دعای عــرفه؛ آوای بیقراری دلدادگان کوی توحید
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
سرزمین عرفات مهبط مهر خداوندی
اولین مرحله از مناسک حج تمتع بعد از احرام آن، وقوف در سرزمین عرفات است؛ آنسان که خداوند مناسک حج را به حضرت ابراهیم(سلاماللهعلیه) اِرائه و تعلیم داد و همان حج ابراهیمی را به رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم آموخت.
عدّهای از سران قریش میگفتند: ما چون ساکن حرم هستیم از مرز حرم بیرون نمیرویم. از اینرو به عرفات نرفته ودر مشعر توقف میکردند و معتقد بودند که وجوب وقوف در عرفات مخصوص کسانی است که از راه دور آمدهاند. قرآن کریم در ردّ این پندار تبعیضآلود میفرماید: شما نیز همانند دیگران باید به عرفات بروید و از عرفات به مشعر کوچ کنید: ?ثمّ أفیضوا من حیث أفاض النّاس?[۱] .
حاجیان معمولاً در روز هشتم ذیحجه که آن را روز ترویه مینامند احرام میبندند تا شب نهم را در سرزمین عرفات مانده و وقوف لازم در نیمه دوم روز نهم را درک کنند؛ اگرچه مستحب است شب نهم را در سرزمین منا بیتوته کنند. در اهمیت عرفه همین بس که امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر ماه مبارک رمضان بر کسی گذشت و او آمرزیده نشد، امید به آمرزش او تا ماه مبارک آینده نیست مگر آنکه عرفه را با شرایطش ادراک کند: «من لم یغفر له فی شهر رمضان لم یغفر له إلی قابل إلاّ أن یشهد عرفة»[۲] . همچنین روایت شده که برخی گناهان جز در عرفات و مشعرالحرام بخشیده نخواهد شد: «إنّ من الذنوب ما لایغفر إلاّ بعرفة والمعشرالحرام»[۳] .
تذکر: ۱ ـ فتوای اهل سنّت درباره کسی که در روز عرفه در سرزمین عرفات در خصوص عُرْنَه وقوف کرده، متعدّد و متفاوت است. از مالک چنین نقل شد که حج او صحیح است، ولی باید کفاره(قربانی) بدهد و از شافعی آوردهاند که حج او باطل است[۴] .
لازم است توجه شود که آنچه در عرفات واجب است اصل وقوف در آن از بعد زوال ظهر تا مغرب شرعی است، لیکن همه آن وقوفْ رکن نیست، بلکه رکن فقط مقدار مسمّای وقوف است؛ یعنی همینکه صدق کند در عرفات وقوف حاصل شود کافی است، ولی اگر اصل مسمّی که رکن است از روی علم و عمد ترک شود، یعنی در هیچ جزء از اجزای زمان از ظهر تا مغرب اصلاً در عرفات وقوف حاصل نشود، حج باطل است و وقوف اضطراری که برای مضطرّها در شبدهم جایز و مجزی است کافی نخواهد بود؛ زیرا وقوف اضطراری در صورتی بهجای وقوف اختیاری قرار میگیرد، که اصل وقوف از روی علم و عمد ترک نشود، بلکه بر اثر ضرورتْ متروگ گردد.
۲ ـ ابناثیر از ابنعباس چنین نقل کرد: ? «ثم مَحِلّها إلی البیت العتیق?[۵] ، وذلک بَعْدَ المُعَرّف»[۶] . مراد از مُعَرّفْ وقوف بهعرفه است، پس منظور از «بَعْدَ المُعَرّف» بعد از وقوف در عرفه خواهد بود.
اسرار وقوف
امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) درباره راز وقوف در عرفات فرمود: عرفات خارج از مرز حرم است و مهمان خدا باید بیرون دروازه، آنقدر تضرّع کند تا لایق ورود حرم شود[۷] . از اینرو شب و روز عرفه دعاهای مخصوص دارد که جزو فضایل برجسته و وظایف مهم روز عرفه است. بنابراین، خداوند این گونه مهمانان خود را برای ورود در خانهای که انبیا(علیهم السلام) به طهارت آن قیام و اقدام کردهاند: ?وعهدنا إلی إبراهیم وإسمعیل أن طهّرا بیتی?[۸] تطهیر و پاک میکند؛ زیرا خداوند در خانه پاک، تنها مهمانان پاک را میپذیرد.
اسرار عرفات فراوان است، و برخی از آنها که در حدیث شبلی[۹] بدانها اشاره شده عبارت است از:
۱ ـ وقوفِ در عرفات برای آن است که انسان به معارف و علوم دینی واقف شده و از اسرار الهی نظام آفرینش باخبر شود. بداند که خداوند به همه نیازهای او واقف و بر رفع همه آنها تواناست. خود را به خدا بسپارد و فقط او را اطاعت کند که طاعت او سرمایه و وسیله هر بینیازی است: «وطاعته غنی»[۱۰] .
از اینرو امام سجّاد(علیه السلام) به سائلی که در روز عرفه گدایی میکرد، فرمود: وای بر تو! آیا در چنین روزی، دست نیاز بهسوی غیرخدا دراز میکنی؛ در چنین روزی برای کودکان در رحمْ امید سعادت میرود: «ویحک! أغیرالله تسأل فی هذا الیوم. إنه لیُرجی لما فی بطون الحبالی فی هذا الیوم أن یکون سعیداً! »[۱۱] . کسی که در این جا از خدا غیرخدا را طلب کند زیان کرده است. امام سجاد(علیهالسلام) کسانی را که در چنین زمان و مکانی دست نیاز به سوی دیگران دراز میکنند، بدترینِ انسانها معرفی فرمود: «هؤلاء شرار من خلقالله. الناس مقبلون علیالله وهم مقبلون علیالناس»[۱۲] .
۲ ـ حجگزار باید در آنجا بر این نکته عارف شود که خدای سبحان به نهان و آشکار و صحیفه قلب او و رازهای آن و حتی آنچه برای خود او روشن نیست و به طور ناخودآگاه در زوایای روح او میگذرد آگاه است؛ یعنی سرزمین عرفات محل ادراک و شهود مضمون آیه کریمه ?وإن تجهر بالقول فإنّه یعلم السرّ وأخفی?[۱۳] است.
