چکیده

"همگی ما انسانیم. تنها عامل سوءتفاهم میان ما، اختلاف زبان است. اگر بر تفاوتها تمرکز کنیم از هدف دور می‌مانیم و... . این حرف مدیرانی است که هوش فرهنگی بالایی ندارند و نمی‌دانند که هوش فرهنگی یعنی چه و چقدر در کسب و کار موثر است. آنها تفاوت فرهنگها را احترام نمی‌نهند و البته تجربه نشان داده است که شکست می‌خورند و یا دست‌کم قادر به توسعه کسب‌وکار خود نیستند و شاید پس از شکست بگویند: تکیه بر عقل خود و فرهنگ خویش بودمان تا این بلا آمد به پیش «هوش فرهنگی؛ نیاز مدیران در قرن تنوع» را «مرجان فیاضی» و «هدی جان نثار احمدی» هشدار می‌دهند"

متن

در میان مهارتهای مورد نیاز قرن 21 ، توانایی تطبیق مستمر با افرادی از فرهنگهای مختلف و توانایی اداره ارتباطات بین ‏فرهنگی حائز اهمیت است. محیط کار جهانی، نیاز به افرادی دارد که به فرهنگهای مختلف آشنا باشند و بتوانند با افراد سایر ‏فرهنگها ارتباط مناسب برقرار کنند. برای این منظور، افراد نیاز به هوش فرهنگی دارند‎. ‎توانایی فرد برای تطبیق با ‏ارزشها، سنتها و آداب و رسوم متفاوت از آنچه به آنها عادت کرده است و کار کردن در یک محیط متفاوت فرهنگی، معرف ‏هوش فرهنگی است. هوش فرهنگی، منبع بالقوه ای برای ایجاد مزیت رقابتی است‎. ‎
مقدمه
محیطهای کاری در سرتاسر جهان بسیار متنوع شده اند و این امر به خصوص درباره کشورهای توسعه یافته بیشتر صدق ‏می کند. در کنار تغییرات علوم و فناوری و انتقال دانش، فرایندهای طراحی، تولید و توزیع در قرن حاضر نهایت تنوع را ‏پیدا کرده اند.مثلاً طراحی محصول ممکن است در آلمان، تامین مالی از ژاپن، هدایت برنامه ها توسط ایالات متحده، کارهای ‏دفتری در بلغارستان، کار تولیدی در چین و توزیع ممکن است در سرتاسر جهان صورت بگیرد. در نتیجه مدیران با ‏محیطهای داخلی و خارجی بسیار متنوعی در سازمانهای خود روبه رو هستند(1‏‎).‎
تنوع در این مقوله عبارت است از جذب افرادی با سوابق و زمینه های مختلف، دارای توقعات و انتظارات گوناگون و بهره ‏گیری از تواناییها و استعدادهای آنها برای افزایش سودآوری و قدرت رقابت شرکت. تنوع حیطه های مختلفی را در بر می ‏گیرد: نژاد، قومیت، جنسیت، رنگ پوست، مذهب و فرهنگ. ویژگیهای فرهنگ ‏‎(CULTURE) ‎را براساس حروف ‏تشکیل دهنده آن به صورت زیر تعریف کرده اند‎:‎
C : ‎فرهنگ فراگیر است. هر شخص، سازمان، سرزمین و کشوری یک فرهنگ دارد‎.‎
U: ‎شناخت عقاید، ارزشها و ادراکات فرهنگ دیگران برای موفقیت الزامی است‎.‎
L : ‎یادگیری میراثهای فرهنگی گوناگون، الهام بخش و توانمندکننده است‎.‎
T : ‎کارهای تیمی در سطح جهانی بدون توجه به فرهنگ اعضا غیر ممکن است‎.‎
U : ‎برنامه ریزی فرهنگی از طریق شناخت عقاید یکدیگر آسانتر می شود‎. ‎
R : ‎تفاهم و سازگاری با شناخت فرهنگ خود و پذیرش نقطه نظرات و سبک و روش دیگران شروع می شود‎.‎
E : ‎به منظور رشد و نوآوری، استفاده از تنوع فرهنگی لازم است‎. ‎
