یاد نیک از کورش
آرشیو
چکیده
متن
ذوالقرنین یکی از شخصیتهایی است که در قرآن از او یاد شده و از دیرباز بررسی شخصیت او مورد بحث قرآن پژوهان بوده است. از آنجا که قرآن به طور عمده، فرازهای حساس و سرنوشتساز زندگی افراد و مقاصد و نیات آنها را مد نظر قرار داده و به دنبال اهداف تربیتی بوده، به جزئیات تاریخی مربوط به ذوالقرنین و شخصیت او پرداخته است. از اینروی قرآن پژوهان در حاشیه مباحث قرآنی تلاش کردهاند علاوه بر اوصاف اخلاقی و ویژگیهای رفتاری ذوالقرنین که در قرآن بدان اشاره رفته، در میان شخصیتهای تاریخی دنبال ردّ پای او بگردند و این تلاش همچنان ادامه داشته و سؤالاتی در اذهان برانگیخته است. در یکی از کلاسهای درس تفسیر، در پایان سال تحصیلی، ساعاتی برای برخی پرسشهای قرآنی اختصاص یافته بود و در این میان، گفتوگوی دوستانهای بین استاد و یکی از دانشجویان صورت گرفته که به شخصیت ذوالقرنین مربوط میشود. این گفتوگو بدین قرار است:
ـ دانشجو:استاد، من از یکی از دوستانم شنیدهام که در قرآن از کورش مؤسس نخستین امپراتوری بزرگ تاریخ یاد شده است. به نظر شما آیا این گفته حقیقت دارد؟
ـ استاد:به احتمال زیاد، بله.
ـ دانشجو: چرا به احتمال زیاد؟! قرآن که بیکم و کاست در دسترس ماست؟!
ـ استاد: به خاطر اینکه قرآن، داستان زندگی شخصی به نام «ذوالقرنین» را آورده است که خداوند به او قدرت و تمکّن زیادی داده بود و او فردی خداشناس و موحّد بوده است.
ـ دانشجو: و حتماً ذوالقرنین هم نام دیگر کورش است؟
ـ استاد: بله، دانشمندان احتمال میدهند که ذوالقرنین همان کورش است.
ـ دانشجو: نمیتوانم باور کنم! تا آنجایی که من میدانم و مشهور است، کورش، پادشاه بوده است. چگونه قرآن از یک پادشاه به نیکی یاد کرده است؟
ـ استاد: از اسناد تاریخی و کتب یهودیان برمیآید که او برخلاف دیگر شاهان، انسانی خداپرست، عادل و مهربان بوده است. حتی مورّخان یونان که طبعاً میبایست دلخوشی از او نداشته باشند، او را ستودهاند.
ـ دانشجو: راستی استاد، ذوالقرنین یعنیچه؟ چه ارتباطی بین ذوالقرنین قرآن و کورش وجود دارد؟
ـ استاد: ذوالقرنین یعنی کسی که دو شاخ دارد. جالب آن است که در قرن نوزدهم در جنوب ایران مجسمهای از کورش کشف شد کهتاجی بر سر داشت و دو شاخ بر آن تاج بود! مجسمه سنگی آنچنان جالب بود که بعضی از آلمانیها برای دیدن آن به ایران آمدند. در تورات هم مطالبی آمده است که میتوان دریافت ذوالقرنین همان کورش است.
ـ دانشجو: من قبلاًدر کتابی خوانده بودم که کورش به «لیدیا» در آسیای صغیر لشکرکشی داشته است. آیا این سفر دربارهذوالقرنین هم در قرآن آمده است؟
ـ استاد: البته؛ اما با اشاره؛قرآن در سوره کهف میگوید:«تا آنکه به غروبگاه خورشید رسید، احساس کرد خورشید در چشمهتیره و گلآلودی فرو میرود.» و شما اگر در نقشه ترکیه امروزی دقت کنید میبینید که قسمت اعظم ساحل در خلیجکهای کوچکی غرق میشود، مخصوصاً در نزدیکی «ازمیر» که خلیج مثل یک چشمه در میآید و همانطور که هنگام غروب آفتاب، انسان خیال میکند که خورشید در دریا فرو میرود، او هم تصور میکرد که خورشید در خلیجکهای ساحلی فرو میرود. و تعبیر قرآن با سفر کورش به «لیدیا» متناسب است.
ـ دانشجو: جالب است. در همان کتاب خواندهام که کورش به مشرق هم سفر و لشکرکشی داشته است. ظاهراً به «مکران» و «سیستان» در جنوب شرقی، و حوالی «بلخ» در شمال شرقی.
