و کتابهای آسمانی را برای راهنمایی او فرستاده است و هدایت ما در صورتی است که پیرو راستینِ پیامبر و اهل بیت او و قرآن کریم باشیم.
لذا ما در هرنماز از خدا میخواهیم، ما را به راهِ روشن و مطمئن خود راهنمایی کند. راهی که در آن انحراف و انحطاط نیست وانسان را به او میرساند.
راه مستقیم، راه وسط و میانه است؛ یعنی اعتدال و میانهروی در همه امور و دوری از هرگونه افراط و تفریط. عدهای در مباحث عقیدتی دچار انحراف میشوند و گروهی در عمل و اخلاق. مکتبی همه کارها را به خدا نسبت میدهد؛ گویا که انسان هیچ ارادهای در تعیین سرنوشتِ خود ندارد و مکتبی دیگر انسان را همه کاره و در همه امور صاحب اختیار میدانند، گویا دست خدا از دخالت در هستی، بسته است.
بعضی کافران، رهبرانِ الهی را همچون مردم عادی و یا حتی مجنون معرفی کردهاند و گروهی از مردمِ مؤمن، پیامبرانی چون حضرت عیسی را فرزند خدا میدانند.
این گونه افکار و رفتارها، نشانه انحراف از مسیر مستقیمی است که پیامبر و اهل بیت او، اسوه و الگوی عملی آن راه بودهاند.
قرآن کریم نیز ما را به رعایت اعتدال و میانهروی در امور عبادی، اقتصادی و اجتماعی زندگی سفارش میکند که نمونههایی از آن را بیان میداریم.
در آیه 31 سوره اعراف میفرماید:
«کُلوا وَاشْرَبوا وَلاتُسْرِفوا؛ بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیادهروی نکنید».
و در آیه 110 سوره اسراء آمده است:
«لاتَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَینَ ذلِکَ سَبیلاً؛ نمازت را نه بسیار بلند بخوان و نه بسیار آهسته، بلکه میانه را انتخاب کن».
و نیز در آیه 67 سوره فرقان میخوانیم:
«وَالَّذِینَ إِذا أَنْفقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً؛ مؤمنان به هنگام انفاق نه اسراف میکنند و نه بُخل میورزند، بلکه میانهرو هستند».
با آنکه اسلام در مورد نیکی به پدر و مادر سفارش بسیار کرده و میفرماید: «وَ بِالوالِدَین احسانا؛ به پدر و مادر خود نیکی کنید». امّا در مقابل میفرماید: «فَلا تُطِعْهُما؛ (اگر آنها تو را به سوی باطل دعوت کردند) اطاعت مکن».
قرآن در برابر کسانی که فقط به دنبال عبادت و گوشهگیری از جامعه هستند و یا کسانی که تنها خدمت به مردم را عبادت میشمرند، نماز و زکات را در کنار یکدیگر مطرح میکند و میفرماید: «اقیمُوا الصَّلوة واتوا الزّکوة؛ نماز به پادارید و زکات بدهید» یکی ارتباط با خالق است و یکی ارتباط با مردم».
مؤمنین واقعی کسانی هستند که هم دافعه دارند و هم جاذبه. چنانکه در آیه 29 سوره فتح میفرماید: «مُحَمَّد رَسُولُ اللّهَ وَالذّینَ مَعَهُ أشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم؛ محمّد(ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند».
از این آیه میآموزیم که:
* اسلام، دین اعتدال و میانهروی، راه مستقیم و وسط است. دین یک بُعدی نیست که به جنبهای توجه کند و جوانب دیگر را فراموش نماید.
* راه سعادت و خوشبختی، صراط مستقیم است. زیرا:
ـ راه مستقیم الهی ثابت است، برخلاف راههای بشری که هر روز تغییر میکند.
ـ کوتاهترین فاصله میان دو نقطه، خط مستقیم است که یک راه بیشتر نیست و هیچگونه انحراف و انحنایی ندارد و در کوتاهترین زمان انسان را از مسیری مطمئن به مقصد میرساند.