تنوع فرهنگی از جمله مسائل عمده ای است که مدیران حاضر با آن مواجه هستند‎. ‎متأسفانه بیشتر مدیران به تفاوتهای ‏فرهنگی به عنوان منبع و عامل موثر در ایجاد برتری رقابتی بها نمی دهند و با این توصیف که تفاوت فرهنگی مسئله مهمی ‏نیست؛ ما همگی انسان هستیم و تنها عامل سوء تفاهم میان ما اختلاف زبان است؛ اگر بر تفاوتها تمرکز کنیم از هدف دور ‏می مانیم و ... از فکر کردن به تفاوتهای فرهنگی و مهارتهای مورد نیاز برای اداره آن طفره می روند. در حالی که تنوع ‏فرهنگی دارای مزایای بسیاری از جمله موارد زیر است‎:‎
‎_ ‎از جنبه بازاریابی: توانایی شرکت و افراد را در تأمین و پاسخ به اولویتهای فرهنگی بازارهای محلی افزایش می دهد‎. ‎
‎_ ‎از جنبه کسب منابع: توانایی شرکت را در جذب نیروهایی با زمینه های فکری مختلف بالا می برد‎.‎
‎_ ‎از حیث هزینه ها: هزینه ناشی از ریزش مدیران غیر بومی را کاهش می دهد‎.‎
‎_ ‎از حیث حل مسئله: با بهره گیری از تنوع دیدگاهها، تصمیم گیریهای بهتر و جامعتری گرفته می شود‎.‎
‎_ ‎از حیث خلاقیت: از طریق تنوع در دیدگاهها و به دلیل تأکید کمتر بر ضرورت هماهنگی و یکسان سازی عقاید، خلاقیت ‏تقویت می شود‎.‎
‎_ ‎از حیث انعطاف پذیری نظامها: انعطاف پذیری و قدرت تحمل و پاسخگویی سیستم به تقاضاهای متعدد پویایی محیط ‏کنونی را افزایش می دهد (2‏‎).‎
به دلیل تنوع گسترده محیطهای کاری، مدیریت موثر سازمانها و منابع انسانی با چالشهای فراوانی روبه رو شده است. ‏سازمانها با کوچک سازی و مهندسی مجدد به دنبال رقابت در بازار جهانی هستند ضمن اینکه انفجار اطلاعات و توسعه ‏فناوری نیز برای آنها چالش برانگیز شده است. در این میان بهبود روابط در عرصه تجاری، افزایش سهم بازار و مطرح ‏شدن به عنوان یک مدیر موفق نیز جز دغدغه های مدیران امروز است. به راستی مدیران برای موفقیت در چنین محیطی به ‏چه فاکتورهایی نیاز دارند؟(3‏‎)‎
هوش فرهنگی چیست؟
به راستی چه مدیرانی موفق هستند؟
چرا برخی مدیران علی رغم برخورداری از ضریب هوشی بالا، در کار خود شکستهای فاحشی را تجربه می کنند؟ چگونه ‏است که برخی مدیران در محیطهای بیگانه خوب عمل می کنند و برخی دیگر می لغزند؟ آیا بجز ضریب هوشی عوامل ‏دیگری در موفقیت افراد و سازمانها تأثیر دارد؟
گلمن‎( Goleman ) ‎در مورد تأثیر ضریب هوشی معتقد است که بهره هوشی تعیین کننده پیشرفتهای علمی و موفقیتهای ‏حرفه ای است ولی سهم آن در موفقیت تنها حدود20 درصد است. تلاش برای شناسایی سایر عوامل موثر بر موفقیت حرفه ‏ای موجب ورود واژه های هوش عاطفی و هوش فرهنگی به ادبیات مدیریت شد؛ هرچند هنوز کسی به طور دقیق نمی تواند ‏بگوید سهم هوش عاطفی و فرهنگی در پیشرفت افراد چقدر است(9‏‎).‎
مفهوم هوش عاطفی دربرگیرنده مجموعه گسترده ای از مهارتها و استعدادهای فردی است که معمولاً به مهارتهای درون ‏فردی و بین فردی اشاره دارد و به طور کلی توانایی درک و فهم چگونگی بروز یا کنترل عواطف و احساسات است. هوش ‏عاطفی عاملی است که موجب می شود تا خلاقانه فکر کنیم و عواطف و احساسات خود را برای حل مسائل به کار گیریم. بر ‏این اساس شخصی که دارای هوش عاطفی بالاست در چهار زمینه شناسایی، به کارگیری، درک و کنترل احساسات استعداد ‏و مهارت دارد (4‏‎).‎
