چکیده

عمران ناحیه ای مفهومی است آشنا و پرسابقه و اساسا عمران از آغاز مفهومی محدود و ناحیه ای داشته است. عواملی که عمران را چنین مفهوم محدودی بخشیده اند عبارتند از: محدودیت عوامل سرمایه ای محدودیت قدرت تولید، کمبود بازده و محدودیت بازارها از نظر فقدان راه و کمبود وسیله نقلیه سریع ارزان و مطمئن و محدودیت تکنولوژی. این همه عوامل موجب آن می شود که میزان تولید کم، دامنه توزیع محدود و میزان مصرف پایین باشد. در چنین حالی، هر نوع تلاش اقتصادی طبعا محدود و ناکافی است.تلاش انسانها با ابزار ناکافی و دانش فنی محدود در برابر طبیعت توانا و قهار ناگریز کم اثر است. عواملی که حد تلاش آدمی را در اقتصاد سنتی معین می دارد برخاسته از طبیعت است. طبیعت در هر جلوه خود چه کوه و دشت و دریا باشد و چه بیابان و جنگل بر تلاش انسانی که به ابزار کار پیش رفته و دانش فنی پرورش یافته مجهز نیست نقطه اختتام می نهد. در چنین وضعی انسان فقط در پهنه محدودی از طبیعت توان حرکت و تولید دارد. خروج از این قلمرو محدود به وسایل و عوامل نیازمند است که جامعه سنتی و اقتصاد سنتی فاقد آنها است.تجربه به دست آمده از طریق مطالعه تجربه کشورهای دیگر در این راه، امکان ارایه چهار اصل را که در عین اهمیت، پایه مطالعه نیز هست، فراهم میسازد. یعنی: 1-برنامه ریزی در خصوص توسعه عمران ناحیه ای باید با یک قدرت اجرایی واقعی و قدرتمند همراه باشد. 2-تعهد سیاسی در برابر یک برنامه توسعه نباید قطع شود، 3-استفاده از آلات و ابزار عمران ناحیه ای باید هماهنگ باشد. 4-از لحاظ ملی بایستی نوعی تعادل میان توسعه عمران نواحی مختلف در سطح کشور حفظ گردد. این پژوهش سعی دارد تا نشان دهد که چنانچه در عمل، این اصول رعایت نشوند، احتمال بی اثر شدن سیاستهای کاربردی و توسعه عمرانی افزایش می یابد و محتمل ترین راه که قهرا مطلوب ترین راه نیست، تعقیب می شود.

تبلیغات