آثــار ذکــر خـدا
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ذکر خدا آثار مُثبَتِ فراوانی دارد که به گوشهای از آن اشاره میشود.
ذکرْ از آن جهت که با ذاکر، اتّحاد وجودی مییابد و ذکر خدا با حضور او همراه است، پس ذاکر خود را در مَشْهد خدا حاضر میبیند و از کمال قرب و حضورْ طَرْفِ وافری میبندد لذا بر محور حیا از بسیاری از افکار پلید، اخلاق رذایل و اعمال نکوهیده احتراز میکند: ﴿ألم یعْلم بأنّ الله یری) ۱ و در مصاف با اهرمن درون و بیرون که او را به هوی فرا میخواند و بساط هوس را فراسوی او میگشاید بر آنها پیروز میشود به طوری که برای دفع هر خطر آلودگی به گناه؛ عادلانه محفوظ میماند یا برای رفْع محذور پدید آمده و گناه مرتکب شده تائبانه و مُنیبانه کوشش میکند: ﴿قدْ أفْلح من تزکّی ٭ وذکر اسْم ربّه فصلّی) ۲ ﴿والذین إذا فعلوا فاحشةً أو ظلموا أنفسهم ذکروا الله فاسْتغفروا لذنوبهم ومن یغفر الذنوب إلاّ الله ولم یُصرّوا علی ما فعلوا وهم یعلمون) ۳ که آیه اول میتواند مسئله دفع گناه را تبیین کند چنانکه آیه دوم برای تحلیل رفْع گناه از راه توبه و انابه در ظلّ یاد خدا کافی است.
شیطان که عامل نسیان و سبب سهو از حق و ذهول از صدق است چون با ذکر خدا رَجْم میشود، لذا یاد خدای سبحان یکی از دو اثر مُثْبَت را خواهد داشت: یکی آنکه مانع پدیدهٴ سهو و غفلت است و به اصطلاح جنبهٴ دَفْع خطر دارد و دیگر آنکه نسیان پدید آمده را به توجّه و التفات تبدیل میکند و به اصطلاح، جنبهٴ رفع خطر را به همراه دارد: ﴿وما أنسانیُه إلاّ الشیطان أنْ أذکره) ۴ ﴿وامّا یُنسینّک الشیطان فلا تقْعد بعد الذکری مع القوم الظالمین) ۵ ﴿إنّما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة والبغضاء فی الخمر والمیْسر ویصدّکم عن ذکر الله وعن الصلوة فهل أنتم منتهون) ۶ ﴿اسْتحوذ علیهم الشیطان فأنْسیهم ذکر الله) ۷ که در این گونه آیات، عامل پدیدهٴ نسیان، شیطان معرّفی شده است و در آیه ﴿واذکر ربّک إذا نسیت) ۸ یاد خدا سبب برطرف شدن نسیان میشود و خطر آمده را رفع میکند.
شیطان هرگز از تعدّی نسبت به انسانْ صرف نظر نمیکند، چون عدوّ مبین است و از عدوِّ مبین جز تعدّی و تجاوز مستمر چیز دیگری متوقّع نیست لذا باید عامل دفع یا رفع آن نیز استمرار داشته باشد، از این رو به ذکر کثیر امر شده است خواه به طور عموم، مانند: ﴿یا أیّها الذین امنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً) ۹ و خواه به طور خصوص، نظیر: ﴿واذکر ربّک کثیراً) ۱۰ که به نحو خاص به حضرت زکریّا (علیهالسلام) کثرت یاد خدا امر شده، و هر گونه هدایتی که بهرهٴ انبیا و اولیای الهی شده، دیگران نیز مأمور به تأسّی و اقتدا هستند، جز آنکه دلیلی بر اختصاصی بودن آن حکم اقامه شده باشد و در مسئله ذکر کثیر نه تنها دلیلی بر اختصاص ارائه نشده، بلکه دلیل بر تعمیم یافت میشود.