انسان اگر بداند که قلبش در مشهد و محضر حق است همان طور که خود را به گناهان جوارحی نمیآلاید، گناه جوانحی نیز نمیکند و قلبش را از خاطرات آلوده تنزیه میکند.
در حدیثی که متن آن در بحث از اعمال منا خواهد آمد، امام سجاد(علیهالسلام) فرمود: عصر روز عرفه و ظهر روز دهم که حاجیان در منا حضور دارند، خدای سبحان بر ملائکه افتخار میکند و میفرماید: اینان بندگان من هستند که از راههای دور و نزدیک با مشکلات بسیار به اینجا آمده و بسیاری از لذّتها را بر خود حرام کرده و بر شنهای بیابانهای عرفات و منا خوابیده و این چنین با چهرههای غبارآلود در پیشگاه من اظهار عجز و ذلّت میکنند. اینک به شما اجازه دادم تا سرایر آنان را ببینید. آنگاه ملائکه حق به اذن خداوند بر دلها و اسرار نهان آنها آگاه میشوند[۱۴] .
خدای سبحان به زائران راستین خانه خود مباهات میکند، با اینکه عزت و فخر انسان در بندگی برای خدا و بودنِ تحت ربوبیت اوست؛ همانگونه که در مناجات امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) آمده است: «إلهی کَفی بی عِزّاً أن أکون لک عبداً وکَفی بی فَخْراً أن تکون لی ربّاً أنت کما أُحبُّ، فاجعلْنی کما تُحبُّ»[۱۵] .
گرچه فرشتگان تا حدودی از غیبْ باخبر و نسبت به بسیاری از مسائل ماورای طبیعت آگاهند، امّا پردهپوشی و رحمت و لطف حق اجازه نمیدهد که حتی آنان نیز بسیاری از اسرار ما را بفهمند با اینکه آنها مأمور ثبت اعمال و خاطرات ما هستند. چنانکه امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) به خداوند عرض میکند: خدایا! بعضی از اعمال و افکارم را تنها تو شاهد بودی و اجازه ندادی حتی فرشتگان بر آنها آگاهی یابند: «والشّاهد لما خفی عنهم وبرحمتک أخفیتَه وبفضلک سترتَه»[۱۶] . امّا برابر حدیث مزبور، در روز عرفه و عید قربان ملائکه به اذن خداوند به نهان دلهای زائران نظر کرده، میبینند که قلب عدّهای بسیار سیاه است و دودهای سیاه از آنها برمیخیزد که از ?نار الله الموقدة? الّتی تطّلع علی الأفئدة?[۱۷] است. خداوند به ملائکه میفرماید: اینان کسانی هستند که پیامبر را راستگو نمیدانند(معاذالله) و در اموری مانند جانشینی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میگویند: رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم از نزد خود این کار را کرده است! آنها بین قرآن و عترت جدایی انداخته و بعضی از امور را نمیپذیرند.
فرشتگان گروه دیگری را میبینند که دلهایشان بسیار نورانی است. خداوند در معرفی این گروه میفرماید: اینان مطیع خداوند و پیامبر او هستند. پیامبر را امین وحی میدانند و معتقدند که او از نزد خود هیچ نگفته و در همه مسایل و احکام الهی و از آن جمله در امامت و رهبری، سخنان و اقدامهای او برابر وحی خداوند بوده است.
راز این نکته، همانگونه که پیش از این به تفصیل بیان شد، این است که ولایت، سرّ همه اعمال است؛ مؤمنان راستین که هم به سرّ ولایت میرسند و هم به اسرار حج، به صورت انسان واقعی در سرزمین عرفات و منا ظهور میکنند و خدای سبحان در مقام فعل، به آنان فخر میکند. چنین انسانهایی فرشتهمَنِش و حتی برخی از آنها از فرشتگان بالاترند.
البته آنچه در این حدیث شریف بیان شد، مسئلهای تاریخی و از قبیلِ «قضیةٌ فی واقعةٍ» و منحصر به مراسم حج و روزهای عرفه و عید قربان نیست، بلکه این صحنه همیشه وجود دارد، نهایت اینکه جلوه تام آن در حج ظهور کرده است.
۳ ـ شایسته است در روز عرفه حجگزار از «جبلالرّحمة»[۱۸] که در سرزمین عرفات واقع است بالا رفته[۱۹] ، دعایی را که سالار شهیدان حسینبن علی(صلواتاللهوسلامهعلیه) در جانب چپ آن کوه روبه کعبه ایستاد و خواند[۲۰] ، بخواند.
امام سجّاد(علیه السلام) فرمود: راز بالای کوه رحمت رفتن این است که انسان بداند خداوند نسبت به هر زن و مرد مسلمان رئوف و مهربان بوده و متولی هر زن و مرد مسلمان است. گرچه خدای سبحان نسبت به همگان ولایت تکوینی دارد و او ولی همه است: ?هنالک الوَلایة لله الحقِّ?[۲۱] و گرچه رحمت عام خدا فراگیر و شامل همه موجودات است: ?رحمتی وسعت کلّ شیء?[۲۲] و ?کتب ربّکم علی نفسه الرَّحمة?[۲۳] لیکن رحمت خاص او ویژه پرهیزکاران است: ?رحمتی وسعت کلّ شیء فسأکتبها للّذین یتّقون?[۲۴] . مستفاد از مجموع دو آیه اخیر این است که خداوند بر خودش لازم کرده است که رحمت خاص را به پرهیزکاران عطا کند.
صعود بر جبلالرحمة، باید انسان را عارف به این سرّ کند که خداوند نسبتبه مرد و زن «مؤمن» رحمت خاص و ولایت مخصوص دارد. نیل حجگزاران به چنین معرفتی در نحوه نگرش و ارتباط آنان با سایر افراد و جوامع تأثیر خواهد گذارد.
۴ ـ بخشی از سرزمین عرفات منطقهای است به نام «نَمِرة» که مسجدی به این نام در آن واقع است. امام سجّاد(علیه السلام) در بیان راز این محدوده فرمود: معنای حضور در «نمرة» این است که: «خدایا! من به چیزی امر نمیکنم، مگر این که قبلاً خود مؤتمِر باشم و از چیزی برحذر نمیدارم مگر اینکه خود قبلاً پرهیز کرده باشم».