ـ استاد: کاملاًدرست است. «هرودوت» تاریخ نویس یونانی میگوید که این هجوم شرقی کورش بعد از فتح «لیدیا» صورت گرفت و به خصوص طغیان بعضی از قبایل وحشی بیابانی کورش را به این حمله واداشت.
ـ دانشجو: حتماًقرآن برای ذوالقرنین هم به چنین سفری اشاره میکند؟
ـ استاد: بله، آیه نودم سوره کهف میگوید:«تا آنکه به جایگاه برآمدن خورشید رسید، مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع میکند که جز آفتاب برای آنها پوششی قرار نداده بودیم» و نداشتن پوشش در برابر آفتاب، بیسایبان و بیابانگرد بودن آن قوم را میرساند، که تأییدی بر سخن «هرودوت» است.
ـ دانشجو: آیا قرآن باز هم از ذوالقرنین میگوید؟
ـ استاد: بله، ذوالقرنین به راه خود ادامه میدهد، به میان دو کوه میرسد و در آنجا با قومی برخورد میکند که از یأجوج و مأجوج شکایت میکنند و از او میخواهند که در برابر یأجوج و مأجوج سدّی بسازد. ذوالقرنین میگوید:«ءاتونی زبر الحدید؛ قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید» و دستور چیدن آنها را بر روی هم صادر میکند. «حتّی اذا ساوی بین الصّدفین؛ تا آنکه فاصلهمیان دو کوه را کاملاً پوشانید». سپس گفت: آتش در اطراف آن بیفروزید و «انفخوا» «در آن آتش بدمید». و آنها دمیدند تا افروخته شد. «تا آنکه قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد»(حتی اذاجعله ناراً). در حقیقت او قطعات آهن را به هم جوش داد! سرانجام آخرین دستور را چنین صادر کرد: «گفت مس ذوب شده برای من بیاورید تا بر روی این سدّ بریزم» (قال ءاتونی أفرغ علیه قطرا) و به این ترتیب، او سدّ آهنین را در برابر نفوذ هوا و پوسیدگی بسیار مقاوم کرد!
ـ دانشجو: هیچوقت فکر نمیکردم که از جوشکاری و عایقبندی فلزات هم در قرآن مطالبی آمده باشد. آیا اثری از این سدّ وجود دارد و یا تنها در قرآن از آن ذکر شده است؟
ـ استاد: در جهان تنها یک سدّ باستانی وجود دارد که در ساختمانش آهن به کار رفته است. این سدّ آهنین قدیمی در تنگهمعروف «داریال» قرار دارد و احتمالاً همان سدّ ذوالقرنین است.
ـ دانشجو: تنگه داریال کجاست؟ چگونه ممکن است ذوالقرنین تنها با ساختن یک سدّ، جلو حمله یأجوج و مأجوج را بگیرد؟!
ـ استاد: داریال در نزدیکی شهر تفلیس است، بین دو کوه بلند در رشته کوههای قفقاز. حتماًمیدانید که رشته کوههای قفقاز از دریای خزر تا دریای سیاه کشیده شده است و در حقیقت مانند دیواری طولانی است؛دو سرش دریاست و میان دو دریا، رشته کوه. پیش از ساختن سدّ، تنها راه ارتباطی شمال و جنوب همین تنگه بود و ذوالقرنین توانست با ساختن این سدّ به طور کامل جلو حملات دشمن را بگیرد.
ـ دانشجو: آیا دلیلی هم وجود دارد که این سدّ ساخته کورش است، تا بگوییم ذوالقرنین همان کورش کبیر بوده است؟
ـ استاد: شواهد تاریخی اینگونه نشان میدهد. در آثار باستانی ارمنی به این دیوار فلزی «بهاگ گورایی» میگویند، که معنی آن تنگه کورش است و دیگر اینکه در نزدیکی این دیوار، رودی است به نام «سائروس»، خوب است بدانید که یونانیان کورش را «سائروس» میخواندند.
ـ دانشجو: «یأجوج و مأجوج»که بودند؟در کجا زندگی میکردند؟
ـ استاد: در تورات از دو قوم وحشی به نامهای «گوگ» و «ماگوگ» یاد شده است و از مجموع گفتههای تورات میتوان فهمید که یأجوج و مأجوج، گروه یا گروههای بزرگی بودند که در دور دستترین نقاط آسیا زندگی میکردند.