* هم در انتخاب راه و هم برای ماندن در راه، باید از خدا کمک بگیریم. زیرا ما همواره در معرض اشتباه و گمراهی هستیم و گمان نکنیم که اگر تا بحال در جاده زندگی دچار سقوط یا انحراف نشدهایم، لابد باقی مسیر زندگی را نیز سالم طی خواهیم کرد. چه بسیار از ما انسانها بودند که عمری را با ایمان گذراندند، امّا وقتی به پول یا مقام رسیدند، خدا را فراموش کردند.
از آنجا که شناخت راه مستقیم کار مشکلی است، لذا آیه بعد، هم الگوهای عملی این راه را به ما معرفی میکند و هم کسانی را که از این راه منحرف شدهاند به ما میشناساند.
آیه7: صِراطَ الَّذینَ اَنعَمْتَ عَلیهِمْ غَیرِ المَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلا الضَّالّینَ
ترجمه: (خداوندا! ما را به) راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی (هدایت کن)،
نه کسانی که مورد غضب واقع شدهاند و نه گمراهان.
انسانها در انتخاب راه زندگی، سه گروه میشوند: یک دسته کسانی هستند که راه خدا را انتخاب میکنند و زندگی فردی واجتماعی خود را براساس قوانین و دستوراتی که خداوند در کتابهای خود بیان فرموده، قرار میدهند که این دسته همواره مشمول نعمت و رحمت ویژه الهی خواهند بود.
دسته دوم که در مقابل دسته اول هستند، کسانی میباشند که با آنکه حق را شناختهاند ولی باز هم خدا را رها کرده، به سراغ غیر خدا میروند و هوی و هوسِ خود و خواستههای نامشروع دوستان و فامیل و جامعه را برخواستههای خداوند ترجیح میدهند. این گروه آثار اعمال و رفتارشان به تدریج در وجودشان ظهور کرده و کمکم از «صراط مستقیم» دور میشوند و بجای آنکه به سوی خدا بالا روند و مورد لطف خاص او قرار گیرند، به درّه شقاوت و بدبختی سقوط کرده و مورد خشم و غضب الهی واقع میشوند. این آیه از این گروه به «مغضوب علیهم» یاد کرده است.
اما در این میان گروه سوّمی هستند که راه معین و مشخصی ندارند، متحیر و سرگردانند و به تعبیر آیه، «ضالّین» یعنی، گمراهانند. هر روز راهی را پیش میگیرند اما به جایی نمیرسند.
ما که در هرنماز میگوییم:
«اِهدِنَـا الصِّراطَ المُسْتَقیمَ. صِراطَ الَّذینَ اَنعَمْتَ عَلیهِمْ غَیرِ المَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلا الضّالّینَ؛ (خدایا) راه راست را به ما بنمای (راهی که انبیا و اولیا و پاکان در آن راهند) آنان که همواره مشمول الطاف ویژه تو هستند و از راه کسانی که (از انسانیت دور شده و) مورد غضب تو قرار گرفتهاند و همچنین راه کسانی که هر روز به شکلی درمیآیند، دور فرما».
در اینجا این سؤال مطرح میشود که:
غضب شدگان و گمراهان چه کسانی هستند؟
در قرآن، افراد و گروههای زیادی به این عنوان معرفی شدهاند که ما در اینجا به یک نمونه بارز آن اشاره می کنیم :
بنیاسرائیل که داستان زندگی آنها در زیر سلطه فرعون و نجات آنها به دستِ حضرت موسی(ع) در قرآن بیان شده است، زمانی به خاطر عمل به دستوراتِ الهی، مورد لطف قرار گرفته و خداوند آنان را بر مردم روزگار خود برتری داد، چنانکه در آیه 47 سوره بقره میفرماید: «فَضَّلْتُکُمْ عَلی العالَمِینَ» اما همین قوم بنیاسرائیل به خاطر کردار و رفتار خودشان، دچار قهر الهی شدند. که قرآن درباره آنان میفرماید: «وَباؤُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّه»
زیرا علمای یهود، قوانین آسمانی تورات را تحریف کردند: «یحَرِّفُونَ الکَلِم»
تجّار و ثروتمندان آنان، بهرباخواری ومعاملات حرامروی آوردند: «وَاَخَذَهُمُ الرّبا».
