قرآن و علم:(نگرش توحیدی در برابر نگرش طبیعی)
آرشیو
چکیده
متن
قرآن و علم:(نگرش توحیدی در برابر نگرش طبیعی)
بعضی ا ز فیلسوفان باستان ادعا میکردند که جهان «قدیم» است. یعنی ا زلی و بلا اول است و قهراً حادث یا آفریده نیست. در یک تقسیم بندی این عده را «دهریه» مینامیدند. حتی در میان عرب جاهلی هم این اندیشه طرفدار داشته است: «و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا الاّ الدهر...»1 «وگویند چیزی جز زندگی دنیوی ما در کار نیست، که بعضی زنده میشویم و بعضی میمیریم و جز روزگار ما را نابود نمیکند؛ و آنان را به این امر علم نیست. چیزی جز پندار نمیبافند.»
اما پیشرفت علم و فلسفه نشان داد که جهان مادی، نمیتواند قدیم باشد. و نمیتواند علت مادی داشته باشد. زیرا آنچه مادی است، «ممکن» است (یعنی میتواند باشد و میتواند نباشد) و علت جهان باید فراتر از ممکن، یعنی واجب، (ضروری) باشد. حتی علم بیش از فلسفه قائل به این است که ازلی خواندن موجود (موجود مادی) بی وجه است و همه چیز، یعنی آنچه در جهان است ، و خود جهان عمری و آغازی دارد.
علم با آنکه جهان را حادث (پدید آمده) میداند ولی نه قائل به آفرینش جهان است و نه منکر آن. به عبارت دیگر قول به آفرینش جهان یک اندیشه فلسفی و نیز یک عقیده دینی ـ اعتقادی است.ممکن است نظریه بیگ بنگ (مهبانگ یا صیحه بزرگ کیهانی) که علم میگوید، بیان علمی نظریه یا عقیده آفرینش باشد که بعضی از فلسفهها و اغلب ادیان میگوید.
بیگ بنگ یعنی انفجار عظیم اولیه ـ که جرثومه کیهان با کمترین جرم و بیشترین چگالی، در زمانی از« آن» و اعشار ثانیه کمتر، بیشترین انبساط را مییابد ـ هر چه باشد، نحوه به وجود آمدن کیهان است، نه علّت آن.
مراد ما از بیان این مقدمه، بیان این رقم است که بیگ بنگ یا انفجار کیهانی در ده تا سیزده میلیارد سال پیش رخ داده است. از عمر زمین حدوداً چهارمیلیارد و ششصد میلیون سال میگذرد. از عمر اجداد انسانی ـ حیوانی، کمتر از دو میلیون سال میگذرد. از عمر انسان هوشمند که شبیه به انسان امروزی است صد تا 120 هزار سال میگذرد. از آغاز تاریخ تمدّن و تدوین فرهنگ انسان فقط ده هزار سال میگذرد. از عمرکشاورزی که در عهد نوسنگی پدید آمد، حدوداً نه هزار سال میگذرد (در این مقاله به مسأله کشاورزی باز میگردیم).
جهان یا به هر حال منظومه شمسی، خودکار میگردد. به تعبیر قرآنی، ماه و خورشید و ستارگان همه مسخّر امر الهی اند. خداوند، طبیعت را پرورنده و خودکار و منظم آفریده است. یعنی در زمین، روز و شب و ماه و سال با نظم شگرفی به نحو تکراری پدید میآید. نظم کیهانی و طبیعی تا حدی است که جهان را به حق به ساعت تشبیه کردهاند.
همین نظم و سامانمندی طبیعت و خودکاری کاروبار آن باعث شدهاست که عدهای طبیعت گرا یا دهرگرا (روزگارگرا) باشند که به آنها اشاره کردیم.
از سوی دیگر، علم یا علوم طبیعی بر مبنای پژوهش در طبیعت پدید آمده است. یعنی نظم و قاعده و قانون و سامان طبیعت را کشف کرده و توانسته است و میتواند با تکیه بر این نظم و سامان، فی المثل خسوف و کسوفها میلیونها سال بعد را با دقت پیشبینی کند.
