چکیده

متن

 

آداب دعا
دعا نیز دارای احکام، آداب و اسراری است. احکام دعا عبارت از آناست که انسان چه چیزی از خدا بخواهد. موظف است که حرام از خدا طلب نکند، چیزی که آسیب به غیر می‌رساند از خدا نخواهد و … .
آداب دع آن است که دعا را آهسته مطرح کند، صدای بلند را بر خلاف تأدب بداند. قآن هم در خصوص ادب ذکر، یا دعا، چنین فرمود است: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الجَهْرِ مِنَ القَوْلِ بِالغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الغَافِلِینَ﴾[۱] همواره به یاد خدا باش، یاد خدا را در دل و نام او را بر لب آرام و آهسته، در هر بامداد و شامگاه جاری کن ـ این جمله کنایه از استمرار است ـ به یاد خدا باشید و نه از غفلت کنندگان.
باز درباره بعضی از خصوصیات دعا می‌فرماید: ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَیُحِبُّ المُعْتَدین﴾[۲] بعضی مفسران می‌گویند: «خفیة» خواندن به صورت آهسته و آرام و در پنهانی است و چنانچه کسی هنگام دعا فریاد کشید معتدی[۳] است و از حد دعا تجاوز کرده؛ زیرا خداوند موجود دوری نیست.
قرب الهی
آیات قرآن در زمینه نزدیک بودن خدا به ما به چهار دسته تقسیم می‌شود: دسته‌ای از آیات، دلالت بر اصل قرب می‌کند که خدای سبحان به ما نزدیک است، مانند آیهٴ ﴿فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ﴾[۴] .
دستهٴ دیگر، آیاتی که دلالت می‌کند بر اینکه، خدای سبحان با اقرب بودنی نسبی، به انسان از دیگران نزدیکتر است مثل ﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَلکِن لاَ تُبْصِرُونَ﴾ [۵].
دستهٴ سوم، آیاتی که دلالت دارد خدای سبحان به انسان، از رگ حیات او نیز نزدیکتر است. همانند ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الوَرِیدِ﴾ [۶].
دستهٴ چهارم، آیاتی است که می‌گوید: خدای سبحان به انسان از خود انسان هم نزدیکتر است از قبیل﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ المَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ .[۷]
بحث دربارهٴ سه دسته اول، چندان مشکل نیست، امّا دسته چهارم به آسانی حل نمی‌شود؛ که چگونه خدای سبحان به انسان، از خود انسان نزدیکتر است؟ از این رو برخی تفسیرها این مطلب را به پیروی از ظاهر برخی نصوص به همان «حیلولهٴ قدرت» معنی می کنند و می‌گویند: منظور از ﴿یَحُولُ بَیْنَ المَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ آن است که گاهی انسان تصمیم را ادامه دهد و یا آن را عملی سازد .[۸] این معنایی تقریباً متوسط است؛ ولی اگر ما دلیل عقلی که مطابق با آیه بود داشتیم و ادلهٴ نقلی دیگر هم آن را تأیید کرد، داعی نیست که ازظاهر آیه که می‌گوید: خدا بین انسان و خودش فاصله می‌اندازد، دست برداریم. چون انسان که موجود صمدی و درون پر نیست؛ بلکه او مانند سایر موجودات امکانی اجوف است، چنانکه مرحوم کلینی (قده) این مطلب را ضمن روایتی نقل کرده است ،[۹] حال کهانسان اجوف و میان‌تهی است، پس بین انسان و خود انسان، احاطهٴ هستی حق فاصله است. بنابراین، خدا به همه کس نزدیک است. و آن کس که از خدا چیزی مسئلت می‌کند باید بداند که خدا دور نیست.
دوست نزدیکتر از من به من است ٭ وین عجب‌تر که من از وی دورم
چکنـم با که بگویـم کایـن او ٭ در کنـار من ومـن مهجـورم
اگر کسی دریافت که خدا نزدیک است، روش دعا کردن برای او روشن می‌شود؛ که آهسته خدا را بخواند و هم اطمینان دارد که خدا به همهٴ نیازهای او آشناست. چون اوصاف ذاتی حق عین ذات اوست. اگر خدا نزدیک است، با جمیع اوصافش نزدیک است قدرت و سایر اوصاف، ذاتی اوست و اگر اوصاف ذاتی حضور داشت، اوصاف فعلی هم به تبع اوصاف ذاتی ، فعال و مؤثر خواهد بود.
ادب داعی همان تضرع و ناله کردن است؛ چون اگر همراه با ناله نباشد معلوم می‌شود که به وسایل خود متکی است.
ندا یا نجوا؟
در آیهٴ ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾[۱۰] «تضرّع» به معنای ناله کردن و «خفیه» مخفی و دور از حضور دیگران بودن است. حضور ذهنی در دعای علنی که همه حضور دارند، برای همگان میسّر نیست. در جمع دیگران لازم نیست که انسان ندا کند. مناجات اولی از منادات است. نجوا فضیلت دیگری دارد.
در سورهٴ بقره بعضی از آداب دعا مطرح شده است. وقتی انسان خود را دور احساس می‌کند با ندا خدا را می‌خواند که گاهی با صراحت حرف ندا آورده می‌شود؛ «یاربّ». و گاهی حرف ندا محذوف است؛ مانند «رب». اما وقتی انسان نزدیک شد، ندا را کم یا آن را تبدیل به نجوا می‌کند.
