راجع به قانون ثبت
آرشیو
چکیده
متن
با توجه به تبصره ماده 19 قانون ثبت مصوب سال 1310
پس از اصلاح قانون آئین دادرسی مدنی در کمیسیونهای مشترک مجلسین دو سئوال پیش میآید که:
اولا-در اعتراضات ثبتی مدیر دفتر صلاحیت صدور قرار دارد؟
ثانیا-قرارهای صادره از دفتر در امور ثبتی قابل پژوهش و فرجام میباشد یا خیر؟ عمل و رویه دادگاهها پس از اجرای قانون مصوب کمیسیون مشترک بر آنست که از تبصره ماده 19 نسخ ضمنی شده و نتیجة قرار رد دادخواست در دعادی ثبتی قابل پژوهش و فرجام نیست-و استناد آنها در اینمورد به اصلاح شق 1 ماده 478 و 524 قانون اخیر است.
در صورتیکه با توجه بمواد 202 و 203 و 298 قانون آئین دادرسی مدنی و احکام متعددی که دیوانعالی کشور پس از تصویب قانون آئین دادرسی مدنی در سال 1318 نسبت بماده 18 قانون ثبت صادر فرمودهاند بهیچوجه قانون آئین دادرسی مدنی و اصلاحاتی که در سالهای 1331 و 1334 بعمل آمده نمیتواند حقوقی که ماده 19 و تبصره ماده 19 قانون ثبت به معترض داده ساقط شده دانست چه:
مطابق ماده 4 قانون مدنی.کلیه قوانین پس از تصویب و توشیح و انتشار قابل اجراء بوده مگر در دو صورت-یا آنکه آن قانون بر طبق قانون مؤخر شبیه آن نسخ ضمنی شده باشد یا بموجب قانون متاخر دیگر غیر شبیه نسخ صریح شده باشد
علاوه بر اینکه نسخ ضمنی در قانون غیر مشابه قابل قبول حقوقدانان نیست اساسا تاریخ تصویب قانون ثبت شش سال قبل از قانون آئین دادرسی مدنی بوده حق اعطائی در ماده 19 و تبصره آن متکی به قانون آئین دادرسی مدنی نبوده تا اینکه نسخ یا اصلاح قانون مزبور بحقوق اکتسابی در قانون ثبت لطمه و خللی وارد نماید-همانطور که شعب دیوانعالی کشور در احکام مندرج در صفحه 386 مجموعههای متن استدلال فرمودند.
هر گاه در قانون غیر شبیه حقی اضافه برای افراد فرض شده باشد و لو ضمنا باشد قابل اجراء و احترام است ولی حقی که در سال 1312 قانون بمعترض ثبت داده نمیتوان بموجب قانون متأخر بدون تصریح سلب نمود-بالعکس در اینمورد میتوان استدلال نمود که قانون آئین دادرسی مدنی بعد از 6 سال حق اعطالی قانون ثبت را تأیید نموده و فرضا که در سالهای 1331 و 1334 قانون گذار تأیید و تسجیل خود را استرادکرده ماده 19 و تبصره ماده 19 قانون ثبت که تشریفات قانونی خود را پیموده از بین نمیرود بویژه آنکه در خاتمهء اصلاحات سالهای 31 و 34 خلاف نظریه پیروان نسخ ماده 19 قانون ثبت تصریح دارد باین معنی که در خاتمه هر دو قانون پس از اشاره به مواد منسوخه یا اصلاحی قانون آئین دادرسی مدنی قوانین غیر شبیه را که قانونگذار منسوخ میدانسته صریحا نسخ کرده است(ماده 27 قانون وکالت-مواد الحاقی به قانون آئین دادرسی مدنی).
از توجه باین نکته نیز بخوبی نتیجه گرفته میشود که خود قانونگزار متوجه بوده است که نسبت به حقوق اعطائی در قوانین غیر شبیه ما قبل قانون آئین دادرسی مدنی نسخ ضمنی میسر نبوده و از این جهة با وجود ماده 69 مکرر لایحه اصلاحی مع هذا تصریحا ماده 27 قانون وکالت را نسخ نموده علاوه بر مراتب فوق با توجه بمواد 98 و 159 آئین نامه قانون ثبت که با اجازه قانون تدوین گردیده و حکم قانون را دارد تمام قرارهائی که محقق ثبت در دعاوی ثبتی صادر مینماید قابل پژوهش بوده و در امور ثبتی دادگاههای دادگستری جایگزین محقق ثبت بوده.