تبیین پذیری رفتار طبیعت که به اصطلاح بر رابطه علّی (علت و معلولی) استوار است، باعث شبهه بعضی ازانسان های گذشته و حال شده است؛ یعنی ابر و باد و مه و خورشید و فلک را خود مختار و علت العلل احوال و آمار جوّی و طبیعی میانگارند؛ یعنی میگویند باران و باد چگونه پدید میآید و خاک چگونه ازتأثیر موجودات ذرهبینی در صخرههای میلیونها سال پیش سطح زمین پدید آمده و از آمیختن آب و خاک ، گیاه پدید میآید و…. به عبارت دیگر این دهریه (دهریان قدیمی، اصالت طبیعیان، طبیعت گراهای علم گرای جدید) نزدیک بین هستند و داستان جهان و آفرینش و حتی کاروبار طبیعت را از نیمه، از نیمه دوم، یا وسط، تماشا و سپس تبیین میکنند.
اما ما مسلمانان درقرآن کریم میخوانیم که آب باران را خداوند، از آسمان به امر خویش و به عنوان لطفی در حق بشر ونعمتی برای او و بهبود و حتی امکان پذیری زندگی او میفرستد. او «فالق الحب و النوی» (شکافنده دانه و هسته) است.2 بادها را نیز او میفرستد تا ابرهای آبستن و پر بار را جا به جا کنند.3 زمین مرده و پژمرده را اوست که احیا میکند.4
پدید آمدن کشاورزی، یکی از انقلابیترین دستاوردهای علمی بشر و به تعبیر اهل ادیان، یکی از مهمترین نعمتها و موهبتهای خداوند به انسان است. تاریخ علم، عادت همه کاروبارهای علم و علمی را به بشر نسبتمیدهد.
یعنی معتقد است که کشاورزی، یافته و دستاورد بشری است. و همین بشر میتواند آبیاری را که از لوازم کشاورزی است به فرمان آورد و بسامان گرداند. چنانکه میتواند ابرهایی را که نازا و بی باران هستند، بارور و زایا گرداند تا ببارند. یا باران مصنوعی به راه اندازد، که امروزه حتی درکشورهای عقبمانده و نیمه توسعه یافته هم جزو عادات روز مره کشاورزی و آبیاری است. حال در این آیات قرآنی، با نگاهی جدید تأمل کنید: «آیا به آبی که میآشامید اندیشیدهاید؟آیا شما آن را از ابر فرو فرستادهاید یا ما فرو فرستادهایم؟ اگر خواهیم آن را تلخ و شور گردانیم. پس چرا سپاس نمیگزارید؟ آیا به آتشی که میافروزید اندیشیدهاید؟ آیا شما درختش را آفریدهاید یا ما آفرینندهایم؟ ما آن را پندآموزی ساختهایم و توشهای برای راهروان.»5
و در همین سوره، پیش از آیاتی که نقل کردیم،در باره کشت و زرع میفرماید: آیا در آنچه میکارید اندیشیدهاید؟ آیا شما آن را میرویانید یا ما رویانندهایم؟ اگر خواهیم آن را خرد و ریزگردانیم و شم حسرت زده شوید و گویید ما غرامت دیدگانیم، بلکه ما بی بهرگانیم.»6
هر چند که گفتیم، انقلاب کشاورزی و کشاورزی انقلابی از مهمترین رویدادهای تمدن بشری است و در جنب کشف آتش و اختراع خط، سه پدیده بسیار مهم تمدن ساز و فرهنگ آفرین است، ولی خداوند سلسله جنبان اصلی آنهاست. کشاورز، دانه ر اختراع نکرده است، بلکه یافته است. آب را هم اختراع نکرده است، بلکه در دسترس خود یافته است. همینطور خاک را و به اصطلاح فقط ا ینها را «مونتاژ» کرده است. یا از مونتاژ آنها با خبرشده است. مهم این است که دانه، رویان است؛ یعنی قابلیت رشد دارد. مهم این است که آب روان است. مهم این است که آب و باد و خاک و دانه وجود دارند و با هم تأثیر و تأثر متقابل دارند. اگر نمی داشتند اگرخداوند پیش آفرینی نکرده بود، سطح زمین قاعا صفصفاً (صاف و هموار بیآب و گیاه) بود. پس آبیار و کشاورز واقعی، خداوند است و ما بخیهای بر روی کار میزنیم.