در باب آداب دعا مرحوم کلینی (رض) و دیگران نقل کرده‌اند، ابتدا ده بار بگویید: «یاربّ» آنگاه بگویید: «ربّ» .[۱۱]
لازم نیست «یا» را ذکر کنید تا حذف حرف ندا، سرپُلی باشد که منادات را به مناجات تبدیل کند.
پیامبر اکرم در خطبه شعبانیه فرمود: «وارفعوا إلیه أیدیکم بالدعاء فی أوقات صلواتکم، فإنها أفضل الساعات ینظر الله تعالی فیها بالرحمة إلی عباده» هنگام نماز دستها را به دعا بلند کنید که بهترین لحظاتی که خدا با رحمت به بندگانش می‌نگرد این لحظات است «یجیبهم إذا ناجوه» اگر کسی خدا را مناجات کرد او هم جوابش را می‌دهد «ویلبیهم إذا نادوه» و اگر بنده‌ای احساس دوری کرد و ندا داد، خداوند او را لبیک می‌گوید. گاهی بنده احساس دوری می‌کند، نظیر آنچه درباره حضرت یونس آمده است که: ﴿وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ إِلهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَکَ …﴾[۱۲] .
وقتی انسان دست به دعا برداشت، طبق روایات و سنت معصومین (علیهم‌السلام) مستحب است آن را بر سر و صورت خود بکشد؛ برای اینکه لطف خدا به این دست پاسخ داده است. دستی که به سوی خدا دراز شود، یقیناً خالی بر نمی‌گردد و دستی که عطای الهی را دریافت کرد، گرامی است. لذا خوب است آن را به صورت یا به سر بکشد .[۱۳]
گاهی امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) چیزی که به سائل مرحمت می‌فرمودند، دست مبارک را می‌بویید و می‌گفت: این دست به دست الهی رسیده؛ چون خدا فرمود: ﴿هُوَ یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ﴾[۱۴] آنان که این شامه را دارند، می‌توانند با بو کردن دست، نشانهٴ دست الهی را استشمام کنند. و جزء همین حکمتهاست آنچه گفته می‌شود: بوی بهشت از فاصلهٴ هزار سال استشمام می‌شود، گروهی آن را حس می‌کنند و عده‌ای محرومند .[۱۵]
دعا و قضا و قدر
یکی از شبهاتی که مربوط به دعاست، این است که: چون قضا و قدر الهی حق است و خدای سبحان هم از ازل به جمیع امور آگاهی دارد، مطلب مورد در خواست، یا در قضای ازل مقرر شده که عملی شود یا نه. اگر بنا شد عملی گردد دعا تأثیری ندارد؛ چون همان یافت خواهد شد. و اگر در قضای ازل گذشت که فلان امر حاصل نشود، دعا سودی ندارد؛ چون چیزی که حتمی العدم است با دعا یافت نمی‌شود.
جواب: این اشکال چون ایرادی مشترک بین دعا، صدقه، صله رحم و امثال آن است، جواب آن هم باید مشترک باشد.
در عالم حرکت که عالم دگرگونی، تغییر و تبدیل است، «بداء» راه دارد. بداء در تکوینیات همانند نسخ در تشریعیات است.
در محدودهٴ عالم طبیعت، تحول و دگرگونی راه دارد و خدای سبحان این‌چنین مقدار کرده که صدقه یا صلهٴ رحم یا دعا انجام گیرد تا فلان کار عملی گردد و اگر چنانچه این امور صورت نگرفت فلانامر هم حاصل نشود. و از سوی دیگر خدای سبحان هم می‌داند، که فلان شخص دعا می‌کند و بهره می‌گیرد و دیگری دعا نمی‌کند و بهره نمی‌برد. پس در علم خدا جهلی نبوده و در جهان هستی ابهامی نیست. به ما راهنمایی کردند که اگر خواستیم از خیر بیشتری برخوردار باشیم دعا، صدقه، صلهٴ رحم و مانند آن راه‌گشاست؛ وگرنه محروم خواهیم شد.
پس دو مطلب، مورد نظر است: یکی اینکه گرچه در ازل همٴ امور تنظیم شده، ولی هر امری با علل و اسباب آن تنظیم شده است و یکی از علل و اسباب در محدودهٴ حرکت و عالم تحول، همان صدقه وصلهٴ رحم و دعا و مانند آن است. وقتی از محدودهٴ تحول و لوح محو و اثبات گذشتیم و به عالم قضای محض رسیدیم، آنجا دیگر صدقه و صله رحم و دعا و … معنا ندارد. گرچه عبادی بودن دعا مسئله جداگانه‌ای است؛ اما دعا برای تغییر و تبدیل، لزوماً در قلمرو لوح محو و اثبات به پایین است نه در محدودهٴ لوح محفوظ.
مطلب دیگر آن است که خدای سبحان می‌داند که فلان سخص صلهٴ رحم می‌کند در نتیجه از عمر طولانی برخوردار می‌شود و دیگری قطع رحم می‌کند و از عمر طولانی محروم می‌گردد. پس نه در علم خدا تردید و ابهام است، نه در واقع امر؛ و نباید گفت: قضا و قدر حق است، چرا دعا کنیم؟ زیرا که خود دعا جزء قدر است. یعنی خدا مقدر کرده که در صورت دعا فلان حادثه که حادثهٴ خیر است واقع شود؛ و فلان حادث شرّ پیش نیاید. از این جهت دعا اثر دارد و جزء قضا و قدر عالم است.