عموم مردم نیز به رفاه طلبی و تنپروری عادت کردند و حاضر به دفاع از آیین و میهن خود نشدند، تا آنجا که به حضرت موسی(ع) گفتند: «فَاذْهَبْ اَنْتَ وَ رَبّکَ فَقاتِلا انّا هیهنا قاعِدُون؛ تو و خدایت به جنگ بروید که ما حوصله جنگ نداریم».
خوبان قوم نیز در برابر این انحرافات، سکوت کردند و از خود عکس العملی نشان ندادند؛ در نتیجه این قوم از اوج عزّت به درّه ذلت و خواری سقوط کردند. ما در هرنماز از خداوند میخواهیم که مانند چنین اقوامی نباشیم ونشویم.
از این آیه میآموزیم که:
* در انتخاب راه مستقیم، نیازمند شناخت الگوهای آن هستیم که خداوند آنان را در آیه 69 سوره نساء معرفی کرده و فرموده است: پیامبران، صدّیقان، شهدا و صالحان مشمول نعمتهای ویژه الهی هستند.
* آنچه از خداوند به انسان میرسد نعمت است، اما قهر و غضب الهی را ما با کارهای ناپسند خود کسب میکنیم. لذا آیه در مورد نعمت الهی میفرماید: «اَنعَمتَ؛ تو نعمت دادی»، اما در مورد غضب نمیفرماید: «غضبتَ؛ تو غضب کردی».
ترجمه: (خداوندا!) ما را به راه مستقیم هدایت فرما.
برای انسان در زندگی راههای گوناگونی وجود دارد که باید یکی از آنها را انتخاب کند. راهی که خود براساس خواستهها و نیازهای فردی، تشخیص میدهد. راهی که جامعه و مردم به آن راه میروند. راهی که پدران و نیاکان ما، زندگی خود را براساس آن گذراندهاند. راهی که طاغوتها و حاکمانِ ستمگر برای مردم تعیین میکنند. راه کامیابی و لذت جویی از مظاهر دنیا و یا راه عُزلت و گوشهگیری و رهبانیت.
انسان در میان این همه راه و روشهای مختلف، برای پیدا کردن راه راست و درست به راهنما نیاز دارد که خداوند، پیامبران و کتابهای آسمانی را برای راهنمایی او فرستاده است و هدایت ما در صورتی است که پیرو راستینِ پیامبر و اهل بیت او و قرآن کریم باشیم.
لذا ما در هرنماز از خدا میخواهیم، ما را به راهِ روشن و مطمئن خود راهنمایی کند. راهی که در آن انحراف و انحطاط نیست وانسان را به او میرساند.
راه مستقیم، راه وسط و میانه است؛ یعنی اعتدال و میانهروی در همه امور و دوری از هرگونه افراط و تفریط. عدهای در مباحث عقیدتی دچار انحراف میشوند و گروهی در عمل و اخلاق. مکتبی همه کارها را به خدا نسبت میدهد؛ گویا که انسان هیچ ارادهای در تعیین سرنوشتِ خود ندارد و مکتبی دیگر انسان را همه کاره و در همه امور صاحب اختیار میدانند، گویا دست خدا از دخالت در هستی، بسته است.
بعضی کافران، رهبرانِ الهی را همچون مردم عادی و یا حتی مجنون معرفی کردهاند و گروهی از مردمِ مؤمن، پیامبرانی چون حضرت عیسی را فرزند خدا میدانند.
این گونه افکار و رفتارها، نشانه انحراف از مسیر مستقیمی است که پیامبر و اهل بیت او، اسوه و الگوی عملی آن راه بودهاند.
قرآن کریم نیز ما را به رعایت اعتدال و میانهروی در امور عبادی، اقتصادی و اجتماعی زندگی سفارش میکند که نمونههایی از آن را بیان میداریم.