مهمتر ازمسأله کشاورزی و آب و آتش که طبیعیاند یا طبیعی مینماید، مسأله فن و فنآوری یا تکنولوژی است. با توضیحی که دادیم، بسیاری از این نظر قبول میکنند که آبیار و کشاورز اصلی و واقعی و سلسله جنبان و کارگردان کارهای طبیعی و طبیعت خداوند است،ولی در قبول اینکه کارهای فنی به خداوند ربط دارد، هنوز تردید دارند. برای نمونه، کشتی و کشتی سازی را در نظر بگیریم.پی بردن به اینکه چیزهایی ، مثل چوب در آب فرو نمیرود، و از آنجا به ساختن قایق و سپس کشتی و کشتیهای کوه پیکر رهنمون شدن، هم از مراحل و تحوّلات اساسی و دوران ساز و تمدن آفرین تاریخ تمدن بشری است.
ولی خداوند کشتیها را از آیات و نعمتهای خود میشمارد و طبعاً و ظاهراً مایه تأمل و شگفتی است و کشتیها مصنوع بشرند، پس چرا خداوند آنها را به خود نسبت میدهد؟ و میفرماید:«و او راست کشتیهای بادبان برافراشته که چون کوهها در دریا روانند»7. همچنین :«و از پدیدههای شگرف [آیات] او، کشتیهاست مانند کوهها در دریاها».8 و در دنباله این آیه، کلیدی برای درست اندیشی بشر و نگاه درستش به پدیده دریانوردی به دست میدهد:«اگر خواهد باد را نگه دارد، آنگاه آنها بر روی آن [دریا] راکد مانند ؛ در این، برای هر شکیبای شاکری مایههای عبرت است». 9
در جای دیگر از قرآن کریم میفرماید:«آیا نیندیشیدهای که خداوند، آنچه در زمین است و کشتیها را که در دریا به فرمان او روانند ، برای شما رام کرد، و او [اجرام] آسمان را نگاه میدارد که به زمین نیفتد، مگر به اذن او. بیگمان، خداوند به مردم رئوف و مهربان است».10
نگارنده این سطور ، در ترجمه خود از قرآن کریم که دارای پانویسهای تفسیری است،در پانویس و در شرح این آیه و این مشکل یا شبهه، چنین آورده است. «در قرآن مجید، بارها کشتیها را مسخّر انسان 11 و جزو نعمتها و آیات الهی12 و حتی از آفریدههای الهی شمرده است. چنانکه فرماید: «و از کشتیها و چارپایان برای شما مرکب فراهم ساخت.»13 توجیهش این است که خداوند، خالق انسان است ، و مخلوقات و مصنوعات انسان، مخلوق و مصنوع معالواسطه خداوند شمرده میشود. یعنی خداوند میتوانست انسان را حیوانی ابزارساز بیافریند[چنانکه آفریده است]، یا مانند سایر حیوانات، فاقد این استعداد و قدرتش بگرداند. حال که ا نسان دارای این استعداد و قدرت است، اعتبارش به حق تعالی باز میگردد. چنانکه اگر ا نسانها در آینده نزدیک، آدم آهنیهای ابزارساز یا کامپیوترهای کامپیوتر ساز پدید آورد، اعتبارش به انسان که پدید آورنده و برنامه ریز اول است بازمیگردد.»14
آنچه معروض افتاد، جان کلام و چکیده نظریه و نگرش توحیدی و ا لهی، در برابر نظریه و نگرش طبیعی و مادی است و با این کلید، درهای بسیاری از مشکلات باز میشود. برای مثال، گاه از بعضی از متجددان و غرب زدگان یا علم زدگان شنیده میشد که در تمسخر بینش الهی یک مؤمن ساده، به او میگفتند: «برو جانم این تب را دعا و خدا قطع نمیکند. این چرک را آنتیبیوتیک خشک میکند». پاسخش این است که خداوند که با حرف جهان را اداره نمیکند، بلکه اسباب آفرین است و با وسائط و اسباب کارها را انجام میدهد. حال این وسائط یا اسباب ممکن است هر چیزی باشد. گاه کلمهایجادی «کُن» است. گاه ملائکه و موجودات غیبی است. گاه هم پدیدههای طبیعی است. آنتی بیوتیک آفریده مع الواسطه یا غیر مستقیم خداوند است.