اثر اخلاص ناب
البته استمرار ذکر الهی و تداوم یاد خدا تأثیر بسزایی دارد، لیکن اثر اخلاص ناب بیش از اثر کثرت ذکر است، بلکه در حقیقتْ ذکر خالصانه همان ذکر کثیر است و ذکر بی اخلاص هر چند از لحاظ کمیّتْ وافر باشد ذکر اندک است، حدیثی در ذیل آیه: ﴿إنّ المنافقین یخادعون الله وهو خادعهم وإذا قاموا إلی الصلوة قاموا کُسالی یراءُون الناس ولا یذکرون الله إلاّ قلیلاً) ۱۱ به این صورت آمده که: قال أمیرالمؤمنین (علیهالسلام): ﴿من ذَکَر الله عزّ وجلّ فى السرّ فقد ذکر الله کثیراً، إنّ المنافقین کانوا یذکرون الله علانیةً ولا یذکرونه فى السرّ) ۱۲
عصارهٴ آن حدیث نورانی این است که چون دنیا متاع قلیل است و اهل نفاق برای دنیا ذکر میگویند نه برای رهایی از آن، که ریشه هر خطیئه است لذا ذکر آنها هر چند از لحاظ کمیت فراوان باشد از جهت واقعیت اندک است.
چون هر ذکری به مثابه تیری به قلب سیاه سپاه اهریمن است لازم است هنگام تهاجم دشمن از بیرون و تحامل اهریمن و تطالُب نفس اماره و تواثب مُسَوّله از درون، از کثرت یاد خدا استنصار، و بدان استغاثه شود، چنانکه دربارهٴ جهاد اصغر چنین آمده است: ﴿یا أیّها الذین امنوا إذا لقیتم فئةً فاثْبتوا واذْکروا الله کثیراً لعلّکم تفلحون) ۱۳
از آن جهت که کثرت ذکر مورد فرمان خداست و تنها امتثال همان فرمان سودمند است، لذا خدای سبحان در معرّفی نجاتیافتگان و وصف پارسایان فرهیخته و از خطر رهایی یافته، کثرت یاد را مطرح میکند و آنان را به ذکر کثیر میستاید: ﴿إلاّ الذین امنوا وعملوا الصالحات وذکروا الله کثیراً) ۱۴ ﴿لقد کان لکم فی رسول الله أُسوةٌ حسنة لمن کان یرجوا الله والیوم الاخر وذکر الله کثیراً) ۱۵ ﴿إنّ المسلمین والمسلمات… والذاکرین الله کثیراً والذاکرات أعدّ الله لهم مغفرةً وأجراً عظیماً) ۱۶
تبصره: اثر یاد مظاهر و آیات خدا
به منظور پیروزی بر خصم درون یا دشمن بیرون یاد مظاهر الهی و ذکر آیات ویژه خدا نیز سهم خاص خود را دارد لذا خداوند به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور میدهد که به یاد رهبران گذشته باش که هر کدام در حدّ خود مظهر اسمی از اسمای حسنای الهی بودهاند و سنّت و سیرت و سریرت آنان را به خاطر بیاور تا همچنان کامیاب شوی: ﴿واذکر فی الکتاب إبراهیم إنّه کان صدّیقاً نبیّاً) ۱۷ ﴿واذکر فی الکتاب موسی إنّه کان مخلَصاً وکان رسولا ً نبیّاً)۱۸ ﴿واذکر فی الکتاب إسماعیل إنّه کان صادق الوعد) ۱۹ ﴿واذکر فی الکتاب إدریس إنّه کان صدّیقاً نبیّاً) ۲۰ در این آیات و مانند آن که در قرآن کریم فراوان یافت میشود، خداوند پیامبر گرامی اسلام را به یاد انبیا و اولیای پیشین متذکّر میکند و یاد آنان را سبب تقویت آن حضرت در ایفای عهد رسالت میداند، چنانکه اصل یاد خدا و اخلاص و استمرار آن در ظفرمندی بر طاغیان مؤثّر است، لذا خدای سبحان به موسی و هارون (علیهما السلام) هنگام اعزام برای دعوت فرعون و درباریان او چنین فرموده است: ﴿إذهب أنت وأخوک بایاتی ولا تنیا فی ذکری) ۲۱