توضیح اینکه، هر مسلمانی مکلف به امر به معروف و نهی از منکر است. ظاهر این حکم و بُعد فقهیاش آن است که کسی که عالم به حکم شرعی است باید شخصی را که عالماً عامداً آن حکم را رعایت نمیکند، از باب امر به معروف و نهی از منکر راهنمایی کند. البته امر به معروف و نهی از منکر غیر از تعلیم و موعظه و ارشاد است، اگرچه ممکن است در بعضی موارد از مصادیق آنها باشد؛ زیرا امر به معرف و نهی از منکر، حتی اگر به نرمی بیان شود، جنبه ولایت و آمریَّت دارد.
در وجوب امر به معروف و نهی از منکر، عدالت و طهارت نفس آمر و ناهی از شرایط آن بهشمار نیامده است، بلکه علم و آگاهی او از آن معروف یا منکر، و احتمال تأثیر امر و نهی او و مانند آن جزو شرایط است. اما باطن آن بر اساس رازی که درباره «نمرة» بیان شد، به عدالت برمیگردد؛ یعنی آمر به معروف باید خود مُؤتَمِر بدان بوده، ناهی و زاجر از منکر باید خود منتهی و منزجر از آن باشد؛ یعنی آنچه دیگران را بدان امر میکند، قبلاً خود عمل کرده باشد و آنچه دیگران را از آن منزجر و نهی میکند، خود قبلاً منزجر شده باشد. بنابراین، عدالت به عنوان سرّ امر به معروف و نهی از منکر در آمر و ناهی شرط شده است.
۵ ـ وادی «نَمِرة» که در حدیث شبلی از آن به عنوان «نَمِرات» نیز یاد شده نام منطقهای وسیع در سرزمین عرفات است که تقریباً در سَمْتِ مماسِ عرفات با حرم است. امام سجاد(علیه السلام) فرمود: هنگام ورود به این منطقه باید آگاه باشید که این سرزمین، سرزمین شهادت، معرفت و عرفان است. یعنی همان گونه که خدا و ملائکه شاهدند، این سرزمین وسیع نیز شاهد اعمال زائران خانه خداست و کاملاً آگاه است که حاجی با چه نیّتی آمده و با چه انگیزهای برمیگردد و به آن شهادت میدهد.
عرفات، سرزمین دعا
روز عرفه روز دعا و نیایش است و اگرچه روزه آن روز مستحب است، لیکن اگر روزهگرفتن آن روز موجب ضعف شود، آن گونه که انسان نتواند دعاهای این روز را بخواند، خواندن دعا بر روزهگرفتن مقدم است[۲۵] .
نقش نیایش در وصول به رحمت بیکران الهی، با بیان امام صادق(علیه السلام) که فرمود: «الدُّعاء کهف الإجابة کما أنّ السّحاب کهف المطر»[۲۶] به خوبی روشن است. طبق این بیان نورانی همانطور که ابر، قرارگاه باران است، دعا نیز قرارگاه اجابت است. به بیان دیگر، اجابت در درون دعاست، همانطور که باران در نهاد ابر تعبیه شده است. بنابراین، چنانچه کسی با حسن ظن و خالصانه و عارفانه و به نحو عام دعا کند، خدا هم اجابت خواهد کرد. بخش مهمّی از پیروزی انبیای بزرگ(علیهم السلام) نیز به برکت دعا بوده است؛ زیرا تظاهرات و عملیات، بخش «جسمانی» پیروزی را تشکیل میدهد ولی دعا و نیایش «روح» ظفر است؛ چنانکه امام علیبن موسیالرضا(علیه السلام) همواره به اطرافیان خویش میفرمود: بر شما باد به سلاح پیامبران: «علیکم بسلاح الأنبیاء». آنگاه در پاسخ اینکه سلاح آنان چه بود؟ میفرمود: دعا[۲۷] .
دعا تنها چیزی است که خدا آن را به انسان تملیک کرده است. انسان جز دعا و تضرع در پیشگاه خداوند مالک چیزی نیست: «یا سریع الرضا اغفر لمن لا یملک إلاّ الدّعاء»[۲۸] . از اینرو در برابر دشمن درون، سلاحی جز ناله ندارد: «وسلاحه البکاء»[۲۹] . دشمن بیرون را میتوان با سلاح سبک و سنگین از پا درآورد ولی شیطان و دشمن سرسخت درون را تنها با اشک در برابر خدا میتوان رام کرد. بنابراین، کسی که اهل ناله نیست، مسلح نیست و اگر کسی مسلح نباشد پیروز نخواهد شد؛ زیرا انسان تا زمانی که خود را میبیند، خدا را نمیبیند و به درگاه او تضرّع و اظهار عجز نمیکند، وقتی ننالد در نبرد با اهریمن درون و بیرون شکست میخورد.
گرچه همه حالات زندگی برای نیایش مناسب است ولی دوران پربار حج و حضور در مواقف آن، شکوه بیشتری برای دعا و تأثیر فراوانتری برای نیایش به درگاه پروردگار جهان دارد و چون دعا از ضمیر صاف، مورد قبول است و احرام و آهنگ کعبه آزاد و پاک، در تصفیه ضمیر تأثیر به سزایی دارد، نیایش در حج و دعا در مواقف آن بهترین اثرها را به همراه خواهد داشت. از اینرو برای هر برنامه از مناسک حج، دستور ویژهای در مورد نیایش داده شده است و عمده آن دعای عرفه در صحرای عرفات و همراه توده مردم گردآمده از سراسر جهان و عُشاق مشعر و مشتاقان کوی مناست.
روایات فراوانی درباره اعمال روز عرفه و هنگام وقوف در عرفات، بهویژهکیفیت دعا در آن موقف نقل شده که بخشی از آنها در خصوص دعاهای آنروز، مانند دعای عرفه امام حسین و دعای امام سجّاد(علیهماالسلام) استوبخشی نیز در اهتمام و ترغیب به دعا کردن به دیگران است، به گونهایکهبرخی شاگردان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) همه همّ خودرا در آن سرزمین که دعاها در آن مستجاب است، صرف دعا برای غیر میکردند.