فرمود: ﴿وَسْأَلُوا اللّهَ مِن فَضْلِهِ﴾[۱۶] از خداوند فضل او را طلب کنید. همان که قضا و قدر را مشخص کرد و فرمود: ﴿وَکُلُّ شَی‏ءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ﴾[۱۷] یا: ﴿إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾[۱۸] همان فرمود: ﴿ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم﴾ .[۱۹]
تسلیم و اخلاص در دعا
به استناد آیات و روایات، دعا خود امری عبادی است، از این رو بعضی می‌گویند: خدایا تو دستور دادی دعا کنید، ما هم اطاعت می‌کنیم؛ چه درخواست، عملی شود و به ما بدهی چه ندهی. اینان اولیای خاص الهی هستند که می‌گویند: «حسبی من سؤالی علمه بحالی»[۲۰] تسلیم محض هستیم.
آنان که تسلیم محض هستند، به عنوان تأدّب دعا می‌کنند و می‌گویند تو دستور دادی، ما هم اطاعت می‌کنیم و تسلیم صرف هستیم. دادی راضی هستیم، ندادی هم راضی هستیم و طلبی نداریم. دعا چون عبادت است اطاعت می‌کنیم. راضی به رضای تو هستیم. بدیهی است اینان دعا را به خاطر عبادت بودن آن انجام می‌دهند.
در خصوص دعا، در سورهٴ «غافر» فرمود: ﴿قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم﴾ هم اجابت را به عنوان وعده ذکر می‌کند، هم به دعا امر می‌کند که دعا کنید. معلوم می‌شود که تشویق به دعا است. ولی ذیل آن کسانی را که اهل دعا نیستند، مذمت می‌کند: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ﴾[۲۱] و در آیهٴ دیگر می‌فرماید: ﴿قُلْ مَا یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکُم﴾[۲۲] ای پیامبر! به امت بگو که اگر دعا و زاری شما نبود خدا به شما چه اعتنایی داشت؟
هر عبادتی دعا و هر دعایی هم عبادت است. لذا گذشته ازاینکه مورد جعا تنها در صورت مصلحت اعطا می‌شود، خود دعا نیز چون عبادت است، برای داعی فضیلتی خواهد بود. و درجه‌ای از درجات بهشت را تثبیت می‌کند.
برای اینکه عبادت بودن دعا و مطلوب بودن آن مشخص شود، مسئلهٴ اخلاص را در دعا اخذ کرده است؛ می‌فرماید: ﴿فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾[۲۳] دعا را که از شعب و شئون دین است، با اخلاص بخوانید. مرا با اخلاص بخوانید و چیزی را ضمیمهٴ ای دعا نکیند؛ زیرا آنچه در دست ماست ممکن است زود از بین برود و آنچه در دست خداست از بین رفتنی نیست.
نشانهٴ زهد آن است که انسان به آنچه نزد خداست از آنچه در دست اوست مطمئن‌تر باشد: «أن لاتکون بما فی یدک أوثق منک بما فی ید الل عزّوجلّ»[۲۴] وثوق انسان به آنچه در خزانه الهی است، باید بیش از مقداری باشد که در خزانهٴ خود اوست؛ زیرا دعای کسی که به مخزن خود تکیه کرده مخلصانه نیست.
دعای مخلصانه، به عنوان عبادتی کریم مورد تشویق قرار گرفته است چنانکه در موارد دیگر باز وقتی از دعا سخن به میان می‌آید، می‌فرماید: خدای سبحان دعای مؤمنان را چون با اخلاص بوده جواب می‌دهد. ﴿وَیَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ آنچه می‌خواهند خدا می‌دهد و اضافه هم می‌دهد چون آنچه که خواسته‌اند مصلحت است، برابر مصلحت نیز اعطا می‌کند. خود دعا هم که عبادت است، برای این عبادت هم پاداشی هست که : ﴿وَیَزِیدُهُم مِن فَضْلِهِ﴾[۲۵] .
نمونه‌ای از دعاهای اولیای خدا
روش دعا را باید از ابراهیم خلیل (علیه‌السلام) بیاموزیم. او به خدای سبحان عرض می‌کند: ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِم﴾[۲۶] پروردگارا دلهای گروهی از مردم را متوجه ذریّه و خانودهٴ من کن، که آنان را دوست داشته باشند و بطلبند و محبوب بین مؤمنان گردند.
قرآن کریم راه محبوب شدن بین مؤمنان را بیان کرده فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً﴾[۲۷] . آنان که از نظر عقیده مؤمن و از نظر اعمال صالح‌اند، خدا برای آنهامحبت قرار داده و آنان را محبوب دلهای دیگران می‌کند.
چه ذخیره‌ای بالاتر از این که انسان محبوب دلهای مؤمنان گردد؟ این راه گرچه سخت و دشوار است؛ ولی کور و مبهم نیست؛ راه بسیار روشنی است.
صراط مستقیم به معنای راه آسان نیست، راهی را مستقیم گویند که استقامت می‌طلبد؛ که اگر طی شود ضرورتاً پایانش سعادت بخش خواهد بود.