یعنی تو (موسی) و برادرت (هارون) با داشتن معجزات و نشانههایی که از طرف من به شما داده شد به سوی فرعون بروید و در احیای یاد و نام من هیچگونه وَنیْ، وَهن، هَون و سستی به خود راه ندهید. موسای کلیم (علیهالسلام) یکی از اهداف مهمّ درخواست مشارکت و وزارت برادر خود هارون (علیهالسلام) را انجام ذکر کثیر دانسته است: ﴿وأشْرِکهُ فی أمری ٭ کی نُسبّحک کثیراً ٭ ونذکرک کثیراً) ۲۲ تأثیر مهم یاد خدا ایجاب کرده تا خداوند گاهی به حفظ قدرت، قوّت و توانمندی امر کند، مانند: ﴿خذوا ما اتیناکم بقوةٍ) ۲۳ ﴿یا یحیی خذ الکتاب بقوةٍ) ۲۴ ﴿وأعدّوا لهم ما اسْتطعتم من قوّةٍ) ۲۵ و زمانی از وَنْی و سستی نهی فرماید مانند آیهٴ مزبور ﴿ولا تنیا فی ذکری) ۲۶
برای استمداد از چنین نیروی غیبی یعنی کمک گرفتن از یاد خدا و توجّه به مظاهر ظهور قدرت و برای حضور قوت الهی، به موسای کلیم (علیهالسلام) دستور داده شد که امّت خود را به ایام تجلّی قدرت خداوند آشنا و متذکر نما: ﴿ولقد أرسلنا رسلنا موسی بایاتنا أن أخْرِج قومَک من الظلمات إلی النور وذکّرهم بأیّام الله إنّ فی ذلک لایاتٍ لکلّ صبّارٍ شکور) ۲۷ در هر مرحله که فیض غیر عادی خداوند تجلی کند و گوشهای از اسرار نهفته جهان، آشکار گردد و شمّهای از حقایق مستور، مشهود شود، همان مرحله، به فراخور خود روزی از روزهای ویژه الهی است؛ و اگر آیه مزبور بر مسئله ظهور حضرت بقیّة الله (أرواح من سواه فداه) و رَجْعَت و قیامتْ تطبیق شده از قبیل تمثیل و بیان مثال است نه تبیین و حصر در مصادیق یاد شده.
خطر فراموشی خدا
با بیان گذشته معلوم میشود که خطر نسیان خدا و سهو از یاد او شکست از تسویل دشمن درون و بیرون است: ﴿من أعرض عن ذکری فإنّ له معیشةً ضنکاً ونحشره یوم القیامة أعمی) ۲۸ ﴿فأعرض عن مَن تولّی عن ذکرنا ولم یرد إلاّ الحیاة الدنیا) ۲۹ تحلیل عقلی آثار مَنْفی نسیان خدا و فراموشی نام و یاد او این است که خدای سبحان نه تنها خالق و فاعل انسان است بلکه مقوّم هویت ربطی و قیّوم شخصیّتِ حرفی او است، به طوری که شناخت او بدون معرفت قیّم وی یعنی خداوند ممکن نیست؛ زیرا شناخت معنای ربطی و حرفی بدون معرفت معنای نفسی و مستقل، که همان خداوند است، میسّر نخواهد بود و با نسیان آن مقوّم و فراموشی آن قیّم، هویّتِ خود انسان نیز فراموش میشود، و با فراموشی هویّتِ خویش هیچگونه احساسی از تطاول غارتگران هویّتْ وجود نخواهد داشت و با عدم احساس خطر، هیچگونه قیام و اقدامی علیه دشمنِ مهاجم صورت نمیپذیرد، در نتیجه تمام شئون ادراکی و تحریکی انسان به اسارت اهریمن درآمده و برابر خواستههای برخاسته از خوی خونآشام آن امیر شریر و فرمانروای خودکام، اشیا را میفهمد و به آنها عمل میکند و هر گونه معروفی نزد او منکر تلقّی میشود و هر گونه منکری نزد او معروف به حساب میآید ﴿ولا تکونوا کالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم أُولئک هم الفاسقون) ۳۰
برخی چنین گفتهاند که نسبت حدیث معروفِ «من عرف نفسه عرف ربّه» با آیه مزبور، نسبت اصل قضیهٴ و عکس نقیض قضیّه است، یعنی اگر معرفت خدا از معرفت نفس پدید میآید معلوم میشود فراموشی خدا و عدم معرفت او ناشی از فراموشی نفس وعدم معرفت آن است.