با تذکر این نکته که آئیننامه مزبور در سال 23 و بعد از تصویب قانون آئین دادرسی مدنی اصلاح گردیده و تائیدا بماده 19 قانون ثبت قرارهای صادره در دعاوی ثبتی را قابل پژوهش شناخته و این آئیننامه و قانون ثبت هنوز بقوت خود باقی و در ضمن قانون کمیسیون مشترک نسخ نشده با حفظ این نکته که مجموعه قواعد آئین دادرسی مدنی شامل کلیه دعاوی است غیر از دعاوی که رسیدگی به آن قوانین و مقررار خاصی دارد. با فراغت از توضیح فوق-استدلال پیروان نسخ ماده 19 قانون ثبت ماده 8 و تفسیری است که در عبارت بند 2 ماده 478 و 524 قانون کمیسیون مشترک داده شده و عنوان مینمایند که قرار رد دادخواست یا ابطال دادخواست مذکور در مواد مزبور غیر از قراری است که بسبب عدم تکمیل دادخواست صادر میشود شاید نظرشان به قرارهای مذکور در مواد 202 و 203 و 298 باشد.
در صورتیکه خود قانونگذار در مواد مزبور قرارهای مزبور را به قرار امتناع از رسیدگی و رد دعوی و اسقاط دعوی و اسقاط دعوی اسم گذاری نموده و تمام آنها نیز بر طبق بند 1 و 3 و 5 ماده 478 قابل پژوهش و فرجام شناخته شده و قرار رد دادخواست منحصر به مورد عدم تکمیل دادخواست بوده و مواد مزبور از جهة سلسله بعدی قانونی وارد بر ماده 85 بوده و هر گاه نظر قانونگذار بر آن بود که قرار رد دادخواست در امور ثبتی قابل پژوهش نباشد اساسا القاء و تائید بند 2 ماده 478 و 524 زائد و مصداقی نداشته
بویژه آنکه با توجه به مواد آئین دادرسی در مرحله پژوهش قرار ابطال دادخواست چه در قانون سابق و چه در قانون فعلی وجود ندارد و همین امر نیز ثابت مینماید که تمام قرارهای رد یا ابطال دادخواست که در دعاوی ثبتی طبق مواد 18 و 19 قانون مزبور صادر میشود هم قابل پژوهش بوده و بعد از استواری آنها در مرحله پژوهش قابل فرجام استزیرا خود دادگاه استان هیچگاه قرار ابطال دادخواست صادر نمینماید و نظر قانونگذار آنست که رأی دادگاه استان بر استواری قرار رد یا ابطال دادخواست بهمان اسم نامیده شده و قابل فرجام باشد و الا هیچ قراری قبل از طی مرحله پژوهش قابل فرجام نیست. از این جهة نمیتوان ماده 85 قانون کمیسیون مشترک را به دعاوی ثبتی سرایت داده و نتیجة حق اعطائی مواد 18 و 19 قانون ثبت و شقوق 2 مواد 478 و 524 همین قانون را از متعرض ثبت سلب نمود مضافا باینکه عبارت ماده 85 این است(نقایص دادخواست بطور تفصیل کتبا بمدعی اطلاع داده)در دعاوی ثبتی به دادخواست دهنده نام معترض به ثبت داده شده است.
اشکال دیگری که در امور ثبتی در مقام اجرای ماده 85 وارد میشود-اینستکه به معترض ثبت حق داده شده برای یک نوبت پس از ابلاغ قرار رد یا ابطال دادخواست که از طرف محقق ثبت صادر میشود تجدید دادخواست نماید هر گاه ماده 85 بامور ثبتی تعمیم داده شود مبدء مهلت جدید با وجود صراحت ماده 18 از کجا شروع شده و چنانچه این حق از تاریخ قرار مدیر دفتر شروع شود بر خلاف نص ماده 18 بوده و هر گاه از تاریخ قرار دادگاه احتساب شود که نیز بر خلاف قانون میباشد.
بقیه این بحث را به مقالات دیگر محول نموده و چون موضوع مبتلا به عمومی است توجه همکاران معظم و اساتید حقوق را جلب و امیدوارم هر گاه از لحاظ حقوقی اشتباهی در این مطلب ملاحظه فرمایند تذکر و در صورت تائید بیان نارسای اینجانب را ترسیم فرموده که تا زود است این شکل قانونی که وابسته به حقوق معترضین ثبت است حل و روشن شود-با پوزش از اطاله کلام.
