در ایران سنت قصه پردازی به دوره باستان باز می گردد. پس از نفوذ دین اسلام در میان ایرانیان به علت مغایرت موسیقی با شرع مبین، خنیاگران جای خود را به نقالان دادند و بازیگری و نمایش جای موسیقی را گرفت. با ظهور حکیم توس و خلق اثر همیشه جاویدش، شاهنامه خوانی نیز در کنار نقالی و قصه پردازی رواج یافت. در قرون پنجم تا هفتم با سرایش حماسه های مذهبی و تاریخی قلمرو نقالی و شاهنامه خوانی گسترده تر شد. در عهد صفویان این سنت مورد توجه خاص شاهان واقع شد و به وسیله ای در جهت تبلیغ مذهب شیعه، انسجام طوایف ایرانی و تقویت روحیه ی جنگاوری ایرانیان در برابر عثمانی ها مبدل گردید. اما پس از صفویه نقالی و شاهنامه خوانی ابزار سرگرمی و تفریح مردم در قهوه خانه ها بود، تا اینکه در روزگار ما با ظهور تلویزیون، رادیو و دیگر وسایل ارتباط جمعی و نیز در اثر عدم استقبال مردم از قهوه خانه ها، نقالی جای خود را به شیوه های جدید نمایش چون تئاتر داد. بنابراین در پژوهش حاضر کوشش می شود تا ضمن ارائه ی گزارشی از سیر تاریخی سنت قصه خوانی، نقالی و شاهنامه خوانی در ایران از گذشته های دور تا به امروز به بیان وجوه اشتراک و تفاوت های موجود بین این شیوه ها و تاثیر آنها در ادبیات فارسی پرداخته شود و نقش این گونه هنرها بر ایجاد و حفظ روحیه ی ملی گرایی در میان ایرانیان تبیین گردد. شیوه ی تحقیق در این جستار توصیفی، تحلیلی لست و گردآوری اطلاعات مبتنی بر روش کتابخانه ای و با استفاده از منابع تالیفی و مقالات تحقیقی موجود در این زمینه صورت می پذیرد.