ـ دانشجو: با این حساب شاید بتوان گفت این دو قوم همان مغولها بودهاند.
ـ استاد: آفرین!، اتفاقاً بسیاری نیز مانند شما چنین حدسی زدهاند و شواهد تاریخی اینگونه نشان میدهد. مغولان در دورههای مختلف به نقاط مختلف مثل چین و ایران و اروپا حمله کردند، که حمله چنگیزخان یکی از آنهاست. علت این حملات، زاد و ولد و افزایش بیحساب جمعیت آنان بود و اصولاًدیوار چین هم به منظور مقابله با همین حملات ساخته شد. در حدود پانصد سال قبل از میلاد، یعنی دوران کورش، آسیای غربی از حملات این قبایل آسوده شد. بنابراین به نظر میرسد که یأجوج و مأجوج از همان قبایل بودهاند و کورش آن سدّ را ساخت و وحشیان «نه توانستند از آن بــالا رونـد و نه ســوراخ کنـند» (فما استطاعوا أن یظهروه وما استطاعوا له نقباً).
ـ دانشجو: آیا میتوان ارتباطی بین لفظ «یأجوج و مأجوج»و «مغول» پیدا کرد؟
ـ استاد: تقریباً. کلمه «مغول» یا «منغول»، از کلمه «منچوک» یا «منگوک» چینی گرفته شده است که معادل عبرانی آن «یأجوج و مأجوج» است.
ـ دانشجو: با توجه به صحبتهای شما، دیگر هیچ شکّی باقی نمیماند که ذوالقرنین همان کورش است؟
ـ استاد: خیر، اشتباه نکنید. باز هم تاکید میکنم؛ من هیچگاه نگفتم که ذوالقرنین حتماً همان کورش است. اینکه او چه کسی است در تاریخ بحثهای بسیاری را ایجاد کرده است و هنوز هم ادامه دارد. برای مثال خیلیها گفتهاند که ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی است و البته قابل رد است. در هر حال فعلاًمعقولترین و محتملترین نظریه همان کورش است، اگر چه در آن هم نقاط ابهامی وجود دارد.
ـ دانشجو: لطفاً کتابهایی برای مطالعه بیشتر در این زمینه معرفی بفرمایید. امیدوارم که خسته نشده باشید.
ـ استاد: شما هم خسته نباشید. قبل از معرفی منابع باید بگویم که قرآن بیشتر به «شخصیت» او توجه کرده، نه «شخص» او. قرآن از آوردن داستان ذوالقرنین قصد پندآموزی دارد و با این بحثها نباید ما از این مسأله غافل شویم. برای تحقیق بیشتر میتوانید به جلد سیزدهم تفسیر المیزان و یا جلد دوازدهم تفسیر نمونه و یا هر تفسیر دیگری ذیل آیات83 تا98 سوره کهف رجوع کنید. مقالهای نیز در این زمینه در شماره چهاردهم مجله بینات وجود دارد.
ـ دانشجو:استاد، من از یکی از دوستانم شنیدهام که در قرآن از کورش مؤسس نخستین امپراتوری بزرگ تاریخ یاد شده است. به نظر شما آیا این گفته حقیقت دارد؟
ـ استاد:به احتمال زیاد، بله.
ـ دانشجو: چرا به احتمال زیاد؟! قرآن که بیکم و کاست در دسترس ماست؟!
ـ استاد: به خاطر اینکه قرآن، داستان زندگی شخصی به نام «ذوالقرنین» را آورده است که خداوند به او قدرت و تمکّن زیادی داده بود و او فردی خداشناس و موحّد بوده است.
ـ دانشجو: و حتماً ذوالقرنین هم نام دیگر کورش است؟
ـ استاد: بله، دانشمندان احتمال میدهند که ذوالقرنین همان کورش است.
ـ دانشجو: نمیتوانم باور کنم! تا آنجایی که من میدانم و مشهور است، کورش، پادشاه بوده است. چگونه قرآن از یک پادشاه به نیکی یاد کرده است؟
ـ استاد: از اسناد تاریخی و کتب یهودیان برمیآید که او برخلاف دیگر شاهان، انسانی خداپرست، عادل و مهربان بوده است. حتی مورّخان یونان که طبعاً میبایست دلخوشی از او نداشته باشند، او را ستودهاند.