پس از اصلاح قانون آئین دادرسی مدنی در کمیسیونهای مشترک مجلسین دو سئوال پیش میآید که:
اولا-در اعتراضات ثبتی مدیر دفتر صلاحیت صدور قرار دارد؟
ثانیا-قرارهای صادره از دفتر در امور ثبتی قابل پژوهش و فرجام میباشد یا خیر؟ عمل و رویه دادگاهها پس از اجرای قانون مصوب کمیسیون مشترک بر آنست که از تبصره ماده 19 نسخ ضمنی شده و نتیجة قرار رد دادخواست در دعادی ثبتی قابل پژوهش و فرجام نیست-و استناد آنها در اینمورد به اصلاح شق 1 ماده 478 و 524 قانون اخیر است.
در صورتیکه با توجه بمواد 202 و 203 و 298 قانون آئین دادرسی مدنی و احکام متعددی که دیوانعالی کشور پس از تصویب قانون آئین دادرسی مدنی در سال 1318 نسبت بماده 18 قانون ثبت صادر فرمودهاند بهیچوجه قانون آئین دادرسی مدنی و اصلاحاتی که در سالهای 1331 و 1334 بعمل آمده نمیتواند حقوقی که ماده 19 و تبصره ماده 19 قانون ثبت به معترض داده ساقط شده دانست چه:
مطابق ماده 4 قانون مدنی.کلیه قوانین پس از تصویب و توشیح و انتشار قابل اجراء بوده مگر در دو صورت-یا آنکه آن قانون بر طبق قانون مؤخر شبیه آن نسخ ضمنی شده باشد یا بموجب قانون متاخر دیگر غیر شبیه نسخ صریح شده باشد
علاوه بر اینکه نسخ ضمنی در قانون غیر مشابه قابل قبول حقوقدانان نیست اساسا تاریخ تصویب قانون ثبت شش سال قبل از قانون آئین دادرسی مدنی بوده حق اعطائی در ماده 19 و تبصره آن متکی به قانون آئین دادرسی مدنی نبوده تا اینکه نسخ یا اصلاح قانون مزبور بحقوق اکتسابی در قانون ثبت لطمه و خللی وارد نماید-همانطور که شعب دیوانعالی کشور در احکام مندرج در صفحه 386 مجموعههای متن استدلال فرمودند.
هر گاه در قانون غیر شبیه حقی اضافه برای افراد فرض شده باشد و لو ضمنا باشد قابل اجراء و احترام است ولی حقی که در سال 1312 قانون بمعترض ثبت داده نمیتوان بموجب قانون متأخر بدون تصریح سلب نمود-بالعکس در اینمورد میتوان استدلال نمود که قانون آئین دادرسی مدنی بعد از 6 سال حق اعطالی قانون ثبت را تأیید نموده و فرضا که در سالهای 1331 و 1334 قانون گذار تأیید و تسجیل خود را استرادکرده ماده 19 و تبصره ماده 19 قانون ثبت که تشریفات قانونی خود را پیموده از بین نمیرود بویژه آنکه در خاتمهء اصلاحات سالهای 31 و 34 خلاف نظریه پیروان نسخ ماده 19 قانون ثبت تصریح دارد باین معنی که در خاتمه هر دو قانون پس از اشاره به مواد منسوخه یا اصلاحی قانون آئین دادرسی مدنی قوانین غیر شبیه را که قانونگذار منسوخ میدانسته صریحا نسخ کرده است(ماده 27 قانون وکالت-مواد الحاقی به قانون آئین دادرسی مدنی).
از توجه باین نکته نیز بخوبی نتیجه گرفته میشود که خود قانونگزار متوجه بوده است که نسبت به حقوق اعطائی در قوانین غیر شبیه ما قبل قانون آئین دادرسی مدنی نسخ ضمنی میسر نبوده و از این جهة با وجود ماده 69 مکرر لایحه اصلاحی مع هذا تصریحا ماده 27 قانون وکالت را نسخ نموده علاوه بر مراتب فوق با توجه بمواد 98 و 159 آئین نامه قانون ثبت که با اجازه قانون تدوین گردیده و حکم قانون را دارد تمام قرارهائی که محقق ثبت در دعاوی ثبتی صادر مینماید قابل پژوهش بوده و در امور ثبتی دادگاههای دادگستری جایگزین محقق ثبت بوده.