هوش فرهنگی، توانایی افراد برای رشد شخصی از طریق تداوم یادگیری و شناخت بهتر میراثهای فرهنگی ، آداب و رسوم ‏و ارزشهای گوناگون و رفتار موثر با افرادی با پیشینه فرهنگی و ادراک متفاوت است‎. ‎ارلی و آنگ‎ ( Earley & Ang- ‎‎2004 ) ‎هوش فرهنگی را به عنوان قابلیت فرد برای سازگاری موثر با قالبهای نوین فرهنگی تعریف می کنند و ساختار ‏هوش فرهنگی را به انواع دیگر هوش از جمله هوش عاطفی و اجتماعی مربوط می دانند(7‏‎).‎
هوش فرهنگی دامنه جدیدی از هوش است که ارتباط بسیار زیادی با محیطهای کاری متنوع دارد. برخی از جنبه های ‏فرهنگ را به راحتی می توان دید. عوامل آشکاری مثل هنر، موسیقی و سبک رفتاری از این جمله اند. اما بیشتر بخشهای ‏چالش برانگیز فرهنگ، پنهان است. عقاید، ارزشها، انتظارات، نگرشها و مفروضات عناصری از فرهنگ هستند که دیده ‏نمی شوند اما بر رفتار افراد موثرند. هوش فرهنگی به افراد اجازه می دهد تا تشخیص دهند دیگران چگونه فکر می کنند و ‏چگونه به الگوهای رفتاری پاسخ می دهند، در نتیجه موانع ارتباطی بین فرهنگی را کاهش و به افراد قدرت مدیریت تنوع ‏فرهنگی می دهد(5‏‎).‎
در محیطهای کاری متنوع قرن حاضر، لازم است استرس های ناشی از شوک فرهنگی و اختلالات و پیامدهای ناشی از ‏تعارضات فرهنگی به نحو مطلوب اداره شود. برای این منظور به سازگاری و تعدیل موثر فرهنگها نیاز است‎. ‎مطرح شدن ‏هوش فرهنگی به عنوان یک مفهوم کلیدی در مدیریت اقتصاد جهانی به دلیل پاسخگویی به سئوالات زیر بوده است‎: ‎
‎_ ‎چگونه مدیران می توانند تواناییهای خود را در تطبیق موثر با فرهنگهای مختلف بهبود بخشند؟
‎_ ‎چرا برخی افراد دارای توان بالقوه ای برای رویارویی با چالشهای کاری در محیطهایی با فرهنگ متفاوت هستند؟
‎_ ‎افراد چگونه می توانند در محیطهای کاری متنوع از نظر فرهنگی – در کشور خود یا بیگانه- به حداکثر بهره وری دست ‏یابند؟
‎_ ‎سازمانها چگونه می توانند خود را برای انجام وظیفه در سرتاسر جهان آماده و تجهیز کنند؟
‎_ ‎سازمانها چگونه می توانند عملکردهای فردی و گروهی خود را در محیطی با تنوع فرهنگی بهینه سازند؟
در هر حال در دنیایی که عبور از مرزها کاری عادی و ساده شده است، داشتن هوش فرهنگی یک نیاز حیاتی برای همه ‏مدیران و کارکنان است. مدیران موفق رمز برخورد با فرهنگهای گوناگون ملی، فراملی و سازمانی را به خوبی می آموزند و ‏از آموزه های خود نهایت استفاده را می برند(6‏‎).‎
عناصر هوش فرهنگی
هوش فرهنگی به عنوان توانایی فرد برای تطبیق با فرهنگهای جدید تعریف می شود. محققان معتقدند هوش فرهنگی در ‏راستای هوش عاطفی و اجتماعی است. هوش عاطفی فرض می کند که افراد با فرهنگ خود آشنا هستند بنابراین برای تعامل ‏با دیگران از روشهای فرهنگی خود استفاده می کنند. هوش فرهنگی جایی خودش را نشان می دهد که هوش عاطفی ناتوان ‏است یعنی در جایی که با افرادی در محیطهای ناآشنا سروکار داریم. هوش فرهنگی سه بخش و عنصر اساسی دارد: عنصر ‏شناختی، عنصر روانی و انگیزشی و عنصر فیزیکی و رفتاری‎.‎