ـ دانشجو: راستی استاد، ذوالقرنین یعنیچه؟ چه ارتباطی بین ذوالقرنین قرآن و کورش وجود دارد؟
ـ استاد: ذوالقرنین یعنی کسی که دو شاخ دارد. جالب آن است که در قرن نوزدهم در جنوب ایران مجسمهای از کورش کشف شد کهتاجی بر سر داشت و دو شاخ بر آن تاج بود! مجسمه سنگی آنچنان جالب بود که بعضی از آلمانیها برای دیدن آن به ایران آمدند. در تورات هم مطالبی آمده است که میتوان دریافت ذوالقرنین همان کورش است.
ـ دانشجو: من قبلاًدر کتابی خوانده بودم که کورش به «لیدیا» در آسیای صغیر لشکرکشی داشته است. آیا این سفر دربارهذوالقرنین هم در قرآن آمده است؟
ـ استاد: البته؛ اما با اشاره؛قرآن در سوره کهف میگوید:«تا آنکه به غروبگاه خورشید رسید، احساس کرد خورشید در چشمهتیره و گلآلودی فرو میرود.» و شما اگر در نقشه ترکیه امروزی دقت کنید میبینید که قسمت اعظم ساحل در خلیجکهای کوچکی غرق میشود، مخصوصاً در نزدیکی «ازمیر» که خلیج مثل یک چشمه در میآید و همانطور که هنگام غروب آفتاب، انسان خیال میکند که خورشید در دریا فرو میرود، او هم تصور میکرد که خورشید در خلیجکهای ساحلی فرو میرود. و تعبیر قرآن با سفر کورش به «لیدیا» متناسب است.
ـ دانشجو: جالب است. در همان کتاب خواندهام که کورش به مشرق هم سفر و لشکرکشی داشته است. ظاهراً به «مکران» و «سیستان» در جنوب شرقی، و حوالی «بلخ» در شمال شرقی.
ـ استاد: کاملاًدرست است. «هرودوت» تاریخ نویس یونانی میگوید که این هجوم شرقی کورش بعد از فتح «لیدیا» صورت گرفت و به خصوص طغیان بعضی از قبایل وحشی بیابانی کورش را به این حمله واداشت.
ـ دانشجو: حتماًقرآن برای ذوالقرنین هم به چنین سفری اشاره میکند؟
ـ استاد: بله، آیه نودم سوره کهف میگوید:«تا آنکه به جایگاه برآمدن خورشید رسید، مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع میکند که جز آفتاب برای آنها پوششی قرار نداده بودیم» و نداشتن پوشش در برابر آفتاب، بیسایبان و بیابانگرد بودن آن قوم را میرساند، که تأییدی بر سخن «هرودوت» است.
ـ دانشجو: آیا قرآن باز هم از ذوالقرنین میگوید؟
ـ استاد: بله، ذوالقرنین به راه خود ادامه میدهد، به میان دو کوه میرسد و در آنجا با قومی برخورد میکند که از یأجوج و مأجوج شکایت میکنند و از او میخواهند که در برابر یأجوج و مأجوج سدّی بسازد. ذوالقرنین میگوید:«ءاتونی زبر الحدید؛ قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید» و دستور چیدن آنها را بر روی هم صادر میکند. «حتّی اذا ساوی بین الصّدفین؛ تا آنکه فاصلهمیان دو کوه را کاملاً پوشانید». سپس گفت: آتش در اطراف آن بیفروزید و «انفخوا» «در آن آتش بدمید». و آنها دمیدند تا افروخته شد. «تا آنکه قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد»(حتی اذاجعله ناراً). در حقیقت او قطعات آهن را به هم جوش داد! سرانجام آخرین دستور را چنین صادر کرد: «گفت مس ذوب شده برای من بیاورید تا بر روی این سدّ بریزم» (قال ءاتونی أفرغ علیه قطرا) و به این ترتیب، او سدّ آهنین را در برابر نفوذ هوا و پوسیدگی بسیار مقاوم کرد!
ـ دانشجو: هیچوقت فکر نمیکردم که از جوشکاری و عایقبندی فلزات هم در قرآن مطالبی آمده باشد. آیا اثری از این سدّ وجود دارد و یا تنها در قرآن از آن ذکر شده است؟
ـ استاد: در جهان تنها یک سدّ باستانی وجود دارد که در ساختمانش آهن به کار رفته است. این سدّ آهنین قدیمی در تنگهمعروف «داریال» قرار دارد و احتمالاً همان سدّ ذوالقرنین است.
ـ دانشجو: تنگه داریال کجاست؟ چگونه ممکن است ذوالقرنین تنها با ساختن یک سدّ، جلو حمله یأجوج و مأجوج را بگیرد؟!