با تذکر این نکته که آئیننامه مزبور در سال 23 و بعد از تصویب قانون آئین دادرسی مدنی اصلاح گردیده و تائیدا بماده 19 قانون ثبت قرارهای صادره در دعاوی ثبتی را قابل پژوهش شناخته و این آئیننامه و قانون ثبت هنوز بقوت خود باقی و در ضمن قانون کمیسیون مشترک نسخ نشده با حفظ این نکته که مجموعه قواعد آئین دادرسی مدنی شامل کلیه دعاوی است غیر از دعاوی که رسیدگی به آن قوانین و مقررار خاصی دارد. با فراغت از توضیح فوق-استدلال پیروان نسخ ماده 19 قانون ثبت ماده 8 و تفسیری است که در عبارت بند 2 ماده 478 و 524 قانون کمیسیون مشترک داده شده و عنوان مینمایند که قرار رد دادخواست یا ابطال دادخواست مذکور در مواد مزبور غیر از قراری است که بسبب عدم تکمیل دادخواست صادر میشود شاید نظرشان به قرارهای مذکور در مواد 202 و 203 و 298 باشد.
در صورتیکه خود قانونگذار در مواد مزبور قرارهای مزبور را به قرار امتناع از رسیدگی و رد دعوی و اسقاط دعوی و اسقاط دعوی اسم گذاری نموده و تمام آنها نیز بر طبق بند 1 و 3 و 5 ماده 478 قابل پژوهش و فرجام شناخته شده و قرار رد دادخواست منحصر به مورد عدم تکمیل دادخواست بوده و مواد مزبور از جهة سلسله بعدی قانونی وارد بر ماده 85 بوده و هر گاه نظر قانونگذار بر آن بود که قرار رد دادخواست در امور ثبتی قابل پژوهش نباشد اساسا القاء و تائید بند 2 ماده 478 و 524 زائد و مصداقی نداشته
بویژه آنکه با توجه به مواد آئین دادرسی در مرحله پژوهش قرار ابطال دادخواست چه در قانون سابق و چه در قانون فعلی وجود ندارد و همین امر نیز ثابت مینماید که تمام قرارهای رد یا ابطال دادخواست که در دعاوی ثبتی طبق مواد 18 و 19 قانون مزبور صادر میشود هم قابل پژوهش بوده و بعد از استواری آنها در مرحله پژوهش قابل فرجام استزیرا خود دادگاه استان هیچگاه قرار ابطال دادخواست صادر نمینماید و نظر قانونگذار آنست که رأی دادگاه استان بر استواری قرار رد یا ابطال دادخواست بهمان اسم نامیده شده و قابل فرجام باشد و الا هیچ قراری قبل از طی مرحله پژوهش قابل فرجام نیست. از این جهة نمیتوان ماده 85 قانون کمیسیون مشترک را به دعاوی ثبتی سرایت داده و نتیجة حق اعطائی مواد 18 و 19 قانون ثبت و شقوق 2 مواد 478 و 524 همین قانون را از متعرض ثبت سلب نمود مضافا باینکه عبارت ماده 85 این است(نقایص دادخواست بطور تفصیل کتبا بمدعی اطلاع داده)در دعاوی ثبتی به دادخواست دهنده نام معترض به ثبت داده شده است.
اشکال دیگری که در امور ثبتی در مقام اجرای ماده 85 وارد میشود-اینستکه به معترض ثبت حق داده شده برای یک نوبت پس از ابلاغ قرار رد یا ابطال دادخواست که از طرف محقق ثبت صادر میشود تجدید دادخواست نماید هر گاه ماده 85 بامور ثبتی تعمیم داده شود مبدء مهلت جدید با وجود صراحت ماده 18 از کجا شروع شده و چنانچه این حق از تاریخ قرار مدیر دفتر شروع شود بر خلاف نص ماده 18 بوده و هر گاه از تاریخ قرار دادگاه احتساب شود که نیز بر خلاف قانون میباشد.
بقیه این بحث را به مقالات دیگر محول نموده و چون موضوع مبتلا به عمومی است توجه همکاران معظم و اساتید حقوق را جلب و امیدوارم هر گاه از لحاظ حقوقی اشتباهی در این مطلب ملاحظه فرمایند تذکر و در صورت تائید بیان نارسای اینجانب را ترسیم فرموده که تا زود است این شکل قانونی که وابسته به حقوق معترضین ثبت است حل و روشن شود-با پوزش از اطاله کلام.