"این روزها در محافل مختلف علمی و کاری این سوال مطرح است که چرا بسیاری از نظریه ها و تکنیک هایی که در غرب امتحان خوبی پس داده اند، در سازمانهای ایرانی امکان به کارگیری ندارند؟ و تجربه های موفقیت آمیزی از پیاده سازی آنها بروز نکرده است. در پاسخ به این پرسش هرکس از دریچه ای به موضوع می نگرد، اما آنچه نیاز است، پژوهشی فراگیر در تمام ابعاد تاریخی، دینی، سیاسی، جامعه شناختی، روان شناختی و... ایرانیان هم در ابعاد ملی و هم سازمانی است.
به طورکلی می توان گفت که بافت تمدنی ما، با خاستگاههای تمدنی که در آن نظریه ها و تکنیک های مدیریتی شکل گرفته اند، دچار تفاوت در نوع عقلانیت است حال این پرسش نمود می یابد که این عقلانیت عام را با چه ابزاری می توان واکاوی کرد؟
زبان هر قوم آیینه بازنمای نحوه نگاه یک ملت به هستی و زندگی اجتماعی است و نیز وسیله اندیشیدن، جهان بینی و عمل اجتماعی یک قوم. پس می توان از زبان چون ابزار وانمایی عقلانیت عام بهره گرفت. اما کدام زبان؟
پیداست که اگر برای قضاوت درباره عقلانیت یک ملت در طول تاریخ تنها به آثار نخبگان بپردازیم، به غفلت بزرگی دچار شده ایم، زیرا تا مدتها بعداز مرگ اکثر این بزرگان آثارشان رواج چندانی نداشته و همچنین اکثر آثار این بزرگان نمودی از تفکر جمعی یک ملت نیست. پس باید به نشانگان دیگری برای فهم عقلانیت ملتها ازجمله ملت ایران روی آوریم و آن زبانزدهای (ضرب المثل) ملت ایرانی است که به واقع نمود خلقیات، عادات، اندیشه، حساسیت ها و علایق این ملت هستند. از این رو نویسنده این مقاله «تحلیل زبانزدی» را به عنوان روشی برای فهم ویژگیهای عقلانیت ایرانی، پیشنهاد می کند.
"