چکیده

متن

حقیقت ایمان تسلیم است. انسان مؤمن، از خود عزم مستقل و تصمیم جداگانه و خودسرانه‏ای ندارد، بلکه تسلیمِ اراده و تصمیمِ خداوند عالَم است تا ذات اقدس الهی، تکلیف او را به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روشن کند: ﴿وما کان لمؤمنٍ ولا مؤمنةٍ إذا قضی الله ورسوله أمراً أن یکون لهم الخیرة من أمْرهم ومنْ یعص الله ورسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً﴾۱/
مؤمن واقعی، نه تنها تسلیم محض در مقابل فرمان خدا و دستور رسول اوست و کلمه‏ای را از روی اعتراض بر زبان جاری نمی‏کند، بلکه پس از داوری و قضاوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ‏گونه گرفتگی و ناراحتی در اندرون خود نیز احساس نمی‏کند و از صمیم قلب به قضاوت او رضایت می‏دهد: ﴿فلا وربّک لا یؤمنون حتّی یحکّموک فیما شَجَرَ بینهم ثمّ لا یَجدوا فی أنفسهم حَرَجاً ممّا قضیْت ویُسلّموا تسلیماً﴾۲/
از این رو فرمود: پیامبر، نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر، برتر و صاحب اختیارتر است؛ ﴿النّبیّ أولی بالمؤمنین من أنفسهم﴾۳/
از امام باقر (علیه‏السلام) نقل شده است:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بعضی از سفرهای خود به گروهی برخورد کرده پرسید: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما مؤمن هستیم. فرمود: حقیقت ایمان شما چیست؟ گفتند: راضی به قضای الهی هستیم، کارهایمان را به خدا واگذار کرده، تسلیم امر او هستیم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اینها گروهی عالم و حکیم هستند که گویا از کثرت حکمت به درجهٴ انبیا نزدیک شده‏اند. آن‏گاه خطاب به آنان فرمود: اگر صادق هستید، بنایی نسازید که در آن سکونت نمی‏کنید و مالی جمع نکنید که خودتان آن را به مصرف نمی‏رسانید و پروا داشته باشید از خدایی که به سوی او باز می‏گردید؛ بینا رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فى بعض أسفاره إذ لقیه رکْبٌ. فقالوا: السّلام علیک یا رسول الله! فقال صلّی الله علیه و آله و سلّم: ما أنتم؟ فقالوا: نحن مؤمنون یا رسول الله! قال صلّی الله علیه و آله و سلّم: فما حقیقة إیمانکم؟ قالوا: الرّضا بقضاء الله والتفویض إلی الله والتسلیم لأمر الله. فقال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: علماء حکماء کادوا أن یکونوا من الحکمة أنبیاء. فإن کنتم صادقین فلا تبنوا ما لا تسکنون ولا تجمعوا ما لا تأکلون واتّقوا الله الّذى إلیه ترجعون۴/
نابر این، ایمان نورانیتی است که اگر در اندرون آدمی مستقر گردد، او را به تسلیم محض در برابر خدا و وحی وادار می‏کند و آثار این تسلیم قبل از هر چیز در اندیشه و فکر آدمی ظاهر می‏شود و سپس بر تمایلات وی اثر می‏گذارد و ثمرهٴ آن بر تک تک اعضا و جوارح انسان ظاهر می‏گردد. درجهٴ تسلیم انسان هر چه بیشتر باشد، ایمان او بیشتر است، همانند خونی که از قلب حرکت کرده، از طریق رگ‏های مختلف، خود را به یکایک سلول‏های بدن می‏رساند و آنها را تغذیه می‏کند. آثار این تغذیه همان حیات و نشاطی است که در اعضا، جوارح و سلول‏ها مشاهده می‏شود. چنان که می‏توان ایمان را به چراغ روشنی تشبیه کرد که در محدوده‏ای بزرگ قرار دارد و پرتو آن از همهٴ پنجره‏ها و منفذهای آن قابل مشاهده است. آن چراغْ هر چه پر نورتر باشد، پرتو افشانی آن از منفذها بیشتر و درخشش آن بهتر خواهد بود.