به هر تقدیر؛ ذکر خدا سبب تذکّر هویت خویش و رسیدگی به تعالی او خواهد بود، و فراموشی خدا سبب فراموشی هویّت و رها کردن آن در دسترس هر مهاجم و مجحِف و مُتَجانِف است، که در این وضع، چیزی به نام هویّت انسانی باقی نخواهد ماند، آنگاه دیگری به جای وی قرار میگیرد و تمام امانی و اغراض و غرایز نفسانی و اهریمنی خود را به عنوان تمدّن، سعادت و تکامل بر او تحمیل میکند
پاورقی ها :
۱ ـ سورهٴ علق، آیهٴ ۱۴/
۲ ـ سورهٴ اعلی، آیهٴ ۱۵ ـ ۱۴/
۳ ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۳۵/
۴ ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۶۳/
۵ ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۶۸/
۶ ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۹۱/
۷ ـ سورهٴ مجادله، آیهٴ ۱۹/
۸ ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۲۴/
۹ ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۴۱/
۱۰ ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۴۱/
۱۱ ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۴۲/
۱۲ ـ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۱۶۴، ح ۳/
۱۳ ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۴۵/
۱۴ ـ سورهٴ شعراء، آیهٴ ۲۲۷/
۱۵ ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۲۱/
۱۶ ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۳۵/
۱۷ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۴۱/
۱۸ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۵۱/
۱۹ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۵۴/
۲۰ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۵۶/
۲۱ ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۴۲/
۲۲ ـ سورهٴ طه، آیات ۳۲ ـ ۳۴/
۲۳ ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۶۳/
۲۴ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۱۲/
۲۵ ـ سورهٴ أنفال، آیهٴ ۶۰/
۲۶ ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۴۲/
۲۷ ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۵/
۲۸ ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۱۲۴/
۲۹ ـ سورهٴ نجم، آیهٴ ۲۹/
۳۰ ـ سورهٴ حشر، آیهٴ ۱۹/
ذکرْ از آن جهت که با ذاکر، اتّحاد وجودی مییابد و ذکر خدا با حضور او همراه است، پس ذاکر خود را در مَشْهد خدا حاضر میبیند و از کمال قرب و حضورْ طَرْفِ وافری میبندد لذا بر محور حیا از بسیاری از افکار پلید، اخلاق رذایل و اعمال نکوهیده احتراز میکند: ﴿ألم یعْلم بأنّ الله یری) ۱ و در مصاف با اهرمن درون و بیرون که او را به هوی فرا میخواند و بساط هوس را فراسوی او میگشاید بر آنها پیروز میشود به طوری که برای دفع هر خطر آلودگی به گناه؛ عادلانه محفوظ میماند یا برای رفْع محذور پدید آمده و گناه مرتکب شده تائبانه و مُنیبانه کوشش میکند: ﴿قدْ أفْلح من تزکّی ٭ وذکر اسْم ربّه فصلّی) ۲ ﴿والذین إذا فعلوا فاحشةً أو ظلموا أنفسهم ذکروا الله فاسْتغفروا لذنوبهم ومن یغفر الذنوب إلاّ الله ولم یُصرّوا علی ما فعلوا وهم یعلمون) ۳ که آیه اول میتواند مسئله دفع گناه را تبیین کند چنانکه آیه دوم برای تحلیل رفْع گناه از راه توبه و انابه در ظلّ یاد خدا کافی است.