او به جای آنکه مستقیماً آنتی بیوتیک بیافریند، انسان و ذهن علم گرای برنامهریزِ آنتیبیوتیک ساز او را آفریده است. تازه، انسان را هم نه بی واسطه بلکه از همین آب و گل آفریده است. در پرتو این نگرش، بسیاری ازآیات دشوار قرآنی را به آسانی درمییابیم. در آغاز سوره الرحمن میفرماید: «... خلق الانسان. علّمه البیان؛ انسان را آفرید. به او زبان آموخت.» دراینجا هم وسائط بین اراده خداوند و زبان آموزش انسان را در نظر می آوریم. خداوند به کسی بیواسطه زبان و سخنگویی نیاموخته است، ولی ذهن انسان را چنانکه برجستهترین زبانشناس امروز غرب، چامسکی، میگوید برنامه ریزی شده و دارای استعداد زبان آموزی آفریده است.
یا در سوره علق میفرماید: «اقرأ و ربک الاکرم. الذی علّم بالقلم؛ بخوان و پروردگار تو بس گرامی است. همان که با قلم [وکتابت، انسان را ] آموزش داد.» در اینجا هم معلوم است که خداوند مستقیماً و بی واسطه، قلم را به دست کسی نداده است . او انسان را علم آموزِ علم آفرین و فرهنگ ساز و تمدن ساز آفریده است. یعنی همه این تواناییها را به صورت استعداد در سرشت انسان نهاده است که هر یک به موقع خود بارور میشود.
پانوشتها:
1. جاثیه (45) آیه 24.
2. انعام (6) آیه 95.
3. رعد (13) آیه 12؛ اعراف (7) آیه 57.
4. روم (30) آیه 24.
5. واقعه (56) آیه 6873.
6. آه 6367.
7. الرحمن (55) آیه 24.
8. شوری (42) آیه 42.
9. آیه 34.
10. حج (22) آیه 65.
11. ابراهیم (14) آیه 32.
12. لقمان (31) آیه 31؛ شوری (42) آیه 32.
13. زخرف (43) آیه 12
ونیز: الرحمن (55) آیه24، اسرا (17) آیه 66.
14. قرآن کریم، ترجمـه، توضیـحات و واژهنامه از بهاءالدین خرمشاهی، ص 340 (ذیل آیه 65 سوره حج).
پدیدآورنده: بهاء الدین خرمشاهی
بعضی ا ز فیلسوفان باستان ادعا میکردند که جهان «قدیم» است. یعنی ا زلی و بلا اول است و قهراً حادث یا آفریده نیست. در یک تقسیم بندی این عده را «دهریه» مینامیدند. حتی در میان عرب جاهلی هم این اندیشه طرفدار داشته است: «و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا الاّ الدهر...»1 «وگویند چیزی جز زندگی دنیوی ما در کار نیست، که بعضی زنده میشویم و بعضی میمیریم و جز روزگار ما را نابود نمیکند؛ و آنان را به این امر علم نیست. چیزی جز پندار نمیبافند.»
اما پیشرفت علم و فلسفه نشان داد که جهان مادی، نمیتواند قدیم باشد. و نمیتواند علت مادی داشته باشد. زیرا آنچه مادی است، «ممکن» است (یعنی میتواند باشد و میتواند نباشد) و علت جهان باید فراتر از ممکن، یعنی واجب، (ضروری) باشد. حتی علم بیش از فلسفه قائل به این است که ازلی خواندن موجود (موجود مادی) بی وجه است و همه چیز، یعنی آنچه در جهان است ، و خود جهان عمری و آغازی دارد.
علم با آنکه جهان را حادث (پدید آمده) میداند ولی نه قائل به آفرینش جهان است و نه منکر آن. به عبارت دیگر قول به آفرینش جهان یک اندیشه فلسفی و نیز یک عقیده دینی ـ اعتقادی است.ممکن است نظریه بیگ بنگ (مهبانگ یا صیحه بزرگ کیهانی) که علم میگوید، بیان علمی نظریه یا عقیده آفرینش باشد که بعضی از فلسفهها و اغلب ادیان میگوید.
بیگ بنگ یعنی انفجار عظیم اولیه ـ که جرثومه کیهان با کمترین جرم و بیشترین چگالی، در زمانی از« آن» و اعشار ثانیه کمتر، بیشترین انبساط را مییابد ـ هر چه باشد، نحوه به وجود آمدن کیهان است، نه علّت آن.
