آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۵۴

چکیده

متن

بحث در موجبات ارث و موانع آن
انسان بهر مدت و زمانی که در دنیا تعیش و زندگانی کند و بهر اندازه برای بقاء خود داخل در صحنه مدنیت گردد بالاخره باید جرعه موترا بسر کشد و از دارفانی بعالم‏ باقی و ابدی ارتحال نماید چنانچه خداوند در سوره رحمن فرمود:«کل من علیها فان‏ و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام»و در سوره مائده فرمود:«اینما تکونو یدرکم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده»اگر انسان که مدرک معقولات است‏ مانند سائر موجودات زیر دست خصوصا حیوانات غیر مدرک معقولات بود که احتیاج بورود در صحنه عالم مدنیت از قبیل تهیه منزل و مسکن نداشت و مال و حقی برای خود تحصیل‏ نمیکرد موت او از نظر حقوقی ایجاد اشکال نمینمود ولی غالبا انسان فوت میکند در حالتیکه‏ دارای اموال و حقوق است و مسئله ارث از مسائل بسیار مشکل بوده که فقهای عالم اسلامی را وادار نموده هر یک بنوبه خود کتابی در این مسئله بنویسند تا معلوم گردد ما ترک متوفی‏ بچه اشخاصی باید منتقل گردد.
خلاصه ما ترک متوفی باید باشخاصی منتقل شود که شارع مقدس و قانونگذار کنونی معین میکند و یا بکسانیکه خود او تعیین و انتخاب نماید.
این مسئله واضح و آشکار است که وجود علاقه تام در هر کس بیکعده از اشخاص‏ باعث میشود که شخص متوفی بعد از فوت خود اگر اموال و حقوقی دارد باشخاصی منتقل‏ شود که او باعث ایجاد ظاهری آنها بوده و یا کسانیکه سبب ایجاد ظاهری وی شده‏اند.
این اشخاص عبارتند از اولاد و ابوین انسان و نامبردگان کسانی خواهند بود که بعد از فوت یکنفر در درجه اول قائم مقام متوفی بوده و دارائی او را قهرا تملک‏ میکنند و بدین مناسبت ارث از اسباب تملک قهری بشمار میرود.
هر گاه یکنفر متوفی نه اولاد داشته و نه ابوین-واضح و آشکار است علاقه و محبت‏ متوفی بیشتر متوجه اجداد خواهد گردید.اجداد در گذشته بمنزلهء ابوین میباشند همچنین‏ ببرادر و خواهر او متوجه خواهد بود؟بقاعده«الاقرب یمنع الابعد»رفتار میشود یعنی اقرباء نزدیک اقرباء دور را از استفاده از ارث و تملک قهری محروم مینمایند چنانچه در قرآن شریف اعلام فرموده‏اند«اولو الارحام بعضکم اولا ببعض»علماء و فقهاء تشیع در تألیفات و کتب فقهیه خود فرموده‏اند:
«یوجب الارث شیئان النسب و السبب فالنسب هو الاتصال بالولاده‏ بانتهاء احدهما الی آخر کالاب و الابن و بانتهائهما الی ثالت مع صدق‏ اسم النسب عرفا علی الوجه الشرعی»همانطوریکه هم خونی بودن بقرابت نسبی تعبیر میشود و باعث میگردد طبقات‏ مختلفه هر یک از وراث روی قواعد مسلمه فقهیه بعد از فوت یکنفر وارث او گردند همانطور ممکن است انسان اعم از اینکه اقربای دور و یا نزدیک داشته باشد و یا نداشته باشد ازدواج‏ و تأهل اختیار نماید در اینصورت ازدواج نیز ایجاد علاقه و محبتی مینماید که مزایای آن‏ برای طرفین یعنی زوج یا زوجه نیز بنوبه خود از جمله کسانی خواهند بود که(خواه‏ برای میت اقربای نسبی باشد یا نباشد)باید از ترکه متوفی حصه ببرد و این امر از احکام‏ الهی و شرعی بوده و گفتار فقهاست در کتب فقیه.