شیطان که عامل نسیان و سبب سهو از حق و ذهول از صدق است چون با ذکر خدا رَجْم میشود، لذا یاد خدای سبحان یکی از دو اثر مُثْبَت را خواهد داشت: یکی آنکه مانع پدیدهٴ سهو و غفلت است و به اصطلاح جنبهٴ دَفْع خطر دارد و دیگر آنکه نسیان پدید آمده را به توجّه و التفات تبدیل میکند و به اصطلاح، جنبهٴ رفع خطر را به همراه دارد: ﴿وما أنسانیُه إلاّ الشیطان أنْ أذکره) ۴ ﴿وامّا یُنسینّک الشیطان فلا تقْعد بعد الذکری مع القوم الظالمین) ۵ ﴿إنّما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة والبغضاء فی الخمر والمیْسر ویصدّکم عن ذکر الله وعن الصلوة فهل أنتم منتهون) ۶ ﴿اسْتحوذ علیهم الشیطان فأنْسیهم ذکر الله) ۷ که در این گونه آیات، عامل پدیدهٴ نسیان، شیطان معرّفی شده است و در آیه ﴿واذکر ربّک إذا نسیت) ۸ یاد خدا سبب برطرف شدن نسیان میشود و خطر آمده را رفع میکند.
شیطان هرگز از تعدّی نسبت به انسانْ صرف نظر نمیکند، چون عدوّ مبین است و از عدوِّ مبین جز تعدّی و تجاوز مستمر چیز دیگری متوقّع نیست لذا باید عامل دفع یا رفع آن نیز استمرار داشته باشد، از این رو به ذکر کثیر امر شده است خواه به طور عموم، مانند: ﴿یا أیّها الذین امنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً) ۹ و خواه به طور خصوص، نظیر: ﴿واذکر ربّک کثیراً) ۱۰ که به نحو خاص به حضرت زکریّا (علیهالسلام) کثرت یاد خدا امر شده، و هر گونه هدایتی که بهرهٴ انبیا و اولیای الهی شده، دیگران نیز مأمور به تأسّی و اقتدا هستند، جز آنکه دلیلی بر اختصاصی بودن آن حکم اقامه شده باشد و در مسئله ذکر کثیر نه تنها دلیلی بر اختصاص ارائه نشده، بلکه دلیل بر تعمیم یافت میشود.
اثر اخلاص ناب
البته استمرار ذکر الهی و تداوم یاد خدا تأثیر بسزایی دارد، لیکن اثر اخلاص ناب بیش از اثر کثرت ذکر است، بلکه در حقیقتْ ذکر خالصانه همان ذکر کثیر است و ذکر بی اخلاص هر چند از لحاظ کمیّتْ وافر باشد ذکر اندک است، حدیثی در ذیل آیه: ﴿إنّ المنافقین یخادعون الله وهو خادعهم وإذا قاموا إلی الصلوة قاموا کُسالی یراءُون الناس ولا یذکرون الله إلاّ قلیلاً) ۱۱ به این صورت آمده که: قال أمیرالمؤمنین (علیهالسلام): ﴿من ذَکَر الله عزّ وجلّ فى السرّ فقد ذکر الله کثیراً، إنّ المنافقین کانوا یذکرون الله علانیةً ولا یذکرونه فى السرّ) ۱۲
عصارهٴ آن حدیث نورانی این است که چون دنیا متاع قلیل است و اهل نفاق برای دنیا ذکر میگویند نه برای رهایی از آن، که ریشه هر خطیئه است لذا ذکر آنها هر چند از لحاظ کمیت فراوان باشد از جهت واقعیت اندک است.