مراد ما از بیان این مقدمه، بیان این رقم است که بیگ بنگ یا انفجار کیهانی در ده تا سیزده میلیارد سال پیش رخ داده است. از عمر زمین حدوداً چهارمیلیارد و ششصد میلیون سال میگذرد. از عمر اجداد انسانی ـ حیوانی، کمتر از دو میلیون سال میگذرد. از عمر انسان هوشمند که شبیه به انسان امروزی است صد تا 120 هزار سال میگذرد. از آغاز تاریخ تمدّن و تدوین فرهنگ انسان فقط ده هزار سال میگذرد. از عمرکشاورزی که در عهد نوسنگی پدید آمد، حدوداً نه هزار سال میگذرد (در این مقاله به مسأله کشاورزی باز میگردیم).
جهان یا به هر حال منظومه شمسی، خودکار میگردد. به تعبیر قرآنی، ماه و خورشید و ستارگان همه مسخّر امر الهی اند. خداوند، طبیعت را پرورنده و خودکار و منظم آفریده است. یعنی در زمین، روز و شب و ماه و سال با نظم شگرفی به نحو تکراری پدید میآید. نظم کیهانی و طبیعی تا حدی است که جهان را به حق به ساعت تشبیه کردهاند.
همین نظم و سامانمندی طبیعت و خودکاری کاروبار آن باعث شدهاست که عدهای طبیعت گرا یا دهرگرا (روزگارگرا) باشند که به آنها اشاره کردیم.
از سوی دیگر، علم یا علوم طبیعی بر مبنای پژوهش در طبیعت پدید آمده است. یعنی نظم و قاعده و قانون و سامان طبیعت را کشف کرده و توانسته است و میتواند با تکیه بر این نظم و سامان، فی المثل خسوف و کسوفها میلیونها سال بعد را با دقت پیشبینی کند.
تبیین پذیری رفتار طبیعت که به اصطلاح بر رابطه علّی (علت و معلولی) استوار است، باعث شبهه بعضی ازانسان های گذشته و حال شده است؛ یعنی ابر و باد و مه و خورشید و فلک را خود مختار و علت العلل احوال و آمار جوّی و طبیعی میانگارند؛ یعنی میگویند باران و باد چگونه پدید میآید و خاک چگونه ازتأثیر موجودات ذرهبینی در صخرههای میلیونها سال پیش سطح زمین پدید آمده و از آمیختن آب و خاک ، گیاه پدید میآید و…. به عبارت دیگر این دهریه (دهریان قدیمی، اصالت طبیعیان، طبیعت گراهای علم گرای جدید) نزدیک بین هستند و داستان جهان و آفرینش و حتی کاروبار طبیعت را از نیمه، از نیمه دوم، یا وسط، تماشا و سپس تبیین میکنند.
اما ما مسلمانان درقرآن کریم میخوانیم که آب باران را خداوند، از آسمان به امر خویش و به عنوان لطفی در حق بشر ونعمتی برای او و بهبود و حتی امکان پذیری زندگی او میفرستد. او «فالق الحب و النوی» (شکافنده دانه و هسته) است.2 بادها را نیز او میفرستد تا ابرهای آبستن و پر بار را جا به جا کنند.3 زمین مرده و پژمرده را اوست که احیا میکند.4
پدید آمدن کشاورزی، یکی از انقلابیترین دستاوردهای علمی بشر و به تعبیر اهل ادیان، یکی از مهمترین نعمتها و موهبتهای خداوند به انسان است. تاریخ علم، عادت همه کاروبارهای علم و علمی را به بشر نسبتمیدهد.
