" مقاله حاضر در پی فهم و سنجش ابعاد طرد اجتماعی در بین «زنان فقیر روستایی» بوده و به وضعیت طرد اجتماعی زنان فقیر بر حسب متغیرها و شاخص های طرد اجتماعی می پردازد. سوالات اصلی تحقیق این است که چگونه زنان در چرخه ی زندگی به گونه ای نظام مند از جریان اصلی اجتماع طرد و به حاشیه رانده می شوند؟ چه عللی به طرد زنان از عرصه های اجتماعی انجامیده است؟ الگوی توزیع ابعاد طرد اجتماعی در میان زنان چگونه است؟ در این تحقیق که از دو روش کمی (پیمایش) و کیفی (مصاحبه) استفاده شده، چهار بعد اصلی طرد اجتماعی یعنی: طرد از شبکه های حمایتی، روابط اجتماعی، مشارکت اجتماعی و همچنین شرمساری یا بدنامی اجتماعی، مورد سنجش قرار گرفته و توزیع آن در 169 نفر نمونه ی تحقیق به دست آمده است. همچنین با استفاده از روش کیفی کوشش شده درک عمیق تری از تجربه ی زیسته زنان در مورد طرد، فرایندها و علل آن به دست آید. بدین منظور، نمونه ای متشکل از 51 نفر از زنان به گونه ای هدفمند و بر اساس ویژگی های مختلف آنها تعیین و مورد مصاحبه قرار گرفته اند.
نتایج تحقیق گویای آن است که طرد و محرومیت انباشتی زنان به موقعیت کنونی آنها بر نمی گردد بلکه به گونهای فرایندی، با پیشینه و گذشته آنها، با ویژگی های فردی، ساختار خویشاوندی، فقر مزمن و بین نسلی و با برخی وقایع خاص در ارتباط است. علاوه بر آن، عوامل اجتماعی و فرهنگی (غیردرآمدی) متعددی در به حاشیه راندن زنان از جریان اصلی اجتماع نقش دارند که به نوبه خود می تواند فرصت خروج از فقر و محرومیت را برای آنها دشوار سازد."