علیبن ابراهیم در این باره از پدرش نقل کرده که گفت: عبداللهبن جندب را در عرفات دیدم که زمانی طولانی دست به سوی آسمان بلند کرده، سیلاب اشک از گونههایش بر زمین سرازیر بود، به گونهای که من شخص دیگری را اینچنین در حال مناجات ندیدم. هنگامی که مردم از عرفات عازم مشعر بودند به او گفتم: کسی را بهتر از تو در حال نیایش ندیدم. عبدالله گفت: به خدا سوگند در آن حال فقط برادرانم را دعا میکردم؛ زیرا از امام کاظم(علیه السلام) شنیدم که فرمود: کسی که به دور از چشم برادر(ایمانی)اش در حق وی دعا کند از جانب عرش ندا داده میشود که صدهزار برابر آنچه برای او خواستی نصیب تو خواهد شد: «من دعا لأخیه بظهر الغیب نودی من العرش: ولک مأة ألف ضعف مثله». پس شایسته نبود که من صدهزار برابر دعای مستجاب را بهخاطر یک دعا که برآوردهشدنش معلوم نیست واگذارم[۳۰] . مشابه این نَقل، درباره دیگر صحابه نیز روایت شده است[۳۱] .
قُرب خداوند به بندگانش
حج به سبب آگاهی خاصی که جز در عرفات در جای دیگری یافت نمیشود: «الحجُّ عرفة»[۳۲] ، موجب تعالی و نیل انسان به اوج قلّه عالم امکان، یعنی خُلق عظیم است. توضیح اینکه، روز عرفه و سرزمین عرفات هر یک مقامی ویژه دارد که رسیدن بدانها برای آن حجگزاری میسّر میشود که این دو را در دیگر زمانها و مواقف معیّن حج درک کند و بدین ترتیب برای درک آنچه که سزاوار عرفه و عرفات است، یعنی دعا که مغز عبادت[۳۳] و کهف اجابت است، همچنان که ابرها کهف باران است[۳۴] خود را آماده کند. دعایی که وسیله قضای حاجتی از حوایج نفسانی نیست، بلکه خود عین اجابت است و در آن جز خدا و بینیازی از نیاز، چیز دیگری خواسته نمیشود و جز کمال انقطاع به سوی خدای تعالی درخواست نمیشود و در آن قصدی جز از همشکافتن همه حجابهای نورانی نیست تا روح به عزّ عرش خدا بیاویزد و به معدن عظمت برسد و خود بنفسه عظیم شود[۳۵] .
نزدیکی خداوند سبحان به بندگانش آن گونه که خود متذکر شده دارای مراتب و درجاتی است که با طی هر مرحله میتوان به مرحله بعد رسید؛ با این ویژگی که پیمودن هر مرحله، به نیایش فروغ تازهتری میبخشد و به دعا جذبه ویژه عطا میکند. این مراتب که برخی از آنها از برخی دیگر نزدیکتر است برابر آیات قرآن کریم عبارت است از:
۱ ـ بر اساس آیه شریفه ?وإذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریبٌ أُجیب دعوة الدّّاع إذا دعان فلیستجیبوا لی ولیؤمنوا بی لعلَّهم یَرشدون?[۳۶] آنچنان قرب الهی محقّق است که در پاسخ سؤال از پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم خداوند خود مستقیماً جواب سؤال را بر عهده گرفته، به پیامبرش نفرموده «تو در جواب سائل چنین بگو» بلکه خود سبقت جسته و مبادرت به پاسخ فرموده، نزدیکی خود را به بندگان متذکر شده است.
استاد علاّمه طباطبایی(قدّس سرّه) در تفسیر ارزشمند خود، المیزان، میگوید:
این آیه موضوع دعا را با شیواترین بیان و دقیقترین اسلوب و زیباترین شکلی مطرح کرده است. در این آیه، اولاً اساس سخن بر گویندگی ذات اقدس الهی، به صورت متکلّم وحده، گذارده شده است، نه غیبت و مانند آن، و این امر خود نشاندهنده کمال عنایت به این موضوع است. ثانیاً به جای اینکه مثلاً گفته شود: «إذا سألک النّاس»، عبارت ?عبادی? را بهکار برده که این خود از عنایت بیشتری حکایت دارد. ثالثاً واسطه در جواب حذف شده، و بدون واسطه، چنین آمده است: ?إنی قریب? و نفرموده: «فقل إنی» یا «إنّه قریب». رابعاً این جمله با حرف «إنَّ» مورد تأکید قرار گرفته است. خامساً مسئله قرب خدا با صفت ?قریب? وصف شده نه با فعلی که بر قرب دلالت داشته باشد و در حقیقت بدین ترتیب بر ثبوت و دوام قُرب تأکید شده است. سادساً اجابت با فعل مضارع ?اُجیب? ذکر شده تا بر تجدّد و استمرار اجابت دلالت کند. سابعاً اجابت دعا با جمله(شرطی)?إذا دعان? مقید شده است، یعنی چنانچه مرا بخواند، و این قیدْ مطلب زایدی بر عبارت ?دعوة الداع? ندارد، بلکه عین همان است و فایده چنین قیدی این است که اجابت دعا، مقید و مشروط به هیچ قید و شرطی نیست، چنانکه در آیه شریفه ?اُدعونی أستجب لکم?[۳۷] آمده است.
این هفت نکته در آیه مذکور گواه شدّت عنایت خداوند به امر دعا و تأثیر آن و سرعت و قاطعیت اجابت آن است و از خصوصیات این آیه شریفه این است که با همه ایجازی که دارد، هفت مرتبه یاد خدای سبحان به گونه ضمیر متکلم در آن تکرار شده و این تنها آیهای است در قرآن که از چنین مزیّتی برخوردار است[۳۸] .
۲ ـ خداوند به شخص محتضر از حاضران کنار بستر وی نزدیکتر است، لیکن آنان این قرب خاص الهی را نمیبینند: ?نحن أقرب إلیه منکم ولکن لا تُبصِرون?[۳۹] .
۳ ـ خداوند به انسان از شریان خون و ورید حیاتی او نزدیکتر است: ?نحن أقرب إلیه من حبل الورید?[۴۰] .
۴ ـ خداوند به انسان از خود انسان نزدیکتر است. تصور صحیح این مرحله و نیز فهم درست بیان نورانی امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) که «هو فی الأشیاء علی غیرممازجة، خارج منها علی غیرمباینة»[۴۱] در پرتو آیه کریمه ?واعلموا أنّ الله یحول بین المرء وقلبه?[۴۲] میسور است.
حجگزار باید مراحل مزبور را پشتسر نهاده، به انتهای آن برسد، لیکن این ادراک، تنها برای موحدان خالص و راستین حاصل میشود.