ـ استاد: داریال در نزدیکی شهر تفلیس است، بین دو کوه بلند در رشته کوههای قفقاز. حتماًمیدانید که رشته کوههای قفقاز از دریای خزر تا دریای سیاه کشیده شده است و در حقیقت مانند دیواری طولانی است؛دو سرش دریاست و میان دو دریا، رشته کوه. پیش از ساختن سدّ، تنها راه ارتباطی شمال و جنوب همین تنگه بود و ذوالقرنین توانست با ساختن این سدّ به طور کامل جلو حملات دشمن را بگیرد.
ـ دانشجو: آیا دلیلی هم وجود دارد که این سدّ ساخته کورش است، تا بگوییم ذوالقرنین همان کورش کبیر بوده است؟
ـ استاد: شواهد تاریخی اینگونه نشان میدهد. در آثار باستانی ارمنی به این دیوار فلزی «بهاگ گورایی» میگویند، که معنی آن تنگه کورش است و دیگر اینکه در نزدیکی این دیوار، رودی است به نام «سائروس»، خوب است بدانید که یونانیان کورش را «سائروس» میخواندند.
ـ دانشجو: «یأجوج و مأجوج»که بودند؟در کجا زندگی میکردند؟
ـ استاد: در تورات از دو قوم وحشی به نامهای «گوگ» و «ماگوگ» یاد شده است و از مجموع گفتههای تورات میتوان فهمید که یأجوج و مأجوج، گروه یا گروههای بزرگی بودند که در دور دستترین نقاط آسیا زندگی میکردند.
ـ دانشجو: با این حساب شاید بتوان گفت این دو قوم همان مغولها بودهاند.
ـ استاد: آفرین!، اتفاقاً بسیاری نیز مانند شما چنین حدسی زدهاند و شواهد تاریخی اینگونه نشان میدهد. مغولان در دورههای مختلف به نقاط مختلف مثل چین و ایران و اروپا حمله کردند، که حمله چنگیزخان یکی از آنهاست. علت این حملات، زاد و ولد و افزایش بیحساب جمعیت آنان بود و اصولاًدیوار چین هم به منظور مقابله با همین حملات ساخته شد. در حدود پانصد سال قبل از میلاد، یعنی دوران کورش، آسیای غربی از حملات این قبایل آسوده شد. بنابراین به نظر میرسد که یأجوج و مأجوج از همان قبایل بودهاند و کورش آن سدّ را ساخت و وحشیان «نه توانستند از آن بــالا رونـد و نه ســوراخ کنـند» (فما استطاعوا أن یظهروه وما استطاعوا له نقباً).
ـ دانشجو: آیا میتوان ارتباطی بین لفظ «یأجوج و مأجوج»و «مغول» پیدا کرد؟
ـ استاد: تقریباً. کلمه «مغول» یا «منغول»، از کلمه «منچوک» یا «منگوک» چینی گرفته شده است که معادل عبرانی آن «یأجوج و مأجوج» است.
ـ دانشجو: با توجه به صحبتهای شما، دیگر هیچ شکّی باقی نمیماند که ذوالقرنین همان کورش است؟
ـ استاد: خیر، اشتباه نکنید. باز هم تاکید میکنم؛ من هیچگاه نگفتم که ذوالقرنین حتماً همان کورش است. اینکه او چه کسی است در تاریخ بحثهای بسیاری را ایجاد کرده است و هنوز هم ادامه دارد. برای مثال خیلیها گفتهاند که ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی است و البته قابل رد است. در هر حال فعلاًمعقولترین و محتملترین نظریه همان کورش است، اگر چه در آن هم نقاط ابهامی وجود دارد.
ـ دانشجو: لطفاً کتابهایی برای مطالعه بیشتر در این زمینه معرفی بفرمایید. امیدوارم که خسته نشده باشید.
ـ استاد: شما هم خسته نباشید. قبل از معرفی منابع باید بگویم که قرآن بیشتر به «شخصیت» او توجه کرده، نه «شخص» او. قرآن از آوردن داستان ذوالقرنین قصد پندآموزی دارد و با این بحثها نباید ما از این مسأله غافل شویم. برای تحقیق بیشتر میتوانید به جلد سیزدهم تفسیر المیزان و یا جلد دوازدهم تفسیر نمونه و یا هر تفسیر دیگری ذیل آیات83 تا98 سوره کهف رجوع کنید. مقالهای نیز در این زمینه در شماره چهاردهم مجله بینات وجود دارد.