‎- ‎عنصر شناختی ( ذهن) به مهارتهای تفکر عمومی اشاره دارد که افراد به منظور شناخت چگونگی و چرایی فعالیت در ‏محیطهای جدید از آن استفاده می کنند. این شناخت علاوه بر عقاید و ارزشهای افراد، روشها و رویه هایی را که دیگران ‏برای انجام کار استفاده می کنند را نیز در بر می گیرد. برای بسیاری از مردم یافتن روزنه ای به فرهنگهای بیگانه دشوار ‏است؛ اما فردی که از جنبه ذهنی و شناختی دارای هوش فرهنگی نیرومندی باشد، مفاهیم مشترک را زود پیدا می کند. ‏شناخت تفاوتهای فرهنگی ممکن است پرسیدن سئوالی درباره عوامل برانگیزاننده افراد در فرهنگهای گوناگون باشد. ‏یادگیری مفاهیم فرهنگ دیگران به درک و شناخت رفتارهای آنان کمک می کند‎.‎
‎- ‎عنصر روانی و انگیزشی ( قلب- دل) به ‏
افراد کمک می کند در مقابل موانع پایدار باشند تا بتوانند خود را با فرهنگ دیگران سازگار سازند. این بخش ممکن است ‏مشکلترین یا مبهمترین جزء هوش فرهنگی باشد‎. ‎ورود به دنیای فرهنگ بیگانه مستلزم غلبه بر یکسری موانع خاص است. ‏داشتن انگیزه و پشتکار و باور قوی در این راه بسیار موثر است‎. ‎فرهنگها در بسیاری از موارد با همدیگر متفاوت هستند. ‏به عنوان مثال شیوه دست دادن و نشستن در ملاقاتهای کاری از کشوری به کشور دیگر تفاوت دارد‎. ‎نادیده گرفتن این تفاوتها ‏به مخدوش شدن ارتباطات منجر می شود.گاهی اوقات تعامل افرادی با فرهنگهای متفاوت مثل نزدیک شدن دو آهن‌ربا با ‏قطبهای یکسان است. بدون داشتن انگیزه کافی، هوش فرهنگی بی مفهوم است. این عنصر توانایی همدل شدن را مدنظر قرار ‏می دهد. تمایل به برقراری ارتباط و استمرار در راه رسیدن به هدف، بزرگترین شکافهای فرهنگی را پوشش می دهد‎. ‎
‎- ‎عنصر فیزیکی و رفتاری ( جسم) هوش فرهنگی به توانایی فرد برای انجام واکنش مناسب اشاره دارد. رفتار و سلوک فرد ‏باید نشان دهد که به فرهنگ طرف مقابل علاقه دارد و سعی می کند مولفه های فرهنگی آنها را بپذیرد و به آن احترام بگذارد. ‏بسیاری از تفاوتهای فرهنگی، توسط اعمال فیزیکی قابل مشاهده و انعکاس است. شناخت و انگیزه بدون انجام یک واکنش ‏موثر و مناسب ارزش خود را از دست می دهند به همین دلیل، هوش فرهنگی باید دربرگیرنده تواناییها و مهارتهای لازم ‏برای نشان دادن واکنش مناسب با آن فرهنگ باشد(8 و 9‏‎).‎
استفاده از هوش فرهنگی
امروزه اکثر سازمانها و افراد، هوش فرهنگی را یک مزیت رقابتی و قابلیت استراتژیک می دانند. در محیط و بازار جهانی، ‏هوش فرهنگی اهرم مورد نیاز رهبران و مدیران تلقی می شود. سازمانها و مدیرانی که ارزش استراتژیک هوش فرهنگی را ‏درک کنند، می توانند از تفاوتها و تنوع فرهنگی در جهت ایجاد مزیت رقابتی و برتری در بازار جهانی استفاده کنند. هوش ‏فرهنگی به منزله چسبی است که می تواند در محیط متنوع، انسجام و هماهنگی ایجاد کند. افراد دارای هوش فرهنگی بالا، ‏قادرند اثر قابل توجهی بر استراتژی های بازاریابی و توسعه محصول برای گروههای مشتریان در کشورهای مختلف داشته ‏باشند. این افراد جز داراییهای ارزشمند سازمان هستند و به خصوص در زمان بحران ارزش خود را بیشتر نمایان می ‏سازند(6‏‎).‎