خلاصه اینکه، در قرب الهی تردیدی نیست؛ از اینرو دعاکننده در آغاز دعا مثلاً ده بار میگوید: «یا الله» بعد میگوید: «یا رب» و در آخر میگوید: «ربِّ». حذف حرف نداء(یا) برای آن است که «ندا» تبدیل به «نجوا» شده، «منادات» به «مناجات» مبدّل میگردد. انسان در حال نجوا احساس تقرّب میکند؛ زیرا خود را در محضر خدا میبیند، از اینرو نیازی به ندا نخواهد بود.
بین خالق و مخلوق حجابی نیست
بین عبد و مولا جز همان بنده حجابی نیست: «وأنّک لا تحتجب عن خلقک إلاّ أن تحجبهم الأعمالُ(الآمال) دونک»[۴۳] . گرچه در اشیای مادی بین «محجوب» و «محجوبعنه»، «حاجبی» قرار میگیرد، لیکن در معنویات، حاجبْ عین محجوب است. از اینرو بین خلق و خالق، حجابی جز خود خلق نیست: «لیس بینه وبین خلقه حجاب غیرخلقه»[۴۴] .
همانگونه که در طلیعه پیام الهامبخش امام خمینی(قدّسسرّهالشریف) به حُجاج بیتاللهالحرام آمده است[۴۵] ،انسان برای رهیدن از این حجاب، باید از
خویشتن سفر کرده، از خواستههای خود هجرت کند، تا مصداق ?ومن یخرج من بیته مهاجراً إلی الله?[۴۶] شود. اگر کسی از خود سفر نکرد مرگش ممکن است او را از جهنّم برهاند و به بهشت برساند، امّا به جنّةاللقاء راه پیدا نمیکند و اگر کسی از خودبینی نجات پیدا کرد راه مشاهده اسرار الهی برایش باز است.
ایام حج و مناسک آن و به ویژه سرزمین عرفات بهترین فرصت برای رهایی از خودبینی و هجرت از بیت نفس است. قرآن کریم در تبیین این هجرتِ مکانتی چنین فرمود: از پلیدی و زشتی مهاجرت کن: ?والرُّجز فَاهْجُر?[۴۷] . اگر کسی از پلیدی هجرت کند و از تنگنای طبیعت بهدرآید، هر گونه مرگی که به سراغ او بیاید، خداوند خودش عهدهدار اجر اوست: ?فقد وقع أجره علی الله?[۴۸]
بخشهایی از دعای عرفه امام حسین(ع)
دعاهای خاص حج آکنده از برکات زمانی و مکانی و غیر آن است. بهترین نیایشی که جنبه سیاسیعبادی حج و زیارت را به خوبی تبیین میکند، دعای عرفه عارفِ معروفِ در بین اهل معرفت و سیدِ شاهدانِ کوی شهود و شهادت، سالار جانبازان میدان نبرد توحید علیه طاغوت، و سرور پاکان و آزادگان، در ساحتِ فضیلت حضرت حسینبنعلی(سلاماللهعلیهما) است؛ زیرا حضرتش در این دعا هم دستور کفرستیزی و راه طاغوتزدایی و رسم سلحشوری و سنّت سرکوبی جنایتکاران را ارائه میکند و هم ستایش حکومت اسلامی و تقدیر دولت مکتبی و ظهور ولایت الهی را نشان میدهد و هم تجلی هستی ذات اقدس خداوند و ظهور گسترده و همهجانبه آن ذات مقدس و خفای هر چه غیر اوست در پرتو نور او و پیبردن به او از خود او و به غیر او بهاندادن و غیر او را به او شناختن و ذاتش را عین شهود و مستغنی از استشهاد دانستن را تفهیم میکند. نموداری از این ابعاد گوناگون دعای عرفه ذیلاً بیان میشود:
در بخشی از آن دعا، قدرت لایزال الهی در کوبیدن جبّاران و اینکه خداوند هر کفر پیشه و ستمگری را ریشهکن میکند مطرح شده است: ?فقطع دابرُ القوم الّذین ظلموا والحمد لله ربّ العالمین?[۴۹] ، آنجا که میفرماید: و او(خداوند سبحان) شنوای دعاها و دورکننده بدیها و بالابرنده درجات و کوبنده ستمگران است. پس معبودی جز او نباشد و چیزی عدیل او نیست و مثل و مانند ندارد: «وهو للدَّعوات سامع وللکربات دافع وللدرجات رافع وللجبابرة قامع، فلا إله غیرُهُ ولا شیء یعدله ولیس کمثله شیء».
در بخش دیگر، عنایت خداوند نسبت به دولت الهی و تولّد در زمان حکومت اسلامی و نجات از پیشتازان کفر و الحاد و حکمرانان خودسر و خونآشام تبیین شده است؛ آنجا که به خداوند عرض میکند:…معبودا! به خاطر رأفت و مهربانی و لطف و احسانی که به من داشتی مرا در روزگار دولت پیشوایان کفر که پیمان تو را شکستند و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی بلکه در روزگاری به وجودم آوردی که هدایتی که تو آن را برای من میسر گردانیدی و مرا در آن پدید آوردی، بر وجود من پیشی گرفته بود…: «… لم تُخرجنی لرأفتک بی ولطفک لی وإحسانک إلیَّ فی دولة أئمّة الکفر الّذین نقضوا عهدک وکذّبوا رسلک لکنّک أخرجتنی للّذی سبق لی من الهدی الّذی له یسّرتنی وفیه أنشأتنی».
عالیترین مراحل توحید در دعای عرفه
در بخشهایی از آن دعای شریف، عالیترین مراحل توحید بیان شده است. در آن بخش از دعا این نکته به خوبی تبیین و بر آن تصریح شده است که پیبردن به خداوند از راه آثار و آیات او همانند پیبردن به آفتاب در فضای روشن روز به وسیله شمع کمنور است؛ زیرا ذات اقدس خداوند از هر ظاهری آشکارتر و از هر نوری نورانیتر است و هرگز غایب نشده و نمیشود تا نیازی به استظهار داشته باشد و هر عارفی قبل از هر چیز اول او را مشاهده میکند و بعد آثار او را، و آنکه خدا را رقیب و ناظر نمیبیند نابیناست و….