امام صادق (سلام‌الله‌علیه) نیز فرمودند: اگر مؤمن با قلبش متوجه خدای سبحان شود، خدا هم وجه خود را متوجه اوخواهد کرد و دلهای مؤمنان را نسبت به او دوست می‌کند[۲۸] و چه چیز بهتر از اینکه انسان محبوب خدا شود. و بندگان مؤمن او را دوست داشته باشند.
در دعای ابوحمزه ثمالی آمد است که خدای بین من و تو هیچ کس فاصله نیست. هرگاه که بخواهم، رازم را با تو در یان می‌گذارم و تو اگر بخواهی، به من لطف می‌کنی. بین من و تو هیچ حجاب و شفیعی نیست، فقط یک حجاب وجود دارد و آن خود من هستم .[۲۹]
و نیزاز بیانات بلند امام کاظم (سلام‌الله‌علیه) است: « احتَجبَ بغیر حجابٍ محجوبٍ وأستتر بغیر سترٍ مستور»[۳۰] خدای سبحان بی‌پرده پوشیده است و او را چیزی نپوشانده است، گرچه او پوشیده است. و امیر مؤمنان فرمود: «لاحجاب بینه وبین خلقه»[۳۱] هیچ حجابی بینخدا و خلق خدا نیست، ازاین رو گفته‌اند: « وجودک ذنب لا یقاس به ذنب».
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست ٭
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز[۳۲]
خوشا کسی که در این راه بی‌جاب رود.
خوی بزرگ منشی در ادعیه
دعاهای علی‌بن‌ابی‌طالب (سلام‌الله‌علیه) نشانهٴ روح بزرگ آن حضرت و برای آن است که آن حضرت حضرت خدا را به خوبی شناخت. از این رو آثار و اوصاف خدایی و بی‌نیازی را از خدا طلب می‌کند. به خدای سبحان عرض می‌کند: «اللّهم اجعل نفسی أوّل کریمةٍ تنتزعها من کرائمی وأوّل ودیعةٍ ترتجعها من ودائع نِعَمِک»[۳۳] خدایا همهٴ نعمتهایی را که دادی ازما می‌گیری، ولی اولیننعمتی که از من می‌گیری جانم باشد. نه اینکه ابتدا، اعضا و جوارح ما را بگیری به طوری که محتاج فرزندانمان باشیم، آنگاه جان ما را بگیری که آن، زندگی حیاتی ذلیلانه است. مشابه این روح بزرگ‌منشی در دیگر دعاهای ائمه (علیه‌السلام) به چشم می‌خورد.
حضرت علی (علیه‌السلام) و نیز امام سجاد (علیه‌السلام) عرض می‌کنند: «اللّهم صُن وجهی بالیسار، ولا تبتذل جاهی بالإقتار، فأسترزِقُ طالبی رزقک، وأستعطف شِرار خلقک وأبتلی بحمد من أعطانی وأفتتن بذمّ من مَنَعنی. وأنت من وراء ذلک کُلّه ولیّ الإعطاء والمنع»[۳۴] یعنی: خدایا تمام روزیها از دست تو و به دست تو است. مرا بدون واسطه این و آن، از روزی خود برخوردار کن. نه چنان که روزی من به دست این و آن باشد؛ که از غیر به من چیزی برسد و من ناچار شوم غیر را مدح کنم؛ در حالی که همهٴ نعمتها از تو است. و مسئول دادن و ندادن تویی.
ائمه (علیه‌السلام) در دعا خوی بزرگ‌منشی را به ما آموخته‌اند که سعی کنید این چنین دعا کنید. هرگز از خدا مال زیاد نخواهید؛ بلکه بخواهید آبرویتان محفوظ باشد چون مال بیش از نیاز، وبال است.
انسان کریم، بزرگوار و بزرگ‌منشی است که طبع و روانش، به طبیعت آلوده نیست و هر کسی را کریم نمی‌گویند.
بلند همتی در دعا
باید چنان عمل کنیمکه در بین نمازگزاران برجسته‌ترین آنان و در بین روزه‌داران برجسته‌ترین روزه‌دار و در بین جنگجویان برجسته‌ترین رزمنده‌ها باشیم. معارف دینی، این همت بلند را به ما می‌آموزد که راه باز است و به مقام بلند رسیدن منحصر به افراد مخصوصی نیست.
در بعضی فقرات دعای کمیل از خداوند مسئلت می‌کنیم، که: خدایا مرا از برترین وبالاترین بندگانت قرار بده «واجعلنی من أحسن عبیدک نصیباً عندک وأقربهم منزلةً منک وأخصّهم زُلفةً لدیک» همت ما این نباشد که نسوزیم؛ نسوختن که هنر نیست. خداوند بسیاری از افراد را در قیامت نمی‌سوزاند و به جهنم نمی‌برد. بچه‌ها و دیوانه‌ها را به جهنم نمی‌برد، و نیز مستضعفین که دسترسی به معارف و احکام الهی نداشته‌اند به آتش نخواهد برد.
گفته‌اند: از خدا بخواهید که برجسته‌ترین و بهترین انسانهای نمونه باشید. از این رو در شبهای جمعه از خدا مسئلت می‌کنیم که خدایا مرا به جایی برسان که از من بالاتر کسی نباشد. (البته غیر از انبیای الهی و معصومین (سلام‌الله‌علیهم‌اجمیعن) که حسابشان با خدا است).