امام صادق (علیه‏السلام) ایمان را برترین عمل و بهترین پشتوانه‏ای که بدون آن، سایر اعمال مورد قبول واقع نمی‏شود، معرفی کرد. آن‏گاه راوی پرسید: چگونه ممکن است ایمان کم و زیاد شود؟ فرمود:
خدای متعال ایمان را بر همهٴ اعضا و جوارح انسان واجب کرد. هیچ عضوی نیست جز این که سهمی از ایمان و تکلیف بر عهدهٴ اوست؛ زیرا واجب‏های قلب غیر از کارهای واجب گوش، واجب‏های گوش غیر از مسایل واجب بر چشم‏ها، امور واجب بر چشم‏ها غیر از چیزی است که بر زبان واجب است و…. خدای متعال با نزول آیاتی وظایف هر یک از اعضا را مشخص کرده است؛ قلت: إنّ الإیمان لَیتِمُّ ویَنقص ویزید؟ قال علیه السلام: «نعم قلت: کیف ذلک؟ قال علیه السلام: لأنّ الله تبارک وتعالی فرض الإیمان علی جوارح ابن آدم وقسّمه علیها وفرّقه فیها فلیس مِن جوارحه جارحةٌ إلاّ وقد وکّلت من الإیمان بغیر ما وکّلت به أُختها… ینطق به الکتاب لها ویشهد به علیها. ففرض علی القلب غیر ما فرض علی السمع وفرض علی السمع غیر ما فرض علی العینین وفرض علی العینین غیر ما فرض علی اللّسان و…»۵/
تذکّر: تکلیف الهی فقط متوجّه هویت اصیل انسانی، یعنی روح اوست و اعضا و جوارح، ابزار امتثال تکلیف‏اند، نه مخاطب و مکلّف. البتّه به دید دیگر که اعتقاد دارد هر موجودی دارای ادراک خاص خود است و از این جهت نیز مسؤولیت مخصوص دارد لذا اعضا و جوارح در معاد شهادت می‏دهند توجیه خطاب به اعضا و تکلیف آنها معنای خاص خود را خواهد داشت.
نه تنها کامل‏ترین مرحلهٴ ایمان، یعنی تسلیم کامل بودن همهٴ اعضا و جوارح، نیاز به معرفت و شناخت وظایفی که بر عهدهٴ هر یک از اعضاست، دارد، بلکه مراحل ابتدایی این تسلیم نیز به سهم خود نیاز به این شناخت و معرفت دارد. از سوی دیگر شناخت وظایف اعضا نیز متّکی به برخی معارف مقدماتی، مانند شناخت مبدأ، معاد، رسالت، اسما و صفات الهی و… است، به گونه‏ای که بدون آشنایی با این معارف، ایمان تحقق پیدا نمی‏کند.
چنان که کراراً اشاره شد اگر ائمّه (علیهم‏السلام) نبودند امت اسلامی اطلاعی از این‏گونه معارف نداشت و طبعاً راهی برای رسیدن به سرچشمه‏های ایمان پیدا نمی‏کرد.
