چکیده

پوزیتیویسم، هرمنوتیک و نظریه انتقادی-فرهنگی، سه گفتمان علمی بودند که در دهه 1960 عرض اندام کردند. دیدگاه انتقادی، گفتمان های دیگر را به صورتی جدی به چالش کشاند. درون مایه نظریه انتقادی نفی و اثبات عرصه های مختلف (دانش، اقتصاد، سیاست، آموزش و پرورش، فرهنگ توده ای و غیره) جامعه سرمایه داری متاخر است. سرمایه داری متاخر در قرن بیستم با پیدایش دولت رفاهی به تدریج شکل گرفت. در این مرحله سرمایه داری از وضعیت آرمانی اولیه (لیبرال-دموکراسی) تا اندازه ای دور شد و آبستن بحران های فراگیر گشت. مبنای فلسفی نظریه انتقادی بر معرفت شناسی مبتنی بر علاقه سه گانه: فنی-ابزاری، علمی یا تفسیری و رهایی بخش، استوار شده است. تفاوت آن یا دیگر نظریات انتقادی، در رهایی بخشی آن است این نظریه پوزیتیویسم را به خاطر بعد ایدئولوژیکی نقد می کند؛ اندیشه های پست مدرن را به این دلیل نقد می کند که بنیان های دانش را بی اعتبار ساخته، فاصله دانایی و نادانی را از میان برداشته و تلاش برای پیشرفت را در هاله ای از ابهام قرار داده است و هرمنوتیک را به خاطر محافظه کاری نهفته در آن که قادر به برملا کردن کژدیسه های جامعه سرمایه داری نیست سرزنش می کند.

تبلیغات