چون هر ذکری به مثابه تیری به قلب سیاه سپاه اهریمن است لازم است هنگام تهاجم دشمن از بیرون و تحامل اهریمن و تطالُب نفس اماره و تواثب مُسَوّله از درون، از کثرت یاد خدا استنصار، و بدان استغاثه شود، چنانکه دربارهٴ جهاد اصغر چنین آمده است: ﴿یا أیّها الذین امنوا إذا لقیتم فئةً فاثْبتوا واذْکروا الله کثیراً لعلّکم تفلحون) ۱۳
از آن جهت که کثرت ذکر مورد فرمان خداست و تنها امتثال همان فرمان سودمند است، لذا خدای سبحان در معرّفی نجاتیافتگان و وصف پارسایان فرهیخته و از خطر رهایی یافته، کثرت یاد را مطرح میکند و آنان را به ذکر کثیر میستاید: ﴿إلاّ الذین امنوا وعملوا الصالحات وذکروا الله کثیراً) ۱۴ ﴿لقد کان لکم فی رسول الله أُسوةٌ حسنة لمن کان یرجوا الله والیوم الاخر وذکر الله کثیراً) ۱۵ ﴿إنّ المسلمین والمسلمات… والذاکرین الله کثیراً والذاکرات أعدّ الله لهم مغفرةً وأجراً عظیماً) ۱۶
تبصره: اثر یاد مظاهر و آیات خدا
به منظور پیروزی بر خصم درون یا دشمن بیرون یاد مظاهر الهی و ذکر آیات ویژه خدا نیز سهم خاص خود را دارد لذا خداوند به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور میدهد که به یاد رهبران گذشته باش که هر کدام در حدّ خود مظهر اسمی از اسمای حسنای الهی بودهاند و سنّت و سیرت و سریرت آنان را به خاطر بیاور تا همچنان کامیاب شوی: ﴿واذکر فی الکتاب إبراهیم إنّه کان صدّیقاً نبیّاً) ۱۷ ﴿واذکر فی الکتاب موسی إنّه کان مخلَصاً وکان رسولا ً نبیّاً)۱۸ ﴿واذکر فی الکتاب إسماعیل إنّه کان صادق الوعد) ۱۹ ﴿واذکر فی الکتاب إدریس إنّه کان صدّیقاً نبیّاً) ۲۰ در این آیات و مانند آن که در قرآن کریم فراوان یافت میشود، خداوند پیامبر گرامی اسلام را به یاد انبیا و اولیای پیشین متذکّر میکند و یاد آنان را سبب تقویت آن حضرت در ایفای عهد رسالت میداند، چنانکه اصل یاد خدا و اخلاص و استمرار آن در ظفرمندی بر طاغیان مؤثّر است، لذا خدای سبحان به موسی و هارون (علیهما السلام) هنگام اعزام برای دعوت فرعون و درباریان او چنین فرموده است: ﴿إذهب أنت وأخوک بایاتی ولا تنیا فی ذکری) ۲۱
یعنی تو (موسی) و برادرت (هارون) با داشتن معجزات و نشانههایی که از طرف من به شما داده شد به سوی فرعون بروید و در احیای یاد و نام من هیچگونه وَنیْ، وَهن، هَون و سستی به خود راه ندهید. موسای کلیم (علیهالسلام) یکی از اهداف مهمّ درخواست مشارکت و وزارت برادر خود هارون (علیهالسلام) را انجام ذکر کثیر دانسته است: ﴿وأشْرِکهُ فی أمری ٭ کی نُسبّحک کثیراً ٭ ونذکرک کثیراً) ۲۲ تأثیر مهم یاد خدا ایجاب کرده تا خداوند گاهی به حفظ قدرت، قوّت و توانمندی امر کند، مانند: ﴿خذوا ما اتیناکم بقوةٍ) ۲۳ ﴿یا یحیی خذ الکتاب بقوةٍ) ۲۴ ﴿وأعدّوا لهم ما اسْتطعتم من قوّةٍ) ۲۵ و زمانی از وَنْی و سستی نهی فرماید مانند آیهٴ مزبور ﴿ولا تنیا فی ذکری) ۲۶
برای استمداد از چنین نیروی غیبی یعنی کمک گرفتن از یاد خدا و توجّه به مظاهر ظهور قدرت و برای حضور قوت الهی، به موسای کلیم (علیهالسلام) دستور داده شد که امّت خود را به ایام تجلّی قدرت خداوند آشنا و متذکر نما: ﴿ولقد أرسلنا رسلنا موسی بایاتنا أن أخْرِج قومَک من الظلمات إلی النور وذکّرهم بأیّام الله إنّ فی ذلک لایاتٍ لکلّ صبّارٍ شکور) ۲۷ در هر مرحله که فیض غیر عادی خداوند تجلی کند و گوشهای از اسرار نهفته جهان، آشکار گردد و شمّهای از حقایق مستور، مشهود شود، همان مرحله، به فراخور خود روزی از روزهای ویژه الهی است؛ و اگر آیه مزبور بر مسئله ظهور حضرت بقیّة الله (أرواح من سواه فداه) و رَجْعَت و قیامتْ تطبیق شده از قبیل تمثیل و بیان مثال است نه تبیین و حصر در مصادیق یاد شده.