حدیث شریفی را جناب حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل فرموده که «إنّ الله عزّوجلّ یحبّ معالی الأُمور ویکره سفسافها»[۳۵] خداوند همتهای بزرگ و فکرهای بلند را دوست دارد. کارهای نازل و پست و افکار حقیر را دوست ندارد. تلاش انسان این نباشد که در قیامت به جهنم نرود و برای نسوختن عبادت نکند؛ زیرا این عبادت بندگان است. گفته‌اند آن همتهای بلند را در خود احیا کنید و معالی امور را از خداوند مسئلت دارید.
حسین‌بن‌علی (سلام‌الله‌علیه) که آن حدیث را از پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل کرد، خود نیز با سیره و روش عملی به ما آموخت که چگونه انسان به مقام بلند نایل می‌شود و چگونه امتی امّت عالیه و ملتی بلند همّت می‌شوند.
وقتی به حضرتش گفتند: یمن پر از آشوب است؛ حجاز و عراق آشوب‌زده است و بسیاری از مناطق چنین وضعیتی دارند، فرمود: «لو لم یکن فی الدّنیا ملجأ ولا مأوی، لما بایعتُ یزید بن معاویه»[۳۶] شما که می‌گویید سرزمینهای خاورمیانه در آشوب است، اگر همهٴ دنیا نا امن باشد، من اهل تسلیم و بیعت نیستم.
این همت و فکر بلند را، حضرت از آن حدیث آموخت. آن حدیث بلند رسول الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرزندی این چنین تربیت می‌کند. منطق واندیشهٴ امام (علیه‌السلام) این است کهنه تنها حجاز و عراق ویمن نا امن است؛ کوفه و بصره آشوب است؛ اگر سراسر دنیا ناامن باشد و همه علیه من به مبارزه برخیزند، من دست از قیام برنمی‌دارم؛ روح بلند این است. آنگاه اگر کسی شاگرد این مکتب شد دیگر نیم‌گوید: که خلیج ناامن است، تنگهٴ هرمز ناامن است؛ بلکه سخن از آن است که چگونه فداکاری کنیم؛ زیرا در مکتب امامت، ترس ترسانده شده است. یعنی هرگز ترس حق ندارد پیش اولیای الهی خودنمایی کند.
فراخواهی در دعا
حکیم متألّه، «ابن‌سینا» در بیانی لطیف می‌‌گوید: «إستوشع رحمة الله». مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی، در مقدمهٴ منطق شرح اشارات می‌گوید: این عبارات به روایت شبیه‌تر است تا عبارات یک کتاب عادی .[۳۷]
ابن سینا می‌گوید: وسیع کن رحمت خدا را، بگذار دیگران زیر پوشش این رحمت واسعه قرار گیرند. جایی که دعا مستجاب است، دعاها را بلند ادا کنیم و همه را زیر پوشش دعای خود قرار دهیم.
مردم عصر روز عرفه در سرزمین عرفات از دامنه‌های کوه پایین آمد در حالی که یک چشم او آسیب دیده و چشم دیگرش سالم بود. چشم سالم او هم از بس گریه کرده بود، مثل شبکه و کاسه‌ای از خون بود، بعضی از دوستانش به او گفتند: چرا این همه رنج و اشک و ناله؟
گفت: در تمام این ناله‌ها چیزی برای خود نخواستم. همهٴ این دعاها و ناله‌ها برای مؤمنان و دوستانم بود. ائمه (علیهم‌السلام) اصحابی را، که دارای چنین روحیهٴ بلندی هستند تربیت کرده‌اند.
آن دینی که می‌گوید: هنگام سحر در نماز شب، عدهٴ زیادی را دعا کن (حداقل چهل نفر یا بیشتر) همان دین می‌گوید: روز به فکر حل کار چهل مؤمن باش. برای اینکه وقتی می‌گوید: شب برخیز و دیگران را هم دعا کن، یعنی روز هم مواظب کارشان باشد. این دستور، درس کرم به انسان می‌آموزد که دیگران مهمان سفرهٴ انسان باشند.
امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) در دعای معروف به ابوحمزه ثمالی عرض می‌کند: خدایا بزرگ و کوچک ما، زن و مرد و بچه، روستایی و شهری، دور و نزدیک، همه و همه را بیامرز/ گاهی به عنوان عمومی و گاهی تک‌تک, این عناوین و اصناف را نام می‌برد. مباد آنکه انسان در دعا فقط به فکر خود و بستگان نزدیکش باشد. از این رو باید دعا در سطح بلند و برای همه باشد.
مردی در حضور رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) در مقام دعا عرض کرد: خدایا پیامبر را بیامرز، مرا بیامبرز، (لسان دعای او حصر بود).
حضرت فرمودند: چرا دور رحمت خدا را سنگ‌چین کردی؟ چرا فقط من و تو؟ همهٴ مؤمنان را دعاکن: «إذا دعا أحدکم فلیعمّ فإنّه أوجب للدّعاء»[۳۸] هر گاه دعا می‌کنید به دعای خود عمومیت دهید که اجابت را حتمی می‌کند.