در آیه 31 سوره اعراف میفرماید:
«کُلوا وَاشْرَبوا وَلاتُسْرِفوا؛ بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیادهروی نکنید».
و در آیه 110 سوره اسراء آمده است:
«لاتَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَینَ ذلِکَ سَبیلاً؛ نمازت را نه بسیار بلند بخوان و نه بسیار آهسته، بلکه میانه را انتخاب کن».
و نیز در آیه 67 سوره فرقان میخوانیم:
«وَالَّذِینَ إِذا أَنْفقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً؛ مؤمنان به هنگام انفاق نه اسراف میکنند و نه بُخل میورزند، بلکه میانهرو هستند».
با آنکه اسلام در مورد نیکی به پدر و مادر سفارش بسیار کرده و میفرماید: «وَ بِالوالِدَین احسانا؛ به پدر و مادر خود نیکی کنید». امّا در مقابل میفرماید: «فَلا تُطِعْهُما؛ (اگر آنها تو را به سوی باطل دعوت کردند) اطاعت مکن».
قرآن در برابر کسانی که فقط به دنبال عبادت و گوشهگیری از جامعه هستند و یا کسانی که تنها خدمت به مردم را عبادت میشمرند، نماز و زکات را در کنار یکدیگر مطرح میکند و میفرماید: «اقیمُوا الصَّلوة واتوا الزّکوة؛ نماز به پادارید و زکات بدهید» یکی ارتباط با خالق است و یکی ارتباط با مردم».
مؤمنین واقعی کسانی هستند که هم دافعه دارند و هم جاذبه. چنانکه در آیه 29 سوره فتح میفرماید: «مُحَمَّد رَسُولُ اللّهَ وَالذّینَ مَعَهُ أشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم؛ محمّد(ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند».
از این آیه میآموزیم که:
* اسلام، دین اعتدال و میانهروی، راه مستقیم و وسط است. دین یک بُعدی نیست که به جنبهای توجه کند و جوانب دیگر را فراموش نماید.
* راه سعادت و خوشبختی، صراط مستقیم است. زیرا:
ـ راه مستقیم الهی ثابت است، برخلاف راههای بشری که هر روز تغییر میکند.
ـ کوتاهترین فاصله میان دو نقطه، خط مستقیم است که یک راه بیشتر نیست و هیچگونه انحراف و انحنایی ندارد و در کوتاهترین زمان انسان را از مسیری مطمئن به مقصد میرساند.
* هم در انتخاب راه و هم برای ماندن در راه، باید از خدا کمک بگیریم. زیرا ما همواره در معرض اشتباه و گمراهی هستیم و گمان نکنیم که اگر تا بحال در جاده زندگی دچار سقوط یا انحراف نشدهایم، لابد باقی مسیر زندگی را نیز سالم طی خواهیم کرد. چه بسیار از ما انسانها بودند که عمری را با ایمان گذراندند، امّا وقتی به پول یا مقام رسیدند، خدا را فراموش کردند.
از آنجا که شناخت راه مستقیم کار مشکلی است، لذا آیه بعد، هم الگوهای عملی این راه را به ما معرفی میکند و هم کسانی را که از این راه منحرف شدهاند به ما میشناساند.
آیه7: صِراطَ الَّذینَ اَنعَمْتَ عَلیهِمْ غَیرِ المَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلا الضَّالّینَ
ترجمه: (خداوندا! ما را به) راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی (هدایت کن)،
نه کسانی که مورد غضب واقع شدهاند و نه گمراهان.
انسانها در انتخاب راه زندگی، سه گروه میشوند: یک دسته کسانی هستند که راه خدا را انتخاب میکنند و زندگی فردی واجتماعی خود را براساس قوانین و دستوراتی که خداوند در کتابهای خود بیان فرموده، قرار میدهند که این دسته همواره مشمول نعمت و رحمت ویژه الهی خواهند بود.
