آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

مقاله حاضر درصدد واکاوای آراء فوکو درباره دیرینه شناسی تاریخ و تبارشناسی تاریخ می باشد. در این راستا کوشش شده نگاهی به جریان های فکری غالب در عصر فوکو انداخته و تأثیر این جریان ها را بر تفکرات وی نشان داده شود. فوکو در تحلیل تبارشناسی تاریخ، خود را وامدار نیچه می داند و در کاربست این مفهوم تحت تأثیر این فلیسوف قرار دارد، به همین منظور خطوط فکری نیچه در زمینه تبارشناسی مطرح شده و تفاوت مفهوم حاضر در نزد دو متفکر مورد بررسی قرار گرفته است. در زندگی فکری فوکو شاهد گسست و تغییر جهت از دیرینه شناسی به تبارشناسی هستیم، در این رابطه، نوشتار حاضر سعی در نشان دادن چگونگی این گسست فکری و همچنین مشخص نمودن تمایزات مفهومی بین دو روش دیرینه شناسی و تبارشناسی را دارد. فوکو به شیوه تاریخنگاری متداول انتقاد می کند و این رویکرد به تاریخ را تمامیت گرا می داند و بر انقطاع و گسست در تاریخ تاکید دارد و خواهان نوعی تاریخنگاری موردی در بررسی پدیده هاست.

تبلیغات