در قسمتی از بخش پایانی دعای عرفه که بدان اشاره شد چنین آمده است:… معبودا! تردّد من در آثار، موجب دوری وصول و شهود میشود. پس مرا خدمتی فرمای تا بهتو رسانَدَم. چگونه با چیزهایی که در وجود خویش نیازمند توانَد بر تو استدلال میشود؟ آیا مگر غیر تو را ظهوری است که تو را نباشد و او سبب پیدایی تو شود؟ چه وقت از نظر پنهان شدی تا به دلیلی که به تو رهنمون شود، نیازمند گردی؟ و چه وقت از ما دور شدی تا آثارْ ما را به تو برساند؟ کور است[۵۰] دیدهای که تو را مراقب خود نمیبیند! و در زیان است[۵۱] سوداگری بندهای که بهرهای از عشق تو در آن نیست!
خدایا! فرمان رجوع به آثار دادی امّا تو خود به پوشش نورها و به راهنمایی مشاهده و استبصار مرا به سوی خویش بازگردان تا از طریق آنها به تو بازگردم چنانکه از طریق آنها به کوی تو داخل شدم، در حالی که ضمیرم از نظر به آثارْ مصون، و همّتم از اتکای بر این آثار بالاتر باشد که تو بر هر چیز توانایی…: «إلهی تردُّدی فی الآثار یوجب بعد المزار فاجمعنی علیک بخدمة توصلنی إلیک. کیف یُستدلُّ علیک بما هو فی وجوده مفتقرٌ إلیک؟ أیکون لغیرک من الظُّهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک؟ متی غبت حتی تحتاج إلی دلیل یدلّ علیک ومتی بَعُدتَ حتی تکون الآثار هی الّتی توصل إلیک؟ عمیت عین لاتراک علیها رقیباً وخسرت صفقة عبدٍ لم تجعل له من حبّک نصیباً. إلهی أمرت بالرُّجوع إلی الآثار فارجعنی إلیک بکسوة الأنوار وهدایة الاسْتبصار حتّی أرجع إلیک منها کما دخلت إلیک منها مصون السّر عن النّظر إلیها ومرفوع الهمّة عن الاعتماد علیها، إنّک علی کلِّ شیءٍ قدیر»[۵۲] .
در این بخش، امام حسین(علیه السلام) به خدای سبحان عرض میکند: «خدایا! گرچه در قرآن فرمودی: سراسر عالم نشانههای توحید است، ولی مرا به نشانهها ارجاع نده؛ زیرا اگر مرا به آثار آفاقی یا انفسی ارجاع دهی، تا از نشانهها به صاحب نشان برسم مسیری بس طولانی میشود. خودت را به من نشان ده؛ این نشانهها توان آنکه تو را به طور کامل نشان دهد ندارد. حتی سرزمین مکه و مواقف حج را که فرمودی: ?فیه ایات بیّنات?[۵۳] ، هیچ یک چنان ظهوری که تو را بنمایاند ندارد.
خدایا! تو که ?نور السموات والأرض?[۵۴] و از هر نشانهای آشکارتر و به من نزدیکتری، چرا مرا به نشانهها ارجاع میدهی؟ پروردگارا! کی غایب شدی تا من برای اثبات وجود تو استدلال کنم؟ استدلال برای پیبردن از نشانه به غایب است. تو که خود فرمودی: ?أو لم یکف بربّک أنّه علی کل شیء شهید?[۵۵] ، نیازی به دلیل و برهان نداری که من از آیات به تو پیببرم. پس خودت را آنچنان به من بنما که بیواسطه و با شهود قلبی تو را ببینم».
این بیانات نورانی و عمیق، سخن کسی است که پروردگارش شراب طهور بدو نوشانید و ضمیرش از نظر به غیر ساقی پاک و از حب شراب، اگرچه طهور است، مطهّر ماند؛ زیرا قلب او چنان به حب ساقی شیفته بود که جایگاهی برای عشق به دیگری در آن یافت نمیشد. چنین دعایی سزاست که مغز همه عبادات باشد؛ زیرا خود عبادتی صرف است که هیچ مجالی برای ظهور غیرمعبود در آن نیست و جز معبود در آن طلب نمیشود و مقصودی جز شناخت معبود به خود معبود و نه با چیز دیگری همچون آیات آفاقی یا انفسی در آن نیست!
پس در این بخش از دعا دلیل با مدلول متحد است؛ زیرا خدای سبحان با ذات خود بر ذات خویش دلالت میکند. بر خلاف سایر بخشهای دعا که یا استدلال بر خدای سبحان است به وسیله آیات آفاقی، که در این حالت هر یک از مستدل و دلیل و مدلول در جایگاهی جدا از خدا قرار میگیرند، و یا استدلال بر خدای تعالی است به وسیله آیات انفسی، که در این حالت اگرچه مستدل و دلیل متحد میشود امّا هر یک از آن دو از مدلول جدا میگردد و معلوم است که دلیل اگر عین مدلول نباشد ممکن نیست که بتواند بر آن کاملاً دلالت کند، بر خلاف موردی که دلیل عین مدلول باشد، چنانکه در این دعای رفیع همین نکته به چشم میخورد؛ زیرا امام حسین(علیه السلام) به خدا بر خدا استدلال میکند و او را از ذات آشکارش میشناسد و حکم میکند به اینکه ظهوری برای غیرخدای تعالی نیست تا آشکارکننده خداوند باشد.
خلاصه آنکه، این دعا برهان صدیقین را به حکمای متألّه اسلامی تعلیم داد و عرفا را نیز به شهود تشویق کرد و متعبدان را هشدار داد و سالکان را بیدار کرد تا در وادی ایمنِ دوست قدم گذاشته و راهی را بپیمایند که عین هدف است؛ زیرا از خدا به خدا رسیدن یعنی از مقصد به مقصود نائل آمدن.
به وصال و شهود مزبور دیگران نیز همچون معصومین(علیهم السلام) میتوانند نایل شوند، گرچه هر کسی راهی ویژه برای نیل بدان دارد که متفاوت از دیگران است؛ بعضی راهها بسیار وسیع و روشن، و برخی دیگر باریک است. پس راه و رابطهای ویژه بین هر انسان با خداست که غیر خدا در آنْ راه ندارد. چنانکه امیرمؤمنان، علی(علیهالسلام) به خداوند عرض میکند: خدایا! اجازه ندادی بعضی از گناهان مرا حتی فرشتگان مأمور ثبت عقاید و افکار و اخلاق و اعمال، بفهمند و بنویسند: «والشاهد لما خفی عنهم وبرحمتک أخفیته وبفضلک سَترتَه»[۵۶] . پس هر انسان با پروردگار جهان رابطهای ویژه دارد که بر ملائکه نیز پوشیده است.