یعنی معتقد است که کشاورزی، یافته و دستاورد بشری است. و همین بشر میتواند آبیاری را که از لوازم کشاورزی است به فرمان آورد و بسامان گرداند. چنانکه میتواند ابرهایی را که نازا و بی باران هستند، بارور و زایا گرداند تا ببارند. یا باران مصنوعی به راه اندازد، که امروزه حتی درکشورهای عقبمانده و نیمه توسعه یافته هم جزو عادات روز مره کشاورزی و آبیاری است. حال در این آیات قرآنی، با نگاهی جدید تأمل کنید: «آیا به آبی که میآشامید اندیشیدهاید؟آیا شما آن را از ابر فرو فرستادهاید یا ما فرو فرستادهایم؟ اگر خواهیم آن را تلخ و شور گردانیم. پس چرا سپاس نمیگزارید؟ آیا به آتشی که میافروزید اندیشیدهاید؟ آیا شما درختش را آفریدهاید یا ما آفرینندهایم؟ ما آن را پندآموزی ساختهایم و توشهای برای راهروان.»5
و در همین سوره، پیش از آیاتی که نقل کردیم،در باره کشت و زرع میفرماید: آیا در آنچه میکارید اندیشیدهاید؟ آیا شما آن را میرویانید یا ما رویانندهایم؟ اگر خواهیم آن را خرد و ریزگردانیم و شم حسرت زده شوید و گویید ما غرامت دیدگانیم، بلکه ما بی بهرگانیم.»6
هر چند که گفتیم، انقلاب کشاورزی و کشاورزی انقلابی از مهمترین رویدادهای تمدن بشری است و در جنب کشف آتش و اختراع خط، سه پدیده بسیار مهم تمدن ساز و فرهنگ آفرین است، ولی خداوند سلسله جنبان اصلی آنهاست. کشاورز، دانه ر اختراع نکرده است، بلکه یافته است. آب را هم اختراع نکرده است، بلکه در دسترس خود یافته است. همینطور خاک را و به اصطلاح فقط ا ینها را «مونتاژ» کرده است. یا از مونتاژ آنها با خبرشده است. مهم این است که دانه، رویان است؛ یعنی قابلیت رشد دارد. مهم این است که آب روان است. مهم این است که آب و باد و خاک و دانه وجود دارند و با هم تأثیر و تأثر متقابل دارند. اگر نمی داشتند اگرخداوند پیش آفرینی نکرده بود، سطح زمین قاعا صفصفاً (صاف و هموار بیآب و گیاه) بود. پس آبیار و کشاورز واقعی، خداوند است و ما بخیهای بر روی کار میزنیم.
مهمتر ازمسأله کشاورزی و آب و آتش که طبیعیاند یا طبیعی مینماید، مسأله فن و فنآوری یا تکنولوژی است. با توضیحی که دادیم، بسیاری از این نظر قبول میکنند که آبیار و کشاورز اصلی و واقعی و سلسله جنبان و کارگردان کارهای طبیعی و طبیعت خداوند است،ولی در قبول اینکه کارهای فنی به خداوند ربط دارد، هنوز تردید دارند. برای نمونه، کشتی و کشتی سازی را در نظر بگیریم.پی بردن به اینکه چیزهایی ، مثل چوب در آب فرو نمیرود، و از آنجا به ساختن قایق و سپس کشتی و کشتیهای کوه پیکر رهنمون شدن، هم از مراحل و تحوّلات اساسی و دوران ساز و تمدن آفرین تاریخ تمدن بشری است.
ولی خداوند کشتیها را از آیات و نعمتهای خود میشمارد و طبعاً و ظاهراً مایه تأمل و شگفتی است و کشتیها مصنوع بشرند، پس چرا خداوند آنها را به خود نسبت میدهد؟ و میفرماید:«و او راست کشتیهای بادبان برافراشته که چون کوهها در دریا روانند»7. همچنین :«و از پدیدههای شگرف [آیات] او، کشتیهاست مانند کوهها در دریاها».8 و در دنباله این آیه، کلیدی برای درست اندیشی بشر و نگاه درستش به پدیده دریانوردی به دست میدهد:«اگر خواهد باد را نگه دارد، آنگاه آنها بر روی آن [دریا] راکد مانند ؛ در این، برای هر شکیبای شاکری مایههای عبرت است». 9
در جای دیگر از قرآن کریم میفرماید:«آیا نیندیشیدهای که خداوند، آنچه در زمین است و کشتیها را که در دریا به فرمان او روانند ، برای شما رام کرد، و او [اجرام] آسمان را نگاه میدارد که به زمین نیفتد، مگر به اذن او. بیگمان، خداوند به مردم رئوف و مهربان است».10