این دعای امام رضا (سلام‌الله‌علیه) چقدر کریمانه است: «وإغفر لمن فی مشارق الأرض ومغاربها من المؤمنین والمؤمنات»[۳۹] خدایا در مشرق و مغرب عالم هر کسی که اهل ایمان است او را بیامبرز/ معنای لطیف سخن حکیم متأله، ابن‌سینا که می‌فرماید: «إستوسع رحمة الله» مضمون همین رویات است.
دعای مستجاب
امام صادق (سلام ‌الله‌علیه) می‌فرماید: دلهای خویش را خوب وارسی کنید ببینید آیا دلتان پاک است یا در آن علاقه به غیر خدا نیزوجود دارد، اگر در آن جزء خدا نبود آنگاه هر چه خواستید از خدا مسئت کنید که خدا می‌دهد، چون دعای موحد مستجاب است و موحد کسی است که در قلبش جزء اعتقاد به حق چیزی راه نیافته باشد، امام (علیه‌السلام) می‌فرماید: «تبحّروا قلوبکم إن أنقاها الله من حرکة الواجس لسخط شیءٍ من صنعه فإذا وجدتموها کذلک فاسألوه ما شئتم»[۴۰] .
درهای آسمان برای کفار و منافقان باز نمی‌شود: ﴿لاَتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾ .[۴۱] مسئولین آسمان فرشتگانی‌اند که خدا با وحی آنان را هدایت می‌کند. ﴿وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾[۴۲] . در هر آسمان، امر مربوط به آن را خدای سبحان با وحی اعلام می‌دارد. حال این آسمان، ظاهری دارد که نورهای ظاهری در اوست و سرّ و باطنی دارد که نورهای درونی در اوست.
امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) در جواب این سؤال که بین زمین و آسمان چقدر فاصله است؟ هم به آسمان ظاهری اشاره کرد و هم به آسمان باطنی؛ فرمود: «بین السماء والأرض مدّ البصر ودعوة المظلوم»[۴۳] . اگر کسی خواست دعا کند که به باطن آسمان برسد و یقیناً مستجاب گردد، راهش این است که تمام علاقه‌ها و امیدهایی که به غیر خدا تعلق گرفته قطع کند. به هر اندازه که انسان موحّد است دعای او مستجاب می‌شود و خدای سبحان دعای موحد را رد نمی‌کند و به اندازهٴ توحید او دعایش مستجاب است. حال اگر مظلومی چشم کمک به احدی نداشت، دعای او یقیناً مستجاب است.
مظلوم دو قسم است: اول: ستم‌دیده‌ای است که احیاناً به دیگران تکیه می‌کند، دعای او دعای موحد نیست. دوم: مظلومی که دست او از همه جا کوتاه است و هیچ تکیه‌گاهی جزء خدا ندارد که به آن اعتماد کند و در صدد جبران برآید. لذا طبق این نقل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود: فاصله بین زمین و باطن آسمان دعای مظلوم است.
امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) می‌فرماید: در واپسین دم حیات، پدرم حسین‌بن‌علی (سلام‌الله‌علیهما) آخرین وصیتی را که پدرش به او فرمود بود بیان کرد که پسرم!: «إیّاک وظلم من لایجد علیک ناصراً إلاّ الله»[۴۴] زنهار از ظلم و ستم بر کسی که یاوری جزء خدا ندارد. همین معنا را امام سجاد به عنوان آخرین و صیت به امام باقر (علیهما‌السلام) بیان فرمودند.
همهٴ اقسام ستم بد است. ولی به مظلومی که هیچ پناهگاهی جزء خدا ندارد، ستم نکنید که دعای او یقیناً مستجاب است.
لازم نیست انسان از همهٴ امکانات محروم باشد تا موحّد شود؛ بلکه انسان وقتی در دعا موحّد است که خود را از همه امکانات محروم و آنها را بی‌اثر ببیند.
دعا باید به جایی برسد که فرمان از آنجا صادر می‌شودز جای صدور فرمان را «عرش» می‌نامند. عرش، مقام فرماندهی و فرمانروایی خدای سبحان است. هم او که مالک دنیا و آخرت است و با این مقام جهان هستی را اداره می‌کند. اینکه رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود: اگر یتیمی آزرده شد عرش خدا به لرزه در می‌آید ،[۴۵] یعنی مقام فرماندروایی در مورد ظلم به یتیم تصمیم می‌گیرد.
صفای باطن
قلبی که در آن جزء رضای حق و احیا دین او چیز دیگری نباشد قلب طاهر است.
رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) در خطبهٴ شعبانیه دستور فرمود که: «فاسألوا الله ربکم بنیّاتٍ صادقةٍ وقلوبٍ طاهرةٍ» با انگیزه و نیت صادقانه و دلی پاک و روحی وارسته از خدا مسئلت کنید.
مقصود از قلب طاهر به فرمود امام صادق (علیه‌السلام) دلی است که آن خاطره‌ای به جزء خاطرهٴ «الله» نباشد[۴۶] .
امام حسن (سلام‌الله‌علیه) فرمود: «وأنا الضامن لمن لم یهجس فی قلبه الاّ الرّضا بما قضی الله أن یدعوا الله فیستجاب له»[۴۷] . اگر کسی مواظب قلبش باشد تا هواجس و خاطراتی که مورد رضای خدا نیست، در آن خطور نکند، من ضامنم کهاو مستجاب الدعوة باشد.
گفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانم ٭ ٭ ٭
گفت آن زمان که نبود جان در میان حایل[۴۸]
تا «من» مطرح است، محرومیت انسان از فیض، حتمی است و بدون آن انسان راحت است و گرنه همیشه در زحمت خواهد بود.
وقتی امام خمینی (قدس‌سرّه) در نجف اشرف بود از وی اجازه خواستند تا رساله توضیح المسائل ایشان را به اردو ترجمه کنند و برای پاکستان بفرستند، ایشان فرمود: مگر آنجا رساله نیست؟ گفتند: چرا رساله بعضی از مراجع هست؛ فرمود: بس است دیگر!
مرحوم حاج شیخ محمد تقی آملی (۱۳۰۴ ـ ۱۳۳۹) متکلم و فقیه و متأدب به آداب اسلامی، که شخصی متواضع، بزرگوار و کریم بود می‌فرمود: در خواب دیدم دشمن به من حمله کرده من با آن درگیر و گلاویز شده‌ام؛ و او مرا رها نمی‌کند، برای آنکه از شر او نجات پیدا کنم ناچار دست او را به شدت دندان گرفتم؛ در این حال بیدار شدم دیدم دست خود را دندان گرفته‌ام!. یعنی در عالم خواب به من فهماندند که دشمن تو کسی جز خودت نیست، از خودت نجات پیدا کن.
کسی کاری به انسان ندارد. اگر دشمنی هست ازخود ماست. این‌گونه از خوابهای خوب را خداوند نصیب هر کسی نمی‌کند تا به انسان بفهماند که دشمن تو خود تو هستی.
نبی گرامی اسلام در ضمن سفارش به اباذر فرمودند: اگر بنده‌ای در اثر زهد و تقوا مورد عنایت قرار گرفت، خداوند عیب و بدی دنیا را نشان او می‌دهد، دردها و درمانها را به وی می‌شناساند و او را به سلامت از دنیا بیرون می‌برد[۴۹] . انسان اگر مواظب بیداریهای خود نباشد خوابهای خوب نصیب او نمی‌شود.
حقیقت دعا
کسی که خدا را برای نجات از جهنم یا برای رسیدن به بهشت می‌پرستد عبادت او خالص نیست؛ زیرا برای دفع یا جلب چیزی خدا را عبادت کرده است. گرچه عبادتش صحیح است و از او رفع تکلیف می‌کند؛ اما وقتی با دید برتر به عبادت خود نگاه می‌کند، می‌بیند عبادت او مشوب است. لذا از خدا نباید چیزی را غیر از خدا خواست. ذات اقدس «الله» خود بندهٴ صالحش را از جهنم می‌رهاند و به بهشت می‌رساند، اما شایستهٴ بنده نیست که از خدا چیزی را غیر او طلب کند.
از خدا غیر خدا را خواستن ٭٭٭ ظن افزونی است کلی کاستن
حقیت دعا برای آناست که خدا انسان را به حضور بپذیرد و به او رو کند. و انسان او را زیارت کند. لذا در میان برجسته‌ترین تعبیرات مناجات شعبانیه است که: «وأقبل إلیّ إذا ناجیتک» یعنی مناجات من تنها برای آناست که تو به رو کنی؛ نه برای آنکه چیزی به من بدهی.
حکمت دعا، همان روح دعاست که داعی خود را در مشهد و منظر مدعو بداند و او را که خدای سبحان است، شاهد خویشتن کند، شاهدی که با این مشهود، پیوند دیگری برقرار می‌سازد.
شاهد و مشهود
اصل مشترک در تمام عبادات، آن است که انسان وقتی به سرّ عبادت می‌رسد که معبود را مشاهده کند. باطن پرستش معبود، مشاهدهٴ معبود است.
انسان برای اینکه بفهمد از نظر عبادت فقط احکام و آداب را رعایت می‌کند یا از احکام و آداب گذشته به حکمت عبادت هم رسیده است، باید ملاحظه کند که «معبود» را مشاهده می‌کند یا نه؟
مشاهدهٴ معبود درجاتی دارد. درجات ابتدایی را انسان می‌توان محاسبه کند. اما درجات نهایی مشاهدهٴ معبود، به گونه‌ای است که انسان وقتی به آن مرحله رسید، دیگر حساب و کتابی در اختیار او نیست.
درجات ابتدایی مشاهدهٴ معبود آن است که انسان تأمل کند که آیا در قلب و روح او غیر از خدا هست یا خیر؟ آیا به چه چیزی علاقه‌مند است؟ اگر به خود و لذایذ شخصی و تعلقات جزئی خود دل سپرده است، معلوم می‌شود خدا خالصانه در قلب او نیست و به حکمت عبادت نرسیده است؛ زیرا به حکمت عبادت وقتی می‌رسد که عابد، معبود را مشاهده کند و در ضمیر عابد جزء معبود چیزی حضور و ظهور نداشته باشد.