شایان ذکر اینکه، در دعاهای امام سجاد(علیه السلام) در سحرهای ماه مبارک رمضان، میتوان نظیر دعای رفیع عرفات را مشاهده کرد. آن حضرت در آنجا میفرماید: به تو، تو را شناختم و تو خود مرا بر خویشتن رهنمون شدی: «بک عرفتک وأنت دللتنی علیک»[۵۷] ، و نیز میفرماید: راه آنکه به سوی تو کوچ میکند، نزدیک است و تو از خلق خویش پنهان نشدی جز آنکه کردارهایشان آنها را از تو محجوب ساخته است: «أن الراحل إلیک قریب المسافة وأنک لا تحتجب عن خلقک إلاّ أن تحجبهم الأعمال(الآمال) دونک»[۵۸] . همچنین امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) در دعای صباح میفرماید: ای آنکه با ذات خویش بر ذات خود رهنمون است: «یا من دلّ علی ذاته بذاته»[۵۹] .
حضور امام زمان(ع) در حجّ
وجود مبارک حضرت بقیّةالله، حجة بنالحسن(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) هر سال در مراسم حجّ و به ویژه در عرفات و منا حضور دارد. چنانکه امام صادق(علیه السلام) فرمود: «یفقد الناس إمامهم؛ یشهد الموسم فیراهم ولایرونه»[۶۰] . همچنین نایب خاص امام زمان(سلاماللهعلیه)، محمدبن عثمان عَمْری(رضواناللهتعالیعلیه) میگوید: «والله إن صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم کل سنة، یری الناس ویعرفهم ویرونه ولایعرفونه»[۶۱] . همچنین بسیاری از تربیتیافتگان و شاگردان خاص آن حضرت در میان حجگزاران حضور دارند و به مدد عنایت خاص حضرتش از ملکوت افراد آگاهی مییابند.
شایان ذکر اینکه، اگرچه ممکن است مشکلات برخی زائران، ناخودآگاه به برکت امام زمان(سلاماللهعلیه) حل شود، لیکن چنین نیست که هر عمل خارقعادت و کرامتی که در ایام حج و در سرزمین منا و عرفات روی داد، مستقیماً بهدست وجود مبارک آن حضرت انجام گیرد. ممکن است ناآشنا یا سالمندی راه خیمه و چادر خود را گم کند یا در بین راه بدون زاد و راحله بماند و ولیّی از اولیای الهی که تربیتشده مکتب ولایت ولیعصر(ارواحنافداه) است او را راهنمایی کند. پس این شخصِ گرفتار، معالواسطه خدمت آن حضرت رسیده است، نه بلاواسطه.
تشرّف مستقیم و بیواسطه به محضر نورانی امام زمان(ارواحنا فداه) لیاقت و شایستگیهای ویژهای میطلبد. از این رو تنها اَوحَدی از موحّدان توفیق مییابند که وجود مبارک آن حضرت شخصاً به بالین او بیاید. البته عنایت ایشان شامل اولیا و صالحان و شهیدانی که تربیت کرده است، شده و آنان به دستور آن حضرت مشکلات دیگران را حلّ میکنند.
پاورقی: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. صهبای حج، صفحات ۴۱۳-۴۳۴
۱ ـ سوره بقره، آیه ۱۹۹/
۲ ـ کافی، ج ۴، ص ۶۶/
۳ ـ بحار، ج ۹۶، ص ۲۶۱/
۴ ـ مرآة الحرمین، ج ۱، ص ۱۱۲/
۵ ـ سوره حج، آیه ۳۳/
۶ ـ نهایه ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۱۸/
۷ ـ کافی، ج ۴، ص ۲۲۴/ متن کامل این روایت در صفحات ۹۵ و ۹۶ گذشت.
۸ ـ سوره بقره، آیه ۱۲۵/
۹ ـ ر.ک: همین کتاب، ص ۳۴۷ ـ ۳۴۳ (حدیث شبلی).
۱۰ ـ مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
۱۱ ـ وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۲۸/
۱۲ ـ بحار، ج ۹۶، ص ۲۶۱/
۱۳ ـ سوره طه، آیه ۷/
۱۴ ـ بحار، ج ۹۶، ص ۲۵۹/ متن کامل این حدیث در صفحات ۴۴۳ ـ ۴۴۱ خواهد آمد.
۱۵ ـ بحار، ج ۷۴، ص ۴۰۲/
۱۶ ـ مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
۱۷ ـ سوره همزه، آیات ۷ ـ ۶/
۱۸ ـ «جبل الرحمة»، جدای از کوههای اطراف خود، در سرزمین عرفات واقع است. رسولاکرمصلی الله علیه و آله و سلم بر تختهسنگی از این کوه ایستاد و خطبه معروف عرفات را ایراد فرمود. همچنین سالار شهیدان امام حسین(علیهالسلام) دعای بلند روز عرفه را در دامنه این کوه خواندند. بر قلّه جبلالرحمة، قبهای به نام حضرت آدم(علیهالسلام) قرار دارد که نمازگزاردن در آنجا مکروه است.
۱۹ ـ باید توجه داشت آنچه در متن درباره صعود بر «جبلالرحمة» بیان شده ناظر به حدیثشبلی است وگرنه بنابر مشهور بین فقها، در روز عرفه بالا رفتن از این کوه مکروه است. در حدیث است که از امام کاظم(علیهالسلام) سؤال شد: آیا وقوف بر جبلالرحمة در نظر شما محبوبتر است یا وقوف در دامنه و زمینهای پایین کوه؟ آن حضرت فرمودند:وقوف در دامنه (وسائلالشیعه، ج۱۰، ص۱۱). امام صادق (علیهالسلام) فرمود: همه سرزمین عرفات، محل وقوف است، لیکن بهترین مکان برای وقوف، پایین کوه است: «عرفات کلّها موقف وأفضل الموقف سفح الجبل»(کافی، ج۴، ص۴۶۳). همچنین در روایت دیگری فرمود: هر چه به جبلالرحمه نزدیکتر باشد بهتر است: «عرفات کلها موقف وما قرب من الجبل فهو أفضل» (وسائلالشیعه، ج۱۰، ص۱۹).