نگارنده این سطور ، در ترجمه خود از قرآن کریم که دارای پانویسهای تفسیری است،در پانویس و در شرح این آیه و این مشکل یا شبهه، چنین آورده است. «در قرآن مجید، بارها کشتیها را مسخّر انسان 11 و جزو نعمتها و آیات الهی12 و حتی از آفریدههای الهی شمرده است. چنانکه فرماید: «و از کشتیها و چارپایان برای شما مرکب فراهم ساخت.»13 توجیهش این است که خداوند، خالق انسان است ، و مخلوقات و مصنوعات انسان، مخلوق و مصنوع معالواسطه خداوند شمرده میشود. یعنی خداوند میتوانست انسان را حیوانی ابزارساز بیافریند[چنانکه آفریده است]، یا مانند سایر حیوانات، فاقد این استعداد و قدرتش بگرداند. حال که ا نسان دارای این استعداد و قدرت است، اعتبارش به حق تعالی باز میگردد. چنانکه اگر ا نسانها در آینده نزدیک، آدم آهنیهای ابزارساز یا کامپیوترهای کامپیوتر ساز پدید آورد، اعتبارش به انسان که پدید آورنده و برنامه ریز اول است بازمیگردد.»14
آنچه معروض افتاد، جان کلام و چکیده نظریه و نگرش توحیدی و ا لهی، در برابر نظریه و نگرش طبیعی و مادی است و با این کلید، درهای بسیاری از مشکلات باز میشود. برای مثال، گاه از بعضی از متجددان و غرب زدگان یا علم زدگان شنیده میشد که در تمسخر بینش الهی یک مؤمن ساده، به او میگفتند: «برو جانم این تب را دعا و خدا قطع نمیکند. این چرک را آنتیبیوتیک خشک میکند». پاسخش این است که خداوند که با حرف جهان را اداره نمیکند، بلکه اسباب آفرین است و با وسائط و اسباب کارها را انجام میدهد. حال این وسائط یا اسباب ممکن است هر چیزی باشد. گاه کلمهایجادی «کُن» است. گاه ملائکه و موجودات غیبی است. گاه هم پدیدههای طبیعی است. آنتی بیوتیک آفریده مع الواسطه یا غیر مستقیم خداوند است.
او به جای آنکه مستقیماً آنتی بیوتیک بیافریند، انسان و ذهن علم گرای برنامهریزِ آنتیبیوتیک ساز او را آفریده است. تازه، انسان را هم نه بی واسطه بلکه از همین آب و گل آفریده است. در پرتو این نگرش، بسیاری ازآیات دشوار قرآنی را به آسانی درمییابیم. در آغاز سوره الرحمن میفرماید: «... خلق الانسان. علّمه البیان؛ انسان را آفرید. به او زبان آموخت.» دراینجا هم وسائط بین اراده خداوند و زبان آموزش انسان را در نظر می آوریم. خداوند به کسی بیواسطه زبان و سخنگویی نیاموخته است، ولی ذهن انسان را چنانکه برجستهترین زبانشناس امروز غرب، چامسکی، میگوید برنامه ریزی شده و دارای استعداد زبان آموزی آفریده است.
یا در سوره علق میفرماید: «اقرأ و ربک الاکرم. الذی علّم بالقلم؛ بخوان و پروردگار تو بس گرامی است. همان که با قلم [وکتابت، انسان را ] آموزش داد.» در اینجا هم معلوم است که خداوند مستقیماً و بی واسطه، قلم را به دست کسی نداده است . او انسان را علم آموزِ علم آفرین و فرهنگ ساز و تمدن ساز آفریده است. یعنی همه این تواناییها را به صورت استعداد در سرشت انسان نهاده است که هر یک به موقع خود بارور میشود.
پانوشتها:
1. جاثیه (45) آیه 24.
2. انعام (6) آیه 95.
3. رعد (13) آیه 12؛ اعراف (7) آیه 57.
4. روم (30) آیه 24.
5. واقعه (56) آیه 6873.
6. آه 6367.
7. الرحمن (55) آیه 24.
8. شوری (42) آیه 42.
9. آیه 34.
10. حج (22) آیه 65.
11. ابراهیم (14) آیه 32.
12. لقمان (31) آیه 31؛ شوری (42) آیه 32.
13. زخرف (43) آیه 12
ونیز: الرحمن (55) آیه24، اسرا (17) آیه 66.
14. قرآن کریم، ترجمـه، توضیـحات و واژهنامه از بهاءالدین خرمشاهی، ص 340 (ذیل آیه 65 سوره حج).
پدیدآورنده: بهاء الدین خرمشاهی