خوشبختانه برخلاف سایر جنبه های شخصیت انسانی، هوش فرهنگی کسانی که روانی سالم دارند و از نظر حرفه‌ای و ‏شغلی توانمند هستند، قابل پرورش و توسعه است. موارد زیر در توسعه مهارتهای هوش فرهنگی موثر است‎:‎
‎_ ‎با به کارگیری دیدگاه مثبت نسبت به تفاوتهای فرهنگی، ابعاد فرهنگی سازمان و کارکنان خود را بشناسید‎.‎
‎_ ‎با استفاده از روشهای مختلف نظیر مشاهده، پرسش و تفسیر نسبت به تجزیه و تحلیل سطوح مختلف فرهنگی افراد ‏سازمان اقدام کنید‎.‎
‎_ ‎تنوع فرهنگی را بپذیرید و در خود آمادگی رویارویی با فرهنگهای مختلف را ایجاد کنید‎.‎
‎_ ‎با توجه به میزان آشنایی با هر فرهنگ، از استراتژی های خاص آن برای تعامل استفاده کنید‎.‎
‎_ ‎با نگرانیهایی همچون ترس از دست دادن هویت و خودمختاری فردی، درمورد خود وکارکنانتان مقابله کنید. افراد سازمان ‏باید احساس کنند که برای آنها و فرهنگشان ارزش قائلید‎.‎
‎_ ‎در مورد توانمندیهای هوش فرهنگی هر کجا احساس ضعف می کنید آموزش ببینید‎.‎
‎_ ‎چنانچه انگیزه کافی در کسب و توسعه مهارتهای هوش فرهنگی ندارید، در خود این انگیزه را پرورش دهید‎.‎
‎_ ‎از افراد پیرامون خود که تجارب موفقی در محیطهای کاری متنوع دارند کمک بگیرید‎. ‎
‎_ ‎فراموش نکنید هوش فرهنگی لازمه بقا در محیط رقابتی است. از این عنصر کلیدی غافل نشوید(6و8‏‎) ‎
منابع و ماخذ
‎1- Ferdman, Bernardo(2002),Cultural identity and Diversity in organizations, New york: Wiley,p ‎‎37-38‎
‎2- Lipp, G. Douglas, Clarke, Clifford H(2003),Managing culture, ‎http://webnf2.epnet.com/fulltext.asp
‎3- Organizational culture, http://www.mapnp.org
‎4- Bliss, Samuel E, The Affect of Emotional Iintelligence on a Modern organizational Leaders ‎Ability to Make Effective Decisions, http://www.findarticles.com
‎5- Cultural Intelligence(CQ)- The key to leveraging the power of Diversity, ‎http://www.mba4success.com/research
‎6- Tan, Joo-seng(November/December2004) Cultural Intelligence and the Global Economy, LIA, ‎vol24, numbers 5, pp19-21‎
‎7- Harris, Michael M, Lievence, Filip(2004)Selecting Employees for Global Assignment: Can ‎Assessment center Measur cultural Intelligence?http://www.findarticles.com
‎8- Earley, P.Christopher, Mosakowski,Elaine(October 2004) Cultural Intelligence,Harvard ‎business Review, pp139-146‎
‎9- "CQ" Cultural Intelligence – Another Aspect of Emotional Intelligence(2004)‎
http://www.‎
‎-10 ‎نوری؛ اصغر، مقایسه تاثیر هوش علمی و هوش عاطفی بر شخصیت، فصلنامه آموزه، شماره ‏‎18‎، ص73‏

تبلیغات