۲۰ ـ مفاتیحالجنان، اعمال روز عرفه.
۲۱ ـ سوره کهف، آیه ۴۴/
۲۲ ـ سوره اعراف، آیه ۱۵۶/
۲۳ ـ سوره انعام، آیه ۵۴/
۲۴ ـ سوره اعراف، آیه ۱۵۶/
۲۵ ـ بحار، ج۹۴، ص۱۲۴ ـ ۱۲۳/
۲۶ ـ کافی، ج ۲، ص ۴۷۱/
۲۷ ـ همان، ص ۴۶۸/
۲۸ ـ مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
۲۹ ـ همان.
۳۰ ـ کافی، ج ۲، ص ۵۰۸ و ج۴، ص۴۶۵/
۳۱ ـ همان، ج ۴، ص ۴۶۶ ـ ۴۶۵/
۳۲ ـ محجّة البیضاء، ج ۲، ص ۲۰۴/
۳۳ ـ بحار، ج ۹۰، ص ۳۰۰/
۳۴ ـ کافی، ج ۲، ص ۴۷۱/
۳۵ ـ مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.
۳۶ ـ سوره بقره، آیه ۱۸۶/
۳۷ ـ سوره غافر، آیه ۶۰/
۳۸ ـ المیزان، ج ۲، ص۳۱ ـ ۳۰؛ با اندکی تصرّف.
۳۹ ـ سوره واقعه، آیه ۸۵/
۴۰ ـ سوره ق، آیه ۱۶/
۴۱ ـ بحار، ج ۴، ص ۲۷/
۴۲ ـ سوره انفال، آیه ۲۴/
۴۳ ـ مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
۴۴ ـ بحار، ج ۳، ص ۳۲۷/
۴۵ ـ صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۰۹/ طلیعه آن پیام بلند که به «پیام برائت» شهرت یافت، چنین است: «قلمها و زبانها و گفتار و نوشتارها عاجز است از شکر نعمتهای بیپایانی که نصیب عالمیان شده و میشود. خالقی که با جلوه سراسر نورانی خود، عوالم غیب و شهادت و سرّ و علن را به نعمت وجود آراسته و به برکت برگزیدگانش به ما رسانده که «الله نور السموات والأرض»(سوره نور، آیه ۳۵) و با ظهور جمیلش پرده از جمالش برافکنده که «هو الأول والاخر والظاهر والباطن»(سوره حدید، آیه ۳) و به کتب مقدس آسمانیاش که از حضرت غیب بر انبیایش از صفیالله تا خلیلالله و از خلیلالله تا حبیبالله صلوات الله و سلامه علیهم و سلّم نازل فرموده، راه وصول به کمالات و فنای در کمال مطلق را تعلیم فرموده و سلوک إلیالله را گوشزد کرده چون کریمه «ومن یخرجمن بیته مهاجراً إلیالله»(سوره نساء، آیه ۱۰۰)… ».
ایشان در صفحه ۶۲۵ از کتاب شریف «شرح چهل حدیث»، در این باره میفرماید: «اول شرط تحقق سیر إلیالله خروج از بیت مظلم نفس و خودی و خودخواهی است؛ چنانچه در سفر حسّی عینی تا انسان به منزل و جایگاه خویش است، هرچه گمان مسافرت کند بگوید من مسافرم، مسافرت تحقق پیدا نکند. مسافرت شرعی [تحقق پیدا نکند] مگر به خروج از منزل و اختفای آثار بلد، همین طور این سفر عرفانی إلیالله و مهاجرت شهودی تحقق پیدا نکند مگر به خروج از بیت مظلم نفس و اختفای آثار آن. تا جداران تعیّنات و دعوت اذان کثرت در کار است، انسان مسافر نیست؛ گمان مسافرت است و دعوی سیر و سلوک است. قال تعالی: «ومن یخرج من بیته مهاجراً إلیالله ورسوله ثمّ یدرکه الموت فقد وقع أجره علیالله»».
در صفحه ۳۳۳ و ۳۳۴ همان کتاب، مطلب نورانی مزبور را این گونه بیان کردهاند: «مادامی که حبّ نفس در دل است و انسان در بیت مظلم نفس است، مسافر إلیالله نیست؛ بلکه از مخلدین إلیالأرض است. و اوّل قدم سفر إلیالله ترک حبّ نفس است و قدم بر انانیت و فرق خود گذاشتن است. و میزان در سفر همین است. و بعضی گویند یکی از معانی آیه شریفه «ومن یخرج من بیته مهاجراً إلیالله ورسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع أجره علیالله» این است که کسی که خارج شد از بیت نفس و هجرت به سوی حق کرد به سفر معنوی، پس از آن او را فنای تامّ ادراک کرد اجر او بر خدای تعالی است. و معلوم است برای چنین مسافری جز مشاهده ذات مقدس و وصول به فناء حضرتش اجری لایق نیست؛ چنانچه از زبان آنها گفته شده:
در ضمیر ما نمیگنجد به غیر دوست کس **** هر دو عالَم را به دشمن ده که ما را دوست بس»
۴۶ ـ سوره نساء، آیه ۱۰۰/
۴۷ ـ سوره مدّثّر، آیه ۵/
۴۸ ـ سوره نساء، آیه ۱۰۰/
۴۹ ـ سوره انعام، آیه ۴۵/
۵۰ ـ برخی تَرْجُمانها، «عَمیتْ» و «خَسرتْ» را نفرین دانسته، این دو را بهگونه اِنشایی ترجمه کردهاند، در حالی که ظاهراً این دو اِخبار بوده و حقیقتی به ظاهرْ غیر مشهود را بیان میکنند.
۵۱ ـ همان.
۵۲ ـ مفاتیح الجنان، دعای عرفه امام حسین (علیهالسلام).
۵۳ ـ سوره آل عمران، آیه ۹۷/
۵۴ ـ سوره نور، آیه ۳۵/
۵۵ ـ سوره فصّلت، آیه ۵۳/
۵۶ ـ مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
۵۷ ـ مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
۵۸ ـ همان.
۵۹ ـ مفاتیح الجنان.
۶ ـ کافی، ج ۱، ص ۳۳۸ ـ ۳۳۷/
۶۱ ـ من لا یحضر، ج ۲، ص ۵۲۰/