قانونگذاران ما هم بامراجعه بآنکتب بوضع مواد-816 الی-866 مبادرت‏ نموده‏اند.و نویسنده اگر توفیق یابد در اطراف هر یک از مواد مرقوم و انطباق آن آیات‏ و احکام و قواعد فقیه مباحثی تنظیم و تدوین خواهد نمود.
ماده-861 از قانون مدنی ترجمه مختصر از گفتار فقهاء است متن مذکوره‏ از این قرار است:«موجب ارث دو امر است نسب و سبب».حال باید دید چه طبقاتی‏ مشمول قاعده الاقرب یمنع الابعد میگردند و طبقات مختلفه و ارثی را که بنسب ارث میبرند کدامند و ذیلا بیان خواهیم کرد:
مرتبه اول پدر-مادر-اولاد-و اولاد اولاد(بنحو نزولی)
مرتبه دوم اجداد-برادر-خواهر-و اولاد آنها(بطریق صعودی در اجداد و نزولی در اولاد برادر وخواهر)
مرتبه سوم-عمو-عمه-دائی-خاله و اولاد آنها بطرز نزولی.
طبقات سه گانه فوق کسانی هستند که بامورث رابطهء نسبی دارند و وجود هر یک‏ از طبقات نزدیک بمورث خود طبقه دورتر از او را از ارث محروم مینماید.
ماده 862 قانون مدنی هم بتقسیمات سه گانه بامختصر تغییراتی در عبارت دلالت‏ دارد اینک عین ماده مرقوم ذکر میشود.
«اشخاصیکه بموجب نسب ارث میبرند سه طبقه‏اند:
1)پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد.
2)اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها.
3)اعمام و عمات و اخوال و اولاد آنها.
وقتیکه قرابت نسبی و طبقات آن معلوم شد باید دید قرابت سببی و اقسام آن‏ کدام است.
قرابت بسبب همان ایجاد علاقه زوجیت است فیمابین مرد و زنی که از لحاظ خون با هم متمایز بوده و هر یک هم خون اقربای نسبی خود بوده‏اند عکس قرابت نسبی‏ و نقطه مقابل اوست چون کلمه زوجیت عام بوده شامل عقد انقطاع نیز میشود از این لحاظ است که در ازدواج انقطائی شرط توارث حتمی بوده و بافقدان شرط توارث هیچ یک از زوج‏ و زوجه از یکدیگر ارث نمیبرند پس قرابت سببی منقسم باقسام آتی است.
1-زوجیت.
2-ولاء که چون در مورد ترکه متوفی بلاوارث دولت مداخله مینماید و قانون‏ امور حسبی باین موضوع دلالت دارد بدینجهت از نظر فقهی از بحث در این موضوع‏ صرف نظر میشود.
حال که موجبات ارث معلوم شد و نیز تعیین گردید قرابت منقسم بدو قسم است‏ نسبی و سببی و قرابت سببی هم باقسامه ذکر شد.
قرابت نسبی عبارت خواهد بود از ارتباطیکه بر حسب آن ارتباط اشخاص متعدد که‏ ار نسل یکدیگر و یا از نسل شخص واحد میباشند بهم متصل میشوند خلاصه از این قرابت‏ خطوط مستقیم و غیر مستقیم ایجاد میگردد.
قرابت درخط مستقیم قرابت در خط اطراف.
قرابت در خط مستقیم همان قرابتی است که بین پدر و پسر و یا جد و نواده برقرار شده است خلاصه در این خط نقطه فواصلی وجود ندارد و درست نقطه مقابل خط غیر مستقیم‏ است مانند ریشه و تنه درخت.
اما قرابت غیر مستقیم که قسم دوم از قرابت نسبی است نقیض قسم اول بوده‏ و تعبیر بخط اطراف میشود مانند شاخه‏ها و برگهای درخت که برقراری آن بواسطه ریشه‏ تنه درخت است که میتوان بجامع نسب تعبیر نمود مانند قرابت دو برادر که جامع نسب آنها پدر و قرابت دو پسر عمو که جامع نسب آنها جد آنها میباشد.

تبلیغات