یک آیه و چند نکته
آرشیو
چکیده
متن
من چند شب قبل خدمت مقام معظم رهبری بودم. به ایشان گفتم: امتیاز تفسیر نور بر سایر تفاسیر این است که حتی از آیههای ساده، پیامهای جاندار بیرون میکشد. آیه «اذ قال لابیه و قومه ما ذا تعبدون ؛آنگاه که [ابراهیم] به پدرش و قومش گفت: چه چیزی را میپرستید؟»* را به عنوان مثال برای ایشان خواندم و گفتم: هر تفسیری را بگردیم، در مورد این آیه چیزی ندارد و مضمون آیه از بس روشن است، درباره آن چیزی ننوشتهاند؛ اما من از این آیه پنج اصل استخراج کردم؛
اصل اول: در نهی از منکر سنّ شرط نیست: «اذ قال ابراهیم لابیه» ابراهیم به پدرش گفت.
اصل دوم: در نهی از منکر تعداد شرط نیست، «اذ قال ابراهیم لابیه و قومه» ابراهیم به تنهایی در مقابل پدر و قومش از بت پرستی نهی کرد و ایستاد.
اصل سوم: در نهی از منکر از بستگان نزدیک شروع کنیم: «لابیه و قومه» ابراهیم در دعوت به توحید و بازداشتن از بت پرستی، از پدر و خویشاوندان خود شروع کرد.
اصل چهارم: در نهی از منکر از منکرات اصلی شروع کنیم: «ماذا تعبدون».ابراهیم دعوت خود را از مبارزه با شرک که سرچشمه اصلی سایر منکرات است شروع کرد. امام خمینی(ره) نیز به پیروی از ابراهیم گفت: «شاه باید برود».
اصل پنجم: با طرح سؤالهای انتقادی، وجدانها را تحریک کنیم: «ما ذا تعبدون» ابراهیم از آنها پرسید: شما به خود آیید و ببینید که آنچه را که میپرستید چیست. در واقع، اینگونه پرسشها، وجدان آنها را به یاری می طلبد وآن را حاکم و قاضی قرار میدهد.
البته قرآن ما را دعوت به تدّبر در آیات کرده است و از این معلوم میگردد که ما هم میتوانیم چیزهای تازه و نوی ازآیات بفهمیم و این گونه نیست که بگوییم هر چه در آیات بوده ، مثلاً علامه طباطبایی همه آنها را فهمیده است. این درست که علامه مطالب مهمی را از آیات بیان داشته است ولکن قرآن کریم «بیان» برای همه انسانهاست و ما نیز میتوانیم از قرآن مطالب تازهای را با تدبر دریابیم.
اصل اول: در نهی از منکر سنّ شرط نیست: «اذ قال ابراهیم لابیه» ابراهیم به پدرش گفت.
اصل دوم: در نهی از منکر تعداد شرط نیست، «اذ قال ابراهیم لابیه و قومه» ابراهیم به تنهایی در مقابل پدر و قومش از بت پرستی نهی کرد و ایستاد.
اصل سوم: در نهی از منکر از بستگان نزدیک شروع کنیم: «لابیه و قومه» ابراهیم در دعوت به توحید و بازداشتن از بت پرستی، از پدر و خویشاوندان خود شروع کرد.
اصل چهارم: در نهی از منکر از منکرات اصلی شروع کنیم: «ماذا تعبدون».ابراهیم دعوت خود را از مبارزه با شرک که سرچشمه اصلی سایر منکرات است شروع کرد. امام خمینی(ره) نیز به پیروی از ابراهیم گفت: «شاه باید برود».
اصل پنجم: با طرح سؤالهای انتقادی، وجدانها را تحریک کنیم: «ما ذا تعبدون» ابراهیم از آنها پرسید: شما به خود آیید و ببینید که آنچه را که میپرستید چیست. در واقع، اینگونه پرسشها، وجدان آنها را به یاری می طلبد وآن را حاکم و قاضی قرار میدهد.
البته قرآن ما را دعوت به تدّبر در آیات کرده است و از این معلوم میگردد که ما هم میتوانیم چیزهای تازه و نوی ازآیات بفهمیم و این گونه نیست که بگوییم هر چه در آیات بوده ، مثلاً علامه طباطبایی همه آنها را فهمیده است. این درست که علامه مطالب مهمی را از آیات بیان داشته است ولکن قرآن کریم «بیان» برای همه انسانهاست و ما نیز میتوانیم از قرآن مطالب تازهای را با تدبر دریابیم.