دسته دوم که در مقابل دسته اول هستند، کسانی میباشند که با آنکه حق را شناختهاند ولی باز هم خدا را رها کرده، به سراغ غیر خدا میروند و هوی و هوسِ خود و خواستههای نامشروع دوستان و فامیل و جامعه را برخواستههای خداوند ترجیح میدهند. این گروه آثار اعمال و رفتارشان به تدریج در وجودشان ظهور کرده و کمکم از «صراط مستقیم» دور میشوند و بجای آنکه به سوی خدا بالا روند و مورد لطف خاص او قرار گیرند، به درّه شقاوت و بدبختی سقوط کرده و مورد خشم و غضب الهی واقع میشوند. این آیه از این گروه به «مغضوب علیهم» یاد کرده است.
اما در این میان گروه سوّمی هستند که راه معین و مشخصی ندارند، متحیر و سرگردانند و به تعبیر آیه، «ضالّین» یعنی، گمراهانند. هر روز راهی را پیش میگیرند اما به جایی نمیرسند.
ما که در هرنماز میگوییم:
«اِهدِنَـا الصِّراطَ المُسْتَقیمَ. صِراطَ الَّذینَ اَنعَمْتَ عَلیهِمْ غَیرِ المَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلا الضّالّینَ؛ (خدایا) راه راست را به ما بنمای (راهی که انبیا و اولیا و پاکان در آن راهند) آنان که همواره مشمول الطاف ویژه تو هستند و از راه کسانی که (از انسانیت دور شده و) مورد غضب تو قرار گرفتهاند و همچنین راه کسانی که هر روز به شکلی درمیآیند، دور فرما».
در اینجا این سؤال مطرح میشود که:
غضب شدگان و گمراهان چه کسانی هستند؟
در قرآن، افراد و گروههای زیادی به این عنوان معرفی شدهاند که ما در اینجا به یک نمونه بارز آن اشاره می کنیم :
بنیاسرائیل که داستان زندگی آنها در زیر سلطه فرعون و نجات آنها به دستِ حضرت موسی(ع) در قرآن بیان شده است، زمانی به خاطر عمل به دستوراتِ الهی، مورد لطف قرار گرفته و خداوند آنان را بر مردم روزگار خود برتری داد، چنانکه در آیه 47 سوره بقره میفرماید: «فَضَّلْتُکُمْ عَلی العالَمِینَ» اما همین قوم بنیاسرائیل به خاطر کردار و رفتار خودشان، دچار قهر الهی شدند. که قرآن درباره آنان میفرماید: «وَباؤُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّه»
زیرا علمای یهود، قوانین آسمانی تورات را تحریف کردند: «یحَرِّفُونَ الکَلِم»
تجّار و ثروتمندان آنان، بهرباخواری ومعاملات حرامروی آوردند: «وَاَخَذَهُمُ الرّبا».
عموم مردم نیز به رفاه طلبی و تنپروری عادت کردند و حاضر به دفاع از آیین و میهن خود نشدند، تا آنجا که به حضرت موسی(ع) گفتند: «فَاذْهَبْ اَنْتَ وَ رَبّکَ فَقاتِلا انّا هیهنا قاعِدُون؛ تو و خدایت به جنگ بروید که ما حوصله جنگ نداریم».
خوبان قوم نیز در برابر این انحرافات، سکوت کردند و از خود عکس العملی نشان ندادند؛ در نتیجه این قوم از اوج عزّت به درّه ذلت و خواری سقوط کردند. ما در هرنماز از خداوند میخواهیم که مانند چنین اقوامی نباشیم ونشویم.
از این آیه میآموزیم که:
* در انتخاب راه مستقیم، نیازمند شناخت الگوهای آن هستیم که خداوند آنان را در آیه 69 سوره نساء معرفی کرده و فرموده است: پیامبران، صدّیقان، شهدا و صالحان مشمول نعمتهای ویژه الهی هستند.
* آنچه از خداوند به انسان میرسد نعمت است، اما قهر و غضب الهی را ما با کارهای ناپسند خود کسب میکنیم. لذا آیه در مورد نعمت الهی میفرماید: «اَنعَمتَ؛ تو نعمت دادی»، اما در مورد غضب نمیفرماید: «غضبتَ؛ تو غضب کردی».