خطر فراموشی خدا
با بیان گذشته معلوم میشود که خطر نسیان خدا و سهو از یاد او شکست از تسویل دشمن درون و بیرون است: ﴿من أعرض عن ذکری فإنّ له معیشةً ضنکاً ونحشره یوم القیامة أعمی) ۲۸ ﴿فأعرض عن مَن تولّی عن ذکرنا ولم یرد إلاّ الحیاة الدنیا) ۲۹ تحلیل عقلی آثار مَنْفی نسیان خدا و فراموشی نام و یاد او این است که خدای سبحان نه تنها خالق و فاعل انسان است بلکه مقوّم هویت ربطی و قیّوم شخصیّتِ حرفی او است، به طوری که شناخت او بدون معرفت قیّم وی یعنی خداوند ممکن نیست؛ زیرا شناخت معنای ربطی و حرفی بدون معرفت معنای نفسی و مستقل، که همان خداوند است، میسّر نخواهد بود و با نسیان آن مقوّم و فراموشی آن قیّم، هویّتِ خود انسان نیز فراموش میشود، و با فراموشی هویّتِ خویش هیچگونه احساسی از تطاول غارتگران هویّتْ وجود نخواهد داشت و با عدم احساس خطر، هیچگونه قیام و اقدامی علیه دشمنِ مهاجم صورت نمیپذیرد، در نتیجه تمام شئون ادراکی و تحریکی انسان به اسارت اهریمن درآمده و برابر خواستههای برخاسته از خوی خونآشام آن امیر شریر و فرمانروای خودکام، اشیا را میفهمد و به آنها عمل میکند و هر گونه معروفی نزد او منکر تلقّی میشود و هر گونه منکری نزد او معروف به حساب میآید ﴿ولا تکونوا کالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم أُولئک هم الفاسقون) ۳۰
برخی چنین گفتهاند که نسبت حدیث معروفِ «من عرف نفسه عرف ربّه» با آیه مزبور، نسبت اصل قضیهٴ و عکس نقیض قضیّه است، یعنی اگر معرفت خدا از معرفت نفس پدید میآید معلوم میشود فراموشی خدا و عدم معرفت او ناشی از فراموشی نفس وعدم معرفت آن است.
به هر تقدیر؛ ذکر خدا سبب تذکّر هویت خویش و رسیدگی به تعالی او خواهد بود، و فراموشی خدا سبب فراموشی هویّت و رها کردن آن در دسترس هر مهاجم و مجحِف و مُتَجانِف است، که در این وضع، چیزی به نام هویّت انسانی باقی نخواهد ماند، آنگاه دیگری به جای وی قرار میگیرد و تمام امانی و اغراض و غرایز نفسانی و اهریمنی خود را به عنوان تمدّن، سعادت و تکامل بر او تحمیل میکند
پاورقی ها :
۱ ـ سورهٴ علق، آیهٴ ۱۴/
۲ ـ سورهٴ اعلی، آیهٴ ۱۵ ـ ۱۴/
۳ ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۳۵/
۴ ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۶۳/
۵ ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۶۸/
۶ ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۹۱/
۷ ـ سورهٴ مجادله، آیهٴ ۱۹/
۸ ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۲۴/
۹ ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۴۱/
۱۰ ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۴۱/
۱۱ ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۴۲/
۱۲ ـ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۱۶۴، ح ۳/
۱۳ ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۴۵/
۱۴ ـ سورهٴ شعراء، آیهٴ ۲۲۷/
۱۵ ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۲۱/
۱۶ ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۳۵/
۱۷ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۴۱/
۱۸ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۵۱/
۱۹ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۵۴/
۲۰ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۵۶/
۲۱ ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۴۲/
۲۲ ـ سورهٴ طه، آیات ۳۲ ـ ۳۴/
۲۳ ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۶۳/
۲۴ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۱۲/
۲۵ ـ سورهٴ أنفال، آیهٴ ۶۰/
۲۶ ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۴۲/
۲۷ ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۵/
۲۸ ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۱۲۴/
۲۹ ـ سورهٴ نجم، آیهٴ ۲۹/
۳۰ ـ سورهٴ حشر، آیهٴ ۱۹/