نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

گئورگ لوکاچ در سال 1885 در مجارستان در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. پدر او رئیس بانک بود و از سوی امپراتوری عنوان اشرافیت گرفته بود. لوکاچ تحصیلات دوران کودکی خود را در بوداپست گذراند. از همان ابتدا استعداد و هوش فراوان خود را نشان داد. بعد از سپری نمودن این دوران، فعالیت‌ های فکری و اجتماعی خود را آغاز کرد و در انجمن ‌های حمایت از طبقات محروم و کارگری شرکت جست.
او بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی و اخذ مدرک دکترا، مسافرت ‌های خود را به کشور آلمان آغاز نمود. در این سفر او تحت تاثیر فلسفه نوکانتی و بخصوص رویکردهای جامعه‌ شناختی گئورگ زیمل قرار گرفت. در همین آشنایی بود که با جامعه‌ شناس معروف، ماکس وبر دوستی نزدیکی پیدا کرد. او به تحقیقات ادبی و تحلیل‌ های زیبایی شناسی وبر علاقه زیادی داشت. او در کتاب خود «فلسفه پول» به این تاثیرپذیری‌ها اشاره کرده و دیدگاه زیمل و ماکس وبر را در باب سرمایه‌ داری بیان می دارد.
لوکاچ گرایش‌ها و رویکردهای خود را در سال 1910 در رساله‌ای با عنوان «روح و شکل‌ها» چاپ نمود. او این کتاب را به چند زبان ترجمه و انتشار نمود، اما هنوز یکسال از چاپ این کتاب نگذشته بود که آشکارا اعلام کرد با محتوا و مباحث این رساله بیگانه است.
با وقوع جنگ جهانی دوم، تحولات عمیقی در اندیشه و افکار لوکاچ ایجاد شد. او در باب این تاثیر می نویسد: «با مشاهده خصلت روزافزون امپریالیستی جنگ و به دنبال تعمق در نوشته ‌های هگل و همچنین فوئرباخ و بویژه انسان ‌شناسی وی، مرحله دوم اشتغال شدید او با مارکس، آغاز می شود.»
در حدود سال های 1914 بود که او به رویکرد و افکار مارکس علاقه‌مند شد و تلاش نمود تا آثار و رساله‌ های مارکس را با دقت تمام مطالعه کرده و از روش و اندیشه‌ های او در جهت تقویت فلسفه‌اش بهره برد. نتیجه این مطالعات، گرایش لوکاچ به سوی هگل بود، کتاب پدیده‌ شناسی روح هگل، به افکار و اندیشه او انسجام بخشید. به تعبیر خودش، «مارکس را دیگر از دیدگاه گئورگ زیمل، نمی دید، بلکه با عینک هگلی می نگریست.
 در سال 1920 رساله «نظریه رومان» را منتشر کرد. او این سال ها را مرحله ایده ‌آلیسم درون ذهنی به ایده ‌آلیسم برون ذهنی توصیف می کند. در سال 1918 لوکاچ به طور کامل، موضع‌ گیری ایدئولوژیک و سیاسی خود را مشخص نمود و در همان سال به حزب کمونیست مجارستان پیوست. با وجود آنکه جمهوری شوروی مجارستان پایان یافت، او همچنان در مجارستان ماند و به فعالیت ‌های سیاسی و تبلیغ رویکرد خود ادامه داد.
مهمترین نوشته او در این دوران، کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» است که در سال 1922، نگارش آن پایان یافت. این رساله سال های طولانی مورد توجه اندیشمندان، نویسندگان و روشنفکران بود. اما خود لوکاچ بعدها، با نگاهی انتقادی، اثر خود را مورد نقد قرار داد. زمانی که وی در شهر اتریش بود، فرصت زیادی برای مطالعات و تحقیقات داشت و چندین مقاله و پژوهش را انجام داد.
در سال 1930 تحول و دگرگونی بنیادی در فعالیت فلسفی و جهان بینی لوکاچ رخ داد و نوعی بازبینی در آثار و رسالات خود نمود. با روی کار آمدن هیتلر او مجبور شد تا آلمان را ترک کرده و به شوروی بازگردد. در روسیه، کتاب «هگل جوان» را نوشت، این کتاب به دلیل شرایط فرهنگی و فلسفی دوران استالین چند سال بعد در سوئیس چاپ شد. او بعد از شکست هیتلر به مجارستان بازگشت و در این مدت، چند مقاله و رساله را منتشر کرد.
گوته و دوران او، رئالیسم روسی در ادبیات جهانی، رئالیست‌ های آلمانی سده نوزدهم، بالزاک و رئالیسم فرانسوی و سرانجام کتاب معروف او رومان تاریخی از مهمترین آثار اواخر عمر وی می باشد. لوکاچ سرانجام در سال 1971 در شهری که در آن زاده شده بود، یعنی بوداپست نیز دیده از جهان فرو بست.

منبع: رسالت

تبلیغات