حضرت امام عسکری (علیه‏السلام) فرمود:
اگر محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اوصیای او نبودند شما همانند چهارپایان حیران وسرگردان می‏ماندید؛ زیرا واجبی از واجبات الهی را نمی‏شناختید. آن ذوات مقدس دروازهٴ معارف و احکام هستند و همان‏گونه که وارد شدن به یک قریه از غیر دروازهٴ آن ممکن نیست، وارد شدن به شهر علم، معارف و احکام الهی جز از دروازهٴ اهل بیت (علیهم‏السلام) امکان ندارد؛ ولولا محمّدٌ صلّی الله علیه و آله و سلّم والأوصیاء مِن وُلْده کُنْتم حَیاری کالْبهائم، لا تعرفون فرضاً مِن الفرائض؛ و هل تُدخل قریةٌ إلاّ مِن بابها۶/
از امام باقر (علیه‏السلام) پرسیدند چرا به علی (علیه‏السلام) امیرالمؤمنین گفته می‏شود، در حالی که قبل از او کسی بدین نام خوانده نشد و بعد از او نیز نامیده نمی‏شود؟ فرمود:
زیرا علی بن ابی‏طالب (علیه‏السلام) طعام علمْ برای مردم می‏آورد و کسی جز او این کار را نمی‏کند؛ لم سُمّى علىٌ علیه‏السلام أمیرالمؤمنین وهو اسمٌ ما سمّى به أحدٌ قبله ولا یحلّ لأحدٍ بعده؟ قال علیه‏السلام: «لأنّه میرة العلم یمتار منه ولا یمتار من أحدٍ غیره»۷/
تذکّر ۱: «میرة» و «یمتار» از ریشهٴ «میر» به معنای تحرّک و جنبشی است که کسی با انگیزهٴ به دست آوردن طعام برای اهل خود یا شهر خود نشان می‏دهد۸/ برادران حضرت یوسف (علیه‏السلام) هنگامی که آهنگ دوبارهٴ مصر داشتند، به پدر خود گفتند: ما به مصر می‏رویم و برای اهل خودمان موادّ غذایی می‏آوریم؛ ﴿و نمیر أهلنا﴾۹/ «مارَهم میراً» یعنی برای آنان، میره (طعام) آورد۱۰/ بنابر این، امیرالمؤمنین، یعنی کسی که برای مؤمنان میره و طعام علمی می‏آورد.
۲ ـ با توجّه به این که «أمیر» و «میره» از لحاظ ریشهٴ لغوی با یک‏دیگر تفاوت دارند، چنین تفسیری فقط از معصومین (علیهم‏السلام)، که عِدل قرآن کریم هستند، قابل قبول است. البته ممکن است برخی از انحای اشتقاق، این توجیه علمی را تحمّل کند، لیکن بدون حجّت معتبر نمی‏توان معنای اخیر را از لفظ «امیر» استفاده نمود.
افزون بر گشودن دروازه‏های علم و معارف الهی، آنان الگوهای چگونه زیستن جامعه هستند. بنابر این، ائمّهٴ اطهار (علیهم‏السلام) دروازه‏هایی هستند که برای رسیدن به حقایق ایمان، باید از منبع علومشان بهره‏جست و از سیرهٴ عملی آنان مدد گرفت.
پاورقی ها :
۱ ـ هیچ مرد و زن مؤمنی حق ندارد که در برابر فرمان خدا و پیامبرش برای خود اختیاری قائل باشد. هرکسی که نافرمانی خدا و رسولش کند [و برای خود اختیاری قائل باشد] بی‏تردید در گمراهی آشکاری گرفتار شده است (سورهٴ احزاب، آیهٴ ۳۶).
۲ ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۶۵/
۳ ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۶/
۴ ـ کافی، ج۲، ص۵۲/
۵ ـ کافی، ج۲، ص۳۳، باب أنّ الإیمان مبثوثٌ لجوارح البدن کلّها.
۶ ـ نور الثقلین، ج۱، ص۵۹۰/
۷ ـ علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۱، باب ۱۲۹/
۸ ـ هو حرکة فى جلب الطعام إلی بلده أو أهله (التحقیق، ج۱۱، ص۲۲۵، «میر»).
۹ ـ سورهٴ یوسف، آیهٴ ۶۵/
۱۰ ـ مارهم میراً من باب باع: أتاهم بالمیرة (المصباح المنیر، ص۵۸۷، «میر»).

تبلیغات