مراحل نهایی مشاهدهٴ معبود همان است که علی‌بن‌ابی‌طالب (سلام‌الله‌علیه) فرمود: «ما کنت أعبد ربّاً لم أره»[۵۰] من آن نیستم که خدایی را که با چشم جان و باطن ندیده‌ام عبادت کنم!. این نوع عبودیت و معرفت، خاص اولیای خداست. به راستی عابد چه می‌خواهد؟ خدا را عبادت می‌کند که وسیلهٴ رفاه او را فراهم کند؟ او را وسیله قرار می‌دهد که به بهشت برود و متنعم شود؟ یا آنکه عبادتش را برای رضای خدا می‌طلبد و دوست دارد؟
پاورقی: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*- حکمت عبادات، حضرت آیت الله جوادی آملی، خلاصه صفحات ۲۱۱-۲۳۷
۱ ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۲۰۵/
۲ ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۵۵/
۳ ـ چنانکه محتمل است اعتدا راجع به اصل مسئلهٴ دعا نیز باشد که اگر کسی اهل دعا نبود از وظیفهٴ عبودیّت تعدّی کرده و معتدی و متجاوز، محبوب حق نیست.
۴ ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۸۶/
۵ ـ سورهٴ واقعه، آیهٴ ۸۵/
۶ ـ سورهٴ ق، آیهٴ ۱۶/
۷ ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۲۴/
۸ ـ مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۰/
۹ ـ عن ابی جعفر (علیه‌السلام) قال: «إنّ الله عزّوجلّ خلق ابن آدم أجوف» (الکافی، ج۶، ص۲۸۲).
۱۰ ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۵۵/
۱۱ ـ الکافی، ج۲، ص۵۲۰ ؛ بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۴۲/
۱۲ ـ سورهٴ انبیاء، آیهٴ ۸۷/
۱۳ ـ بحارالانوار، ج۸۳، ص۲۱۰ ؛ فلاح السائل، ص۱۸۷/
۱۴ ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۱۰۴/
۱۵ ـ الکافی، ج۲، ص۳۴۹/
۱۶ ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۳۲/
۱۷ ـ سورهٴ رعد، آیهٴ ۸/
۱۸ ـ سورهٴ قمر، آیهٴ ۴۹/
۱۹ ـ سورهٴ غافر، آیهٴ ۶۰/
۲۰ ـ گفته حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) آنگاه که او را در منجنیق نهاده در آتش افکندند، جبرئیل و میکائیل و فرشته باد هر یک وی را ملاقات کرده پیشنهاد خاموش کردن آتش را دادند ولی وی گفت: نیاز دارم اما نه به شما. سر انجام جبرئیل به او گفت: پس از خدا بخواه فرمود: «حسبی من سؤالی علمه بحالی» (بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۵۵، ح۷۰).
۲۱ ـ سورهٴ غافر، آیهٴ ۶۰/
۲۲ ـ سورهٴ فرقان، آیهٴ ۷۷/
۲۳ ـ سورهٴ غافر، آیهٴ ۱۴/
۲۴ ـ بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۱۰، ح۴/
۲۵ ـ سورهٴ شوری، آیهٴ ۲۶/
۲۶ ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۳۷/
۲۷ ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۹۶/
۲۸ـ امالی شیخ مفید، ص۱۶۴، مجلس ۱۸، ح۷/
۲۹ـ «والحمد لله الذی أنادیه کلما شئت لحاجتی، وأخلو به حیث شئت لسرّی بغیر شفیعٍ فیقضی لی حاجتی» (مفاتیح‌الجنان، دعای ابو حمزه ثمالی).
۳۰ـ بحارالانوار، ج۳، ص۳۲۷، کتاب توحید، باب ۱۴/
۳۱ـ الکافی، ج۱، ص۱۳۹/
۳۲ـ دیوان حافظ، غزل ۲۶۶/
۳۳ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ ۲۱۵/
۳۴ـ همان، دعای ۲۲۵ ؛ صحیفهٴ سجادیّه، ص۲۰، دعیا مکارم الاخلاق.
۳۵ـ بحارالانوار، ج۴۷، ص۳۲۳/
۳۶ـ عبارت در پاسخ به محمّد بن حنفیه است. (بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۹).
۳۷ـ «ولا تصغ إلی من یجعل النجاة وقفاً علی عدد ومصروفةً عن اهل الجهل والخطایا صرفاً الی الأبد واستوسع رحمة الله تعالی» (اشارات، ج۳، ص۳۲۸).
۳۸ـ بحارالانوار، ج۹۳، ص۳۱۳/
۳۹ـ همان، ج۴۹، ص۱۱۷/
۴۰ـ امالی شیخ مفید، ص۶۸، مجلس۷، ح۱/
۴۱ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۴۰/
۴۲ـ سورهٴ فصلت، آیهٴ ۱۲/
۴۳ـ بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۸۸/
۴۴ـ الکافی، ج۲، ص۳۳۳، ح۵/
۴۵ـ «إن الیتیم إذا بکی اهتزّ له العرش» (بحارالانوار، ج۷۲، ص۵).
۴۶ـ «القلب السلیم الذی یلقی ربه ولیس فیه أحد سواه» (الکافی، ج۲، ص۱۶).
۴۷ـ الکافی، ج۶۷، ح۱۱/
۴۸ـ دیوان حافظ، عزل ۳۰۷/
۴۹ـ فی وصایاه لأبی ذر: «یا أباذر ما زهد عبدٌ إلاّ أثبت (انبت) الله الحکمة فی قلبه وأنطق بها لسانه وبصره عیوب الدنیا ودائها ودوائها وأخرجه منها سالماً إلی دار السلام» (مکارم الأخلاق طبرسی، ج۲، ص۵۴۵؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۳).
۵۰ـ توحیدصدوق، ص۳۰۸

تبلیغات